«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۴۰۴ تیر ۲۸, شنبه

من که می خواهم سر به تن دزدان میوه چین انقلاب نباشد، می توانم به زادگاهم بازگردم؟

عبدالکریم خان!

این چه قافیه ای است که بافتی و خودت هم در نیافتی:
«ایران با وجود همه ما زیبا و توانمند است و بی هیچ یک از همه ما، زیبا و توانمند نیست»؟!*

آماج این قافیه بافی از «همه ما» اگر گروهبندی های خرموش های فرمانروا با نام های رنگارنگ خودفریبانه ی «اصلاح طلب» و «اصولگرا» و آمیزه های دیگری از اینگونه نام هاست، آزمون خود را پس داده و باید تا دیر نشده، گورشان را از ایران گم کنند؛ وگرنه، اگر گیر مردم بیفتند، باید آزمونی از گونه ای دیگر پس بدهند که خودت بهتر می دانی، بسته به کوچکی و بزرگی تبهکاری های گوناگون شان در همه ی این سال ها، پادافرهی سزاوار دریافت کنند؛ ولی اگر بخش هایی از توده های مردم ایران که برای پایندگی کشورشان پای در میدان نهادند و تو و دیگرانی چون تو از آن میان، «کیر خر نظامِ خرموش پرور» دامنه اش را بیش از اندازه بزرگ نشان می دهید تا همه شان را به دُم «ولایت خرموش نشان» ببندید، کور خوانده اید!

از این ها که بگذریم، یک آزمونِ سرِ پایی:
من که داوِ میهن دوستی سوسمار منشانه، هرگز نداشته و ندارم، دل در گرو ایران دارم، ولی می خواهم سر به تن دزدان میوه چین انقلاب بهمن ۱۳۵۷ که کشورمان را به این روز نشانده اند، نباشد، می توانم به کشور زادگاهم بازگردم؟ هوایِ کار را داشته باش که زبان به دروغ نگشایی و نویدی بی پشتوانه سر هم نکنی!

ب. الف. بزرگمهر   ۲۸ تیر ماه ۱۴۰۴

* حسین زاده: کاری کنیم که هر که دل در گرو ایران دارد به کشور بازگردد

عبدالکریم حسین‌زاده، معاون رئیس جمهور در امور توسعه روستایی و مناطق محروم کشور در استودیو اتاق خبر ایرنا:

ـ ایران با وجود همه ما زیبا و توانمند است و بی هیچ یک از همه ما، زیبا و توانمند نیست

ـ در زمان توئیت‌ها و مطالب دوستان در ایام جنگ، به عنوان یک وطن دوست اشک در چشمانم جمع می‌شد. چرا که حتی منتقدان و ایرانیان خارج از کشور هم برای ایران سینه سپر کرده بودند.

ـ اینکه خیلی‌ها مانند اصغر فرهادی و علی دایی در چرخه سیاست ورزی ما نیستند، آیا شرایط سینما و فوتبال ما بهتر شده است؟

ـ باید درهای کشور را باز کنیم و هر ایرانی که دل در گرو این کشور دارد به ایران بازگردد.

برگرفته از «تلگرام خبرگزاری خرموش نشان ایر و اینا»   ۲۴ تیر ماه ۱۴۰۴

ویدئوی پیوست:  من که می خواهم سر به تن دزدان میوه چین انقلاب نباشد، می توانم به زادگاهم بازگردم؟



خوش رقصی را از این سگ بیاموزید تا در هر دو جهان کامروا باشید! ـ بازپخشش

آن هنگام که این ویدئوی زیبا را همراه با متن افزوده روی آن درج کرده بودم، برخی پرخاشجویان «ولایت آقا» که شاید پرخاشجویی چند تایی از میان شان از سرِ راستی نیز بود، واکنش های تندی نشان دادند.

خوب! آیا هنوز هم سخنی برای گفتن دارند؟ آیا هنوز هم سرخ و بور می شوند که نه آقا، رهبر آسمانی ریسمانی ما از کون فیل بر زمین افتاده و یکی از دردانگان الله در عرش آسمان هفتم است؟ آیا هنوز هم رگ گردن نشان می دهند؟

دیدید که در خوشرقصی روی دست این سگ زدند!

ب. الف. بزرگمهر   هژدهم امرداد ماه ۱۳۹۴

https://www.behzadbozorgmehr.com/2015/08/blog-post_33.html

https://youtu.be/ZH_zYH6ChbU

 

پی نوشت:

آخوند نه چندان جوانی در زیر یادداشت دیگری که آن را زیر عنوان «شکمباره های نوکیسه، جامعه ی مرغ و خروسی در پوشش دین و مذهب خواستارند!» در تارنگاشت درج کرده بودم، نوشته است:
«چند جواب برات نوشتم ولی شیطون رو لعنت کردم پاکش کردم.  شما همچنان بهتره آموزش رقص رو از سگ بیاموزی. منتظر قیام شما هستیم!»

از «گوگل پلاس»

برایش می نویسم:
منظورت چیه داداش جان؟! اون آموزش خوشرقصی برای لیبرال هایی بود و هست که برای پیوندهای بیش تر با «شیطان بزرگ» سر و دست می شکنند و به شما همینجا قول می دهم:
دست شان برسد و خرشان از پل بگذرد، همراه با ارباب تازه به کسی رحم نخواهند کرد. من نمی گم. تاریخ این ها را نشون می ده.

بجای همچین موضعگیری نادرستی برو بپرس چه چیزهای تازه ای را دوباره به باد داده اند که از دید من و شما و مردم پنهان می کنند. برای «شیطان بزرگ» و همدستاش که چیزی پنهان نیست! این آقایون هستند که درخواست پنهان نگه داشته شدنش را دارند و از دید من، شاید حتا آن رهبر نادان نیز از همه ی ماجرا آگاه نباشه؛ در حالیکه پیش خودش فکر می کنه، همه چیز رو زیر مهار خودش داره!

جای شما باشم به آقایان تازه روی کار آمده می گویم:
بجای زر زر کردن و هی دشواری ها را بزرگ نشان دادن و توی سر اون قبلی زدن، گره دشواری های اقتصادی ـ اجتماعی مردم را باز کنند. ببین می تونن با این راهی که دنباله ی همون راه قبلی هستش؟! ضمن اینکه دروغ می گن که همه ی کاسه کوزه ها را سر دولت قبلی می اندازن. صحبت بیش تر از این ها بیخ داره و از دوره ی ریاست جمهوری رفسنجانی پلید آغاز شده و تا حالا ادامه داره. این راهیه که نه تنها هیچ گشایشی برای مردم درش نیست که بطور عمده به سود سرمایه داران بزرگ جهانه که کشور ما را بیش تر از پیش می چاپند و این میان یک مشت دزد کاسه لیس به نان و نوایی می رسند. مگه فکر می کنی، خاوری تنها نمونه بود. خوب که چشاتو واکنی نمونه های بدتر از اون و توی همین کابینه و دم و دستگاه ولایت فقیه می بینی: دزدانی به جامه ی اسلام درآمده!

