«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۳۹۹ شهریور ۱۰, دوشنبه

سخن بر سر اینکه عبدالمهدی برود، عبدالبوزینه جایش را بگیرد، نیست! ـ بازانتشار

سخن بر سر اینکه عبدالمهدی برود، عبدالبوزینه جایش را بگیرد، نیست؛* نه تنها در سرزمین فروپاشیده ی عراق که در لبنان، ایران و دیگر «کشورهای پیرامونی جهان سرمایه داری» و دامنه ای گسترده از کشورهای جنوبی اروپای باختری و نیز بگونه ای دربرگیرنده (عمومی) در همه ی جهان سرمایه داری، سخن بر سر چند و چونِ سمتگیری اقتصادی ـ اجتماعی است و تا هنگامیکه این سمت و سو بسود توده های مردم در همه ی این کشورها نباشد، نه تنها آشوب های اجتماعی از میان نمی روند که همچنان افزایش می یابند و دربرگیرنده تر می شوند. اینکه «سگ زرد» برود و «شغال» جایش بنشیند و حتا دامنه ی دمکراسی بورژوایی با بازی های شیرین پارلمانی اینجا و آنجا گسترش بیش تری بیابد، بخودی خود، راهکاری برای گشودن گره های بزرگ چالش های اقتصادی ـ اجتماعی و در پیِ آن، چالش های سیاسی در هیچ جایی از جهان پهناور و هر دَم پیوسته تر به یکدیگر، نیست و در آینده نیز نخواهد بود. سخن بر سر پیروی از این یا آن الگوی ریز و درشتِ رویش اقتصادی در چارچوب سرمایه داری که جز پینه دوزی جامه ای ژنده بیش نیست نیز نمی تواند باشد؛ چنین جامه ای پاره پوره که دیگر سزاوار نام جامه نیست را باید ناگزیر دور افکند. الگوهای سرمایه داری، یکی پس از دیگری با شکست روبرو شده اند و روند پرشتاب جهانی شدنِ سرمایه، همچنین به جهانی تر شدن «کارگرهمبستگی جهانی» («انترناسیونالیسم پرولتری») و ژرفش پیوندهای آن با ملت ها و خلق های ستمدیده ی جهان انجامیده است؛ ژرفشی که بدون آخشیجِ آگاهیِ طبقاتیِ سمت و سو یافته ی کارگران و زحمتکشان پیرامون آن برای دستیابی به جامعه دادگرانه ای در سراسر جهان ـ و نه جامعه ای دادگرانه تر که روسپیانِ پینه دوزِ سوسیال دمکرات و لیبرال دمکرات، آن را جار می زنند و فریبی بیش نیست! ـ پیشرفت آن با بیم و امیدهایی فزاینده تر و زیگزاگ هایی افزون تر روبرو خواهد شد. روند واگرایانه ی اقتصادی و سیاسی و بستن درها بروی خود که با روی کار آوردنِ لات بی همه چیز «یانکی» از سوی امپریالیست های «یانکی» در پیش گرفته شده، خود نمودی چشمگیر از شکست سامانه ی سرمایه داری است که هر روز، بیش از پیش، زمینگیرتر می شود و همه ی جهان را همراه با خود بسوی مرگ می کشاند.**

گویند: نیاز، مادر نوآوری است و مادر نوآور دوران ما طبقه کارگرِ در سرشت خویش، بس توانایی است که هر روز بیش از پیش به آخشیجِ آگاهیِ طبقاتیِ سمت و سو یافته و بُرّنده، ساز و برگ یافته باشد.  

ب. الف. بزرگمهر   ۲۷ آذر ماه ۱۳۹۸

https://www.behzadbozorgmehr.com/2019/12/blog-post_57.html

بنا بر گزارش‌ها حزب iهای عراقی از دسته‌بندی‌های گوناگون، گفتگو برای یافتن نخست‌وزیر تازه را آغاز کرده‌اند. عادل عبدالمهدی، نخست‌وزیر پیشین، پس از کشته‌شدن ده‌ها تن از پرخاشگران در پنجشنبه گذشته، کناره‌گیری کرد.

برگرفته از تارنگاشت دروغپردازِ و بی هیچگونه مسوولیتِ اخلاقیِ وابسته به وزارت امور خارجی یانکی ها: «رادیو فردا» ۱۲ آذر ماه ۱۳۹۸ (با ویرایش و پارسی نویسی درخور از اینجانب:  ب. الف. بزرگمهر)

** سخن در این باره و روی آوری به نظامیگری افسار گسیخته تر و ماجراجویانه تر از گذشته که بویژه ار سوی امپریالیست های «یانکی» دنبال می شود را به نوشتاری دیگر وامی نهم.

خرموش های فرمانروا بر میهن مان، در پی نابودی توده های مردم ایران هستند ـ بازانتشار

با آنچه جُسته و گریخته درباره ی همکاری های تبهکارانه ی گروهبندی های خرموش اسلام پیشه ی فرمانروا بر میهن مان با رژیم های تبهکار برخی کشورهای اروپای باختری در زمینه های گوناگونی از آن میان، ساخت آزمایشگاه های فراقانونیِ بخوبی پنهان نگاه داشته شده از دیدگان مردم ایران برای جدانمودن آخشیج های بدن آدمی بویژه نوزادانی که از تنگدستی بفروش می روند و نیز برخی پژوهش های تبهکارانه ی دیگر که در آن ها از ایرانیان تنگدست و نگونبخت بجای جانوران آزمایشگاهی بهره برده می شود، می دانم و هنوز به شوندهایی از آن میان، کمبود داده ها درباره ی آن ننوشته ام، کم ترین دودلی در درستی سخنان دلسوزانه ی آقای محمدرضا هاشمیان، پزشک «فراویژه کار»۱ تیمارخواری های۲ ویژه در «بیمارستان مسیح دانشوری»۳ بخود راه نمی دهم. (ویدئوی پیوست)

تبهکاری سترگ خرموش ها در انجام ندادن بهنگامِ پیشگیری های رویهمرفته ساده برای جلوگیری از گسترش ویروس مرگبار «کرونا» در میهن مان که شمار دچارشدگان و مرگ و میر آن را بسیار بیش تر از شمار رسمی بر زبان آمده ی تبهکاران دست اندرکارِ ایران بربادده، افزایش بخشید و همچنان نیز پی گرفته می شود را ناساز با (برخلاف) آنچه برخی ساده دلان می پندارند، تنها از روی خریّت نمی دانم. آن ها بویژه «دولت زهدان اجاره ای» به شوندهای گوناگون، دانسته و آگاهانه، در پی نابودی توده های مردم ایران هستند؛ اگر گفتاردرمانی های شان را نادیده گرفته و به کارکردشان نیک باریک شوید، دریافت آن چندان دشوار نیست. کارکرد این بیشرف های بجان مردم ایران افتاده و آماج هایی که در سر می پرورانند را تنها می توان با سیاست و کارکردِ امپریالیست های تبهکار انگلیسی در دوره ی نخستین جنگ جهانی در میهن مان سنجید که نزدیک به نیمی از انبوه مردم ایرانِ آن هنگام از کمبود خوراکی پیامد سیاست های سمتگیری شده ی امپریالیست های کهنه کار، جان سپردند.۴  

سرنگون باد گروهبندی های خرموش اسلام پیشه ی فرمانروا بر میهن مان!

ب. الف. بزرگمهر   ۱۲ فروردین ماه ۱۳۹۹

https://www.behzadbozorgmehr.com/2020/03/blog-post_275.html

پی نوشت:

۱ ـ بجای «فوق تخصص»

۲ ـ تیمارخواری را در اینجا بجای «مراقبت» بکار برده ام. کاربرد «تیماری» نیز درست است؛ گرچه، کاربرد «تیمارخواری» همراه با این یا آن ویژه کاری در زمینه های بهداشتی و پزشکی از دید من، سزاوارتر و باریک تر است، ب. الف. بزرگمهر

۳ ـ بنیاد داده ها و ویدئوی پیوست، برگرفته از «تلگرام معلمان عدالتخواه» به تاریخ  ۱۲ فروردین ماه ۱۳۹۹ است.

