«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۴۰۴ خرداد ۷, چهارشنبه

دیدار پنداربافانه ی لات بی همه چیز «یانکی» با «ملیجک نظامِ خرموش پرور»

مِهتر جمهور برای دیدار و رایزنی با «هیثم بن طارق آل سعید» پادشاه عُمان دقیقه هایی پیش به  فرودگاه مسقط پا نهاد.

چنین برمی آید که پس از برگزاری آیین پیشواز هنجارین، مِهتر ‌جمهور دیداری دو تایی با پادشاه عمان در «قصرالعلم» داشته باشد و سپس نشست همبسته ی گروه ‌های بلندپایه ی دو کشور برگزار شود.

برگرفته از «تلگرام خبرگزاری خرموش نشان ایر و اینا»   هفتم خرداد ماه ۱۴۰۴ (با ویرایش، پارسی و پاکیزه نویسی درخور از اینجانب: ب. الف. بزرگمهر)

نگاهی به پرتور پیوست می اندازم که ملیجک داستان های غم انگیزتر از همیشه ی این روزهای ما ایرانیان از پله های هواپیما دارد پایین می آید و با خود می اندیشم:
نه! اینجا دیگر گردن نگرفته است؛ جایی هم برای چنین ناز و کرشمه ی ریشخندآمیزی روی آن پله های با شیب کمی تند نیست؛ یک آن فرو رفتنِ ناخودآگاه در چنان کالبدی خوشایند، کله پا شدن و شاید آسیب دیدن دست و پا یا بدتر از همه کَله ی انباشته از «نهج الملاقه» وی را همراه داشته و ناگزیر با سر و پا یا دستی باندپیچی شده به پیشگاه پادشاهِ جانشین «سلطان کابوس» شرفیاب شوی؛ ولی این ها بکنار. آیا خدای نکرده کسی از بستگانِ پادشاه بتازگی به «لقاء الله» پیوسته و ملیجک از سوی رهبر دَبَنگ به آنجا فرستاده شده تا پیام همدردی اش را برساند؟ یا شاید جریان دیگری در کار است و می خواهد به پیشنهادی که گویا یکبار لات بی همه چیز «یانکی» درباره ی دیدار رودررو با وی در میان نهاده بود، پاسخ آری [با دیرکردی چندین ماهه] داده تا پیام رسان های پنهانکار آن شاه نشین با نادیده گرفتن همه ی رسانه های دیداری و شنیداری درخور برای چنین کارهایی به لات بی همه چیز «یانکی» برسانند تا ملیجکِ ولایت اسلام پیشگان را پذیرا شود. اینکه آن لات بی پدر مادر چه واکنشی نشان دهد را کسی نمی داند. با این همه، چنین انگاشته ام که وی پذیرفته و جناب ملیجک که از خرسندی سر از پا نمی شناسد به دربار «شیطان بزرگ» پا نهاده و آماده ی گفتگوست. خوب! در آنجا چه خواهد گفت؟

بگمانم پس از خوش و بش های کم و بیش یکسانِ «انشاء الله، بحمدلله حال شما خوب است؟» و پاسخ «به تو چه؟» از آنسو چیزی در این مایه خواهد افزود:
«... متاسفانه داده‌های به‌روز و دقیقی از ظرفیت‌ها و زمینه‌های توسعه مناطق مختلفِ [ولایت مان نداریم]؛ نه به طور دقیق مشخص است که مناطق مختلف چه ظرفیت‌ها و استعدادهایی دارند؛ نه برنامه مشخصی برای بهره‌برداری بهینه از این ظرفیت‌ها وجود دارد و نه مشخص است اگر منطقه‌ای ظرفیت توسعه ندارد، برای آن چه باید کرد.»* ما می توانیم با همکاری یکدیگر انشاء الله این کارها را جلو ببریم و زمینه ی دوستی و آشتی دو ملت را از هر باره فراهم کنیم. ما دلیلی برای دشمنی با همدیگر نداریم. بجز نفت و گاز تا دل تان بخواهد، زمین های سرشار از کانی های دوست داشتنی داریم که می توانیم با شما که در چهار گوشه ی جهان دنبال زمینِ مفت می گردید، تاخت بزنیم. دیگر چه می خواهید؟

می توانم چهره ی شگفت زده ی لات بی همه چیز «یانکی» را در آن دَم به پندار آورم و زمزمه های زیر لبی وی با دستیار خود: «جی جی وَنس» که کنارش نشسته است را گمانه بزنم:
ـ این بابا دو آرایش ۱۸۰ درجه ای رویارو با یکدیگر در مغزش بیش تر ندارد؛ از آن «دوکانونی»ها در دانش روانپزشکی، اگر درست گفته باشم؛ یا گاگولی بی همتاست که ما نباید این بخت بزرگ را از دست بدهیم؛ یا چاچولبازی مادرجنده تر از خودم است که آمده با ترفندهای بکار برده شده از سوی خودمان، سرمان را شیره بمالد و وخت بخرد تا کار از کار بگذرد! چکارش کنیم؟!   

ب. الف. بزرگمهر   هفتم خرداد ماه ۱۴۰۴

* دکتر پزشکیان در نشستی با مسئولان معاونت توسعه روستایی:

رئیس جمهور با بیان اینکه متاسفانه داده‌های به‌روز و دقیقی از ظرفیت‌ها و زمینه‌های توسعه مناطق مختلف کشور موجود نیست، گفت: نه به طور دقیق مشخص است که مناطق مختلف چه ظرفیت‌ها و استعدادهایی دارند؛ نه برنامه مشخصی برای بهره‌برداری بهینه از این ظرفیت‌ها وجود دارد و نه مشخص است اگر منطقه‌ای ظرفیت توسعه ندارد، برای آن چه باید کرد.

برگرفته از «تلگرام خبرگزاری خرموش نشان ایر و اینا»   نهم اردی بهشت ماه ۱۴۰۴

افزوده های درون [ ] و برجسته نمایی های بوم، همه جا از آنِ من است.  ب. الف. بزرگمهر

هیچ نظری موجود نیست:

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!