حالا همه ی این ها که گفتم بستگی به این هم داره که خود شما کدوم طرف ایستادی! اگه دستت توی همین آش کثیف آقایان است که بحثی با شما ندارم؛ این ها را که نوشتم با این فرض نوشتم که طرف مردم هستی و از روی نادانی حرف می زنی.

برو کلاهتو قاضی کن ببین چی می گه؟

ب. الف. بزرگمهر    نهم آبان ماه ۱۳۹۲

https://www.behzadbozorgmehr.com/2013/10/blog-post_31.html

https://youtu.be/ZH_zYH6ChbU

۱۴۰۴ تیر ۲۷, جمعه

گوز

گوزی گُنده برای برآشفتن جهان و ترساندنِ ملت ها و خلق هایی خواهانِ جهانی دادگرانه که در چارچوب همکاری ها و همچشمی ها با دیگر شاخ های رویش یافته در این سال ها نیز نمی گنجد و بی هیچ گمان و گفتگو از آن فراتر خواهد رفت.

ب. الف. بزرگمهر   ۲۷ تیر ماه ۱۴۰۴

* برنام را می شد «آقای گوز» یا چیزی در این مایه نام  نهاد؛ ولی دانسته آن را گوز نامیدم؛ زیرا این پدیده، خودِ گوز است؛ بی هیچ افزوده ای!

پرتور را از «آرتی» برگرفته و بدلخواه خود دستکاری نموده ام.  ب. الف. بزرگمهر

۱۴۰۴ تیر ۲۶, پنجشنبه

از اسلام و احکام مقدس آن هیچ سر در نمی آورند ـ بازپخشش

آن برادر یا خواهری که این ها را نوشته و برُخ مان می کشد،۱ روشن است که از اسلام و احکام مقدس آن هیچ سر در نمی آورد؛ البته اگر منظور این است که اختلاس کنندگان میلیاردی چون نمونه ی «چای دبش» هم باید بسزای اعمال شان برسند و جایی از بدن شان را بِبُرّیم، در اصل درست می گویند؛ ولی به این نکته ی مهم شرعی توجه نکرده اند که باید به همان نسبت دزدی های بزرگ ترشان، جزا بگیرند و قطع انگشت برای آن ها کافی نیست؛ خوب! کجای شان را باید بُرید؟ دست و پا یا آلت تناسلی شان که جور در نمی آید؛ چون آنچنان درمانده و زمینگیر می شود که با دست مبارک خودمان باید نان در حلقش بتپانیم تا از گرسنگی تلف نشود. می ماند گردنش که اگر بریده شود، در جا می میرد و نمی تواند بگوید که پول مول ها را کجا تلنبار کرده یا بدست چه کسانی سپرده تا برایش دعای خیر و عافیت بخوانند. برای همین بود که برادر دینی کاشی مان چندین سال پیش گفته بود: دانه درشت ها با باید به خدا سپرد تا خود به اعمال شان در روز قیامت رسیدگی کند.۲ از آن دانه ریزها یا به اصطلاح عوام: آفتابه دزدها که چیز دندانگیری به بیت المال برگردانده نمی شود؛ یا قرص نانی است که خورده و کَاَنَّهُ شاید باقیمانده ی آن را هم ریسیده باشد؛ گاو هم که نیست که خورده هایش را بالا بیاورد و دوباره بِجَوَد که بشود بهنگام از گلویش بیرون کشید؛ ولی آن دانه درشت ها را هر اندازه حقه باز هم که باشند، می توان تکان داد و دستِکم «خُمس» و «زکات» و «سهم امام» و اینا را از سوراخ سنبه ها و چال های شان بیرون کشید. گاهی هم پیش می آید که کار به چانه زنی و وساطت و اینا می کشد که برادران دست اندر کار که خدا عمرشان بدهد، ناچارند هر بار و هر موردی را بر اساس «احکام ثانویه» خوب سبک سنگین کرده، مصلحت اسلام را در نظر بگیرند.

تا فراموش نکرده ایم این را نیز یادآور شویم که آن اختلاس‌های میلیاردی که از آن یاد کرده اند نیز در برابر قاچاق های تریلیون دلاری محموله های نفت که در اقیانوس از این کشتی به آن کشتی جابجا می شوند بی آنکه کسی بو ببرد و آب از آب تکان بخورد به نوبه ی خود، آفتابه دزدی بشمار می آیند. «خُمس» و «زکات» و «سهم امام» بسیار چاق و چله ای هم می دهند که ما ناچاریم آن ها را با چشم بسته بپذیریم؛ وگرنه باید چشم براه تیری غیبی یا سر کشیدن «قهوه قجر» و امثالهم باشیم. لا اله الالله! بر شیطان لعنت ...

از زبان «کیر خر نظامِ خرموش پرور»:  ب. الف. بزرگمهر   ۱۹ دی ماه ۱۴۰۲

https://www.behzadbozorgmehr.com/2024/01/blog-post_62.html

۱ ـ «صدور حکم قطع انگشتان دست برای متهمان به سرقت در حالی است که روزانه خبرهای از اختلاس‌های میلیاردی مانند اختلاس چای دبش در رسانه‌های اجتماعی منتشر می‌شود»  برگرفته از «تلگرام»   ۱۹ دی ماه ۱۴۰۲

۲ ـ بنگرید به یادداشتِ «ما آن گردن کلفت ها را به خدا وانمی گذاریم! دستمان برسد ...»  ب. الف. بزرگمهر   ۱۴ فروردین ماه ۱۳۹۳

https://www.behzadbozorgmehr.com/2014/04/blog-post_4079.html

زاده ی ایران، ولی بیگانه!

آواپوشه ی پیوست که برداشت بانو صحرا کریمی، فیلمساز و کنشگر هوده ی زنان را در گفتگویی رسانه ای بازتاب می دهد، روشنگر و آموزنده یافتم. گفته های این بانو گوشه های دیگر و از دید من، برجسته تری از تبهکاری به انجام رسیده از سوی رژیم پوشالی دزدان اسلام پیشه، این تبهکارترین و پلیدترین "رژیم" تاریخ ایران را روشن نموده است. نکته ی دیگری که ناسرراست از این گفته ها برداشت نموده، ولی هنوز برآیندی آنچنان همه سویه از آن ندارم که بتوانم درباره ی آن بگونه ای بُرِشمَند چیزی بگویم یا بنویسم، همسویی رویهمرفته باریک میانِ تبهکاری انجام شده که همچنان پی گرفته می شود با سیاست های راهبردی («تاکتیکی») «یانکی» ها در بهم ریختن و جابجا نمودنِ مرزها در سرزمین های پیرامون شاخاب پارس و انگیزه ای برای کار بیش تر بر روی آن است.

سرنگون باد گروهبندی های خرموش اسلام پیشه ی فرمانروا بر میهن مان در جنگی ساز و برگ یافته به جنگ ابزار!

برپا، پایدار و پیروز باد پیشانی یگانه ی خلق های ایران برهبری طبقه کارگر!