۴ ـ «بزرگ ترین فاجعه نسل كشی قرن بیستم در كشور ما، ایران، اتفاق افتاده است. طبق اسناد آمریكایی، در سال ۱۹۱۴ جمعیت ایران ۲۰ میلیون نفر بود كه در سال ۱۹۱۹ به ۱۱ میلیون نفر كاهش یافت. توجه بفرمایید. یعنی حدود ۸ الی ده میلیون نفر از مردم ایران از گرسنگی و بیماری های ناشی از كمبود مواد غذایی و سوءتغذیه مردند ... چهل درصد از مردم ایران طی دو سه سال قلع و قمع و نابود شدند. تنها در سال ۱۹۵۶ بود كه ایران توانست به جمعیت ۲۰ میلیونی سال ۱۹۱۴ برسد. عجیب تر از همه، نقش بریتانیا در این فاجعه است. قحطی بزرگ در زمانی اتفاق افتاد كه سراسر ایران در اشغال نظامی انگلیسی ها بود. ولی انگلیسی ها نه تنها هیچ كاری برای مبارزه با قحطی و كمك به مردم ایران نكردند، بلكه عملكرد آن ها اوضاع را وخیم تر كرد و سبب مرگ میلیون ها نفر از ایرانیان شد ...»

برگرفته از گفتگوی رسانه ای محمدقلی مجد، پژوهشگر تاریخ، درج شده در یادداشتِ «رضا شاه، سرسپرده ی انگلیس و شاه دزد تاریخ ایران و جهان!»  ب. الف. بزرگمهر   ۱۷ اَمرداد ماه ۱۳۹۴

https://www.behzadbozorgmehr.com/2015/08/blog-post_74.html

ویدئوی پیوست: خرموش های فرمانروا بر میهن مان، در پی نابودی توده های مردم ایران هستند (نامگذاری ویدئو از آنِ من است. ب. الف. بزرگمهر)



گماشتگان خرموش ها بجان مردم بی پناه افتاده اند

ایستادگی زنان روستای ابونخلیات در برابر در هم کوبیدن سرپناه های شان از سوی «بنیادِ جانِ خرموش ننه شان، مستضعفان»

برگرفته از «تلگرام»  دهم شهریور ماه ۱۳۹۹ (با ویرایش، پارسی و بازنویسی درخور از اینجانب؛ برنام نیز از آن من است.  ب. الف. بزرگمهر)



۱۳۹۹ شهریور ۹, یکشنبه

ترس رژیم پوشالی خرموش های اسلام پیشه از پرخاش های گسترده و سراسری مردم

رژیم پوشالی خرموش های اسلام پیشه، همزمان با کوشش های جانکاهِ پشت پرده برای دستیابی به پایوری زیست ننگین خود به بهای تن دادن باز هم بیش تر به زورگویی های امپریالیست ها و بر باد دادن بیش از پیشِ دارایی ها و سرمایه های ایران، فشار باز هم سنگین تری بر گرده ی توده های مردم می آورد و با سرکوب ددمنشانه و نابود کردن برومندترین فرزندان این آب و خاک، می کوشد تا مردم را از دست یازیدن به پرخاش های گسترده و سراسری بترساند.

آنچه در زیر آمده و در ویدئوی پیوست از زبان مادر یکی از دادباختگان بیدادگاه های خرموش های فرمانروا بر میهن مان می شنوید، گواه دیگری بر چنان رویکردی است. در رسوا نمودن تبهکارترین رژیم تاریخ ایران که چون بختکی بر سینه ی ایران و ایرانیان جای گرفته، کوتاهی نکنیم و پژواک درخواست بانو بهیه نامجو، مادر برادران زندانی شده: نوید، وحید و حبیب افکاری در میان مردم جهان باشیم!

سرنگون باد گروهبندی های خرموش اسلام پیشه ی فرمانروا بر میهن مان!

ب. الف. بزرگمهر   نهم شهریور ماه ۱۳۹۹ 

***

 نوید افکاری از پرخاشجویان امرداد ماه ۱۳۹۷ در شیراز که از سوی بیدادگاه خرموش ها به سر به نیست شدن دادباخته، در نامه‌ای شکنجه‌های خود در «اداره آگاهی» و «بازداشتگاه اطلاعات شیراز» را بازگو نموده است:

«روی صورتم پلاستیک می‌کشیدند و مرا تا مرز خفگی و مرگ پیش می‌بردند. دست‌ها و شکم و پاهایم را بوسیله باتوم و اجسام سخت به شدت مورد ضرب و شتم قرار می‌دادند و مکررا با الفاظ توهین‌آمیز و رکیک اهانت می‌کردند. مرا محکم می‌بستند و در بینی‌ام الکل می‌ریختند.»

بر بنیادِ گزارش «سازمان حقوق بشر»، نوید افکاری «آنچنان زیر شکنجه و فشار بدنی و روانی قرار گرفته که ناچار به خودکشی شده است.» وی در نشست های بازپرسی، گناهان بسته شده به خود را رد کرده است. فرمان سر به نیست شدن نوید افکاری در «دیوان عالی خرموش های اسلام پیشه» پذیرفته شده است.

بنیاد داده ها برگرفته از «تلگرام» با ویرایش، پارسی و فشرده نویسی درخور از اینجانب است.  ب. الف. بزرگمهر



آرام ندارد هیچ، این خاک تب آلوده ...

گلزار گروهی از جانباختگان تابستان خونین ۱۳۶۷

ویدئوی پیوست، برگرفته از «تلگرام» شهریور ماه ۱۳۹۹



زندگی نمی کنیم ...

زندگی نمی‌کنیم

تنها

جنازه‌ی‌مان را

هر غروب

از روی دوش خورشید

بر روی دوش ماه می‌اندازیم!

صابر حسینی

برگرفته از «تلگرام»

باید همان راه را برویم که ترامپ در پیش گرفته است ...ـ بازانتشار

بعله! دل مان خنک شد.* این ها برای دمکراسی مان دیگر بدرد نمی خورند؛ کار بجایی رسیده که سگ هم خداوندش را بجا نمی آورد. همه چیز بهم ریخته و دیگر آن خط و مرزهای پذیرفته شده میان حزب ما و "حزب کارگر" و حزب های دیگر نیز زیر پا نهاده می شوند. ما دیگر نمی دانیم کدامیک از هموندان حزب خودمان یا از حزب های دیگر، چوب لای چرخ مان می گذارند! هر روز و هر بار بامبولی تازه سر هم می کنند. اینجا گوش تا گوش کنار یکدیگر می تمرگند؛ سبزی این و آن را پاک می کنند و برای هیچ و پوچ، پول مفت می ستانند. همین ها بودند که آن یک خرده شیرِ «ننه ترزا» را خشکاندند و جان بسرش کردند؛ بیچاره در پایان کارش، چوب خشکی شده بود که با آن می شد نِی قلیان ساخت. اینک، همان بلا را سر من درمی آورند. اینجور دیگر نمی شود پیش رفت و این دمکراسی، دردمان را درمان نمی کند. باید همان راه را برویم که ترامپ در پیش گرفته است؛ اگر کامیاب شود، کار ما در اینجا هموارتر خواهد شد؛ آنگاه شاید نیازی به این همه کدو تنبل نیز نداشته باشیم؛ گرچه، باید هوای کار خودم را هم داشته باشم تا کلاهم را باد نبرد ...

ب. الف. بزرگمهر   ۱۹ شهریور ماه ۱۳۹۸

https://www.behzadbozorgmehr.com/2019/09/blog-post_10.html

* دولت انگلیس، مجلس آن کشور را تا ۱۴ اکتبر امسال، تنها دو هفته پیش از پایان زمان برای بیرون رفتن از «اتحادیه اروپا»، فُروهِشت (تعلیق کرد). «بوریس جانسون»، نخست‌وزیر انگلیس که تنها یک ماه و نیم از آغاز دولتش می‌گذرد، خواستار برونرفت با همداستانی یا ناهمداستانی آن اتحادیه تا ۳۱ اکتبر امسال است؛ گرچه، کوشش ‌هایش در این زمینه، یکی پس از دیگری تاکنون با شکست در مجلس روبرو شده ‌است. "قانونگذاران" انگلیسی در هر دو مجلس «عوام» و «اعیان و اشرار» که بسان همه ی مجلس هایی اینچنینی در کشورهای سرمایه داری به گنجشک های پرگویی می مانند که هر از گاهی تخم هایی کوچک به نام قانون می گذارند، قانونی گذرانده اند که نخست‌وزیر را به درخواست افزودن زمان برونرفت از «اتحادیه اروپا» وامی دارد. آن‌ها همچنین، کوشش این «کدو تنبل» برای برگزاری گزینش زودهنگام مجلس را ناکام نموده اند. با این همه، فروهشتن کار مجلس برای پنج هفته که با پرخاش هایی در مجلس عوام و فریادهای خشمگینانه ی «شرمت باد!» همراه شد را می توان پیروزی کوچک دلخوشکنک و خونخواهانه ای در میان آن شکست ها بشمار آورد که دیری نخواهد پایید.

