«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۴۰۳ بهمن ۲۲, دوشنبه

با بمباران های ددمنشانه ی توده های مردم و نهادهای شهری غزه، رژیم سیهونیستی عزراییل نابودی خود را گواهی نمود ـ بازپخشش

در این یادداشت کوتاه به کردار نابجا، نابهنگام و گمان برانگیز سازمان تندروی «حماس» که نخش آن در بلای سترگ گریبانگیر توده های مردم آن سرزمین کم تر از رژیم تبهکار و ددمنش کنونی عزراییل نیست، نمی پردازم. چنانچه بخت با من یار باشد، نوشتاری گواهمند درباره ی زمینه ها و چند و چون آدمکشی راه افتاده در آنجا خواهم نوشت. با این همه، یک نکته برایم چون روز روشن است:
با بمباران های ددمنشانه ی توده های مردم و نهادهای شهری غزه و زیر پا نهادن همه ی هنجارها و ارزش های شناخته شده ی جهانی، رژیم سیهونیستی عزراییل نابودی خود را گواهی نمود.

با بدیده گرفتن آنچه آن سرتیپ خرکَلّه* بر زبان رانده سخن باریک و پاکیزه (نکته) ی دیگری را نیز می افزایم:
«کشور یهودی» در سرزمینی که از دیرباز مردمانی با باورهای گوناگون دینی که بی دینی را نیز باید به آن افزود، در کنار  یکدیگر زیسته و همچنان می زیند، به همان اندازه پوچ و بی آرش و مانشی درخور است که جمهوری های نامور به عربی، اسلامی و هرگونه خواست کوته بینانه ی دیگر در کشورهایی که هستی مردمانی با باورهای دیگر را به بهانه ی «خودی» و «ناخودی»، خوار یا ناچیز می شمارد و به سرکوب شان روی می آورد.

«با فروپاشی کشوری که داس مرگ را بیش از ۶۰ سال بر فراز سرزمین فلسطین به چرخش درآورده، همه ی بدسگالی های ꞌیهود برتریꞌ، نژادپرستی و عرب ستیزی سیونیسم از منطقه رخت بر بسته و به همراه آن، فرآورده های دوزخیش در جامه های گوناگون «اسلام یهودستیز» شکست خورده و "بنیادگرایی" برای همیشه به گور سپرده خواهد شد. از آن شکست و چنین فرجامی گریز نیست و پیش درآمد آن هم اکنون با شکست رژیم مردم ستیز «جمهوری اسلامی» در چشم انداز است.»** 

ب. الف. بزرگمهر   ۲۰ آبان ماه ۱۴۰۲

https://www.behzadbozorgmehr.com/2023/11/blog-post_11.html

* سرتیپ «دانیل هاگاری»، سخنگوی نیروهای رزمی عزراییل به خبرنگاران گفت:
نیروی هوایی عزراییل دست اندر کار آفندهایی دبرای رویارویی با هرگونه بیم برانگیزی امنیتی در سراسر «خاور میانی» برای کشور یهودی است.

«هناء محامید»، خبرنگار «المیادین» در قدس به آگاهی رساند که گروهی از خبرنگاران و شهرک نشینان تندروی عزراییلی، وی را به شوند پخش داده هایی ناهمداستان با داستان پردازی های دروغین آن ها پی در پی می ترسانند و آزار می دهند. وی افزود:
«من در برابر اردوی ترس برانگیز سازماندهی شده ای نهاده شده ام. رسانه‌های عزراییلی در نوشته هایی که پخش می‌کنند به آنچه در میدان روی می دهد، اشاره‌ ای راستین ندارند و به پله ای چشمگیر از پستی فروکاهیده ‌اند که زیرپا نهادنِ همه ی ارزش‌ها از سوی رژیمی چنگ انداز را نشان می دهد.»

برگرفته از گزارشی شلخته در «چوب دو سر گُه»   ۱۶ آبان ماه ۱۴۰۲ (با ویرایش، پارسی و فشرده نویسی درخور از اینجانب: ب. الف. بزرگمهر)

** برگرفته از نوشتار « کشور مستقل فلسطین کِی و چگونه پدید خواهد آمد؟»  ب. الف. بزرگمهر ۱۳ مهرماه ۱۳۹۰ 

https://www.behzadbozorgmehr.com/2011/10/blog-post_05.html

۱۴۰۳ بهمن ۲۱, یکشنبه

شایان درنگ رفقای پیشرو و سازماندهِ جنبش کارگری ـ بازپخشش

درست به همین شوند۱ باید همزمان با کوشش برای دستیابی به آماج های اقتصادی جنبش کارگری که هر یک به نوبه خود آماجی سیاسی نیز بشمار می رود، آماج های دورترِ طبقه کارگر و بایستگیِ دستیابی به نیروی سیاسی و فرماندهی (حاکمیت) را در میان کارگران پراکند. چه به آماج های در میان نهاده شده در فردای نزدیک و دور دست یافته شود یا نه، باید این سخن باریک و پاکیزه (نکته) را بدیده گرفت و بکار بست که دستیابی به چنان آماج هایی، دست یافته ها را به ابزاری برای دستیابی به آماج های فراتر دگردیسه خواهد نمود؛ کاربستِ دانشورانه ی چنین کاریایی، نیازمند سازماندهی درخور و پیش از آن، آوازه گری (کار تبلیغی) گسترده در میان کارگران برای یگانه شدن هر چه بیش تر در کالبد طبقه کارگر است؛ وگرنه در چارچوبی کوته بینانه در جا خواهد زد و بجایی نخواهد رسید. پیشبرد چنین کاری که نیازمند ساز و برگ یافتن رفقای پیشرو و سازماندهِ جنبش کارگری به «سوسیالیسم دانشورانه» است، افزون بر بالا بردن تراز آگاهی و بینش کارگران، خودِ آن ها را نیز به جایگاهِ کنشگرانِ آگاه و آماجمند «طبقه کارگر» فرارویانده و جنبش کارگری را از هر سویه پربار خواهد نمود. پرداختن به این سویه ها یا دستکم سویه های برجسته و خوب زنجیر شده در یکدیگر را به زمانی دیگر وامی نهم و تنها به بازگویی گفته هایی از دانشمند تیزبین انقلابی: «و. ای. لنین» بسنده می کنم که در روز و روزگاری دیگر نوشته شده و با آنکه از چارچوبی دیگر برخوردار است، درونمایهِ آن به اندازه ای بسنده جُستار را روشنی می بخشد:
«... بهره وری های طبقاتی بورژوازی بگونه ای گریزناپذیر به کوشش برای این می انجامد که کنش سندیکاها را به دست یازی هایی [اقداماتی] ناچیز و خُرد در چارچوب سامانِ هازمانِ کنونی (نظم اجتماعیِ موجود) فروکاسته از پیدایش هرگونه هماوندی میان آن ها و سوسیالیسم جلوگیرد. نِگَره ی (تئوری) بی سویِگی (بیطرفی) سندیکاها پوشش انگارگانیِ (ایدئولوژیک) این کوشش‌های بورژوازی است. بازنگرخواهانِ (رویزیونیست‌های) درون ꞌحزبِ سوسیال دموکراتꞌ به هر شیوه ای (ترتیب) که شده، همیشه راهی برای خود در هازمانِ (جامعه) سرمایه‌داری خواهند یافت.
...
گفته میشود که اگر بخواهیم همه ی کارگرانی که به بایستگی (لزوم) بهبودِ روز و روزگارِ (وضع) مادی شان پی برده‌اند را همبسته (متحد) کنیم، بی سویِگی بایسته (ضروری) است ... ولی کسانی که چنین گواهی (استدلال) بکار می گیرند، فراموش می کنند که پله (مرحله) کنونیِ فرگشتِ (تکامل) ناهمتایی های (تضادهای) طبقاتی بگونه ای بایسته (لزوماً) حتا در جُستار (‌مسأله) چگونگی بدست آوردن این بهبودی در چارچوب هازمانِ کنونی (محدوده جامعه معاصر)، جداگانگی های سیاسی را بهمراه دارد. ناساز با (برخلاف] نگره ای که به بایستگیِ پدید آوردنِ پیوندهای نزدیک میان سندیکاها و ꞌسوسیال دموکراسی انقلابیꞌ باورمند است، نگره ی بی سویگی بگونه ای گریز‌ناپذیر به گزینشِ آنچنان ابزاری برای دستیابی به این بهبودی خواهد رسید که ناتوانیِ پیکار طبقاتی پرولتاریا را در پی خواهد داشت.»۲ 