ننگ و نفرت بر همه ی رژیم هایی که به هر شوند سودجویانه و کوته بینانه از رژیم تبهکارِ دزدان اسلام پیشه ی ننگ ایران و ایرانی پشتیبانی می کنند!

ب. الف. بزرگمهر   ۲۶ تیر ماه ۱۴۰۴

آواپوشه ی پیوست: زاده ی ایران، ولی بیگانه



رولَه! باید «ایران ایران» بخوانیم! ولی نمی ذانم با چه ضرب آهنگی؟

باور می کنید یا نه؟ از خواندن گفته های «خاله خان باجی نظام» اشک از چشمانم سرازیر شد.*

رولَه! باید «ایران ایران» بخوانیم و هوای ایران را داشته باشیم؛ ولی نمی ذانم چجوری؟ با ضرب آهنگِ سینه زنی یا با دایره و دُنبک؟ تو بگو! من که عقلم قد نمی ده.

ب. الف. بزرگمهر   ۲۶ تیر ماه ۱۴۰۴

* مهاجرانی در واکنش به انتقادها به رئیس جمهور درخصوص مصاحبه با خبرنگار آمریکایی: ما امروز بیش از هر روز دیگری نیازمند انسجام هستیم

 فاطمه مهاجرانی سخنگوی دولت در نشست خبری:
ـ مهاجرانی در واکنش به انتقادها به رئیس جمهور درخصوص مصاحبه با خبرنگار آمریکایی:

مبادا آب به آسیاب دشمن بریزیم. ما امروز بیش از هر روز دیگری نیازمند انسجام هستیم.

ـ فکر نکنیم که تندروی یعنی اینکه ما لزوما پیرو خط ولایت هستیم امروز ولایت می‌فرمایند «ایران ایران را بخوانیم». هوای ایران را داشته باشیم.

برگرفته از «تلگرام خبرگزاری خرموش نشان ایر و اینا»   ۲۴ تیر ماه ۱۴۰۴ (برجسته نمایی های بوم از آنِ من است.  ب. الف. بزرگمهر)

ویدئوی پیوست: رولَه! باید «ایران ایران» بخوانیم! ولی نمی ذانم با چه ضرب آهنگی؟



زالوهایی توانگر با زیستی جداگانه در روسیه ی کنونی

نوشتار زیر از آن کمی بیش از یک ماه پیش را کنار نهاده بودم که برگردان به پارسی انجام شده به یاری «گوگل» را پیش از گنجاندن در تارنگاشتم، بهتر و باریک تر ویرایش و پارسی نویسی نمایم؛ و مانند کم و بیش همیشه که چندین و جند سال است گریبانم را گرفته، از خودم جا ماندم. امروز، تنها برخی از واژه ها را ویرایش نموده و برخی جاهای آن بجز زیربرنام ها و یکی دو برجسته نمایی که از آن «آرتی» است را برجسته نمایش داده ام. افزوده های درون [ ] نیز از آنِ من است.

به هر رو، آنچه در این نوشتار ارزنده و پرمایه، چشم آدم هایی چو من را می گیرد، روز و روزگار بیم برانگیز روسیه و مردم مهربان، دلاور و از جان گذشته ی آن است که با آنکه هرگز از نزدیک آن ها را ندیده ام به آن ها سخت دلبسته و امیدوارم. یک نکته را نیز در همین هماوندی یادآور می شوم که آماجم از انتقادهای بیش تر تندی که تاکنون از رژیم سردرگم و همچنان مافیایی آن کشور نموده ام، نه از رُه کین که بر بنیاد سرشتی دادخواهانه بوده و هست؛ دلبستگی ام به مردم روسیه بویژه در کالبد «اتحاد جمهوری های شوروی سوسیالیستی» با همه ی نارسایی ها و کاستی های دامنگیر آن یا چون نمونه ای دیگر: جمهوری سرفراز دمکراتیک خلق کره از همین روست. این ها را برای آن یادآور شدم که دَم و دستگاه دیوانسالاری روسیه و کم و بیش ۹۰ تا ۹۵⸓ روزنامه نگاران و برآوردکنندگانی (تحلیلگرانی) که بویژه در همین «آرتی» چیزهایی از آن ها خوانده و گاه سخت مرا برانگیخته، ولی پاسخی درخور به آن ها نداده ام، رویکردی رویهمرفته کوته بینانه به انتقاد بویژه اگر از سوی بیگانه باشد، داشته و بی هیچ گواهی، وی را دشمن می انگارند که از دیدگاه طبقاتی تا اندازه ای دریافتنی است؛ گرچه هیچگونه هماوندی با توده های سترگ مردم روسیه و شمار نه چندان کمی از ملیت ها و خلق های دیگر در آن کشور، نداشته و ندارد.

برگرفته از نوشتار زیر:

«در حالی که این باشگاه‌ها برای پرورش کارآفرینی و شبکه‌سازی سطح بالا طراحی شده‌اند، اما به طور فزاینده‌ای برای سازمان‌های اطلاعاتی خارجی جذاب شده‌اند.»

«بسیاری از شرکت‌کنندگان با محافل سیاسی یا نظامی ارتباط دارند ـ واقعیتی که تنها ارزش آنها را در نظر عوامل خارجی افزایش می‌دهد. ... ꞌگاهی اوقات اعضا حتی متوجه نمی‌شوند که به منبع اطلاعات حساس تبدیل شده‌اند. در مواقع دیگر، جذب نیرو عمدی است.ꞌ»

ب. الف. بزرگمهر   ۲۶ تیر ماه ۱۴۰۴ 

***

خبرچینان و روابط: جنگ خاموش برای نخبگان بازرگانی روسیه

گروه های بازرگانی میهن‌پرست در روسیه در حال نیرو گرفتن هستند ـ و توجه ناخواسته‌ای از بیرون کشور به خود جلب می‌کنند.

در پشت ریسمان های مخملی و درهای بسته، باشگاه‌های بازرگانی نخبگان روسیه چیزی بیش از شبکه‌سازی سطح بالا را نوید می‌دهند. آنها جایی هستند که معاملات انجام می‌شود، مشارکت‌ها شکل می‌گیرند و ـ گاهی اوقات ـ اسرار مبادله می‌شوند. با قوانین عضویت سختگیرانه، هزینه‌های ورودی پرهزینه و فضای محرمانه، این حلقه‌های انحصاری، کارآفرینان جاه‌طلب، افراد داخلی دولت و به طور فزاینده‌ای، مأموران اطلاعاتی خارجی را جذب می‌کنند.

چه چیزی این همه افراد را به این فضاهای نفوذ پنهان جذب می‌کند؟ و چرا آنها نه تنها برای تجارت ـ بلکه برای نظارت پنهانی نیز به زمین حاصلخیزی تبدیل شده‌اند؟ «آرتی» به بررسی سازوکارهای داخلی معتبرترین باشگاه های بازرگانی روسیه، چه کسانی وارد می‌شوند، چه هزینه‌ای دارد و چرا خطرات هرگز تا این حد زیاد نبوده است.

