«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۳۹۸ اردیبهشت ۱۰, سه‌شنبه

خوار شمردن توده های میلیونی مردم ایران و زهر چشم گرفتن از آن ها واکنشی سزاوار در پی خواهد داشت


آماج کار: نابودی صنایع بزرگ و زیرساخت های اقتصاد ملی

رژیم خرموش ها فرمایشات بنگاه های امپریالیستی را در ایران موبمو به انجام رسانده و می رسانند؛ آماج کار:
نابودی صنایع بزرگ و زیرساخت های اقتصاد ملی و در برابر، گسترش آنچه «صنعت ایرانگردی» خوانده شده که زمینه ساز گسترش باز هم بیش ترِ روسپیگری، جاکشی و زن بمزدی است که در بخش سترگی از آن، بی هیچ گمان و گفتگو، زیر چادری اسلامی انجام پذیرفته و می پذیرد. آقایان «نشانه های جان ننه شان خدا» («آیت الله» ها!) و «نمودارهای ننه مرده ی اسلام» («حجّت الاسلام» ها) کَکِ شان می گزد؟ بیگمان نه! بحمدلله، خمس و زکات که بدهند، همه چیز، انشاء الله، پاک و پاکیزه خواهد شد! و زنان دست اندر کار در چنین "صنعت"ی، همین بس که روی و موی خود را خوب بپوشانند تا الله را خشنود نمایند:
«بدو گفتم تو صورت را نكو گیر   كه او صورت دهد كار خود از زیر»*

سرنگون باد رژیم ورشکسته و ایران برباددهِ خرموش های اسلام پیشه!

ب. الف. بزرگمهر   دهم اُردی بهشت ماه ۱۳۹۸

* برگرفته از سروده ی «چادر» از زنده یاد ایرج میرزا با اندک دستکاری درخور از اینجانب:  ب. الف. بزرگمهر

***

تعطیلیِ یکی از بزرگ‌ترین تولیدی‌های مازندران/ کارگران را بیکار می‌کنند تا برج‌سازی و ویلاسازی کنند

نکاچوب تعطیل شده است. البته کارگران به‌طور کامل دستمزدهایشان را دریافت کرده و معوقه‌ای ندارند. اما آنچه که مورد اعتراضشان است دغدغه‌های معیشتی ناشی از تعطیلی محل کارشان است. آنها اضطراب آینده شغلی‌شان را دارند.

رسول خلیلی (نماینده ی شهرستان میان‌دورود در شورای اسلامی استان مازندران) می‌گوید:
تعطیلی نکاچوب موجب بلاتکلیفی و سرگردانی کارگران و بسیاری از جوانان و خانواده‌ها در این منطقه شده است. قرارداد اخیری هم که از سوی یک شرکت خصوصی با نکاچوب برای به‌کارگیری ۵۰  ـ ۶۰ نفر از نیروها برای صیانت از جنگل منعقد شده، تنها برای جلوگیری از بروز تنش‌ها کارکرد دارد ... بخش تولید این شرکت تعطیل است. همچنین، با توجه به بخشنامه‌ای که اخیرا صادر شده، بخش نیروهای حفاظتی جنگل‌ها تعدیل شده و تنها با حدود ۵۰-۶۰ نفر از نیروهای این شرکت (از میان حدود ۵۰۰ نیروی بخش حفاظت) قراردادی یک‌ماهه از سوی یک شرکت خصوصی بسته شده است. این مساله اخیر هم به خاطر تجمعاتی است که از سوی کارگران این شرکت طی روزهای گذشته در اعتراض به تعطیلی شرکت برگزار شده بود. این شرکت خصوصی، قرارداد را با شرکت نکاچوب برای صیانت از جنگل بسته است.

