«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۴۰۴ خرداد ۳, شنبه

از اینگونه اگر و مگرها می توان شمار بیش تری آورد ...

از اینگونه اگر و مگرها می توان شمار بیش تری آورد که هر کدام گوشه ای کوچک یا بزرگ از نابسامانی رژیم تا گردن فرورفته در گِل و لای خود پدیدآورده و در آستانه ی فروپاشی را یادآور می شوند؛۱ ولی هر کدام از آن ها به تنهایی و نیز همگیِ آن ها در کنار هم و با یکدیگر نمی نوانند شَوَندِ بنیادین روز و روزگار از سال ها پیش رو به سراشیبی نهاده ی رژیمی دزدسالار و میوه چین انقلابی سترگ را درست برآورد نموده، دورنمای گرهگشایی برای آینده ی آن و برجسته تر، سرنوشت ایران و توده های مردم آن نشان دهند؛ زیرا به بنیادی ترین گره و چالشی دیرپا که همانا سمتگیری اختسادی ـ هازمانی و نیز سیاسی بایسته بسود توده های مردم انقلاب کرده و برای آن خون داده۲ است، دانسته یا از سرِ ناآگاهی کوچک ترین اشاره ای نکرده و نه تنها در آن سو کوچک ترین گامی برداشته نشده که از همان آغاز پیروزی سیاسی بدست آمده در سال ۱۳۵۷، ناساز با آماج های آن: ناوابستگی («استفلال»)، آزادی و دادگری هازمانی (عدالت اجتماعی)، سیاستی سردرگم بسود سرمایه داران بازار پی گرفته شد؛ سرمایه دارانی که بزودی جای تهی شده ی «کلان سرمایه داری وابسته («کمپرادور») را پر نموده و از جایگاه پیشکاران «کلان سرمایه داری جهانی» در دوره ی شاه گوربگور شده به جایگاه نوکری و مزدوری همان ها ناگزیر تن دادند. اکنون چنین راه رفته ای که به شَوند همان ناسازگاری، هرج و مرج و آشوب همیشگی در اختساد و هازمان و سیاست کشور را پدید آورد و به آن دامن زد، بازگشت ناپذیر بوده با بن بست پدید آمده که هر بار باریک تر شده، راهی به جلو نیز در چارچوب و چشم اندازِ کنونی آن در کار نیست؛ بدین سان، تنها راه برجای مانده، سرنگونی گریزناپذیرِ این رژیم ایران بربادده، آنهم در روز و روزگاری است که روزنه ی تنگی برای انجام آن، پیش از فروپاشی و هرج و مرجِ بیم برانگیزِ پیامد آن، مانده است. چنین کاری کارستان و دشوار، بنا بر شَوَندهای دانشورانه که در بالا اشاره ای گذرا به یکی دو  سویه ی آن شد، تنها و تنها با نیروی سازمان یافته ی رستایی ـ سیاسی طبقه کارگر و زحمتکشان پیرامون آن شدنی است؛۳ کاریایی که با پیشبرد ناجوانمردانه ترین سیاست ها از سوی «گروهبندی های خرموش اسلام پیشه ی فرمانروا بر میهن مان» برای جلوگیری از سازماندهی طبقه کارگر و دیگر زحمتکشان و بگیر و ببندِ کنشگران رسایی ـ سیاسی با دشواری های بزرگی روبرو بوده و همچنان هست.۴

سرنگون باد گروهبندی های خرموش اسلام پیشه ی فرمانروا بر میهن مان در جنگی ساز و برگ یافته به جنگ ابزار!

برپا، پایدار و پیروز باد پیشانی یگانه ی خلق های ایران برهبری طبقه کارگر!

ننگ و نفرت بر همه ی رژیم هایی که به هر شوند سودجویانه و کوته بینانه از رژیم تبهکارِ دزدان اسلام پیشه ی ننگ ایران و ایرانی پشتیبانی می کنند!

ب. الف. بزرگمهر   سوم خرداد ماه ۱۴۰۴

پی نوشت:

۱ ـ ایروانی: اگر به مسئله مهار نرخ ارز توجه نشود (که تجربه ۴۷ سال گذشته نشان داده که هیچوقت نتوانسته اند نرخ ارز را مهار کنند!!) هیچ افق روشنی برای رونق و جلوگیری از رکود نداریم و تورم مستمر ۳۰‌درصدی ، به اقتصاد خودش رو تحمیل می‌کنه.