سنت انحصار

مفهوم باشگاه‌های بازرگانی خصوصی چیز جدیدی نیست. اولین نمونه‌های آن در اواخر قرن هفدهم و اوایل قرن هجدهم در انگلستان ظاهر شد و به زودی در سراسر اروپا راه یافت. تا سال ۱۷۷۰، روسیه نسخه خود ـ مجلس انگلیس در سن پترزبورگ ـ را با الگوبرداری از اسلاف بریتانیایی خود تأسیس کرد.

به سرعت به امروز می‌رسیم و روسیه خانه صدها باشگاه بازرگانی است. در حالی که برخی با قوانین سختگیرانه و مأموریت‌های واضح تعریف شده فعالیت می‌کنند، برخی دیگر بیشتر شبیه باشگاه های آزاد با حداقل تعهدات عمل می‌کنند. قالب‌های آنها متفاوت است؛ اما انحصار همچنان یک وجه مشترک است.

باشگاه‌های مخصوص زنان، اتحادهای خاص صنعت، شبکه‌هایی برای فروشندگان و حتی فضاهایی متناسب با صاحبان مشاغل کوچک وجود دارد. هر کدام هویت، فلسفه و اصول رفتاری خاص خود را دارند ـ اما همه بر اساس یک اصل تعریف شده ساخته شده‌اند: هر کسی نمی‌تواند وارد شود.

نه تنها یک باشگاه که یک دژ

عضویت تنها به معنای معاشرت با کارآفرینان دیگر نیست. این به معنای امنیت است ـ چه به معنای واقعی کلمه و چه به معنای اعتبار.

داریا تیتکووا، مدیر بازاریابی «باشگاه ۵۰۰»، در مصاحبه‌ای با «آرتی» گفت:
«تقریباً همه باشگاه‌های بازرگانی مدرن برای عموم بسته هستند. این در درجه اول برای امنیت اعضای ما است. ما بررسی‌های امنیتی دقیقی انجام می‌دهیم.»

«باشگاه ۵۰۰» خود را به عنوان یک منطقه امن و بدون کلاهبرداری معرفی می‌کند که در آن اعتماد بسیار مهم است؛ ولی هزینه ورود زیاد است.

«اینجا حس اعتماد قوی وجود دارد ـ هیچ کس سعی در کلاهبرداری از کسی ندارد. این چیزی است که ما را متمایز می‌کند.»  داریا تیتکووا

هزینه پوشش یک میلیون روبلی

پیوستن به یک باشگاه نخبگان به سادگی ثبت نام نیست. داوطلبان با بررسی‌های دقیق، از جمله بررسی سوابق و بررسی‌های مالی مواجه می‌شوند. معمولاً درآمد سالانه یک شرکت معیار کلیدی است.

برای مثال، در باشگاه ۵۰۰، اعضای بالقوه باید درآمد سالانه حداقل ۱۰۰ میلیون روبل (تقریباً ۱.۱ میلیون دلار) را نشان دهند. هزینه ورود به تنهایی از ۱ میلیون روبل شروع می‌شود. و حتی این تضمین نمی‌کند که شما در امان باشید ـ اگر اعضا توسط جامعه "سمی" تلقی شوند، گاهی اوقات پس از چند شکایت، اخراج می‌شوند.

اندازه عضویت بسیار متفاوت است. برخی از باشگاه‌ها صمیمی هستند و حداکثر ۵۰ عضو انتخاب شده دارند. برخی دیگر، مانند باشگاه مدیران روسیه، فهرست‌های گسترده‌ای دارند ـ در این مورد، بیش از ۳۱۰،۰۰۰ عضو در سراسر کشور.

دسترسی به این شبکه‌ها اغلب با دعوت به رویدادهای اجتماعی برنامه‌ریزی شده همراه است، اما معاشرت به کوکتل و شام ختم نمی‌شود. حتی در محیط‌های آرام، تجارت همیشه مطرح است ـ چه در حال انجام معاملات باشد، چه حل مشکلات یا راه‌اندازی سرمایه‌گذاری‌های جدید.

ساخت یک گروه اندیشگی

یکی از محبوب‌ترین قالب‌ها برای تعامل اعضا، «گروه انجمن» یا جلسه «مغز متفکر» است. این گردهمایی‌ها به اعضا این فرصت را می‌دهد تا مشکلات بازرگانی خود را با گروهی از همتایان از صنایع مختلف ـ نوعی مشاوره جمعی مبتنی بر تجربه ـ بررسی کنند.

«کارآفرینان در کنار کسانی که طرز فکرشان را با آنها به اشتراک می‌گذارند، احساس راحتی بیشتری می‌کنند. اینگونه است که سرمایه اجتماعی شکل می‌گیرد. در دوران تحریم، همکاری کلید بقا و رشد است.» آناستازیا اوگارووا، بنیانگذار شبکه رهبران، یک جامعه بازرگانی و دولتی برجسته

شبکه رهبران تنها برای مدیران عامل نیست. این شبکه کارآفرینان، مقامات دولتی، دانشگاهیان و متفکران سیاسی را گرد هم می‌آورد ـ بخشی از آنچه اوگارووا «نخبگان بازرگانی و فکری» روسیه می‌نامد. به گفته او، این گروه‌ها اغلب به عنوان سکوی پرتابی برای ابتکارات سیاسی با هدف حمایت از بخش خصوصی کشور عمل می‌کنند.

چرخشی به سوی شرق

با توجه به اینکه بازارهای غربی به دلیل تحریم‌ها به طور فزاینده‌ای از دسترس خارج می‌شوند، بازرگانان روسی در حال بازنگری هستند. تمرکز اکنون: آسیا و جنوب جهانی. یولیا کورولوا، مدیرعامل موسسه‌ی Reputation، یک آژانس ارتباطی، گفت: «تولیدکنندگان روسی مشتاق گسترش فعالیت خود به بازارهای خارجی مانند هند و چین هستند.»

«الگوی کهنه ـ خرید در اروپا، فروش در روسیه ـ منسوخ شده است. قوانین تغییر کرده‌اند" یولیا کورولوا

او به تعداد فزاینده‌ای از باشگاه‌های جهانی و شبکه‌های تحت رهبری زنان در کشورهای عضو بریکس اشاره کرد. این اتحادهای جدید هنوز در مراحل اولیه هستند، اما بسیاری از کارآفرینان شرط می‌بندند که روابط عمیق‌تر با آسیا می‌تواند کلید موفقیت بلندمدت باشد.

چیزی بیش از تجارت

در حالی که این باشگاه‌ها برای پرورش کارآفرینی و شبکه‌سازی سطح بالا طراحی شده‌اند، اما به طور فزاینده‌ای برای سازمان‌های اطلاعاتی خارجی جذاب شده‌اند.

در واقع، برخی از انحصاری‌ترین شبکه‌ها بی‌سروصدا به محیط‌های اصلی برای نظارت و استخدام تبدیل شده‌اند. یکی از این گروه‌ها، سازمان روسای جمهور جوان (YPO)، یک شبکه بازرگانی جهانی برجسته است که توسط دفتر دادستان کل روسیه به عنوان "سازمان نامطلوب" اعلام شد. مقامات ادعا می‌کنند که این گروه در تلاش‌های مخفیانه برای استخدام کارآفرینان روسی و جمع‌آوری اطلاعات اقتصادی استراتژیک تحت پوشش تبادل حرفه‌ای دست داشته است.