ب. الف. بزرگمهر   ۱۲ تیر ماه ۱۴۰۰

https://www.behzadbozorgmehr.com/2021/07/blog-post_6.html

پی نوشت:

۱ ـ « دولتی‌ها تاکنون خواسته اند با بی اهمیت جلوه دادن این اعتصاب کارگران را سرخورده کرده تا اعتصاب پایان یابد؛ اما کارگران متحد بر تحقق خواست ‌‌و مطالبات خود پافشاری میکنند.» برگرفته از بیانیه «اتحادیه آزاد کارگران ایران» به تاریخ دهم تیرماه ۱۴۰۰

۲ ـ برگرفته از برگردانِ پارسیِ «بیطرفی سندیکاها» نوشته ی  و. ای. لنین در سال ۱۹۰۸ ترسایی (با ویرایش و پارسی نویسی درخور از اینجانب: ب. الف. بزرگمهر)

کسی که نمی‌تواند ببینید، نمی‌تواند حرکت رو به جلو داشته باشد

کسی که نمی‌تواند ببینید، نمی‌تواند حرکت رو به جلو داشته باشد؛۱ نمونه اش خودمان. ما از فرمایشات «حضرت عاغا» از گذشته تا پیش از فرمایش تازه ی مُعَظَّمُ لَه۲ می پنداشتیم درست در همان چارچوبی که ایشان روشن نموده بودند، داریم حرکت می کنیم و برگزیده شدن مان به «جایگاه کارپردازی خیمه و خرگاه نظام» و یاری رسانی جناب آقای ظریف برای برپا نمودن کابینه ای سازگار با دوران تازه که خود «حضرت عاغا» در ببار نشستن آن، نخشی بنیادین داشتند با آماج آماده شدن برای گفتگوهای دوستی و تعامل با دولت تازه ی آمریکاست؛ ولی این فرمایشات تازه ما را از خواب غفلت پراند و نشان داد که نگرش مان تا چه اندازه نابخردانه و حتا جاهلانه بوده و بی آنکه بدانیم از بدنهادی مان ریشه گرفته است. اینک بحمدلله درمی یابیم همه ی آمایش های مان نادرست بوده و ناشرافتمندانه رفتار کرده ایم. خوب! این خودش گامی بجلوست؛ ولی الله وکیلی هنوز درنیافته ایم کدام نگرش درست است که بر بنیاد آن راه های تازه بجوییم. ناگفته نماند که مُعَظَّمُ لَه در پی نکته های ارزشمندی را نیز بر زبان میمون و مبارک شان آوردند که رونوشت برابر اسل (اصل) رهنمودهای شان به کارپردازان گذشته بود. برای همین چارشاخ مانده ایم که چکار کنیم؛۳ یا شاید هم نباید هیچ کاری کرد و چشم براه آن غول بی شاخ و دُمِ آنسوی اَبَردریا ماند که با ما چه رفتاری در پیش خواهد گرفت؟!

از زبان ملیجک چاچولباز نظام:  ب. الف. بزرگمهر   ۲۱ بهمن ماه ۱۴۰۳

پی نوشت:

۱ ـ بنگرید به ویدئوی پیوست: کسی که نمی‌تواند ببینید، نمی‌تواند حرکت رو به جلو داشته باشد

۲ ـ «با یک چنین دولتی [گروهبندی تازه روی کار آمده برهبری لات بی همه چیز «یانکی»] مذاکره نباید کرد؛ مذاکره کردن عاقلانه نیست؛ هوشمندانه نیست؛ شرافتمندانه نیست.»

۳ ـ قالیباف: اینکه حضرت آقا درباره مذاکره با آمریکا می‌فرمایند شرافتمندانه نیست، خب نیست/ معنای وفاق همین جا است؛ توقع من این است که رئیس‌جمهور، خود و دوستانشان در دولت را به سمتی ببرند که بر اساس این فرامین، کار را پیش ببرند/ از دیشب برخی در جبهه انقلاب دست فرمانی گرفته‌اند که دومرتبه دوقطبی «مذاکره بله»، «مذاکره نه» درست کنند. (برگرفته از «انتخاب»  ۲۰ بهمن ماه ۱۴۰۳)



۱۴۰۳ بهمن ۲۰, شنبه

هنوز روی خط سپید راه می رویم ... ـ بازپخشش

ـ ما را کجا می برد در این مه؟ اینجا که از علف هم نشانی نیست ... اگر آن جانور غول پیکر با آن پاهای گِردَش از راه برسد ...

ـ بیایید گوسپندهای نادان تر از خودم! هنوز روی خط سپید راه می رویم ... سرانجام چندتای تان را به مقصد می رسانم! خدا بزرگ است ...

ب. الف. بزرگمهر    ۲۵ فروردین ماه ۱۳۹۴

https://www.behzadbozorgmehr.com/2015/04/blog-post_64.html



... واپسین «خودی» برجای مانده نیز از خود بیخود می شود! ـ بازپخشش

گفتگو و ستیزه ای نیمه کاره به نظر می آید. نوشته است:
«من به شما حق می دهم. یعنی حق که نمی توانم بدهم؛ چون چنین حقی ندارم. اما می توانم علت کارهای شما را بفهمم. آخر خودم هم به این بلا مبتلا هستم. من از فقه به اندازه سر سوزنی نمی فهمم و شما دوستانی هم که با عینک و ذره بین سیاسی افتاده اید به دنبال لجن مال کردن فلان فقیه و عالم که چون خودی نیست، پس فتنه گر و منحرف هم هست و بی سواد هم هست و ...

اشکال از کجاست؟ اشکال که نیست؛ اما ریشه اش شاید اینست که وقتی فقه به سیاست می انجامد، متقابلا از سیاست هم تأثیر می پذیرد. تأثیر منطقی اش، ورود احکام مصلحت و حکم حکومتی و ... است. تأثیر حاشیه ایش آنست که افراد غیرمجتهد و مخصوصا سیاسی در کار فقه و فقیه و حوزه علمیه جسارت و دخالت می کنند. از رأس قاعده سیاست بگیر تا کف قاعده که من و شما باشیم. یک زمانی در دهه هفتاد، وزارت اطلاعات هاشمی(فلاحیان) در تأیید اجتهاد و مراجع دخالت می کرد و مراجع رسمی را از کانال هایی مثل «جامعه مدرسین» معرفی می کرد تا غیرخودی مجتهد و مرجع نشود! تا جایی که مرحوم آیت الله آذری قمی (از فقهای جناح راست که بعدها با آنها اختلاف پیدا کرد) به وزارت اطلاعات نامه می نوشت و آن را «مقام منیع و خطرناک» می نامید که چرا در کار مرجعیت و حوزه های علمیه دخالت کرده اند. یک زمانی هم مثل حال، فقیهی بر اساس اصول امر، حکم فقهی می دهد و بی سوادهای سیاست زده به دنبال لجن مال کردنش می افتند که فتنه گر است و بی سواد هم هست. اما بعد معلوم می شود که عین همان حکم را «آیت الله سبحانی» هم صادر کرده که از مراجع خودی است! (من البته نه مقلد و نه محب آن آیت الله نیستم).

البته من و شما بی تقصیریم. تقصیر از آنهایی است که مراجع را خودی و غیرخودی کرده اند. گروهی از مراجع را به اسم جامعه مدرسین رسمیت بحشیده اند و گروهی دیگر را («مجمع مدرسین و محققین») را بایکوت می کنند. مدارس علمیه را دو دستی آنها قبضه کرده اند و ایضا صدا و سیما را. البته از یک جاهایی هم زورشان می چربد.