بنیاد داده ها، برگرفته از تارنگاشت دروغپردازِ و بی هیچگونه مسوولیتِ اخلاقیِ وابسته به وزارت امور خارجی یانکی ها: «رادیو فردا» به تاریخ ۱۹ شهریور ماه ۱۳۹۸ است که آن را بازنویسی نموده و چیزهایی بر آن افزوده ام.  ب. الف. بزرگمهر

جز دندان روی جگر گذاشتن و دعا به درگاه پروردگار توانا چه باید کرد؟! ـ بازانتشار

پاسخ از زبان یکی از مسوولین بلند پایه نظام خرموشی:

ما با شما همدردیم! در این روزهای ماه مبارک رمضان که با عَطیّه الهیِ «کرونا» رنگ و بویی تازه نیز یافته، تنها «کُنتورِ» (شمارشگر) کارخانه ی شما نیست که از کار افتاده و بیکارتان کرده است؛* «کُنتور» عیال و فرزندخواندگان به نکاح درآمده ی مسوولین نظام نیز تا آنجا که سر و گوشی به آب داده ایم و آگاهیم از کار افتاده و تا پایانِ ماهِ مبارک و فرارسیدن عیدِ میمون «فِطر» شماره نمی اندازند. خوب! جز دندان روی جگر گذاشتن و دعا به درگاه پروردگار توانا چه باید کرد؟! ما که راضی برضای خداییم و صبر می کنیم. برای شما برادران دینی نیز از درگاه خدای متعال، صبر جمیل و اجر عظیم خواهانیم: «اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج»!

ب. الف. بزرگمهر   ۱۸ اردی بهشت ماه ۱۳۹۹

https://www.behzadbozorgmehr.com/2020/05/blog-post_62.html

* کارگر کارخانه کنتورسازی ایران:

«متاسفانه هیچ کسی کاری برای کارگران کنتورسازی ایران انجام نمی‌دهد؛ با وجود اینکه به قوه قضائیه نامه ارسال کردیم، هیچ خبری نشده است.»

برگرفته از «تلگرام اتحادیه آزاد کارگران ایران»   ۱۸ اردی بهشت ماه ۱۳۹۹

۱۳۹۹ شهریور ۸, شنبه

برای تان بهشتِ برین آرزومندیم؛ هم اینک و بی هیچ درنگی! ـ بازانتشار

ما مردم ایران برای همه ی مسوولین ریز و درشت نظام به پاس کار و زحمت شایان درنگ شان در آبادانی و سرفرازی ایران، بهشتِ برین آرزومندیم؛ هم اینک و بی هیچ درنگی!

ب. الف. بزرگمهر   هشتم آذر ماه ۱۳۹۶

https://www.behzadbozorgmehr.com/2017/11/blog-post_435.html



۱۳۹۹ شهریور ۶, پنجشنبه

تا دیر نشده باید حاکمیت پلید جمهوری اسلامی را سرنگون نمود! ـ بازانتشار

امروز بطور نسبی بهتر از روزهای دیگر بودم؛ البته تا دقیقه هایی پیش که تصویر پیوست را دیدم. پیش تر نیز آن را دیده بودم و بسان هم اکنون، آمیزه ای از شرمندگی و برافروختگی در من برانگیخته بود. اکنون، دوباره سری است که سنگین تر می شود و گردنی است که درد آن افزایش می یابد و من با سرسختی با آن می ستیزم تا نوشتن را پی گیرم ...

حاکمیت پلید و نابخردِ کشورمان را در برابر دو گزینه نهاده اند که هر دوی آن ها، هر کدام به شکلی، نه تنها هیچ بُردی برای این حاکمیت و مردم ایران دربرندارد که از هم پاشیدگی سرزمین ایران فرجامین پیامد آن خواهد بود؛ آن دو گزینه که شانه به شانه یکدیگر ساییده و در ستیزی بی فرجام، کارِ نابودی ایران زمین را به سود بهره کشان فرمانروا بر جهانِ سرمایه به پیش می برند در کلی ترین حالت خود، بدینگونه اند:

از سویی، واپسگرایی بیش تر و پرداختن به جُستارهای حاشیه ای چون «حجاب» و «بدحجابی» که نه تنها هیچگونه هماوندی با دشواری های اقتصادی ـ اجتماعی جانفرسای گریبانگیر مردم ایران ندارد که نشانه ای از نداشتن هیچ برنامه ی روشن و چشم انداز امیدبخش برای برونرفت از بن بست کنونی است و بر هرج و مرج و بدتر شدن اوضاع نابسامان کنونی می افزاید؛ و از سوی دیگر، گردن نهادن بازهم بیش تر در برابر برنامه ها و سیاست های سرمایه داری امپریالیستی در کشورمان که بیکاری بیش تر و تنگدستی گسترده تر و خانمانسوزتر مردم، افزایش شکاف طبقاتی و از همه مهم تر گسستن پیوندهای اقتصادی ـ اجتماعی خلق های کشور را به دلیل نیرو گرفتن و گردنکشی هرچه بیش تر بورژوازی بومی در پی خواهد داشت.

آنچه در این میان، بگونه ای زیرکانه از سوی کشورهای امپریالیستی و بهره کشان جهان سرمایه با همدستی حاکمیت تبهکار و نابخرد ایران در زیر پا لگدمال شده، گزینه ای پیشرو و گره گشای همه ی این دشواری هاست که از سویی، نیازمند رویش و بالش سازمان های توده ای و خلقی راستین چون سندیکاها و شوراهای کارگری و کارمندی، انجمن های ایالتی و ولایتی و نیز آزادی حزب های سیاسی از همه گونه ی آن و نه در چارچوبی مردم گولزنک و ساخت و پرداخت حزب ها و دستجات پوشالی با نام های ریشخندآمیز «اراده ملی»، «ذوب ولایت»، «کرامت» و «خوش چُسان دمِ خزینه نشین» است و از سوی دیگر و مهم تر از همه، راه رشد روشن اقتصادی ـ اجتماعی با سمتگیری سوسیالیستی را خواهان است؛ آنچنان سمتگیری که بر پایه ی آن بتوان الگوهای اقتصادی درخور و طرح های آمایش سرزمین را که برخی از آن ها هر روز درنگ ناپذیرتر از پیش می شوند، برای برپایی اقتصاد ملی ایران به سود طبقات و لایه های اجتماعی زحمتکش کشور و پیشبرد برنامه ی همپیوندی اقتصادی ـ اجتماعی سرزمین ها پایه ریزی نموده به اجرا درآورد. این کارها شدنی است و همه ی زمینه ها و ابزارهای درخور آن در کشور ما با همه ی پلشتی ها و زیانکاری های انجام شده در بیش از سه دهه حاکمیت «کرم های الله بر روی زمین» بیش از آنچه بسیاری کشورهای دیگر از آن برخوردارند، فراهم است؛ ولی آنچه نشدنی است، انجام چنین کاری کارستان از سوی حاکمیت بازرگانان و سوداگران سرمایه، بزرگ زمینداران و دزدان و شکمباره هایی است که جز به سودها و سرمایه های بادآورده ی گاه صدها میلیارد دلاری خود به چیز دیگری نمی اندیشند و بلندترین آماج و آرزوی شان، همانگونه که هم اکنون بیش از پیش روشن شده و دولتی که بدرستی «زهدان اجاره ای» نام گرفته در پی انجام آن است* گرفتن پایوری (تضمین) برای زیست ننگین و زالووار خود از «شیطان بزرگ» حتا به بهای بدبختی و سرافکندگی بازهم بیش تر مردم ایران است؛ آماج و آرزویی که چنانچه نیک بنگری بس کوته بینانه است؛ بویژه از آن رو که درنیافته و نمی یابند، راهی که تاکنون پیموده اند و اکنون به مرحله های پایانی آن نزدیک می شوند، جز بیراهه و رسیدن به پرتگاهی که مردم ایران را نیز با خود به آن سو کشانده اند و جز تیشه به ریشه ی خود و یکپارچگی سرزمین باستانی ایران زدن، چیزی دربر نداشته و ندارد. آنچه هرگز به آن دست نخواهند یافت، دریافت پایوری از سوی «شیطان بزرگ» و همدستانش است. سرسپردگی و تن دادن به خواست های بیشرمانه ی امپریالیست ها را به جایی رسانده اند که آن نیروهای اهریمنی، دیگر تنها به آش بسنده نمی کنند که آن را با جایش می خواهند. به همین دلیل و بیشمار دلیل های دیگر، باید تا دیر نشده چنین حاکمیت دزد و تبهکاری از سوی جبهه ای دربرگیرنده ی نیروهای ملی و میهن پرست ایرانی سرنگون شود؛ جبهه ای که باید هرچه زودتر به کوشش و پایبندی نیروهای ملی و میهنی ایران با نادیده گرفتن دین باوری یا بی دینی و وابستگی به این یا آن خلق برپا شود تا مردم و خلق های ایران زمین، گزینه ای شایسته برای دگرگونی انقلابی بیابند و پیرامونش گرد آیند. 

