ما
نه تنها خودمان کیر خریم که ولایت مان هم کیر خری است. کَاِنّهُ سیاست مان هم کیر
خری است. نفرمایید: نه! آقا. پناه بر خدا! شما کجا و کیر خر کجا؟ ما خودمان هم
تاکنون، در
[گند و گه] کاری که به انجام رسانده ایم، خوب باریک نشده بودیم
تا آنکه گفته های همین دیروز یا پریروز یکی از وزیران رژیم اشغالگر قُدس،
۱ لعنت الله علیه، ما را از خواب غفلت پراند و با
خود گفتیم:
ای دلِ غافل! ببین چه بلایی بسر جوانان برومند اسلام
آوردی و با گفته هایت بجای آنکه مرهم زخم زنان و مادران و فرزندان شان باشی با
تراشیدن امتیازهای شهادت،۲ بر زخم
شان بیش تر نمک پاشاندی؟! تازه نزدیک بود از دهان مان در برود که امتیاز دیگری نیز
بتراشیم و بگوییم، آن ها هم اکنون در بهشت برین با حوری های دستچین شده ای برای هر
کدام از سوی خداوند مُتَّعال محشورند که اگر گفته بودیم، بر سوز و گداز آن زنان
شوی از دست داده می افزودیم و کسی چه می داند، شاید محشری بر پا می شد؛ بحمدلله،
چه خوب شد که زبان مان را بهنگام گاز گرفتیم و بجای آن، چیزی کلی گفتیم.۳
البته ما پس از سال ها ممارست و سرمان به سنگ خوردن، دیگر
این اندازه از «پولیتیک» سر در می آوریم که آماج گفته های آن وزیر تبهکار،
برانگیختن ما به جنگ و موشک پرانی برادران است که سپس گناه آن را بر گردن مان
بیندازند و بجز «شیطان بزرگ» و همدستانش، سایر کشورها از چین و ماچین گرفته تا
روسیه و اینا را نیز بر ضدِّ ما بسیج کنند؛ ولی از این ها که بگذریم، پایه
و بنیاد سخن وی، نادرست نیست. ما نیروهای بسیاری را در سوریه برای هیچ و پوچ زیر
بمباران ها از دست دادیم؛ بی آنکه بتوانیم واکنشی درخور نشان بدهیم. افزون بر آنکه
تا آنجا که شدنی بود، کوشیدیم آن کشته ها را از چشم عوام النّاس پنهان کنیم یا
دستکم شمارگان بالای کشته های مان را کم تر نشان بدهیم. خوب! این گناهی نابخشودنی
از سوی ماست که هر بار برای آن، بهانه ای نیز تراشیدیم و خواستیم پا در جای پای آن
رییس جمهور کلّه خر آمریکایی: «جرج دبلیو سی» بگذاریم که «جنگ پیشگیرانه» را به
میان آورد تا افغانستان و عراق و سایر جاها را بچنگ آورَد. ما نه تنها چیزی در
سوریه و عراق و اینا بچنگ نیاوردیم که افزون بر جان از دست رفته ی آن
جوانان و خانواده هایی بدبخت شده، پول و هزینه های سرسام آوری از بیت المال را نیز
به باد دادیم! برای همین بزبان خود می گوییم:
نه تنها خودمان کیر خریم که ولایت مان هم کیر خری است و کَاِنّهُ
از سیاست و «پولیتیک»، بلانسبت شما به اندازه ی گاو نیز سر در نمی آوریم!