آن سالهایی که روحانیون جوان و شاگردان انقلابی خمینی کبیر به دنبال تبعید او به ترکیه و عراق درس و مدرسه را رها کردند و راهی غربت شدند یا آن وقتی که در داخل کشور در زندان و تبعید سر می کردند، بودند گروهی دیگر از روحانیون که با خیال راحت مدارج عالی فقه را طی کردند و شدند استاد و مدرس. بعضی هاشان البته زندان هم رفتند و بعضی هم وقتی امام جشن میلاد امام زمان(عج) را تحریم کرد یا در چراغانی شرکت کردند یا در مقابل آن سکوت کردند. برخی از همان ها بعد از انقلاب مدعی شدند که حکومت اسلامی است؛ پس باید فقها آن را بگردانند. امام حکومت را تقدیم فقها نکرد؛ اما بعد از او کارهایی شد و حداقل مدارس علمیه در دست آنان قبضه شد.

البته حالا آن روحانیون تبعید کشیده و زندان رفته که فرصت طی مراحل علمی را نداشتند هم خود را در زمره مراجع و فقها قرار می دهند که البته این کارشان جفای به فقه است. اما هستند کسانی که علیرغم صلاحیت علمی، فرصت تثبیت خود در حوزه را پیدا نکردند؛ اما نادیده گرفته می شوند.

اینها البته سطور مختصری است در این باب. بیشتر می خواهید بدانید تحقیق کنید اما خواهشا پابرهنه در چیزی که هیچ از آن نمی دانید، ندوید.»

از «گوگل پلاس» با اندک ویرایش اینجانب بویژه در نشانه گذاری ها

می نویسم:
خودی و ناخودی کردن مردم در یکجا نمی ایستد؛ مانند خوره به جان همان ها که چنین کار پلیدی را آغاز کردند، می افتد و پیش می رود تا به آنجا که واپسین «خودی» برجای مانده نیز از خود بیخود می شود!

ب. الف. بزرگمهر    ۲۵تیر ماه ۱۳۹۲

https://www.behzadbozorgmehr.com/2013/07/blog-post_17.html

در کنار دزدان قانونی، شمار بسیاری دزد فراقانونی هم داریم

دشواری ما اینجاست که در کنار دزدان قانونی که بهنگام خمس و زکات و اینا پرداخت می کنند، شمار بسیاری دزد فراقانونی هم داریم که به تک خوری خو گرفته و برخورد با آن ها بسیار دشوار و بیم برانگیز است.

ب. الف. بزرگمهر   ۲۰ بهمن ماه ۱۴۰۳ 

***

بیش از ۱۳ هزار ماینر غیرمجاز/ هر ماینر به اندازه ۱۰ خانوار برق مصرف می‌کند

معاون انتقال و تجارت خارجی شرکت مدیریت تولید، انتقال و توزیع نیروی برق ایران:
ـ نکته‌ای که وجود دارد این دست که دلیلی برای افزایش بار وجود ندارد و مشترک جدید و یا درخواست جدیدی اضافه نشده است ولی روند رو به رشد بار از شرایط نرمال خارج است.

ـ در چنین شرایطی ماینرهای غیرمجاز یکی از متهمان اصلی افزایش رشد بار در شبکه هستند،  از ابتدای سال تا پایان دی ماه بیش از ۱۳ هزار دستگاه ماینر غیرمجاز کشف شده است.

برگرفته از «تلگرام خبرگزاری خرموش نشان ایر و اینا»   ۲۰ بهمن ماه ۱۴۰۳

دیگر کسی نمانده که نداند کون همه مان گهی است

ویدئوی پیوست (برگرفته از «تلگرام» ۲۰ بهمن ماه ۱۴۰۳): دیگر کسی نمانده که نداند کون همه مان گهی است

برنام از آن من است.  ب. الف. بزرگمهر


۱۴۰۳ بهمن ۱۷, چهارشنبه

نترس، تُربچه نقلی! تا ما هستیم، خدا یار و نگهدارته ... ـ بازپخشش

از زبان تبهکار انگلیسی:

جان بکن، بنال دیگه! چرا لالمونی گرفتی؟! مگر زبانت را مار گزیده یا شاید الله زبانت را قفل کرده؟ می ترسی برگردی، چپقت را چاق کنند؟ نترس، تُربچه نقلی! تا ما هستیم، خدا یار و نگهدارته ...

ب. الف. بزرگمهر    ۱۱ دی ماه ۱۳۹۴

https://www.behzadbozorgmehr.com/2016/01/blog-post_93.html


بهترین نشانه ی خدا در روی زمین منم ـ بازپخشش

نمی دانم چه کسی با کدام آماجی در سر، فرنام های ریشخندآمیز «آیت الله»، «حجت الاسلام»، «ثقه الاسلام» و اینا را بکون این جماعت دروغگو، شکمباره، مال مردم خور و «خُمس» و «زکات» بگیر بست و آن ها را بر سر زبان مردم انداخت؟ نمی دانم آیا نمودی از اسلام در من هست یا از آن خنده دارتر، پشتوانه ی اسلام بشمار می روم یا نه؟! ولی بی هیچ گمان و گفتگو و بی هیچ سنجشی نابجا با تک تک این جماعت، بهترین نشانه ی خدا در روی زمین منم؛ چشم شان کور و دماغ شان درازتر!

از زبان آن بازیگر و پیشکشی برای وی:  ب. الف. بزرگمهر   سوم تیر ماه ۱۳۹۹

https://www.behzadbozorgmehr.com/2020/06/blog-post_935.html

* «آیت الله»، «حجت الاسلام» و «ثقه الاسلام» به ترتیب، در پارسی به آرش های «نشانه خدا»، «نمودار اسلام» و «پشتوانه اسلام» است.

«شعبه ۱۰۵۹ دادگاه کیفری ۲ استان تهران، خانم علیدوستی را به دلیل انتشار توئیت‌هایی علیه نیروی انتظامی و گشت ارشاد به پنج ماه حبس تعزیری محکوم کرد. این حکم به مدت دو سال تعلیق شده است.» برگرفته از «فکرشهر»  دوم تیر ماه ۱۳۹۹

زبان گویای خواست های توده های مردم

ویدئوی پیوست (برگرفته از «تلگرام» ۱۷ بهمن ماه ۱۴۰۳): زبان گویای خواست های توده های مردم

برنام از آن من است.  ب. الف. بزرگمهر



حتا چنانچه برنامه هایی سنجیده و درست و درمان ریخته شده و به بوته ی کردار درآیند

آمار زیر و واکاوی های به انجام رسیده بروشنی گواه آن است که در رژیمی ایلخانی حتا چنانچه برنامه هایی سنجیده و درست و درمان ریخته شده و به بوته ی کردار درآیند به این شوند که به دست و پای یکدیگر پیچیده و از آن بدتر چوب لای چرخ دیگری می نهند، نه تنها راه بجایی نمی برند که زمینه ای سازگار برای پرورش انگل های هازمانی و دله دزدی های خرد و کلان شده به پوشالی شدن هر چه بیش تر ساختارهای اختسادی ـ هازمانی و در پی، ساختارهای سیاسی می انجامند.

سرنگون باد گروهبندی های خرموش اسلام پیشه ی فرمانروا بر میهن مان در جنگی ساز و برگ یافته به جنگ ابزار!

برپا، پایدار و پیروز باد پیشانی یگانه ی خلق های ایران برهبری طبقه کارگر!

ننگ و نفرت بر همه ی رژیم هایی که به هر شوند سودجویانه و کوته بینانه از رژیم تبهکارِ دزدان اسلام پیشه ی ننگ ایران و ایرانی پشتیبانی می کنند!

ب. الف. بزرگمهر   ۱۷ بهمن ماه ۱۴۰۳ 

*** 

۴۸.۷ درصد از کودکان کار و خیابان در ایران، بازمانده از تحصیل هستند

دستیار اجتماعی رئیس‌جمهور:
ـ در شرایط امروز ۴۸.۷ درصد از کودکان کار و خیابان در ایران، بازمانده از تحصیل هستند و حدود ۲۱ درصد از این کودکان سوء‌تغذیه دارند.

ـ مطالعات نشان می‌دهد افرادی که در کودکی دچار سوء تغذیه بودند، در سنین بالای ۵۰ سال دچار انواع بیماری‌های واگیر و غیرواگیر می‌شوند.

ـ از دهه ۷۰ تا سال ۱۳۹۹ بیش از ۳۰ طرح با عنوان ساماندهی، سازماندهی یا طرح‌های مداخله‌ای داشتیم که شکست خورده بودند.