سرنگون باد رژیم تبهکار جمهوری اسلامی!

ب. الف. بزرگمهر   ۲۰ اردی بهشت ماه ۱۳۹۳

https://www.behzadbozorgmehr.com/2014/05/blog-post_10.html 

* به شما قول می دهم، چنانکه پیش تر در یادداشتی طنزآمیز نیز نوشتم، پایش بیفتد آن رهبر حجتیه ای نادان، دروغگو، نابکار و بیشرم را نیز در برابر گاوی شیرده به اربابان امپریالیست شان واگذار خواهند کرد!

بزرگ شدی با مَمِه ی بچه ها بازی نکنی ها ـ بازانتشار

بیا مَمَد مَمِه ی منُ بخور.* بزرگ شدی با مَمِه ی بچه ها بازی نکنی ها؛ بگو خب!

ب. الف. بزرگمهر  ۲۷ مهر ماه ۱۳۹۷

https://www.behzadbozorgmehr.com/2018/10/blog-post_19.html

* کودک در این سن و سال به پیروی از مادر که هر چیز خوراکی را مَمِه می نامد، هر آت و آشغالی که بدهان خود می برد یا در دهان کودک دیگری می نهد را مَمِه می پندارد؛ گرچه، این کودک تا اندازه ای دورنگر نیز هست که با چنان سن و سالی نمی خواند. ولی پیش می آید دیگر؛ مگر آن مردک الدنگ، سرش را از فلان جای ننه اش بیرون نیاورده، علی نگفته بود؟

اداره آمار بریتانیا [همان «انگلیسِ» گوش آشنا برای مردم ایران!] آمار سالانه ی دوست داشتنی ترین نام ‌های پسران و دختران آن کشور در سال ۲۰۱۷ را اعلام کرد. محمد و الیویا دوست داشتنی ترین نام‌ها برای پسران و دختران در لندن بودند.

برگرفته از تارنگاشت وابسته به امپریالیسم انگلیس: «بی بی سی» (۳۰ شهریور ماه ۱۳۹۷) که گوشه چشمی به رژیم سگ مذهب اسلام پیشگان در ایران نیز دارد (با ویرایش، پارسی و پاکیزه نویسی درخور از اینجانب؛ افزوده های درون [ ] نیز از آنِ من است.  ب. الف. بزرگمهر)

مادربخطاها هر کدام برای خود یک پا دیپلمات از آب درآمده اند ـ بازانتشار

مادربخطاها هر کدام برای خود یک پا دیپلمات از آب درآمده اند؛ ترساندنی لاپوشانی شده در زرورق واژه ها را در جریان بازپرسی از بانو  محبوبه فرحزادی ببینید:

«... می ترسیم بهت دست بزنیم و بمیری؛ بعدش مثل زهرا کاظمی برای ما بشی.»* بماند که حتا همین سخنان لاپوشانی شده نیز پس از آشکار شدن سال ها تبهکاری های گوناگون خرموش های اسلام پیشه ی فرمانروا بر میهن مان، نیازمند گستاخی بیمانندی است که تنها از دژخیمانی چون ابراهیم رییسی، لعنت الله علیه (بزبان کژدم گزیده ی خودشان!) و چاقوکشان و آدمکشان دستیارش برمی آید.

درودی جانانه به این بانوی دلاور و استوار!

ب. الف. بزرگمهر  ۱۷ شهریور ماه ۱۳۹۸

https://www.behzadbozorgmehr.com/2019/09/blog-post_43.html

* روایت محبوبه فرحزادی از نشست بازپرسی:

دیروز ۱۶ شهریور در ادامه احضاریه ای که در هفته دولت وروز تکریم از بازنشستگان برایم از اوین هدیه  فرستاده بودند به اوین رفتم. در بازجویی من تعهد ندادم و شعار روزم هم «معلم زندانی آزاد باید گردد»، بود. وقتی در حال نوشتن شعار شدم، بازجو خودکار و ورقه را ازم گرفت و دیگه بهم نداد؛ منم گفتم، اگر خودکارو ورقه را بم بدی، همین شعار را در چند صفحه می نویسم که بازجو گفت، تو مارا دست انداختی؛ تو برای ما درد سر شدی؛ می ترسیم بهت دست بزنیم و بمیری؛ بعدش مثل زهرا کاظمی برای ما بشی.

برگرفته از «تلگرام اتحادیه آزاد کارگران ایران»   ۱۷ شهریور ماه ۱۳۹۸

۱۳۹۹ شهریور ۵, چهارشنبه

عوضی تر از خودت، باز هم خودتی

 

گران ترین آموزشگاه های ایران از آنِ کدام زالوهای اجتماعی است؟


 


















تصویر برگرفته از «تلگرام»

او تنها به نیازمندی های بایسته اندیشیده بود ...

خاطره ی یک پزشک از «روز پزشک»

امروز روز پزشک است. دلم نمی خواهد نه تبریکی بگویم، نه تبریکی بشنوم. تازه دیروز پی به جهل خویش بردم.

روز گذشته ماشینم را کمی دورتر از یک سوپر مارکت برای خرید پارک کردم. هنگامی که از ماشین پیاده می شدم، پسر بچه ای حدود ۶ تا ۷ ساله، بسته ی آدامس را برای فروش به طرفم گرفت. پول نقد همراه نداشتم و نخریدم. وارد سوپر مارکت شدم. پسرک رنگ پریده، کمی کنار پیاده رو راه رفت و با هر عابری برای فروش آدامس ها صحبت کرد. کسی چیزی نخرید. رفت و روی لبه ی باغچه ی مقابل سوپر نشست. من که از داخل سوپر نظاره گر بودم با خودم گفتم یک کیک و آبمیوه برایش بخرم (چیزی که اغلب در ماشین برای کودکان کار می گذارم)؛ در لحظه تصمیم دیگری گرفتم. پسرک را داخل فروشگاه آوردم و گفتم: هر چه دوست داری، بردار به حساب من.

گفت: هر چی می خوام؟!

گفتم: بله.

رفت داخل ردیف ها و چند دقیقه بعد برگشت؛ فکر می کنید چه برداشته بود؟ یک رُبِّ کوچک، یک روغن کوچک، نخود و لوبیا و سویا از هر کدام یک بسته!

پنجه ی بغض آنچنان گلویم را فشرده بود که نتوانستم حرفی بزنم؛ فقط رب و روغن را از دستش گرفتم و بزرگترش را برداشتم. همیشه فکر میکردم فقر را می شناسم و کودکی را. در نظر من، رویاهای کودکانه همیشه قدرت داشتند و می اندیشیدم، کودک همیشه کودک است و رویاها و خواسته هایش از هر چیزی قوی تر! دیروز فهمیدم که لفظ کودکان کار چقدر نامناسب است؛ فقر خیلی زودتر از آنکه این فرشته های معصوم وارد دنیای کار شوند، کودکی شان را بلعیده است!

من گفته بودم، هر چه دوست داری؛ و او مثل یک مردِ نان آور فقط به مایحتاج اندیشیده بود. حتی لب های کوچک خشک رنگ پریده اش را به یک آب میوه میهمان نکرد.

گفتم: بیشتر بردارم، می توانی ببری؟

پاسخش این بود: من خیلی قوی هستم.

راست می گفت؛ خیلی قوی بود. شاید هم فقر خیلی قوی بود؛ خیلی خیلی قوی تر از رویاها و خواسته های کودکانه.