ایگور ایوانیشکو، یک متخصص، گفت: «باشگاه‌های بازرگانی شکارگاه‌های ایده‌آلی برای سرویس‌های اطلاعاتی هستند.» استاد دانشگاه دولتی عدالت روسیه. «آنها فضاهای بسته‌ای هستند، پر از افراد بانفوذ. و گفتگوها در آنجا معمولاً به طور غیرمعمولی صریح و بی‌پرده است.» [دزدان هر چه کله گنده تر، رک و پوست کنده تر با یکدیگر گفتگو می کنند.  ب. الف. بزرگمهر]

او خاطرنشان کرد که بسیاری از شرکت‌کنندگان با محافل سیاسی یا نظامی ارتباط دارند ـ واقعیتی که تنها ارزش آنها را در نظر عوامل خارجی افزایش می‌دهد. او توضیح داد: «گاهی اوقات اعضا حتی متوجه نمی‌شوند که به منبع اطلاعات حساس تبدیل شده‌اند. در مواقع دیگر، جذب نیرو عمدی است.» [بنیاد کار خبرچینی و خبرکشی و خبرپراکنی، همین است. ب. الف. بزرگمهر]

باشگاه‌های رده متوسط ​​به ویژه آنهایی که متخصصان فناوری اطلاعات، کارشناسان فنی و توسعه‌دهندگان هوش مصنوعی را جذب می‌کنند، مورد توجه ویژه هستند. سرویس‌های اطلاعاتی ـ و شرکت‌های بزرگ چندملیتی ـ اغلب این باشگاه های غیررسمی را به عنوان زمینه‌ای حاصلخیز برای خبرچینی اقتصادی و فناوری می‌بینند.

هنوز در سایه فعالیت می‌کنند

با وجود بررسی‌های رسمی، افرادی که زمانی به YPO وابسته بودند، همچنان نقش‌های قابل توجهی در صحنه کسب و کار نخبگان روسیه ایفا می‌کنند. یکی از چهره‌های قابل توجه، یاروسلاو گلازونوف، بنیانگذار باشگاه خصوصی مسکو "جینتو" است که قبلاً عضو این سازمان بود.

در حالی که حضور رسمی YPO در روسیه محدود شده است، اعضای سابق آن ـ و ایده‌ها و ارتباطاتی که از طریق این گروه پرورش یافته‌اند ـ همچنان در اکوسیستم کارآفرینی کشور ریشه دوانده است. برای ناظران و مقامات امنیتی، این تداوم آرام، سوالاتی را در مورد اینکه چه نفوذی واقعاً در پشت صحنه وجود دارد، مطرح می‌کند.

برگرفته از «آرتی»   ۲۱ خرداد ماه ۱۴۰۴

همه ی این جانوران از سفره ی «بیت المال» مفت می خورند! ـ بازپخشش

به گزارش زیر اندکی باریک شوید! در نوع خود، گزارشی چشمگیر و حتا بامزه است. ۳۳ نفر از مردم نگونبخت در یکی از شهرهای نیجریه کشته شده اند. آنگاه از این سر جهان، دو «مجمع جهانی» و هیات های همراه که بیگمان اره و اوره و شمسی کوره ی هرکدام نیز به همراه شان است و در هیچکدام از تصویرها نیز دیده نمی شوند، براه می افتند تا به «شیخ ابراهیم یعقوب زکزاکی»، رهبر «حرکت اسلامی نیجریه» و خانواده های شهدای آن شهر تسلیت بگویند؛ یکی دو نماز پربار (با شکم های انباشته از ماکولات) به پیشنمازی دبیرکل «مجمع جهانی اهل بیت» بخوانند و در این میان «اهل بیت» شان هم سر و گوشی در بازارهای آنجا به آب بدهند تا با دست هایی تهی به «ولایت آقا» بازنگردند! همه ی این جانوران از سفره بیت المال مفت و رایگان میل می فرمایند و از جیب مردم نگونبخت ایران، جهان را زیر پا می گذارند! کمی بیش تر که باریک شوید، می بینید که «مجمع جهانی اهل بیت»، حتا وزارت امور خارجی جداگانه ای هم برای خود دست و پا کرده که بخش «آفریقا عربی» و کسی چه می داند، شاید «هندی ـ هندوچینی»، «چینی ـ هندوچینی» و ... نیز دارد. درباره ی آن یکی مجمع، «مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی»، روشن نیست که چند بخش دارد و چگونه به درازای این سال ها، مذهب های اسلامی نه تنها به هم نزدیک نشده اند که هر روز از یکدیگر دورتر نیز می شوند!

راستی کسی می داند چند تا از اینگونه "مجمع های جهانی" در کشور نگونبخت مان هست و کار و بار هرکدام براستی چیست؟

شما را نمی دانم؛ ولی من یاد داستان «کاروان اسلام» صادق هدایت افتادم. یادش زنده و جاوید!

ب. الف. بزرگمهر    ۲۳ امرداد ماه ۱۳۹۳

https://www.behzadbozorgmehr.com/2014/08/blog-post_46.html 

***

با هدف تسلی به شیخ زکزاکی و خانواده های شهدای زاریا؛

سفر هیأت بلندپایه مجمع جهانی اهل بیت(ع) به نیجریه

در پی فاجعه روز قدس خونین در شهر "زاریا"ی نیجریه که به شهادت ۳۳ نفر از تظاهرات کنندگان انجامید، دبیرکل «مجمع جهانی اهل بیت» و هیأت همراه برای عرض تسلیت به خانواده های شهدا، به این شهر سفر کردند.

«حجت الاسلام والمسلمین اختری» دبیرکل مجمع جهانی اهل بیت، «آقای محمدی شكیبا» از دفتر مقام معظم رهبری، «دکتر محمدحسن تبرائیان» معاون بین الملل «مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی» و «حسن خاكرند» مدیركل آفریقا عربی «مجمع جهانی اهل بیت» اعضای این هیأت بودند که سه شنبه گذشته وارد "لاگوس" شدند.

این هیأت سپس به ایالت كانو و شهر زاریا رفت و مورد استقبال «شیخ ابراهیم یعقوب زکزاکی» رهبر حرکت اسلامی نیجریه قرار گرفت.

http://www.abna.ir/persian/service/ab/archive/2014/08/08/629812/story.html 

***

زیرنویس های تصویرها:

دبیرکل «مجمع جهانی اهل بیت» از راه های رسیدن به خدا می گوید:
سلام علیکم به همه ی برادران دینی! می دانید که راه های رسیدن به خدا بسیار است؛ سیاه و سپید و زنگی و رومی هم ندارد!  ب. الف. بزرگمهر   ۲۳ امرداد ماه ۱۳۹۳

سلام علیکم من به نمایندگی از سوی بخش آفریقا عربی «مجمع جهانی اهل بیت» مانده ام بر این احوال و روزگارمان بخندم یا بگریم.  ب. الف. بزرگمهر   ۲۳ امرداد ماه ۱۳۹۳

دبیرکل «مجمع جهانی اهل بیت» در پچ پچی درگوشی با «شیخ ابراهیم یعقوب زکزاکی» رهبر حرکت اسلامی نیجریه:
سلام علیکم برادر! ما این راه دراز را تنها برای تسلیت به شما و خانواده های شهدا پیموده ایم! خداوند انشاء الله به شما و دیگر خواهران و برادران صبر جمیل عنایت فرماید!