 ـ واکاوی‌ها نشان می‌دهد که یکی از دلایل این شکست‌ها، ناشی از عدم هماهنگی و حتی خنثی‌سازی عملکرد میان دستگاه‌ها و به عبارتی آزار ساختارها بوده است./ برگرفته از «ایسنا»

برگرفته از «تلگرام»   ۱۷ بهمن ماه ۱۴۰۳

بختی برای ویرایش این گزیده گزارش نداشتم.  ب. الف. بزرگمهر

۱۴۰۳ بهمن ۱۶, سه‌شنبه

خدایا سپاس که ما را از تاریکیِ گور به روشنایی بازگرداندی! ـ بازپخشش

خدایا سپاس که ما را روح و روان تازه بخشیدی و از تاریکیِ گور به روشنایی بازگرداندی! من این را به فال نیک می گیرم و به آینده ی پسرم با خوش بینی می نگرم ...

ب. الف. بزرگمهر   ۱۳ مهر ماه ۱۴۰۰

https://www.behzadbozorgmehr.com/2021/10/blog-post_5.html

زیرنویس پرتور:

شاهزاده «ماریا ولادیمیرونا» مادرِ شازده گئورگی در آیین زناشویی پسرش در «کلیسای سنت ایزاک «سنت پترزبورگ»



جناب آقای ترامپ! شما گُه می‌ خورید ـ بازپخشش

لات بی سر و پای «یانکی» با بر زبان راندن سخنانی آمیخته به جفنگ و هارت و پورت، پیمان ننگین و فراقانونی نامور به «برجام» را زیر پا نهاد؛ پیمانی که هستی ننگینِ رژیم تبهکار اسلام پیشه ی فرمانروا بر کشورمان به آن، بستگی همه سویه ای دارد و خود برای گرفتن پایوری از کشورهای امپریالیستی پیشگام بوده و افزون بر پایمال نمودن ارزشمندترین دستاوردهای دانشورانه ـ فنی ایران، بسیاری تبهکاری های آمیخته به زنهارخواری بسود خوک های امپریالیست و برخلاف بهره وری های ملی ایران بر دوش گرفتند.

در این یادداشت کوتاه، کاری به گفته های آن لات بی سر و پا که زمانی وی را «ترومپت گوشخراش» و «ترومپت پرهیاهو» نامیدم، ندارم. او زیر پوششی گول زننده و نمایش هایی بیشرمانه، بهره وری هارترین امپریالیست های روی کره زمین که خود نیز یکی از آنهاست را پاس می دارد و خواهان گسترش جنگ در همه جای جهان و نابودی ملت ها و خلق هاست. درباره ی اینکه سیاست های تبهکارانه ی رژیم سگ مذهب اسلام پیشگان، بیش از هر رژیم دیگر در جهان به پیشبرد سیاست های امپریالیستی در منطقه و جاهای دیگر جهان یاری رسانده نیز در اینجا چیزی نمی گویم. سخن بر سر گفته های مردکی دبنگ و نیرنگباز با نام ریشخندآمیزِ رهبر۱ در پاسخگویی به آن لات بی سر و پاست؛ گفته هایی آمیخته به راست و دروغ و از آن برجسته تر، بهانه تراش در ماسمالی گند و گه کاری های خویش در نقش کارگردان «تعامل با شیطان بزرگ» و از سر خویش وا کردن و به گردن دیگران نهادنِ همه ی آن نابکاری هایی که خود وی، خواه ناخواه، در جایگاه نخست پاسخگویی به آن است و از زیر آن، شانه تهی می کند؛ مردکی که اکنون زمینه ای برای میدانداری یافته و از سوی ملتی که در خیزش دی ماه سال گذشته، بدرستی وی را بیش از هر جک و جانور درون خیمه و خرگاهش، آماج خشم و کین خویش نهاد و مرگ وی و رژیمش را خواستار شد به آن «ترومپت گوشخراش» می گوید:
«از طرف ملت ایران می‌گویم، آقای ترامپ! شما غلط می‌کنید.»۲ 

خنده ام می گیرد. راستش را بخواهید، زهرخندی است. با خود می گویم:
آیا پا در جای پای روح الله خمینی می نهد که در دورانی انقلابی با پشتوانه ی سترگ توده های مردم ایران گفته بود: آمریکا هیچ غلطی نمی تواند بکند؟ دورانی که «یانکی» ها براستی هیچ غلطی نمی توانستند بکنند و چنانچه نیروهای انقلابی به بهانه ی دروغینِ خودی و ناخودی، یک به یک سر به نیست نمی شدند، می توانستند دست در دست یکدیگر، ایران را به دادگری سزاوار توده های مردم بپاخاسته که انقلاب بر دوش و شانه شان به پیروزی دست یافت، رهنمون شوند؛ ولی، اینک چه؟ از آن همه نیرو آیا چیزی بر جای مانده است؟ نه! تنها مشتی بوزینه ی جانماز آب کش، دروغگو و دزد بی همه چیز که جان شان به پایداری چنان قرارداد ننگینی بسته بود و اینک، خواهان پاسداری از آن زنهارخواری بزرگ و گناه نابخشودنی با همکاری امپریالیست های دوروی اروپایی۳، بدون این یکی هستند! ولی مگر چنین پندار کودنواری شدنی است؟! زهی پندار بیهوده! بسیاز زود خواهند دید کار به کجا می انجامد. قراردادی دیگر در کار نیست. باریک تر بگویم:
از همان نخست، قراردادی که دو سوی برابرهوده (برابرحقوق) داشته باشد، در کار نبود؛ قراردادِ دست بالا بردنِ رژیم ضدِّملی و ایران برباددهِ سگ مذهبان اسلام پیشه بود و کم ترین سودی برای توده های مردم و خلق های ایران نداشت؛ قراردادی که از همان نخست از سوی دستگاه دیوانسالاری «یانکی» ها در دوره ی «برادر بَرَک حسین اوباما»ی باهوش و آبزیرکاه زیر پا نهاده شد و این را آن مردک خبرچین: «سیّدِ از خر جسته» و همه ی آن نخودچی کشمش های گروه گفتگوگر با نمایندگان «شیطان بزرگ» نیک می دانستند و به همین شوند، همه شان سزاوار تیرباران یا بدار آویخته شدن هستند. خودِ آقای "کارگردان" که اندیشه ی «تعامل با شیطان بزرگ» را «اصلاح طلبانِ» یکی از دیگری مادربخطاتر در تنبانش انداخته بودند نیز دستِکم از زمانی نزدیک به پایان آن قرارداد ننگین و فراقانونی، هر دو چشمش را بر روندی شوم و زمینه ساز بزرگ ترین سرافکندگی ایرانیان بست؛ زمانی که شاید با خود پنداشته بود:
دیگر کار از کار گذشته است. خدایا پناه بر تو! شاید هم حلوایی در کار باشد ...  

به این ترتیب، خود این "کارگردان" نیز سزاوار گلوله یا دار است ... و چه اندازه حالم از خواندن این گفته ها بهم می خورد:
«مسوولین کشور در امتحان بزرگی هستند. آیا عزت ملت را حفظ خواهند کرد یا نه؟ باید عزت و منافع ملت به معنای واقعی کلمه تأمین شود.»۴

آیا با بستن چنان قراردادی، در همین دو سه سال، توده های مردم ایران زندگی بهتری یافتند؟! یا نه، واژگون آن، اوضاع اقتصادی ـ اجتماعی و کار و بار مردم از آنچه بود، بارها بدتر شد؟

مردک یاوه سرا! سخن بر سر کدام ملت است که «منافع [آن] باید به معنای واقعی کلمه تأمین شود»؟ اگر تو دبنگِ نیرنگباز، تنها کلان سوداگران هست و نیست مردم ایران را ملت می پنداری یا جا می زنی، آن ها نه تنها در این دو سه سال کم ترین آسیبی ندیدند که به پشتوانه ی آن قرارداد ننگین، بسیار بیش تر از گذشته، مردم ایران را چاپیدند؛ سرمایه های ملی را دزدیدند و بار زدند و از کشور بردند. دروغگوی بیشرم و آبرو که خود نیز در این بازی خورد و برد، دستی گشاده و دراز داشته و داری، آیا برای آن ها نگرانی؟!