من یک پزشک این سرزمینم. آنچه از رنج و درد و غصه بود، در این سال ها از بیمارانم دیده و شنیده بودم؛ ولی در ذهن من، رویای کودکی همیشه قوی و زنده بود که «در این قحط سالِ دمشقی» مُرد و پژمرد.

می خواهم به جای تهنیت، نفرین بفرستم. نفرین و نفرین بر دست های بزرگ و مغزهای تهی که این حجم از فقر و فلاکت و بدبختی را بر قلبِ بزرگِ فرزندان کوچک سرزمینم «سرزمین شعر و عشق و آفتاب» تحمیل کرده اند ...

یکم شهریور ماه ۱۳۹۹

برگرفته از «تلگرام»  پنجم شهریور ماه ۱۳۹۹

این نوشتار، تنها در نشانه گذاری ها از سوی اینجانب ویرایش شده است؛ برنام آن را از متن برگزیده ام.  ب. الف. بزرگمهر

۱۳۹۹ شهریور ۴, سه‌شنبه

مگوزید بر ما که خود ریده ایم ... ـ بازانتشار

مگوزید بر ما۱ که خود ریده ایم

مپرسید از ما که آشفته ایم

مگویید هیچ از کار و بار

که بیت اندرون و برون را گُه اندوده ایم

گر آن چرخ قاضی۲ شرابی بخورد و بِرید

نخورده شرابی به خرپشته۳ ریسیده ایم

پیشکش به آن جوانک بزدل سال های دور که بگفته ی دانشجویان همدوره اش در روزهای ۱۶ آذر ماه هر سال یا بیمار می شد یا بهانه ای دیگر برای نیامدن به میدان می یافت و سپس چون بسیاری دیگر از میوه چینان انقلاب بهمن ۵۷، یکشبه منقلب شد و انقلابی از آب درآمد!

ب. الف. بزرگمهر   چهارم مهر ماه ۱۳۹۸

https://www.behzadbozorgmehr.com/2019/09/blog-post_26.html

پی نوشت:

۱ ـ «مگوزید بر ما»، زبانزد توده ای کهن برای آدم های خودپرست و گران سَر

۲ ـ آماج سخن، قاضی دهی به نام «چرخ» در ولایتِ هرات سده های میانی در داستانکی از جاودانه عُبید زاکانی است که در خانه ی پنبه زنی، شراب بسیار نوشیده و در مستی بر مُشته ی پنبه زن ریده بود.

۳ ـ خرپشته از آن میان به آرش چادر و ایوانی است که میان آن برآمده تر از کناره های آن باشد. در اینجا آن را برای «خیمه و خرگاه نظام سگ مذهب» بکار برده ام.

زیرنویس تصویر:

«دیکتاتور هم شما هستید که در کشور این بساط را راه انداخته اید. بنشینید و مطابق آیین نامه جواب تان را می دهیم ... تریبون یک طرفه هم شما هستید؛ همه تریبون ها دست شماست که مملکت این طور شده که هر چه دل تان می خواهد به همه می گویید و کسی چیزی به شما نمی گوید و همه باید تسلیم تان باشند؛ هر چه دل تان خواسته گفته اید.» رودِل (بجای دردِ دل!) خودخواه ترین برادر تازی ـ انگلیسی تمرگیده بر ریاست مجلس فرمایشی در پاسخ به نماینده ای هوچی که وی را دیکتاتور خواند، برگرفته از «اعتماد» چهارم مهر ماه ۱۳۹۸

اگر گذاشته بودند، مُتّکا بخریم ... ـ بازانتشار

خواهران و برادران!

اگر گذاشته بودند بروش قدیمی پدران و مادران خودمان، پول ها را در مُتّکا پنهان کنیم و شب زیر سرمان بگذاریم که چنین چیزی رخ نمی داد. اهل و عیال مان را می گوییم که برای مسافرت به کم تر از اروپا رضایت نمی دهند. چند بار خواسته بودیم از بازار از آن مُتّکاهای بزرگ بخریم، نگذاشتند. بلانسبت شما، می گویند این ها مال دهاتی هاست و آبروی مان پیش در و همسایه می رود. این هم نتیجه اش که حالا همه بجای اینکه بروند دزد را پیدا کنند از ما می پرسند، این همه پول را برای چه در خانه نگه داشته ای؟! آخر به شما چه مربوط که من پولم را کجا نگه می دارم؟ وانگهی، برای شما آنهمه پول است؛ اهل و عیال مان که گردش می روند ... الله اکبر! زشت است که بگویم؛ آقا هم فرموده بودند، جیزهای که دارید را برُخ مردم نکشید و دل شان را نسوزانید؛ سوسو ندهید و بروید دور از چشم دیگران خرج کنید؛ خوب! ما هم پیرو مقام معظم رهبری هستیم و بهتر است بیش تر نگوییم و لال بمانیم.

ب. الف. بزرگمهر   هفتم مهر ماه ۱۳۹۸

https://www.behzadbozorgmehr.com/2019/09/blog-post_57.html 

***

سخنرانی دکتر سیدتقی کبیری در جمع هواداران پرشکوه مردم متدین شهرهای خوی و چایپاره در مصلای بزرگ نماز جمعه شهرستان خوی

به گزارش روابط عمومی دانشگاه آزاد اسلامی خوی، نماینده منتخب مردم خوی در مجلس دهم در این تجمع حماسی از حسن اعتماد مردم شهرستان های خوی و چایپاره قدردانی کرد

دکتر سید تقی کبیری در جمع هواداران خود ضمن تشکر از حضور حماسی مردم درانتخابات اظهار داشت:

«بر خود وظیفه می دانم از مردم شریف مان به سبب اعتمادی که به این همشهری کوچک شان ابراز داشته‌اند تشکر کنم و دست یاری به سوی آنان دراز کنم تا در انجام این مسئولیت خطیر پشتیبان و همراه من باشند و در این همراهی تفاوتی میان کسانی که به من رای داده‌اند و آنانی که دیگران را شایسته‌تر از من می‌دانستند نیست. آنچه از امروز با پایان این رقابت، مهم است، اخوت و برادری در میان همه شهروندان با هر گرایش و هر سلیقه است و بنا به فرموده مقام معظم رهبری، وظیفه داریم تا همدلی و همزبانی را سرلوحه کار خود قرار دهیم و از خداوند سبحان می‌خواهم به حق خون پاک شهیدان و به برکت دعای خیر پدران و مادران شهدا، این مسیر را بر من هموار نماید.»

وی در ادامه ضمن تشکر از سایر نامزدین این حوزه و رقبای انتخاباتی تصریح نمود:

«لازم می‌دانم از آن‌ها که در این یک هفته با ورود به رقابتی سالم، شکوه مردم سالاری را به نمایش گذاشتند و به اراده مردم تمکین کردند قدردانی کنم و اعلام می‌دارم که با پایان این رقابت، در انجام این وظیفه سنگین به یاری تک تک شما عزیزان محتاج بوده و امیدوارم تجارب ارزشمندتان را در اختیار من قرار دهید.»

شایان ذکر است، دکتر سید تقی کبیری استادیار و عضو هیات علمی دانشگاه آزاد اسلامی واحد خوی بوده و از سوابق اجرای  و علمی وی می توان به معاونت پژوهشی، مدیریت آموزشی، مدیریت گروه های ارشد علوم قرآن و حدیث و فقه و حقوق این دانشگاه اشاره نمود و هم اکنون مسئولیت مرکز فرهنگی دانشگاهی امام خمینی(ره) در استان آذربایجان غربی را برعهده دارد. ایشان با همت بلند خود در عرصه های ملی و بین المللی درخشیده و با چاپ مقالات مختلف در مجلات بین المللی isi و isc و علمی ـ پژوهشی و ارائه مقاله در کنفرانس بین المللی فرانسه، انگلستان مالزی، هند و سایر کشورها به عنوان استاد و پژوهشگر نمونه، چهره برتر قرآنی و مربی نمونه کشوری را می توان از سایر ویژگیهای این استاد فرهیخته برشمرد.