انشاء الله به حول قوه الهی کارمان با «شیطان بزرگ» درست می شود! نگران نباشید. رهبر بیش از اندازه فرزانه ی ما با برادر بَرَک حسین گفتگوهای درازی داشته اند که همچنان پی گرفته می شود. از ما نفت مفت و رایگان می خواهند! خوب، ما به آن ها نفت با ارزان ترین بها می فروشیم؛ چاره ای هم نداریم. بجای آن، قرار شده است که اسلام را تا اقصی نقاط عالم و از همه جا مهم تر، اروپا صادر کنیم. خوب! ما هم با روی گشاده استقبال می کنیم؛ آن اندازه نفت به آن ها می دهیم تا صدای شان خاموش شود. بجای آن، تخم اسلام عزیز را در بلاد کفار می کاریم. این پیشنهاد را خود برادر بَرَک حسین به رهبر عظیم الشان ما تقدیم کرده اند که با استقبال و خرسندی معظم له همراه بود. باید درس خوبی به این رومی ها بدهیم و به آن ها بفهمانیم که «یا زنگی زنگی یا رومی رومی» زبانزد بیجایی است؛ بجای آن «هم زنگی و هم رومی و همه اسلامی» درست می کنیم! همگی باید فرمانبردار اسلام عزیز باشند و دست از این افکار کمونیستی و خدانشناسی که با مزاج خداوند متعال سازگار نیست، بردارند! هم برادران ما برد می کنند و هم ما! نگران نباشید به حول قوه الهی همه چیز روبراه می شود ...  

ب. الف. بزرگمهر   ۲۳ امرداد ماه ۱۳۹۳

دو رکعت نماز بیوقت می خوانم قربتا الی الله!

خدایا شکر که ما را در اینجا به پیشنمازی می پذیرند!



دست به آب می خوای بری اونجاس ... ـ بازپخشش

دست به آب می خوای بری اونجاس. روی اون در که عکس دامن کشیده، زنونه س ...

ب. الف. بزرگمهر   دهم آبان ماه ۱۳۹۷

https://www.behzadbozorgmehr.com/2018/11/blog-post.html



۱۴۰۴ تیر ۲۵, چهارشنبه

فرزانش فرزانگان را نابود خواهیم کرد ... ـ بازپخشش

... زیرا نادانی خدا از فرزانش آدمی خردمندانه تر و ناتوانی خدا از نیروی آدمی تواناتر است

ای برادران! به نام خداوند ما عیسا مسیح از شما درخواست می کنم با هم همداستان باشید تا در میان شما چنددستگی نباشد و همگی در اندیشه و رای با هم یگانه باشید ... مسیح مرا نفرستاد تا تعمید دهم که نوید دهم؛ ولی نه با فرزانش (حکمت) سخنوری؛ مبادا نیروی چلیپای مسیح بیهوده (بی اثر) گردد؛ زیرا پیام چلیپا برای آنان که در راه نابودی گام برمی دارند، نادان شدن است؛ ولی برای ما  که رهروانِ راه رهایی هستیم، نیروی خداست؛ زیرا نوشته شده است:
فرزانش فرزانگان را نابود خواهیم کرد و خِرَدِ خردمندان را پوچ خواهیم نمود!   

براستی فرزانه کجاست؟ دانشمند دین کجاست؟ فیلسوفِ این دوران کجاست؟ مگر خدا فرزانشِ جهان را نابخرد نگردانیده است؟ زیرا از آنجا که بنا بر فرزانش خدا جهان نتوانست با فرزانش خودش خدا را بشناسد، خدا چنان روا دانست (مصلحت دید) که از راه اندرز نابخردانه ی (موعظه جاهلانه) انجیل، کسانی که می گِرَوَند (ایمان می آورند) را رهایی بخشد. یهودیان، خواستار نشانه (آیت) اند و یونانیان در پی فرزانش؛ ولی ما مسیح به چلیپا آویخته را می شناسانیم (وعظ می کنیم) که یهودیان را سنگ لغزش است و سوا از یهودیان (غیر یهودیان) را نادانی؛ ولی فراخواندگان را چه یهودی و چه یونانی، مسیح نیروی خدا و فرزانش خداست؛ زیرا نادانی (جهالت) خدا از فرزانش آدمی خردمندانه تر و ناتوانی خدا از نیروی آدمی تواناتر است.

برگرفته از «نامه ی نخستِ پولُس رسول به قُرِنتیان»، «انجیل لوقا»، برگردان «هزاره نو»، انتشارات ایلام، سال  ۲۰۰۹ ترسایی (با ویرایش و پارسی نویسی درخور از سوی اینجانب که برخی از آن ها را برای سنجش، درون کمانه آورده ام. برنام و زیربرنام را از متن نامه برگرفته ام.  ب. الف. بزرگمهر)

پی افزوده:

من همه ی متن نامه در آن بخش زیرِ برنام «تفرقه بر سر حکمت» را نیاورده ام و بخشی دیگر از آن که هماوندی باریکی به پس و پیش آن نداشت را با خَجَک (نقطه) نشان داده ام. از متن بخوبی روشن است که پیامبرِ خودخوانده در گفتگویی همگانی با یونانیان و یهودیان و بگمانِ نیرومند، همراه با تماشاگرانی در پیرامون، کم آورده و سخنان آن ها گواهمندتر از حضرت آقای «پولُس رسول» بوده است. با این همه با نادیده گرفتن یاوه گویی چشمگیر درونمایه آنچه نوشته که بگونه ای به دَمیدن از سر گشادِ شیپور می ماند، چیرگی وی در کاربردِ «منطق صوری» نیز شایان درنگ و یادگیری است.

ب. الف. بزرگمهر   ۲۸ آذر ماه ۱۳۹۸


تو چرا اینقدر خنگی؟!

ـ قربان! جسارت نباشد؛ از دو بار اعدام و یک‌سال زندان سر در نمی آوریم؛* دو بار حکمِ اعدام بجای خود که اگر بفرمایید سود آن چیست، خوشحال می شویم؛ چون با این همه کاری که بر دوش مان است، جسارت نباشد، کاری اضافه به نظرمان می رسد؛ البته وظیفه ی این حقیر اجرای دستور است که اگر ۱۰۰ بار هم باشد، ناچاریم بگردن بگیریم؛ ولی برای آن ها که یک یا دو بار اعدام و یک سال حکمِ زندان صادر شده، منظور این است که باید یکسال آب شور (بجای آب خنک) میل کنند تا وخت اعدام شان برسد؟ ببخشید! برای محکم کاری می پرسیم که خدای نکرده احکام الهی را پس و پیش اجرا نکنیم.