اینکه این بار تا چه اندازه به خواست های تبهکارانه ی امپریالیست ها و ریزه خوارانش گردن نهاده اند، هنوز روشن نیست؛ گرچه آزمون های گذشته و نمودها و نشانه های چندی گواه بر آن است و موش های اسلام پیشه، باز هم دورِ دیگری از سیاه بازی با مردم ایران را در پیش گرفته اند. با خود می اندیشم:
دور آینده۵ ، آنگاه که پته های باز هم بیش تری از آنچه بگردن گرفته شده روی آب بیاید، مردک زبانباز چه خواهد گفت؟ شاید چیزی در این مایه:
جناب آقای ترامپ! شما گُه می‌ خورید.

گرچه، خِرَد «آقای ترامپ» به اینجاها نمی رسد، من اگر جای وی بودم، پاسخی اینچنین گزنده به این مردک دَبَنگ می دادم:
برادر شما «بَرَک حُسین»، هم خود گُه خورد و هم آن را بخورد همدستان مان در اروپا و سایر جاها داد؛ ما گام نخست برای رها شدن از گُه خوری وی که به ما نیز گرانبار شده را برداشته و بزودی از آن آسوده می شویم. سپس با دوستان خود، حلوا نوش جان خواهیم نمود.۶

ب. الف. بزرگمهر   ۲۰ اُردی بهشت ماه ۱۳۹۷

https://www.behzadbozorgmehr.com/2018/05/blog-post_29.html

پی نوشت:

۱ ـ روح الله خمینی با همه ی نادانی نسبی اش در زمینه های اقتصاد و سیاست از دیدی رویهمرفته ژرف در شناخت آدم ها برخوردار بود. وی ناتوانی سرشتی و ناکارآمدی این مردک عوضی و یاوه سرا را خوب دیده بود که گفت: وی حتا یک نانوایی را نمی تواند بچرخاند.

۲ ـ برگرفته از «پیام آزادگان»   ۱۹ اُردی بهشت ماه ۱۳۹۷

۳ ـ بس دوروتر و فرومایه تر از امپریالیست های «یانکی»!

۴ ـ برگرفته از «پیام آزادگان»   ۱۹ اُردی بهشت ماه ۱۳۹۷

۵ ـ اگر چنان آینده ای با چنین جَک و جانواران حرامزاده و تبهکاری، همچنان در کار باشد.

۶ ـ با الهامی دور و نزدیک از داستانک جاودانه عُبید زاکانی:
شنیدم كه در این روزها بزرگی، زنی بدشكل و مستوره داشت. به طلاق از او خلاصی یافت و قحبه ای جمیله را در نكاح آورد. خاتون چنانكه عادت باشد، صلای عام در داد. او را منع كردند كه زنی مستوره بگذاشتی و فاحشه اختیار كردی. آن بزرگ از كمال حِلم و وقار فرمود كه عقل ناقصِ شما بِسرِ این حكمت نرسد. حال آنكه من پیش از این گُه می خوردم به تنها، این زمان حلوا می خورم با هزار آدمی.

خر خودتی عمو جان! دشمن، همینجا در خانه است ـ بازپخشش

«حدود الهی»، همان دایره قرمزی بود که با «نرمش قهرمانانه» مالیده شد و همه ی ایرانیان از چپ و راست را سرافکنده نمود

عمو جان! پا در جای پای «کیرِ خرِ نظام» نهاده، درباره ی دشمن، داد سخن سر داده و لابلای آن، تک مضراب های گوش آزاری که هنرمند باید «خطوط قرمز و حدود الهی را رعایت کند»* و چنانکه نکند، چنین و چنان خواهد شد از خود در کرده ای؟! خودت را به خریّت می زنی یا مردم را خر می کنی؟!

با آنکه بار آن خریّت را نمی توان بدرستی اندازه گرفت و جز «الی ماشاء الله» بزبان کژدم گزیده تان، نمی توانم چیزی بر آن بیفزایم، سخنی پاکیزه و باریک چنین بداوری می نشیند:
نه تو و نه دیگر کارگزاران چنان رژیمی، نمی توانید خریِّت یا به خریِّت زدن خود را به توده های مردمی که سرشت پلید و فرومایه تان را شناخته اند، ببندید و بار کنید. آفرین بر تو که با سنگرگرفتن در پسِ «حقوق عامه»،* که چیزی جز واماندگی همبودهای کهنه بدرازای سده ها و هزاره ها زیر پوشش کیش ها و آیین های هوایی (بجای آسمانی!) بیش نیست و گویاتر آن، همانا «بی هودگی عوام النّاس» است، چنان بُریده و سپس دوخته ای که جایی برای سخن هیچ هنرمندی بر جای نمی ماند:
«همه می‌دانیم دشمن در مقابله با نظام جمهوری اسلامی از حربه‌های مختلف و راه‌های گوناگون ورود پیدا کرده و می‌کند و از جمله راه‌های ورود، مسایل فرهنگی جامعه است.
...
دستگاه قضا از جهت جرایمی که در حوزه فرهنگی شکل می‌گیرد، وظیفه دارد که در چارچوب قوانین و مقررات به این قبیل پرونده‌ها رسیدگی کند. از منظر حقوق عامه باید دادستان‌ها به حقوق مردم توجه داشته و در مسائل فرهنگی در جایی که اقتضا می‌کند، ورود کنند. شبیخون فرهنگی عبارت است از هجوم دشمن بر فکر اعتقادی و اخلاقی جامعه به صورت غافلگیرانه با هدف اینکه باورهای و اعتقادات جامعه یا اخلاق شهروندان را یا به طور کلی متلاشی کند یا کارآیی لازم را سلب نماید.»*

به آنچه «خاستگاه اصلی وجود انقلاب اسلامی و تحقق نظام جمهوری اسلامی [را] اعتقاد و ایمان مردم به احکام نورانی اسلام ...»* نامیده و آن را با «... رای قاطع بالای ٩٨ درصد [مردم] به نظام جمهوری اسلامی»* پیوند داده ای، در اینجا چندان نمی پردازم؛ تنها سخنی باریک و پاکیزه (نکته ای) را یادآور می شوم که بگمانم خود نیز آن را نیک می دانی:
چنانچه هم اکنون، آن رای گیری بگونه ای براستی آزاد که کسی ترس از پیامدهای آن نداشته باشد، برگزار شود، «رای قاطع بالای ٩٨ درصدِ» همان مردم و فرزندان شان، سرنگونی رژیم پوشالی اسلام پیشه ی توسری خور و تن به ننگ داده ای خواهد بود که بر دوش توده های کار و زحمت، روی کار آمد و نه تنها آرمان ها و آرزوهای شان را لگدمال نمود که چون بوزینه ای دست یافته به جنگلی پربار و بر، میوه های هنوز کالِ درختان آن انقلاب دادخواهانه را چید و خورد؛ چادری برنگ شب بروی آن کشید و زان پس، هر جا که پا نهاد ، ریسید. شاید آنچه از آن همه بر جای مانده را آنگونه که قَرِه نوکر و خبرچین تمرگیده در «وزارت خبرچینی یانکی ها در ایران»، نامور به «سیّد از خر جسته»، بر زبان آورده بود، بتوان «فاکت شیت نظام» نامید؛ "نظام"ی بی سر و سامان و خر تو خر که نه جمهوری آن و نه اسلام آن که با آنِ «شیطان بزرگ» در هم آمیخته، پیداست!

