«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۴۰۴ اردیبهشت ۲۴, چهارشنبه

بپا برای چندین و چندمین بار گول تان نزنند ...

بپا برای چندین و چندمین بار گول تان نزنند؛۱ حتا الاغ هم دو بار دستش (پاهای جلویی) را در یک چاله نمی نهد!۲ ناساز با آنچه «جاه‌طلبی‌های سیاسی شخصی دولت های باختری» را شَوَند رفتار گستاخانه شان خوانده ای،۳ کارکرد تک تک آنها در هماهنگی رویهمرفته باریک در چارچوب سیاست اهریمنی سامانه ی امپریالیستی برهبری و کارگردانی خود «یانکی» ها برای نابودی هر آنجه بویی از سوسیالیسم می دهد، سمتگیری شده است. بسیاری از آن ها بیگمان «جاه طلب» نیز هستند؛ ولی جاه جویی های شان، نخشی بسیار ناچیز در روند سیاسی یاد شده داشته و خواهد داشت؛ توده های مردم روسیه، چین و سایر کشورهای ستمدیده ی جهان با این آدم یا آن آدم، چه جاه خواه باشند یا نه، روبرو نبوده و نیستند؛ آن ها با سامانه ی سرمایه داری امپریالیستی در یگانگی نسبی خود رویارویند و همه ی آن مزدوران جاه خواه یا دنباله رو، پیچ و مهره های ریز و درشت ماشین اختسادی، سیاسی و جنگی آن سامانه اند که با همه ی زمینگیری اش، همچنان از نیروی جنگ افروزی و چنگ اندازی سهمگینی برای به یوغ کشیدن بهره دِهان برخوردارند. اینکه آن رهبر به شَوَندهایی روشن (دستِکم برای من) از بر زبان راندنِ واژه هایی چون امپریالیسم و سرمایه داری امپریالیستی خودداری می ورزد بجای خود؛ ولی با نادیده گرفتن گرایش های هازمانی و دینی خود، می بایستی دستکم با سرشت چنان سامانه ای که همزمان با زمینگیری هر روز فزاینده تر، به همان اندازه، جنگ افروزتر و یورشگرتر می شود، آشنا باشد تا رودست نخورد و میلیون ها توده ی مردم روسیه که من برای دلاوری های بیمانندشان همراه با دیگر خلق ها و ملت های «اتحاد جمهوری های شوروی سوسیالیستی» در رویارویی جانفشانه با «نازیسم هیتلری»، پاس و سپاسی فراوان دارم و نیز میلیاردها چینی، کُره ای (بویژه توده های مردم جمهوری سرفراز دمکراتیک خلق کره) و دیگر کشورهای زخم خورده و ستمدیده ی جهان را با ندانمکاری بکام مرگ و نابودی نکشاند

لات بی همه چیز «یانکی»: «دونالد ترامپ» که برای جان باختن سربازان اوکراینی و روسی اشک سوسمار می فشاند، دست «نادان یابوی» عزراییلی و دولت فراراستش را برای مرگبارترین کشت و کشتار بیمانند توده های بی پناه غزه با بمب و موشک و گرسنگی دادن باز نهاده است. همه ی این جَک و جانوران و دست نشاندگان شان را باید بر پایه ی کردارشان برآورد نمود و همزمان، جلوی گرایش طبقاتی «گروه سالارانِ» ( «اُلیگارشی») روسی برای زد و بندهای آشکار و پنهان با همژادان (همجنسان) خود در آن سوی پیشانی نبرد طبقاتی را گرفته و سرشان را به سنگ کوبید.

به آن رهبر باید گوشزد نمود که مَتَلَک و لیچار گفتن و گناه تبهکاری های بزرگ انجام شده بدست پفیوزترین روس های دولت سالار که بجای رسیدگی به نارسایی های پدید آمده و یافتن راه هایی برای کاستن شان، با پندار خامِ شیرجه زدن در بازار سرمایه داری، دستاوردهای نخستین کشور کارگران و زحمتکشان جهان را در سینی زَرّین به خوک های دیوانسالار کلان سرمایه داری جهانی پیشکش نمودند را بگردن پیشگامان بسیار دلاوری چون دانشمند تیزبین انقلابی: «ولادیمیر ایلیچ لنین» و دیگر «بُلشویک های راستین» افکندن، کار دشواری نیست؛ زبانِ لَقّی است که به این یآن سو می چرخد یا آنگونه که دوست دارم بگویم: کون لَقّی است که چپ و راست می گوزد؛ ولی دریافت بسیاری از مانش های دانشورانه با همه ی سادگی چشمگیر سرشت شان، برای خشک مغزان بویژه آن ها که به جای و جایگاهی بلندتر در دَم و دستگاه دیوانسالاری این یا آن کشور دست یافته اند، کاری است بس دشوار و همراه با آزمون و خطاهای «دِکارتی» پرشمار و پی در پی به بهای جان بسیاری از توده های مردم و فرزندان شان که گویی سهم آنان از زندگی، جانفشانی در راه «مام میهن»ی است که الاغ های سردمدار آن، بارها و بارها دست شان را در همان چاله می نهند که پیش تر نهاده بودند.

ب. الف. بزرگمهر   ۲۴ اردی بهشت ماه ۱۴۰۴

پی نوشت:

۱ ـ «این همان ندانمکاری بزرگی است که از آن می ترسیدم ...»  ب. الف. بزرگمهر   نهم اسپند ماه ۱۴۰۰

https://www.behzadbozorgmehr.com/2022/02/blog-post_7.html

۲ ـ زبانزدی ایرانی

۳ ـ بگفته ی رهبر روسیه، دولت‌های باختری ـ که به جای بهره وری های مردم خود، با «جاه‌طلبی‌های سیاسی شخصی» رهنمون می‌شوند ـ همچنان «از راه ملی‌گرایان اوکراینی» جنگ را بدرازا می کشند.

برگرفته از «آرتی»   ۲۰ اردی بهشت ماه ۱۴۰۴

هیچ نظری موجود نیست:

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!