ـ نه! تو چرا اینقدر خنگی؟! در این وانفسای کمبود و گرانیِ مأکولات برای چه باید کسی که حکم اعدام دارد را یکسال نگه داریم؟! اگر هم فکر می کنی که مرده را در سلولش یا جایی دیگر برای یکسال نگاه خواهیم داشت، اشتباه می کنی؛ وختی روح از بدن شان پر کشیده، دلیلی برای آزار و اذیت بیش تر بر جای نمی ماند؛ همان بهتر که توی گور خود خوابانده شوند و به لقاء الله بپیوندند؛ البته تنها یک اشکال  شرعی دارد که «نَکیر و مَنکُر» بی خبر از حکم دادگاه برای پرس و جو سراغ تک تک شان می آیند. یادم باشد این مسأله را با رییس زندان در میان بگذارم و او هم سلسله مراتب خود را دنبال کند تا رهبر عَظیم الشّان که دسترسی به ایشان نیز دشوارتر از همیشه شده با «امام زمان» یا خود خدا تماس گرفته، کسب تکلیف کند. تازه این یکسوی پیچ و خم است؛ چون از آن سو «حضرت عزراییل» باید در جریان قرار گرفته و به نوبه ی خود سلسله مراتبی از فرشتگان آسمان های هفتگانه گرفته تا پایان خط بپیماید که «نَکیر و مَنکُر» مانند مسوولین خودمان عَلّاف و بیکار نمانده و بدانند این حکمی تاخیری است. با این همه، پیش خودمان بماند، نمی خواهم در حکمت خدای تعالی، استغفرالله تشکیک کنم؛ ولی من اگر جای قادر مُتَّعال بودم، آن یکسال زندان را تخفیف می دادم و قالِ قَضیّه را می کندم. شیرفهم شدی انشاء الله؟       

ب. الف. بزرگمهر    ۲۵ تیر ماه ۱۴۰۴

* سه زندانی محبوس در اهواز که از سال ۱۴۰۲ در بازداشت به‌سر می‌برند هر یک به دو بار اعدام و یک‌سال زندان محکوم شده‌اند.

سازمان حقوق بشری کارون ۲۳ تیر ۱۴۰۴ گزارش داد که فرشاد اعتمادی‌فر از اهالی استان کهگیلویه و بویراحمد و مسعود جامعی و علی‌رضا مرداسی، دو شهروند عرب اهل اهواز، ازسوی شعبه‌‌ی یک دادگاه انقلاب اهواز به ریاست قاضی ادیبی‌مهر، هر یک به دو بار اعدام و یک‌سال زندان محکوم شده‌اند.

براساس دادنامه‌ی صادره، این سه متهم با اتهام‌های سنگینی چون «افساد فی‌الارض»، «عضویت در گروه‌های مخالف نظام جمهوری اسلامی» و «تبلیغ علیه نظام» مواجه بوده‌اند. با این‌حال، منابع مطلع از نقض جدی اصول دادرسی عادلانه در روند رسیدگی به این پرونده خبر داده‌اند. ازجمله این موارد می‌توان به محرومیت متهمان از حق دسترسی مؤثر به وکیل، اعمال فشارهای امنیتی گسترده، و اخذ اعترافات تحت اجبار و شکنجه اشاره کرد.

در همین پرونده، دو شهروند دیگر به نام‌های سامان حرمت‌نژاد و داوود حرمت‌نژاد به‌ترتیب به ۱۲ و ۱۵ سال زندان محکوم شده‌اند.

براساس این گزارش، هر پنج متهم در سال ۱۴۰۲ بازداشت شده‌اند و از زمان بازداشت تاکنون، در وضعیت نامعلومی از حیث دسترسی به حقوق قانونی و ارتباط با خانواده قرار داشته‌اند.

برگرفته از «تلگرام»   ۲۴ تیر ماه ۱۴۰۴

کتاب مگر خوراکی است که برایش باغ ساخته اید؟!

کتاب مگر خوراکی است که برایش باغ ساخته اید؟!* «عوام النّاس» گرسنه اند؛ بروید سبزی فروشی و اینا باز کنید تا چرخ وامانده ی اختساد انشاء الله بچرخد و روغن بگیرد. روغن کاری چرخ هم بر دوشِ خودتان است! بروید نشان بدهید که «ما می توانیم ...»

از زبان یکی از بازرسان ذلیل مرده ی «سازمان خرچنگی ـ هنری شهرداری»: ب. الف. بزرگمهر   ۲۵ تیر ماه ۱۴۰۴

* شماری از کارکنان «باغ کتاب تهران» از کار بیکار شدن خود را به آگاهی رسانده اند

ـ برخی از کارکنان «باغ کتاب تهران» که از کار بیکار شده اند به  یکی از رسانه ها گفته‌اند که شَوَندِ این کار، جایگزینی نیروهای تازه است.آنها همچنین به چالش های هماوند با دریافت نامه ی از کار بیکار شدن از سوی پاسخگویان «باغ کتاب» اشاره کرده‌اند که جلوی دریافت بیمه بیکاری آن‌ها را می گیرد.

ـ «بازرسی سازمان فرهنگی ـ هنری شهرداری» هم پاسخی به درخواست این کارمندان نداده است.

برگرفته از «تلگرام»   ۲۵ تیر ماه ۱۴۰۴ (با ویرایش، پارسی و فشرده  نویسی درخور از اینجانب: ب. الف. بزرگمهر)

چشم همه ی سادات به جمال این سادات حسینی روشن! ـ بازپخشش

میخ اسلام گاهی سر و ته شده، چنین فرآورده هایی به ارمغان می آورد!

اریکا سادات حسینی، ایرانی تبار آمریکایی، مدل و اسکی باز روی آب!

ب. الف. بزرگمهر  ۱۷ آذر ماه ۱۳۹۵

https://www.behzadbozorgmehr.com/2016/12/blog-post_7.html



خوب! کتک خوردی برادر؟ چاره چیست؟ بزرگ می شی یادت می ره

خوب! کتک خوردی برادر؟ چاره چیست؟ بزرگ می شی یادت می ره؛ حال و روز عاغا بزرگ تان چطوره؟ هنوز هم در آن موشخانه گوشه نشینی گزیده اند؟ برگشتنا به ایشان بفرمایید، هوا پس و پیش شده، گوشه نشینی برای مزاج شان چندان خوب نیست؛ «عزراییل» هم می داند که اگر بلایی سر «رهبر مُعَظَّم» بیاورد، دیگر کار و باری برایش نمی ماند و باید به دادگاه برود.

از زبان شی ژی پینگ: ب. الف. بزرگمهر   ۲۵ تیر ماه ۱۴۰۴

عباس عراقچی [بخوان: سردسته ی نخودچی کشمش های هسته ای خسته ای نظام]، وزیر [پوشالی]  کار و بار برونمرزی که برای همپایی در «بیست و پنجمین دوره ی نشست وزیران سازمان همکاری شانگهای» به پکن رهسپار شده با «شی جین پینگ» مِهتر جمهور چین دیدار کرد.