برگرفته از پیوند زیر به تاریخ نهم اسپند ماه ۱۳۹۴:

http://www.iaukhoy.ac.ir/News.aspx?newsId=1829

ما این ها را که می بینیم، لب مان به خنده گشوده می شود ... ـ بازانتشار

ما، نه من تنها، چون از زبان دیگر همکارانم در اتحادیه اروپا هم شنیده ام، این ها را که می بینیم، لب مان به خنده گشوده می شود و با آن ها می خندیم.* کار و بارمان با آن ها تاکنون، بیش از گفتگوهای خشک دیپلماتیک، خنده و شوخی و هر از گاهی، مهمان شدن با خوراک های خوشمزه ی ایرانی و هدیه های یکی از دیگری بهتر دریافت کردن بوده است؛ و شگفتا که دیپلماسی مان نیز اینگونه پیشرفت های چشمگیری داشته است که همه ی آن را شما نمی دانید و نباید هم بدانید؛ چون رشک تان برانگیخته می شود و آرزو می کنید تا جای ما باشید. من، هرگز به چیزهایی که درباره ی بدرفتاری آن ها با مردم ایران گفته می شود، باور نکرده ام. ما جز خوبی و نیکوکاری و مهمان نوازی از آن ها ندیده ایم.

از زبان دختر ترشیده ی ایتالیایی که از زمان نشست و برخاست با خرموش های اسلام پیشه، رنگ و رویی یافته و ترگل ورگل شده است:  ب. الف. بزرگمهر   پنجم مهر ماه ۱۳۹۸

https://www.behzadbozorgmehr.com/2019/09/blog-post_27.html

* آماج سخن، «به آن ها می خندیم» است که در زبان دیپلماسی اینگونه از آب درمی آید.

۱۳۹۹ شهریور ۳, دوشنبه

همه چیز داشت بخوبی پیش می رفت ... ـ بازانتشار

ـ همه چیز داشت بخوبی پیش می رفت و ما داشتیم شتر را خر می کردیم و پوش لای پالانش می نهادیم. نمی دانم کجای آن نامه ی نابهنگام، شتر را برانگیخت! کینه ی شتر که از میان نمی رود؛ با گذشت زمان شاید بخواب برود؛ ولی هرگز فرونمی کاهد؛ همین بس که نیشتری به او بزنید تا کینه ی خُفته سر بلند کند؛ دیگر کسی جلودارش نیست و دوباره روز از نو، دندان قروچه و اینا از نو! می دانید که کینه ی شتر را اگر برانگیزید با جان خود بازی نموده اید. خدا بداد آن یک نفر که برای ارتباطات میان دو طرف مشخص شده بود، برسد! راستش ماجرا کمی هم به جنگ و ستیز خانگی دایی جان ناپلئون و آن کافر دوافروش می ماند؛ ولی آقا، جانِ هر که دوست دارید، پیش خودمان بماند ...

ـ گفتید، شتر را خر می کردیم؟ مگر می شود شتر را خر کرد؟!

ـ بله آقا! در این ولایت بحمدلله، هیچ کاری نشد ندارد! مگر سخنرانی نوروزی آقا را نشنیده اید که فرمودند:

«... در کشور ما استعدادها و ظرفیّت های بسیار گسترده‌ای وجود دارد که تاکنون از آنها استفاده نشده است؛ اگر استفاده بشود، وضعیّت کشور بمراتب پیش خواهد رفت و بهتر خواهد شد.» یک نمونه اش خود ما که با «لیست امید» به مجلس راه یافتیم؛ ولی نیامده، سرِ خر را کژ کردیم و «گروهبندی مستقلین ولایی» را به کمک تنی چند از هم اندیشان خودمان ساختیم که نه اصولگرا بود؛ نه اصلاح طلب و نه حتا اعتدالگرا و با این همه، چشمی به همه ی آن ها داشتیم و داریم. هنوز هم با آنکه برخی از آن ها چشم دیدن مان را ندارند، همه شان روی تخمِ چشم ما جای دارند! چه پرسش هایی در میان می گذارید؟! انگار شما در این ولایت زندگی نمی کنید ... بِلانسبت خودم و شما، وقتی در این ولایت، خر به مقامات عالیه می رسد و تاقچه بالا می گذارد، چرا نشود شتر را خر کرد؟ ولی آقا یادتان باشد که ما این تشبیهات را من باب مثال آوردیم و در مَثَل مناقشه نیست.

ب. الف. بزرگمهر   پنجم فروردین ماه ۱۳۹۷

https://www.behzadbozorgmehr.com/2018/03/blog-post_41.html 

زیرنویس تصویر:

«آیا صرف ملاقات آقای ذوالنور با آقای کروبی کافی است؟ حصر رفع شد؟ معتقدم نامه‌ای که آقای کروبی نوشت، حتما بخشی از آن ناشی از انتقال بیانات آقای ذوالنور است. متن آن نامه نشان می داد که ایشان تحریک شده است. موضوع رفع حصر داشت به خوبی پیش می‌رفت. یک نفر مشخص شده بود برای ارتباطات میان دو طرف. فقط و فقط یک نفر تا برود و وظیفه‌اش تا رفع کامل حصر انجام دهند. هم از طرف کمیته و هم از طرف بعضی از مجموعه‌ها، کارش هم خوب پیش رفته بود و تقریبا همه برای رفع حصر به نتیجه رسیده بودند اما ناگهان آن ملاقات انجام شد و همه چیز به هم ریخت.» برگرفته از «وعده صادق»  دوم فروردین ماه ۱۳۹۷

عجب گُهی خوردیم با این «برجام»! ـ بازانتشار

از زبان مردک دَبَنگِ نامور به «رهبر»:

عجب گُهی خوردیم با این «برجام»! کار را آسان پنداشتیم؛ ولی چنین از آب درآمد! اکنون هم که انشاء الله راهی جهان باقی هستیم، تازه از سیاست چیزهایی دستگیرمان می شود. تازه معنای آن که می گفتند: «سیاست پدر مادر ندارد» را درمی یابیم!

ب. الف. بزرگمهر    ۲۷ مهر ماه ۱۳۹۶

https://www.behzadbozorgmehr.com/2017/10/blog-post_446.html 

«در برجام دشمن القا می کرد اگر توافق حاصل شود، دشمنی ها برطرف می شود. توافق کردیم؛ اما دشمنی ها بیشتر هم شد.» برگرفته از تارنگاشت مردک دَبَنگ، ۲۶ مهر ماه ۱۳۹۶ در پیوند زیر:

http://farsi.khamenei.ir/news-content?id=37933

پا در رکاب «یانکی» ها ـ بازانتشار

پیش تر از زبان مردکی بَبو به نام علی شمخانی، دبیر «شورای امنیت ملی رژیم اسلام پیشگان» درسفر به کابل و دیدار با بلندپایگانِ دولت پوشالی افغانستان از انجام گفتگوهای «تهران» با «گروهبندی طالبان» سخن به میان آمده بود.۱ آن هنگام، درونمایه ی گفتگوهای رژیم تروریست پرور دزدان اسلام پیشه با جریان مزدور و گوش بفرمان «یانکی» ها و سمت و سوی آن، هنوز روشن نبود؛ تنها نکته ی شایان درنگ این بود که سفر و دیدار آن مردک با نمایندگان رژیم پوشالی افغانستان، یک هفته پس از دیدار و نشست سه روزه ی نمایندگان گروهبندی یاد شده با نمایندگان «یانکی» ها در یکی از شیخک نشین های شاخاب پارس انجام گرفت که افزون بر آن، نمایندگانی از عربستان زیر چکمه ی خاندان پلید سعودی، پاکستان و یکی دو شیخک نشین شاخاب پارس نیز گرد آمده بودند؛ نشستی که جز پوششی۲ برای پابرجایی نیروهای «یانکی» در گهواره ی فرهنگ آریایی و سرکوب توده های مردم بجان آمده و در بسیاری جاها به پا خاسته ی افغانستان، بیش نیست.