برگرفته از «تلگرام»   ۲۸ اردی بهشت ماه ۱۴۰۴

ویدئوی پیوست: از اینگونه اگر و مگرها می توان شمار بیش تری آورد

۲ ـ «... سخن بر سر چشم و ابروی اقتصاد ایران نیست؛ سخن حتا بر سر دادن الگوی اقتصادی شایسته نیز در پله ی نخست نیست؛ سخن بر سر سمتگیری اقتصادی ـ اجتماعی است. نخست و پیش از هر کاری باید روشن نمود که به کدام سو باید سمتگیری نمود! آیا این سمتگیری، بسوی اقتصادی برنامه ریزی شده و هدفمند بسود زحمتکشان و توده های سترگ میلیونی مردم است یا تنها در چارچوب تنگ منافع سرمایه داری بازرگانی و دلالی و سوداگری است؟ باید حتا به گذشته برگشت و زمینه های اقتصادی ـ اجتماعی انقلاب را بررسی و بازبینی نمود. آیا راهی که بویژه از دوره ی ریاست جمهوری رفسنجانی به این سو پیش گرفته شد، همان سیاستی نیست که در دوره ی شاه گوربگورشده دنبال می شد؟ پاسخ آن بیگمان آری است و نیازی به اقتصاددان بودن نیز نیست که آن را دریابی. سپس باید از خود بپرسی، اگر چنین است، پس برای چه انقلاب شد؟! آیا تنها برای اینکه چادری به روی آنچه بود کشیده شود تا مثلن اسلامی شود؟! می بینید که اینگونه نیست. پس از پاسخ درست به این پرسش است که باید طرح های آمایش ملی ریخت؛ الگوی اقتصادی ساخت و ...؛ وگرنه همه ی ادعاها و حتا انتقادهایی که به خرده ریزها می پردازد و کار را برپایه علمی استوار نمی کند، راه به جایی نمی برد.»

برگرفته از یادداشتِ «سخن تنها بر سرِ خورد و بُرد سرمایه نیست؛ سخن بر سرِ خواری و سرافکندگی ملّی است!»  ب. الف. بزرگمهر   ۳۰ فروردین ماه ۱۳۹۳

https://www.behzadbozorgmehr.com/2014/04/blog-post_4752.html

۳ ـ «اینکه در چنین پریشان روزی، کنشگران رستایی ـ سیاسی ایران را بزندان بیفکنند و هر آدمی از کارگر و آموزگار و پرستار گرفته تا وکلای دادگستری و حتا کسانی از درون و پیرامون خود رژیم را به شَوَندِ بر زبان راندن انتقادهایی ناجیز یا حتا گوشزدی در این یا آن مورد، گوشمالی داده و در بسیاری موردها پادافرهی سنگین بخشند، نمی تواند تنها از نابخردی و کوته بینی فرمانروایان سرچشمه گرفته باشد.
...
همه ی آن ها دست در دست یکدیگر و در هماهنگی و همسویی های پنهان و آشکار با امپریالیست ها بویژه امپریالیست های ꞌیانکیꞌ و نیز رژیم سیهونیستیِ چنگ انداخته بر سرزمین پلستین، هر آنچه در توان دارند بکار گرفته و می گیرند تا جلوی سازمانیابی توده های مردم ایران و در پیشاپیش آن ها طبقه کارگر و زحمتکشان پیرامون آن را بگیرند. آن ها نیک می دانند که با پیشبرد چنین روندی، بحران فزاینده ی اقتصادی ـ اجتماعی در میهن مان، هرچه بیش تر بسوی هرج و مرج گرایش می یابد؛ کورتر می شود و با به میدان آمدنِ توده های گرسنه و سردرگمی که کم ترین چشم انداز روشنی پیش روی خود نمی بینند، بهترین زمینه و بستری درخور برای فروپاشی را فراهم می کنند؛ چنین روندی، رویهمرفته و در کُلّیت خود به هیچ رو کورکورانه نیست و همه ی مزدوران امپریالیسم در آن نقش دارند.»

«پیشبرد سیاستی دانسته و آگاهانه بسود امپریالیست ها»  ب. الف. بزرگمهر   ۱۹ شهریور ماه ۱۳۹۷

https://www.behzadbozorgmehr.com/2018/09/blog-post_90.html

۴ ـ «... وختی این زیان ها را [زیان های به بار آمده در دوره ی فرمانروایی دزدان اسلام پیشه در ایران] با یکدیگر سنجیده و سبک سنگین شان می کنم، شاید هیچکدام به اندازه ی سرکوب های سامانمند و پیوسته ی جنبش کارگری و زحمتکشان پیرامون آن از سوی گروهبندی های خرموش اسلام پیشه و کوشش برای نابودی ساختارهای جان گرفته و نوپای توده ای که ستون مهره های کمر اختساد و هازمان هر کشوری برای پابرجا ماندن و پیشرفت اند، آنچنان سهمگین، ناجوانمردانه و زیانبار نبوده اند.»

برگرفته از یادداشتِ «طبقه کارگر ایران و نزدیک ترین لایه های های هازمانی پیرامون آن این بار باید بتوانند ...»  ب. الف. بزرگمهر  ۲۳ مهر ماه ۱۴۰۳

https://www.behzadbozorgmehr.com/2024/10/blog-post_14.html



هیچ نظری موجود نیست:

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!