این سخن باریک و پاکیزه را نیز ناگزیرم بیفزایم که در هیچ جایی از جهان بدرازای تاریخ، انقلابی با آماج های این کیش یا آن آیین، بدینگونه که «احکام نورانی» یا بی نور آن ها را ببار نشانند، رخ نداده و در آینده نیز رخ نخواهد داد. انقلاب به شَوَندهای اقتصادی ـ اجتماعی، آنگاه که چرخ آن از گردش بازمانَد و تنش و ناآرامی ببار آوَرَد، رخ می دهد. اینکه در تاریخ بویژه تا پیش از رویش و گسترش سامانه ی سرمایه داری، بسیاری از جنبش های اجتماعی زیر پرچم این یا آن کیش و آیین زمینی یا آسمانی رخ داده و هنوز در سرزمین هایی که سرمایه داری در آنجاها کم تر رویش یافته، همچنان رخ می دهد، نشانه ای از سرشت، درونمایه یا ماهیت آیینی آن جنبش ها نیست که پوسته ی بیرونی (برونزد) آن هاست؛ نمونه ای از آن، «انقلاب سبز» لیبی با سرشتی پیشرو، ولی رنگ و بوی اسلامی بود که در دوره ای دراز با همه ی کژدار و مریزهای آن. پیشرفت و بهبود چشمگیر اقتصادی ـ اجتماعیِ آن کشور را در پی داشت. جنبش ها و انقلاب های راستین (و نه جنبش ها و انقلاب های ساختگیِ دستکاری و رنگ آمیزی شده از سوی کشورهای امپریالیستی در دوره ی کنونی!)، چه درون سامانه ای و چه در پله هایی از فرگشت همبودها که سامانه ای نو جای سامانه ی کهنه را می گیرد (نمونه ها: انقلاب سترگ فرانسه و انقلاب سترگ اکتبر روسیه)، همواره با خواست بهبود زندگی و کار و بار مردم انجام پذیرفته و همچنان انجام می پذیرد. انقلاب توده ای شکوهمند توده های مردم ایران در بهمن ماه سال ۱۳۵۷ نیز با خواستِ بیرون آمدن از زیر یوغِ امپریالیست های «یانکی» و انگلیسی و دستیابی به ناوابستگی اقتصادی ـ اجتماعی و دادگری اجتماعی بسود توده های انقلابی، نه تنها رژیم شاهِ گوربگور شده را سرنگون نمود که یکی از دو پایه ی اجتماعی آن، سرمایه داری وابسته («کُمپرادور») را در بازه ای کوتاه از تاریخ میهن مان، خرد نمود و زمینه ای برای در پیش گرفتن راه رویش با سمتگیری سوسیالیستی فراهم نمود که می توانست، دستِکم برای دوره ای دراز و نشانه گذار، زیر پرچم اسلام پیشرفت کند؛ پیشرفتی که هیچ آدم پیشرویی از «دمکرات های انقلابی» گرفته تا سوسیالیست و کمونیست راستین (و نه چپ نماها یا چپ رو های خواسته یا ناخواسته، آتش بیار هیزم امپریالیست ها!)، نه تنها با آن ناهمداستان نبود و نمی توانست باشد که همه ی هستی خود را برای ببار نشستن آن نیز بکار می بست و اینکه پرچم آن به عنوان نمونه از سخنان نخستین امام شیعیان و آنچه «عدل علی» خوانده شده، مایه می گرفت یا از نمادی دیگر از کم ترین جداگانگی برای وی برخوردار بود؛ زیرا آنچه بیش از «کوزه» برجسته بود و هست، درونمایه ی آن است. درست همان سخن باریک و پاکیزه ای که آخوندپاچه ورمالیده و دیگر نیروهای ضدِّ انقلابی فرمانروا بر ایران، آن را وارونه می کنند و «انقلاب اسلامی» جا می زنند.     

با این همه، برای آنکه آب پاکی روی دست این آخوند نادان، جفنگ گو و خرمردِ رند ریخته باشم، جنگ های نامور به «چلیپایی» («صلیبی») را نیز نمونه می آورم که کم و بیش، دو سده بدرازا کشید و مردمان بسیاری از مسیحی و مُحمّدان و کیش ها و آیین های دیگر را بجان یکدیگر انداخت و نابود نمود. آیا چنین جنگ های خونریزانه ای براستی برای نشاندن پرچم آن پیامبر ناشناخته از دیدگاه تاریخی (عیسا) و دستیابی به سرزمین سپندینه (مُقَدَّس) در پلستین به انجام رسید؟ پاسخ آن یک نه، دستِکم به گُندگیِ کونِ آن آخوند پرروی نیایش های آدینه است. چنان جنگ هایی در پی آغاز تنش های اجتماعی پردامنه و بدرازا کشیده شده بویژه در اروپای باختری با کیش کردن توده های مردم این یا آن خاوندنشین، زیر پوششِ بیرون کشیدنِ سرزمین سپندینه از دست ناگرویدگان (کُفّار) مسلمان، پا گرفت و سرزمین های پهناوری را درگیر نمود. خاوندهای پیرو «پاپ» در «رُم» (گرچه، آنگونه که برخی می پندارند، آن «دولت شهر» کنونی، همواره کانون کلیسای کاتولیک نبوده است.) همراه و همگام با «پاپی جان» های آن دویست سال که همگی در آن خونریزی ها دست داشتند با یک تیر، دو آماج را نشانه گرفتند:
الف. رهایی از جنبش های سهمناک اجتماعی که از آن میان، پایه های کیش مسیحیت در کالبد کاتولیکی آن را نیز می لرزاند و در دوره ی پسین از دل آن، کیش های گوناگونی بویژه در بخش های میانی و شمالی اروپای باختری از آن میان، «پروتستانیسم» بیرون آمد (واژه ی ژرمانیک یا «خرمانیکِ» «پروتست» [«protest»] در بنیادی ترین شاخه ی زبان های هند و اروپایی: «آلمانی کهن» در اروپا به آرش «پرخاش» و «پرخاش نمودن» در پارسی است)؛ و
ب. از آن برجسته تر، دستیابی به سرزمین های بزرگی برای چراندن رمه های گاو و گوسپند «پاپ» ها و کلان خاوندها در دوره ی خاوندی (فتودالیسم ناکانونمند اروپایی) که زمین، سزاوارترین ابزار برای دستیابی به پول و توانگری بشمار می رفت.

با آنچه آمد، بگمانم برای خواننده ای میانگین روشن شده باشد که حتا این درازمدت ترین جنگ تاریخ و دامنه دارترین شان پس از «جنگ جهانی دوم»، نه جنگی برای نشاندن کیش و آیینی بجای کیش و آیینی دیگر که برای دستیابی به آماج هایی اقتصادی ـ اجتماعی از سوی بهره کشان آن دوران آغاز شد؛ بدرازا کشید و در سرزمین های پهناوری دامن گسترد.   

به این ترتیب، آنچه بر جای می ماند تا دهان یاوه گوی این آخوند پاچه ورمالیده را گِل بگیرم، چنین است:
خر خودتی عمو جان! دشمن، همینجا در خانه است. دشمن، همان کلان دزدی است که میلیاردها سرمایه ایران را بار زده و در بانک های دشمنان جهانی همه ی خلق ها و ملت های جهان انباشته می کند. دشمن، همان بی ناموسی است که دختران و زنان ایرانی را برای روسپیگری به «آنتالیا» و اینا می فرستد و خُمس و زکات آن را نیز به شکمباره های دَمکُنی بر سر پرداخت می کند؛ دشمن، همان جاکشی اسلام پیشه است که شبانه روز، گروه های بزرگی از دختران و زنان تنگدست و درمانده در مشهد و تهران و بسیاری شهرهای کوچک و بزرگ دیگر ایران را زیر پوشش اسلام به هر کون نشوری که پا به بهشت ارزان بهایِ ولایتی سگ مذهب نهاده، می فروشد. دشمن، دربرگیرنده ی همه ی آن کسانی است که اقتصاد ملی ایران را تکه تکه کرده و با فروش آن به «از ما بهتران جهان»، سودی سرسام آور بدست می آورند و ایران را به خاک سیاه می نشانند. دشمن، نبود اقتصادی برنامه ریزی شده برای پیشرفت و آبادانی بسود توده های کار و زحمت است. دشمن، کلان سوداگری است که هست و نیست مردم ایران را چپاول می کند تا بازی خورد و برد و ایران بربادده با دشمن امپریالیستی را همچنان پی گیرد. دشمن آن پفیوز نادانی است که بجای کاری سازنده، آنچه «گفتاردرمانی» نامیده شده و رویهمرفته، زرزرهایی گوش آزار برای ایز گم کردن است را پی می گیرد و همزمان، همراه و همگام با کلان دزدان، مردم را می چاپد. دشمن، آخوند مادربخطای بیشرمی است که با خمس و زکات گرفتن از دزدان و پولشویان، پول های بادآورده شان را حلال می کند. دشمن، دروغگویی فرومایه است که یکی از نخستین فرمان های همه ی کیش و آیین های هوایی که «دروغگو، دشمن خداست» را زیر پا می نهد؛ پول های کلان می دزدد و آن را «تعامل» با این و آن جا می زند؛ برومندترین فرزندان ایران زمین را بزندان می افکند و به آزارِ توانفرسای جان و روان شان دست می یازد و جلوی دوربین رسانه ها زیر آن می زند. دشمن، کیر خرِ حقیر، دروغگو، نیرنگباز و بس بیشرمی است که حتا یک نانوایی را نمی تواند بچرخاند و رهبر کشوری باستانی با فرهنگی دیرینه و نشانه گذار در پهنه ی جهانی شده است. از کدام «حدود الهی» سخن می گویی مردک پفیوز؟ تازیانه؟! کدام خطوط قرمز؟! «حدود الهی»، همان دایره قرمزی بود که با نرمش جان ننه اش: «قهرمانانه» مالیده شد و آبرویی برای این رژیم ددمنش برجای ننهاد و همه ی ایرانیان از چپ و راست را سرافکنده نمود. دشمن، نظامی پوشالی، بی در و پیکر و سزاوار سرنگونی است.