در آن نشست سه روزه، گویا قرار بر این بود که نمایندگانی از سوی دولت پوشالی افغانستان نیز گرد آیند که با ناهمداستانی «گروهبندی طالبان» روبرو شد و نمایندگان رهسپرده به آنجا پشت درهای بسته ماندند؛۳ تا اندازه ای بسان همان نگرانی که زمانی دورتر «کیرِ خرِ نظام» در زمینه ای دیگر به آن دچار بود و بگمانم ناخواسته، گوشه ای از چالش های پشت پرده با «از ما بهتران جهان» از دهان یاوه گویش اینگونه بیرون پرید:

«... بلدیم چه‌جوری عمل بکنیم که بعد آنها نتوانند جمهوری اسلامی را پشت در نگه دارند.»۴

با افزایش چشمگیر جنبش توده ای و  ضدِّ چنگ اندازی بیگانگان در کشور پاره تن ما افغانستان۵ و شکست های سیاسی و نظامی پی در پی «یانکی» ها و همدستان اروپایی و استرالیایی آن که همچنین شکست اخلاقی و بی آبرویی دامن گستری برای این نیروهای اهریمنی در آن کشور و جهان ببار آورده، نیاز به یکپارچه کردن یا دستِکم، پشت گردن نمودن نیروهای مزدور، چه در کالبد دولت پوشالی افغانستان و چه گروهبندی های پراکنده ی آدمکشان دست پرورده ی خودشان در آنجا و بگونه ای برجسته، کالبد یافته در «گروهبندی طالبان» نیز از چند سال پیش به این سو افزایش چشمگیری یافته است؛ نیازی روزافزون که از دید من با آنکه هنوز نمودهای بسنده و پیوسته با یکدیگری برای آن ندارم، نشانه ای از پایان دوره ای از سیاستگزاری های امپریالیستی و آغاز دوره ای با آماج هایی دیگر یا دگردیسیده است. در اینجا به این سویه از جُستار، نمی پردازم و تنها به روند برجسته و دربرگیرنده ی آن که از زبان خردمندترین آدمِ تا چندی پیش نشسته در دَم و دستگاه دیوانسالاری «یانکی» ها برهبری لات بی سر و پای «یانکی»: «جیمز متیس»۶ بیرون آمد، اشاره می کنم:

«ما پیکار با تروریسم را پی خواهیم گرفت؛ ولی اکنون نه تروریسم که همچشمی با تواناترین نیرو‌های نظامی بزرگ [روسیه و چین]، برتری بنیادینِ امنیت ملی آمریکاست.»۷ در همین راستا، یکی از آماج های امپریالیست ها در افغانستان، ایران و دیگر سرزمین های باختر آسیا تا شمال آفریقا، همچنان دستکاری در روندی های اجتماعی و سیاسی کشورهای دیگر، در تُخمه (نطفه) خفه کردن و سرکوب بهنگامِ خیزش های فزاینده و ناگزیر توده ای و جلوگیری از فرارویی آن ها به جنبش هایی نشانه گذار و دنباله دار چون جنبش های نامور به «بهار عربی» در گذشته ای نزدیک است. دیدارهای نمایندگانِ رژیم سگ مذهب اسلام پیشگان فرمانروا بر کشورمان با نمایندگان «گروهبندی طالبان» از یکسو و نمایندگان رژیم پوشالی، نوکرپیشه، دزد و پلشت افغانستان از سوی دیگر نیز در همین چارچوب می گنجد و دنباله ی آن نشست سه روزه در یکی از شیخک نشین های شاخاب پارس است.

موش های تبهکار اسلام پیشه، برای دستیابی به پایوری خود به هر ننگی تن داده و همچنان تن می دهند. آن ها زیر فشار خردکننده ی «یانکی» ها همه ی کوشش خود را گاه با خوشرقصی ها و دُم جنباندن های چشم آشنا بکار می بندند تا جایی درخور در چنین سیاست اهریمنی بیابند و بگفته ی آن کیر خر، پشت در نمانند؛ سیاستی که در آن، گونه هایی از همسویی، همگامی و پا دررکابی رژیم های نوکرپیشه در سرزمین های یاد شده را می توان بازشناخت؛ سیاستی که در سنجش نسبی با گذشته بجای درگیری های گسترده ی درونیِ چنان رژیم هایی با یکدیگرِ، هماهنگی، همسویی و همکاری آماجمندانه و از پیش برنامه ریزی شده ی همه ی این رژیم ها در چارچوب سیاست امپریالیست های «یانکی»، پیش بینی شده و گام بگام جامه ی کردار می پوشد. نمونه هایی از چنین همکاری ها و همسویی ها را در هماوندی های سیاسی آشکارتر و گسترده تر میان رژیم های نوکرپیشه ی عربی ـ اسلامی با یکدیگر و همه ی آن ها با خنجر ساخته و پرداخته ی امپریالیست ها در کانون آن: «اسراییل» و نیز زمزمه های ساخت و پرداختِ «ناتوی عربی» و شاید در آینده «اسلامی» می توان دید و بازشناخت. همسویی ها و همکاری هایی که در روندی از پیش برنامه ریزی شده، گام بگام به پهنه ی آریانا دربرگیرنده ی ایران، افغانستان، بخش هایی از آسیای میانی و نیز «کردستان بزرگ» گسترش می یابد. زمینه سازی همه ی این ها همراه با پدیده های ریز و درشتِ همسوی دیگری، دستِکم به دوره ی روی کار آمدنِ «بَرَک حسین اوباما» در دستگاه دیوانسالاری «یانکی» ها بازمی گردد که اینک نمود هرچه بیش تری می یابد:

روندی انباشته از ناهمتایی های گوناگون منطقه ای که در چارچوب گسترش بیش از پیش و شتابنده ی «جهانی شدن سرمایه»، گام بگام و باید افزود: بگونه ای دردناک، زیانبار و حتا مرگبار برای توده های مردم منطقه، در آن گواریده و در کالبد سیاست دوربردی (استراتژیک) امپریالیست ها که بالاتر از زبان «جیمز متیس» یادآور شدم، کالبد می یابد و جان می گیرد؛ روندی که در کنار سیاست ضد تاریخی و محکوم به شکست در میان نهاده شده۸ از سوی لات بی سر و پای «یانکی»۹ که تنها زیگزاگ های رویهمرفته ریزی در روندِ جهانی شدن سرمایه» پدید آورده و «بازگشت به پس» کوتاه و گسسته ی آن را می توان با اندک چشم پوشی حتا با «آتاویسم»۱۰ همانند دانست، واکنش سامانه ی زمینگیر شده و بی هیچ چشم انداز سرمایه داری امپریالیستی به دگرگونی های شتابنده ی جهانی در کالبد سرسخت ترین برونزد آن: امپریالیست های «یانکی» را بازمی تاباند؛ درست بسان کارتُنکی که با تلنگر انگشتی، خود را درهم می فشارد و گلوله می شود. دگرگونی های شتابنده ی جهانی، ناهمتایی های درونی این سامانه ی انگلی را آنچنان افزایش چشمگیری بخشیده که راهی جز تکه تکه شدن و نابودی آن بر جای نمانده است:

«کارتُنک» هرچه بیش تر تار می تند ـ و دیگر نمی تواند چون گذشته تار بتند ـ بیش تر در تار و پودِ خود گرفتار می شود.

با این همه، پیکار با آنچه تروریسم می خوانند، پایان نمی یابد که کالبدی نو می یابد و جهانی تر می شود؛ جهانی تر شدنی که گسترش هرچه بیش تر تروریسم سمت و سو یافته در پهنه ی جهان را نیز دربر خواهد داشت تا خواست های خداوندان جهان سرمایه تا آنجا که شدنی است، بهتر برآورده شود. در چنین روندی، دیگر جایی برای رژیم سگ مذهب اسلام پیشگان با دو نیمرخ تا اندازه ای جداگانه بر جای نمی ماند و چنانچه به شوند تراز نسبی نیروهای رویاروی درونی و جهانی با یکدیگر، همچنان پابرجا بماند، فرجامی سخت تر و ناگوارتر گریبان توده های مردم ایران را خواهد گرفت: 

«... سرنوشت کشورمان، چنانچه پابرجایی رژیم پلید اسلام پیشگان بدرازا بکشد و جایگزینی درخور از نیروهای ملی و پیشرو کشور برای سرنگونی آن یافت نشود، همین خواهد بود. آن هنگام که نشیب تند اقتصادی ـ اجتماعی به فروپاشی کشور بینجامد، همین نیروهای تبهکار درون هرم رژیم و بگونه ای روشن تر: دو بال آن: بورژوا لببرال ها در نقش گردانندگان دولتی پوشالی چون دولت های پس از سرنگونی «طالبان» در افغانستان و دلواپسان و خوش چُسان اصولگرا و دنباله های شان در نقش «طالبان ایرانی» با نام هایی دیگر و هر دو به کارگردانی «یانکی» ها در دو سوی میدان کارزار در همه جا روبروی هم خواهند ایستاد و چون افغانستان، شمار بسیاری از توده های مردم بیگناه را به کام مرگ خواهند کشاند؛ و برای چنین بیشرم هایی، چه باک! از هر سو کشته شود به سود خداوندان بزرگ سرمایه ی جهانی است.»۱۱