«استکبار جهانی»، اگر بمباران می کند، همه جا را به آتش
می کشد و گاه مردم بسیاری را یکجا به آن جهان می فرستد و ویرانی ببار می آورد، پس
از آن همان جاها را سازگار با بهره وری های خود، بدلخواه از نو می سازد و آباد می
کند تا سرمایه اش بکار بیفتد؛ از نیروی کار ارزان بهره کشی کند و سودهای هنگفت
بجیب بزند. ما همان آماج ها را بشیوه هایی دیگر، نه در جاهای دیگر که در ولایت
خودمان، پی می گیریم که خواه ناخواه پیامدهای دیگری دارد؛ چرخه ی فرآوری را بهم می
زنیم؛ کارخانجات و صنایع را هر اندازه بزرگ و پیچیده نیز باشند، تکه تکه می کنیم و
بفروش می رسانیم تا هم سودهای سرشار دولا پهنا ببریم و هم عوام النّاس، بیکار و تنگدست
شده، دست شان بسوی ما دراز شود؛ بنگاه های نیکوکاری چون «بنیاد مستضعفان» و «کمیته
امداد» و اینا با سرمایه های برجای مانده ی «طاغوتیان» فراری سر هم کرده و
می کنیم تا زیر نام های خوش آوا و گوشنوازِ «توانمندسازی تهیدستان، آبادانی
و پیشرفت جامعِ مناطق محروم»۴ با «... رعایت دقیق بندهای
اقتصاد مقاومتی»،۵ خصوصی
سازی ها را زیر چادر و در پناه اسلام عزیز گسترش دهیم۶ و خود را به اقتصاد «جامعه جهانی» پیوند دهیم؛
خوب! در این میان، «اقتصاد مقاومتی» مان به شَوَند آنکه بر بنیاد بده بستان کانون
یافته، استواری و تندرستی خود را در برابر آن اقتصاد غول پیکر از دست می دهد و
خواه ناخواه به بیماری های آمیزشی گوناگون دچار می شود؛ همین «اقتصاد مقاربتی» که
جلوی دیدگان همگی تان است و هر آدمی از هر طبقه ی اجتماعی، فراخور روز و روزگارِ
خویش به آن آلوده است. ما برای جلوگیری از گسترش آلودگی و مهار بده بستان ها و
بُرد و آوردها ناچاریم تا آنجا که تیغ مان می بُرّد، «نیروهای جوان و متخصص
و انقلابی و جریانسازی فعالیت جهادی در همه بخشهای»۷ چنان بنیادها و نهادهایی را بکار گیریم و دو چشم
که داریم، دو چشم دیگر نیز وام بگیریم که خود این جوان ها خدای ناکرده، دست شان کژ
نشود. البته، این تنها یکی از وظایف چنین جوان هایی است که بسیاری از آن ها از
میان همان تنگدستان برگزیده شده و می شوند و باید برای خشنودی خدا کارهای دیگری
نیز به انجام برسانند؛ از سرکوب پرخاشگران و دشمنان نظام که در میان کارگران و
کشاورزان و آموزگاران و پرستاران و اینا رخنه کرده اند، گرفته تا پشتیبانی
از گنبد زرین حضرت زینب در بلاد شام!
«استکبار جهانی» بگونه ای سامانمند می کُشد و بدلخواه خود
از نو زنده می کند؛ ولی ما بیماری و بیکاری و تنگدستی می پراکنیم؛ همه را بجان
یکدیگر می اندازیم و آزار می دهمی و خودمان، هر از گاهی به ناگزیر، نرمش قهرمانانه
می کنیم. شما کلاهت را داور کن! کدامیک بد و کدامیک بدتر است؟! برخی می گویند:
«مرگ یکبار، شیون یکبار»! ولی ما می گوییم: آزار و شکنجه و شیونِ پیوسته! یا حسین
مظلوم! کَاِنّهُ سیاست کیر خری همین است دیگر!
ب. الف. بزرگمهر
یکم اَمرداد ماه ۱۳۹۸
پی نوشت:
۱ ـ «از
دو سال پیش تاکنون، اسراییل تنها کشوری در جهان است که ایرانیان را می کشد. ما
سدها بار ایرانیان را در سوریه زدهایم؛ گاهی انجام آن را بر دوش می گیریم؛ گاهی
رسانههای بیرونی آن را بر زبان می آورند؛ گاهی وزیرانمان؛ گاهی هم رییس ستاد ارتشمان
این را میگوید؛ این سیاستی هماهنگ شده است
... ایرانیها در واکنش نشان دادن، دستوپا بسته اند؛ نه به این شَوَند که
تواناییهایش را ندارند؛ به این شَوَند که آنها درمی یابند اسراییل شوخیبردار
نیست ...»، گزیده ای از گفته های تبهکاری به نام «زاخی هانگبی»، هموند حزب
فراراست و نژادپرست فرمانروا یر اسراییل: «لیکود» و وزیر «نادان یابو»، در گفتگو
با بخش زبان «اِبری» رادیو دولتی «کان»، برگرفته از تارنگاشت دروغپردازِ و بی
هیچگونه مسوولیتِ اخلاقیِ وابسته به وزارت امور خارجی یانکی ها: «رادیو فردا» ۳۰ تیر ماه ۱۳۹۸ (با ویرایش، پارسی و پاکیزه نویسی درخور از اینجانب:
ب. الف. بزرگمهر)
۲ ـ «حقیقتاً هم شهدای شما، هم خانوادهها، پدران، مادران و
فرزندان آنان، حق بزرگی بر گردن همه ملت ایران دارند. این شهدا امتیازاتی دارند:
یکی این است که اینها از
حریم اهل بیت در عراق و سوریه دفاع کردند و در این راه به شهادت رسیدند ...