ب. الف. بزرگمهر   ۲۰ دی ماه ۱۳۹۷


برجسته نمایی های متن، همه جا از آنِ من است.    ب. الف. بزرگمهر

* برگرفته از پیوند زیر (۱۹ دی ماه ۱۳۹۷):
http://tnews.ir/site/c113125241555.html

تنها یک مَشَنگ نادان می تواند چنین چیزی بگوید

تنها یک مَشَنگ نادان می تواند چنین چیزی بگوید.* آیا خودت که به «گرینلند» دلبستگی نشان می دهی، آماده ای در برابر چندین برابر دارایی خودت از کشوری که در آن بزرگ شده و پا گرفته ای، بگذری و دست «نَمالیا» را بگیری و برای زندگی آنجا بروید؟ تازه تو نیز چون کم و بیش بسیاری دیگر از آمریکایی هایی با نیاکان دزد و چپاولگر و ششلول بند و گاوچران کوچیده از همه جا بویژه انگلیس در جایی که هستی، ریشه ی چندانی نداری. مادرت آلمانی و پدرت ایرلندی بودند و از این کشور تنگدست به امید زندگی بهتر به «ایالات متحد» پای نهادند. اینک تو با چنین رگ و ریشه ای کاسه ی داغ تر از آش شده تا کوچندگان بیچاره ای که با هزار رنج و کوشش به آنجا آمده اند را بیرون کنی و از آن فراتر، دیگران را از سرزمین باستانی خود بیرون برانی؟ آدم باید بسیار نادان و همچنین فرومایه باشد تا چنین اندیشه های تبهکارانه ای را در ذهن خویش پرورانده و گستاخانه بر زبان آورد. تو چنین جانوری هستی.

ب. الف. بزرگمهر   ۱۶ بهمن ماه ۱۴۰۳

* نامه مشترک پنج کشور عربی به دولت آمریکا و اعلام مخالفت با طرح «ترامپ»

پنج کشور عربی و مسوول ارشد تشکیلات خودگردان فلسطین در نامه مشترکی به دولت آمریکا با طرح ترامپ برای انتقال ساکنان غزه به مصر و اردن مخالفت کردند. در نامه مشترک وزیران خارجه این کشورها و مسئول ارشد فلسطینی آمده است: بازسازی غزه باید از طریق مشارکت مستقیم مردم غزه انجام شود و عرب ها در اراضی خود زندگی خواهند کرد و به بازسازی آن کمک می کنند. نباید آنها از اراضی خود هنگام بازسازی بیرون رانده شوند و باید در روند بازسازی با حمایت جامعه جهانی مشارکت فعالی داشته باشند.

برگرفته از «تلگرام خبرگزاری خرموش نشان ایر و اینا»   ۱۶ بهمن ماه ۱۴۰۳ (بختی برای ویرایش این گزارش نداشتم.  ب. الف. بزرگمهر)

ما بازرگانان و سوداگران شما را بسیار دوست داریم

ما بازرگانان و سوداگران شما را بسیار دوست داریم؛ آن ها کم و بیش هر کالایی را از بازار خودشان بیرون کشیده به ما می رسانند تا آسوده تر زندگی کنیم و برای شان گذرگاه های تازه بکشیم تا کالاها با شتاب بیش تری جابجا شده و سبزی و تره بار و میوه هم تر و تازه روی سفره های مان بیاید.

از زبان استادبانوی نازنازی: ب. الف. بزرگمهر   ۱۶ بهمن ماه ۱۴۰۳  

استاد روس: «تجارت آزاد» دسترسی اتحادیه اوراسیا به کالاهای ایرانی را آسان می‌کند

آناستازیا پریکلادُوا ، دکترای اقتصاد و دانشیار گروه تجارت بین‌الملل در دانشگاه اقتصادی پلخانوف روسیه معتقد است: اجرایی شدن موافقت‌نامه تجارت آزاد جمهوری اسلامی ایران و اتحادیه اقتصادی اوراسیا، دسترسی این اتحادیه به کالاهای ایرانی را تسهیل می‌کند و به نفع طرفین است.

برگرفته از «تلگرام خبرگزاری خرموش نشان ایر و اینا»   ۱۵ بهمن ماه ۱۴۰۳

این دمکنی هم که بسر داریم، یادگار امام راحل است

این دَمکُنی هم که بسر داریم، نشانه ی خشک مغزی و واماندگی نیست؛ یادگار امام راحل است.*

از زبان «قوچعلی نظام»: ب. الف. بزرگمهر   ۱۶ بهمن ماه ۱۴۰۳

* حسن خمینی: مردم تحجر و واپس‌زدگی را نمی‌خواهند

ـ نوه بنیانگذار امام راحل (ره)، استقلال، آزادی و جمهوری اسلامی را خواسته تاریخی ملت ایران عنوان کرد و گفت: مردم به دنبال پیشرفت و عقب نیفتادن علمی هستند و تحجر و واپس‌زدگی را نمی‌خواهند.

ـ اگر ما بخشی از شعارها را گرفتیم و بخشی دیگر را رها کردیم، در مسیر ضربه‌ خوردن‌ افتاده‌ایم، مردم از تحجر گریزان هستند.

برگرفته از «تلگرام خبرگزاری خرموش نشان ایر و اینا»  ۱۵ بهمن ماه ۱۴۰۳

۱۴۰۳ بهمن ۱۵, دوشنبه

همزیستی آشتی جویانه در بزرگ خشکی اروپا نیازمند شکستن مُرده ریگِ امپریالیستی است

به بهانه ی پیشگفتار

برآورد شایان درنگ زیر درباره ی روز و روزگار روسیه در نبرد فرسایشی بدرازا کشیده شده با مزدوران دست نشانده ی برادران شیر به شیر «انگلوساکسون» که برآیند آن نه تنها برای خود روسیه که همه ی جهان از برجستگی ویژه ای برخوردار است از آنِ «سرگئی کاراگانوف»، یکی از آگاه ترین و ورزیده ترین برآوردکنندگانی است که هر از گاهی در «آرتی» یادداشت یا نوشتاری از وی گنجانده می شود. برآورد وی همچنین همراستا با یکی دو برآورد همراه با پیش بینی های درخور اینجانب از آن میان «نه یک گام به پس» و «نه روسیه و نه چین نباید رودست بخورند!» است که به آن در اینجا نمی پردازم.

امیدوارم برآورد از دیدِ من درست و باریک «سرگئی کاراگانوف»، دیوانسالاران دست اندرکار سیاست روسیه را به اندیشه ی بیش تری درباره ی آینده ای که چندان دور نیست واداشته و از امپریالیست های هار «انگلوساکسون» برهبری «یانکی» ها رودستی مرگبار با پیامدهایی ویرانگر برای روسیه و همه ی جهان نخورند.

ب. الف. بزرگمهر   ۱۵ بهمن ماه ۱۴۰۳ 

***

روسیه باید به سرنگونی برگزیدگان سیاسی بیم برانگیز اروپای باختری کمک کند / همزیستی آشتی جویانه در این بزرگ خشکی نیازمند شکستن مُرده ریگِ امپریالیستی است.