ب. الف. بزرگمهر   ۱۷ دی ماه ۱۳۹۷

https://www.behzadbozorgmehr.com/2019/01/blog-post_67.html

پی نوشت:

۱ ـ گزارش «شمخانی: گفت‌وگوهای ایران با طالبان با اطلاع دولت افغانستان ادامه خواهد داشت»، تارنگاشت وابسته به امپریالیسم انگلیس: «بی بی سی» پنجم دی ماه ۱۳۹۷

۲ ـ «پوشش» به این شَوَند که «طالبان» از همان نخست، دست پرورده و مزدور کشورهای امپریالیستی برهبری «یانکی» های بود و همچنان هست

۳ ـ یاد شده در گزارش پی نوشت یکم

۴ ـ «... بلدیم چه‌جوری عمل بکنیم که بعد آنها نتوانند جمهوری اسلامی را پشت در نگه دارند. این را مسوولین نظام جمهوری اسلامی بلدند که چه جوری عمل بکنند»، علی خامنه ای در دیدار اعضاى «مجلس خبرگان رهبرى»، پس از برگزاری هفدهمین همایش آن مجلس

http://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=29151

۵ ـ با آنکه جنبش توده ای در آنجا به شَوَند چنگ اندازی کشورهای امپریالیستی برهبری «یانکی» ها، خواه ناخواه سویه ای «ضد امپریالیستی» داشته و همچنان دارد، دانسته از عبارت «ضد چنگ اندازی بیگانگان» بجای «ضد امپریالیستی» سود برده ام؛ زیرا به شَوَند گستردگی بافت دهگانی و هستی دیرپایِ همبودهای کهنه در افغانستان، چنان سویه ای بیش تر ناخودآگاهانه است تا خودآگاهانه؛ این نیز به نوبه ی خویش، یکی از شَوَندها و از دید من، برجسته ترین آن ها در فراهم نمودن زمینه های رخنه ی گروه هایی چون «طالبان» و دیگر جَک و جانوران اسلام پیشه در پوششِ کیش و آیین های یکی از دیگری وامانده تر اسلام بزیر پوست جنبش توده ای در گهواره ی فرهنگ آریایی است و ناسرراست، چون ابزارهایی کارآمد برای دستکاریِ روندهای سیاسی و اجتماعی آن کشور از سوی کشورهای امپریالیستی برهبری «یانکی» ها بکار گرفته می شوند. به هر رو از دیدگاه چپی ساز و برگ یافته به «سوسیالیسم دانشورانه» ـ و نه هر چَپچُسِ کون نشور و گیج و گول یا سوسیال دمکرات پفیوزی! ـ باید میان ماهیت جنبش فزاینده ی توده ای در افغانستان با روکشِ گاه چند لایه ی اسلامی که بخشی چشمگیر از آن نیز برآمد خواست های ملی مردم افغانستان با پرچم و رنگ و بوی اسلامی است، جداگانگی بدیده گرفت. همچنین به شَوَندهای یاد شده، بویژه برای نیروی چپ راستین، روشن است که چگونگی برخورد با چنین پدیده ای، در پهنه ی کردار اجتماعی سخت دشوارتر از پهنه ی تئوریک است؛ گرچه، همین پهنه که فشرده ای از کار و کردار اجتماعی در روندی تاریخی ـ و نه بُرشی از آن به شیوه ی برخوردِ «کله مکعبی ها»، «سوپر کمونیست های استالینیست» و دامنه ای بس بزرگ تر از حزب ها و سازمان های کاریکاتور «سوسیال دمکراسی باخترزمین» که کلاه چپی دروغین بر سر خود و دیگران نهاده و می نهند! ـ را بازمی تاباند، نقشی راهنما در کردار اجتماعی بر دوش دارد:

«بدون تئوری انقلابی، جنبش انقلابی نیز نمی تواند وجود داشته باشد ... هرگونه کم بها دادن به ایدئولوژی سوسیالیستی و هر گونه دوری جستن از آن، معنایش تقویت ایدئولوژی بورژوایی است»، «چه باید کرد؟»، «و. ای. لنین»، برگردان سال ١٣۵۴، انتشارات حزب توده ایران

۶ ـ در سنجشی نسبی با جَک و جانورانی کوته بین و بیم برانگیز چون «خروس لاری» (بولتون) و «خوک پمپی» (پمپئو) و دیگران. این نکته را نیز می افزایم که برای وی که اینک کناره گرفته و با کناره گیریش آن اندک خردمندی در آن دَم و دستگاه دوزخی نیز بر باد رفته و روند پیش رو را بیم برانگیزتر از پیش نموده، بر بنیاد زبانزد «دشمن دانا به از دوست نادان» ارژ و سپاسی قلبی دارم.

۷ ـ برگرفته از گزارشّ «وزیر دفاع آمریکا: خطر روسیه و چین از تروریسم جدی‌تر است»، تارنگاشت دروغپردازِ و بی هیچگونه مسوولیتِ اخلاقیِ وابسته به وزارت امور خارجی یانکی ها: «رادیو فردا» ۲۹ دی ماه ۱۳۹۶ (با ویرایش و پارسی نویسی درخور از اینجانب؛ افزوده های درون [ ] نیز از آنِ من است.  ب. الف. بزرگمهر)

۸ ـ «ضد تاریخی و محکوم به شکست» بگونه ای فشرده از آن رو که «جهانی شدن سرمایه»، واژگون آنچه از آن میان، "چپ" های خشک مغز و چَکُشی و «سوپرکمونیست» هایی که بویی از «دیالکتیک ماتریالیستی» نبرده، می پندارند و همگی در چارچوبی ایستا و فراطبیعی با پدیده های جاندار اجتماعی برخورد می کنند و به عنوان نمونه، «جهانی شدن سرمایه» را «جهانی سازی» بشمار می آورند، چنان روندی، خواست گرایانه نیست و نمی تواند باشد. «جهانی شدن سرمایه»، روندی بیرون از خواست این و آن است و کاریای همه ی چپ های راستین که «سوسیالیسم دانشورانه» را پی می گیرند، نه جلوگیری از «جهانی شدن» بی هیچ پشتوانه ی درخور تئوریک ـ سیاسی و نیز جایگزین اجتماعی در کالبد «طبقه کارگر» و «کارگرهمبستگی جهانی» که کوشش فزاینده برای دگرگونی ماهیت این پدیده و دگردیسی بنیادین آن به «جهانی شدن سوسیالیستی» است. سخن بر سرِ سمت و سوی بُردار و چگونگیِ «شدن» است.

۹ ـ با شناخت بدست آمده از منش لات بی سر و پای «یانکی» در هماوندی با کوته بینی سیاسی وی، باید بگمانم برای گروه بزرگی از خوانندگان روشن باشد که کاریای وی، چون عروسک خیمه شب بازیِ دم و دستگاه پهن و دراز بازیچه ی دست امپریالیست های «یانکی»، تنها و تنها پیشبرد چنان سیاستی از پیش برنامه ریزی شده است که خوشبختانه وی تاکنون، آن را به بدترین و ناشایست ترین شیوه ها که آبروریزی گسترده و بی پیشینه ی این سامانه ی تبهکار از یکسو و هشیاری فزاینده ی توده های مردم جهان از سوی دیگر را بهمراه داشته، به انجام رسانده است.    

۱۰ ـ آتاویسم (atavism) یا «بازگشت به عقب» ... در مواردی بسیار نادر و در همه جای کره زمین دیده شده است و گاه بسیار بیشتر از انسان و نژاد آن، اثری از گذشته را به نمایش می گذارد؛ مانند نوزاد آدمی که با دُم به دنیا می آید یا نوزادی که دارای پلک سوم (اثری از خزندگان و دوزیستان) است.

برگرفته از یادداشتِ «حضور نئاندرتال‌های چهار درصدی در دنیای مدرن»، ب. الف. بزرگمهر،  ١٦ می ٢٠١٠

https://www.behzadbozorgmehr.com/2010/05/blog-post_9405.html 

۱۱ ـ برگرفته از یادداشت «از هر سو کشته شود به سود خداوندان بزرگ سرمایه است!»، ب. الف. بزرگمهر، چهارم فروردین ماه ۱۳۹۵

https://www.behzadbozorgmehr.com/2016/03/blog-post_38.html


برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!