امتیاز دوم این شهدای شما
این است که اینها رفتند با دشمنی مبارزه کردند که اگر اینها مبارزه نمیکردند این
دشمن میآمد داخل کشور... اگر جلویش گرفته نمیشد ما باید اینجا در کرمانشاه و
همدان و بقیه استانها با اینها میجنگیدیم و جلوی اینها را میگرفتیم. در واقع این
شهدای عزیز ما جان خودشان را در راه دفاع از کشور، ملت، دین، انقلاب اسلامی فدا
کردند؛
امتیاز سوم هم این است که اینها در غربت به شهادت رسیدند، این
هم یک امتیاز بزرگی است، این هم پیش خدای متعال فراموش نمیشود.» («خبرگزاری تسنیم»، ۱۶ بهمن ماه ۱۳۹۴)، برگرفته از نوشتار «مردک الدنگ و
امتیازهایش!»، ب. الف. بزرگمهر ۲۰
بهمن ماه ۱۳۹۴
۳ ـ «البته ما می توانیم امتیازهای بازهم بیش تری برای شما عزیزان
که چشم و چراغ مان هستید، برشمریم؛ ولی بیش از این وقت شما که حق بزرگی بر گردن
همه ی ملت ایران دارید را نمی گیریم ...»، برگرفته از نوشتار «مردک الدنگ و
امتیازهایش!»، ب. الف. بزرگمهر ۲۰
بهمن ماه ۱۳۹۴
۴ ـ «بسم
الله الرحمن الرحیم
جناب آقای مهندس پرویز فتاح دام توفیقه [همان «دامت
برکاتُه» بزبانی روشنفکرانه تر به آرشِ «دامت پربرکت باد!» در زبان پارسی. ب. الف. بزرگمهر]
با پایان گرفتن دوره مسئولیت جناب آقای مهندس سعیدیکیا
در بنیاد مستضعفان و با تقدیر و تشکر فراوان از مدیریت پرتلاش و مبتکرانه ایشان،
جنابعالی را برای مدت پنج سال به ریاست آن بنیاد و آقای سعیدیکیا را به ریاست
هیئت امنای آن منصوب میکنم.
اهمّ توصیههای اینجانب اولاً اهتمام به
توانمندسازی تهیدستان و مصروف کردن این امانت ملّی در جهت آبادانی و پیشرفت جامعِ
مناطق محروم، و ثانیاً رعایت دقیق بندهای اقتصاد مقاومتی و ثالثاً بهکارگیری
نیروهای جوان و متخصص و انقلابی و جریانسازی فعالیت جهادی در همه بخشهای این
بنیاد است.
توفیقات شما را از خداوند متعال مسألت میکنم.
سیّدعلی خامنهای ۳۱ تیر ماه ۱۳۹۸
برگرفته از «تابناک»
۳۱ تیر ماه ۱۳۹۸
۵ ـ همانجا
۶ ـ «در
روزی که آقای سعیدیکیا خدمت آقا رسید، جملهای آقا فرمودند. زمانی این بنیاد ۱.۵ میلیارد تومان
درآمد نداشت و باید دولت ۲.۵ میلیارد تومان کمک میکرد. مسئولیت را به رفیقدوست واگذار کردم و در
دوران فعالیتش، درآمد بنیاد را به ۶۰ تا ۷۰ میلیارد تومان رساند. آنچه را گرفت با آنچه تحویل
داد، زمین تا آسمان تفاوت داشت ...» گفته های «نمودار اسلام»، محمدیگلپایگانی، رییس
دفترِ «مقام مُعَظَّمِ رهبری» [همانا «کیر خر نظام»]، در مراسم معارفه (آشنایی) رییس
«بنیاد مستضعفان»، برگرفته از «ایسنا» ۱۷ تیر ماه ۱۳۹۸
۷ ـ برگرفته از گزارش «تابناک» ۳۱ تیر ماه ۱۳۹۸