هر برآیندی از درگیری اوکراین که چون یک "سازش" بدیده گرفته شود، در باخترزمین چون یک پیروزی جشن گرفته شده و برای روسیه چون یک شکست برآورد می شود. به هر بهایی باید جلوی چنین برآیندی را گرفت.

نخست، روسیه باید آشکارا با گناهکاری تاریخی اروپای باختری به رویارویی برخیزد. این «باغی» نیست که برگزیدگان آن می‌ پندارند که کِشتگاهی از بوته‌های هرز چربی است که روی خون سدها میلیون تن به بردگی گرفته، دزدیده و کشته شده، روییده است. فراخوانی به اروپای باختری برای تبهکاری هایش ـ از بهره کشی زورگویانه گرفته تا جنگ افروزی ـ باید که توانایی ما برای بهره وری از بازدارندگی هسته ای را چون پاسخی شایسته به دشمن روا می دارد.

دوم، روسیه باید بر پرهیزناپذیری افزایش تنش هسته ای در هر درگیری میان «ناتو» و روسیه پافشارد. این پیام نه تنها برای کرانمند نمودنِ همچشمیِ به جنگ ابزار ساز و برگ یافته که برای پافشاری بر بیهودگی انباشت جنگ ابزارهای همگانی که در یک رویارویی هسته‌ای برجستگی خود را از دست می دهند، بایسته است. رهبران «ناتو» باید دریابند که نمی توانند از پیامدهای کنشگری خود دور بمانند

سوم، ما باید پیشروی در میدان نبردرا پی گیریم و نیروهای دشمن را با باریک بینی پیگیر نابود کنیم. با این همه به همان اندازه برجسته است که به پایان رسیدن شکیبایی روسیه را به آگاهی برسانیم. در برابر هر سرباز روسی که کشته می‌شود، باید روشن کنیم که هزاران باشنده ی اروپای باختری، چنانچه دولت های شان بر جنگ پافشارند، بهای آن را پرداخت خواهند نمود. همه ی مردم آنجا باید دریابند که برگزیدگان شان برای قربانی کردن آنها آماده می شوند و جنگ ابزارهای هسته ای میان سربازان و شهروندان نابرابری بجا نمی آورند. پایتخت های اروپای باختری بخشی از نخستین آماج های خونخواهی ما خواهند بود.

چهارم، روسیه باید به آگاهی آمریکایی‌ها برساند که پیگیری افزایش درگیری اوکراین به پیامدهای بلاخیزی خواهد انجامید. چنانچه آنها پافشارند، ما از مرز هسته ای فراتر رفته و همپیمانان و پایگاه های شان در سراسر جهان را آماج خواهیم گرفت. هرگونه واکنش غیرهسته ای یورش هسته ای به خاک آمریکا را در پی خواهد داشت. این روشنی واشنگتن را وامی دارد تا سیاست های بی پروای خویش را بازنگری کند.

پنجم، ما باید همپا با پیگیری تراز نمودن رویکرد هسته ای، توانایی های رزمی خود را بهبود بخشیم. اگر دیپلماسی شکست بخورد، ما باید بگونه ای بُرَّنده، آمادگی خود برای بهره وری از جنگ ابزار های پیشرفته را افزایش داده، پشتیبانی از هوده ی فرمانروایی و بهره وری های روسیه را نشان دهیم. از آنجایی که فن آوری‌های تازه چون «سامانه موشکی اورشنیک» توانایی‌های ما را افزایش می‌دهند، آن ها جایگزینی برای جنگ ابزار‌های هسته‌ای که امنیت ما را پایور می کنند، نیستند.

در فرجام کار، روسیه باید به «ایالات متحد» پیشنهاد برونرفتِ آبرومندانه از بلای اوکراینی خود را بدهد. ما هیچ گرایشی به کوچک نمودن آمریکا نداریم؛ ولی آماده ایم کمک کنیم تا خود را از این مرداب بیرون بکشد؛ با این اگر و مگر که از سیاست های زیانبار خود دست بردارد. همزمان، اروپای باختری باید از برآنش (تصمیم گیری) های جهانی کنار گذاشته شود. این به هراساندن پایه ای برای خود و جهان دگردیسیده است.

اگر آمریکا واپس نشیند، شکست اوکراین با شتاب دنبال خواهد شد. روسیه سرزمین های هنجارمند (قانونی) خود را در خاور و جنوب بازپس خواهد گرفت و همزمان، کشوری نادرگیر و رزمی زدایی شده در کانون و باختر اوکراین پدید می آید. کسانی که گرایشی به زندگی با هنجارهاین روسیه ندارند، می توانند آزادانه جابجا شوند. همزیستی آشتی جویانه تنها با زدودن اروپای باختری چون نیرویی ناپایدار ‌کننده و پرداختن به چالش‌های گسترده‌تر آدمی در کنار بیشینه مردم جهان بدست می آید.

همزیستی آشتی جویانه راستین تنها هنگامی بدست خواهد آمد که ستون مهره های اروپای باختری، همانگونه که پس از پیروزی روسیه بر ناپلئون و هیتلر رخ داد، یک بار دیگر شکسته شود. برگزیدگان کنونی باید با تیره ی تازه ای جایگزین شوند که می توانند در گفتگوی سازنده همپا شوند. تنها در آن هنگام است که اروپا می تواند چون هموندی پاسخگو و نه خاستگاه درگیری پایدار به جهان بپیوندد.

بیم گزندها روشن است: این تنها یک نبرد برای آینده ی روسیه نیست که برای برجای ماندن فرهنگ آدمی چنانکه آن را می شناسیم است.

سرگئی کاراگانوف

برگردان یادداشتی برگرفته از «آرتی» به تاریخ هشتم بهمن ماه ۱۴۰۳ به یاری «گوگل» (با ویرایش و پارسی نویسی درخور از اینجانب: ب. الف. بزرگمهر)

باید بپذیریم که همگی مان دزد و مال مردم خوریم ...

دنباله ی فرمایشات این مزدور تبهکار ولایت* چنین از آب درمی آید:
باید بپذیریم که همگی مان دزد و مال مردم خوریم و از هر خرپولی برای راه اندازی کارش شیتیلی و اینا می ستانیم؛ جلوی خداوندان سرمایه جهان موشیم و هر چه از آن ها بیش تر کتک می خوریم، تاوانش را از عوام النّاس پس می گیریم؛ کارهای ناشایست دیگری هم می کنیم که بماند. دستکم برای همدیگر ژست دلسوزی و مردمداری و حق طلبی نگیریم؛ چون خریدار ندارد. سر همدیگر را شیره نمالیم و تک خوری هم نکنیم. باید بپذیریم که همگی مان گرداگرد سفره ای نشسته و هر یک به فراخور شکم و خورد و خوراک خود از آن بهره می گیریم. وفاق بی هیچ رودربایستی یعنی همین؛ نه آنکه آن ملیجکِ چاچولباز گفت.

ب. الف. بزرگمهر   ۱۵ بهمن ماه ۱۴۰۳

* رئیس قوه قضاییه: باید از تعارفات بگذریم تا به وحدت نظر برسیم

ـ حجت‌الاسلام والمسلمین غلامحسین محسنی اژه‌ای امروز (دوشنبه) در نشست مشترک سران، معاونان و جمعی از مسئولان سه قوه، در رابطه با اینکه چرا در اجرای برنامه‌های توسعه به توفیق زیادی دست نیافته‌ام، گفت: یکی از دلایل این است که نتوانسته‌ایم در رابطه با واقعیت‌ها و مسائل کشور به اشتراک نظر برسیم و امروز آنچه اهمیت دارد این است که باید نسبت به موضوعات کشور از تعارفات بگذریم تا به وحدت نظر برسیم.

ـ رئیس دستگاه قضا خاطرنشان کرد: البته وحدت نظر به این معنا نیست که همه ما یک نظر داشته باشیم زیرا در هر موضوعی ممکن است اقلیت و اکثریتی وجود داشته باشد؛ در قوانین نیز این گونه است که وقتی اکثریت موضوعی را مطرح کردند اقلیت باید تمکین کنند که البته باید بر اساس مبانی اسلامی و موازین حق استوار باشد.

برگرفته از «تلگرام خبرگزاری خرموش نشان ایر و اینا»   ۱۵ بهمن ماه ۱۴۰۳ 

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!