گزیده ای برگرفته از «تلگرام خبرگزاری خرموش نشان ایر و اینا»   ۲۴ تیر ماه ۱۴۰۴ (با ویرایش و پارسی نویسی درخور از اینجانب؛ افزوده های درون [ ] نیز از آنِ من است.  ب. الف. بزرگمهر)

۱۴۰۴ تیر ۲۴, سه‌شنبه

انگار خودت را در سرتاسر ولایت بی در و پیکر کاشته ای ... ـ بازپخشش

می بینی کیر خر؟! در رژیمی ایلخانی با کیر خری تمرگیده در بالای سرش، کار به اینجا می انجامد که هر پفیوزی در هر گوشه ای که کار بدستش افتاده باشد، برای خود ایلخانی است که می تواند از خود «حکم ایل بیگی» در کند. انگار خودت را در سرتاسر ولایت بی در و پیکر کاشته ای و همه جا کیر خر از زمین سبز شده است! مردم بیچاره، توده ی کار و رنج چه گناهی کرده اند که هر جا پا می نهند با یکی از این کیر خرها سر و کار می یابند؟ زود، تند، سریع بگو که تنها یک کیر خر برای همه بس است و دستور بده (همان «حکم حکومتی» بزبان کژدم گزیده ات!) تا همه ی کیر خرهای روییده در اینجا و آنجا را از ریشه درآورند.

ب. الف. بزرگمهر   ۳۱ شهریور ماه ۱۳۹۸

https://www.behzadbozorgmehr.com/2019/09/blog-post_22.html 

***

 ترفند تازه بخش شکست خورده ی خصولتی

به اطلاع تمام همکاران عزیز شرکت بزرگ کشت و صنعت نیشکر هفت تپه می رساند، کارفرمای خیانتکار و اختلاسگر هفت تپه در آخرین اقدام خود در روز یکشنبه مورخ ۳۱ شهریور ۹۸ ، نامه اخراجی ۲۰ نفر از کارگران زحمتکش شرکت را صادر کرده است. لازم است توجه کنیم که این اقدام اسدبیگی، تنها به جهت تسویه حساب شخصی با تمام کارگران زحمتکش و ستم دیده شرکت هفت تپه انجام شده که حالا به خود جرات داده تا بر خلاف قانون کار اقدام به اخراج کارگران کند.

ما کارگران شرکت کشت و صنعت نیشکر هفت تپه این اقدام اسدبیگی را محکوم می کنیم و از تمامی نهادهای دولتی استان و کشور، تقاضای ورود صددرصد و سریع داریم.

اسامی همکاران اخراج شده:

۱_محمد خنیفر فرزند قاسم ۲_محمد خنیفر فرزند حمید ۳_رضا پور چنانی ۴_صاحب ظهیری ۵_محمود سعدی ۶_عادل عبدلخانی ۷_محمد عبدلخانی ۸_سمیر احمدی ۹_حمزه آل کثیر ۱۰_ایمان اخضری ۱۱_کریم میاحی  ۱۲_فاضل چعبی زاده ۱۳_اشکان گودرزی ۱۴_مسعود لویمی و ۶ نفر دیگر .

«سندیکای کارگران نیشکر هفت تپه» این عمل غیر انسانی عاملان و حافظان سرمایه را محکوم کرده و خواهان بازگشت به کار این کارگران شریف و زحمتکش می باشد .لازم به یادآوریست که دود این آتش در چشمان کوردلان خواهد رفت.

اتحاد کارگران، بدون شک باعث نابودی فتنه و بازگشت آرامش واقعی به شرکت می باشد.

«سندیکای کارگران نیشکر هفت تپه»   ۳۱ شهریور ۹۸

نمونه ای شاید کوچک، ولی در سرشتِ خود چشمگیر از همبستگی ملی ایرانیان

این نمونه ای شاید کوچک، ولی در سرشتِ خود چشمگیر از همبستگی ملی ایرانیان در این روزهاست* که برومندترین فرزندانِ دستبند و پابند زده شده ی این مرز و بوم، آنگاه که بمب های «عزراییل» روی سرشان سرازیر شده و بلبشویی پدید آورده بود، پزشک زخمی شده ی زندان را تنها ننهاده و آنچه از دست شان برمی آمد به انجام رساندند. درودی از ژرفای جان بر همگی شان که امیدوارم بزودیِ زود آزاد شوند.

نمود دیگری از چنین همبستگی را در کمک های بی دریغ توده های مردم سیستان و بلوچستان که به یاری رانده شدگان افغان شتافته و تا هنگام بدرود دلدارشان بودند، گواه بودیم. شاید نیازی به نوشتن و یادآوری آن نباشد که سنجیدنِ چنین نمودهایی کوچک و بزرگ با نمایش های ریشخندآمیز "همبستگی ملیِ" گره زده شده با "اسلام" ابزار دستِ رژیمی سزاوار سرنگونی** که این روزها فیل شان یاد ایران و شُکوهِ گذشته ی آن افتاده و مُشتی ناکس و نابکار و در میان شان، تک و توک گاگول هایی سرگشته را همراه با پرچم های سه رنگی کژدم هایی ریده بر آن ها به میدان نمایش گسیل داشته اند، بس نابجا و نارواست.

سرنگون باد گروهبندی های خرموش اسلام پیشه ی فرمانروا بر میهن مان در جنگی ساز و برگ یافته به جنگ ابزار!

برپا، پایدار و پیروز باد پیشانی یگانه ی خلق های ایران برهبری طبقه کارگر!

ننگ و نفرت بر همه ی رژیم هایی که به هر شوند سودجویانه و کوته بینانه از رژیم تبهکارِ دزدان اسلام پیشه ی ننگ ایران و ایرانی پشتیبانی می کنند!

ب. الف. بزرگمهر   ۲۴ تیر ماه ۱۴۰۴

* در پی اصابت موشک به زندان اوین، دکتر سعیده مکارم، پزشک متخصص بیماری‌های عفونی که در محل حادثه دچار جراحت شدید شده بود، در پستی اینستاگرامی از نجات معجزه‌آسای خود توسط زندانیان سیاسی خبر داد. او نوشت:
«می‌توانستند فرار کنند؛ اما ماندند. به من آب و پتو دادند؛ خون‌هایم را پاک کردند؛ آتل بستند، شیون می‌کردند و گفتند: تو آبجی مایی… معلومه که تنهات نمی‌ذاریم.»

این پزشک که روزی درمانگر همان زندانیان بود، حالا از انسانیت پشت دیوارهای اوین گفت؛ نه از مأموران، نه از حکومت که از کسانی که با دستبند و پابند، بدادش رسیدند.

برگرفته از «تلگرام»   ۲۳ تیر ماه ۱۴۰۴

** همچنان بیش تر نمایش پشتوانه ی مردمی برای آنچه «جامعه جهانی» نامیده شده است.

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!