برگرفته از «تلگرام»؛ بختی برای ویرایش آن نداشتم.   ب. الف. بزرگمهر

فکر کردید تنها شما آدم ها بلدید انجمن خیریه درست کنید؟! ـ بازانتشار

فکر کردید تنها شما آدم ها بلدید انجمن خیریه درست کنید؟! ما سگ ها هم این کار را بلدیم! البته، در جهان سگی خودمان، هیچکدام از ما همنوعان خود را بدبخت نمی کند و از برخی موردها که گاه بر سر استخوانی به پر و پای هم می پیچیم، بگذریم، هوای همدیگر را خوب داریم. برای همین نیازی به درست کردن انجمن خیریه در میان خودمان نداریم. هیچ توله سگی هم تا هنگامی که مادرسگ ها زنده هستند، بی شیر نمی ماند.

اگر از آدم ها که ما را اهلی کرده و قلّاده به گردن مان انداخته اند، بگذریم، ما خودمان هم بدمان نمی آید، برای گوسپندها که وظیفه ی مقدس نگهبانی از آن ها بر دوش ما گذاشته شده، انجمن خیریه درست کنیم؛ اینگونه، این ها از دوره ی بَرِگّی به ما خو می گیرند و هرچه به آن ها بگوییم، گوش می کنند. برای همه ی ما هم خوب است: نه شکایتی در کار خواهد بود و نه شورشی که ناچار شویم له له زنان به دنبال این یا آن گوسپند سرکش سگ دو بزنیم!

رییس انجمن خیریه پرورش گوسپندان بی سرپرست

http://www.behzadbozorgmehr.com/2013/08/blog-post_1916.html
 

فراخوان برای نمایش همدردی با مردم خرموش زده


یه کفی نون بربری من بخورم یا اکبری؟! ـ بازانتشار

به بهانه ی گران تر شدن نان بربری

«با توجه به افزایش قیمت نهایی تولید نان، قیمت نان بربری به ۲۵۰۰ تا ۳۰۰۰ تومان رسیده است»، گفته ی رییس اتحادیه نانوایان حجیم و نیمه حجیم صنعتی، برگرفته از  «کانال تلگرام اتحادیه آزاد کارگران ایران»  دهم اُردی بهشت ماه ۱۳۹۸

ب. الف. بزرگمهر   دهم اُردی بهشت ماه ۱۳۹۸

***

یه کفی نون بربری من بخورم یا اکبری؟!

سطری است از ترانه ای کهن* که حاجی فیروزها و آتش افروزها در گلایه از روزگار و تنگدستی مردم می خوانده اند و هم اکنون در حاکمیت اسلام پناهان، آرشی دوباره یافته است. در گویش های مناطق گوناگون ایران به صورت های زیر نیز خوانده می شده است:
این یه تیکه نون بربری     من بخورم یا اکبری؟

این یه تیکه نون پِرپِری**     من بخورم یا اکبری؟

یه نصفه نون بربری           من بخورم یا اکبری

ب. الف. بزرگمهر  (با بهره بری از «کتاب کوچه»، احمد شاملو)     ٢۷ خرداد ماه ١٣٩١

http://www.behzadbozorgmehr.com/2012/06/blog-post_17.html

* شوربختانه، نسخه ای از این ترانه را در هیچ جا نیافتم.  ب. الف. بزرگمهر

** نازک و سست و بی دوام

۱۳۹۸ اردیبهشت ۹, دوشنبه

پیکار اقتصادی ـ اجتماعی طبقه کارگر نمی تواند از پیکار سیاسی آن جدا باشد!

ناوابستگی طبقاتی طبقه کارگر، نیازمند کارکرد سیاسی ناوابسته ی این طبقه نیز هست.

اعلام پشتیبانی از بیانیه مشترک سندیکای کارگران شرکت واحد تهران و حومه ـ سندیکای کارگران کشت و صنعت نیشکر هفت تپه ـ گروه اتحاد بازنشستگان و کمیته هماهنگی برای کمک به ایجاد تشکل های کارگری ـ به مناسبت اول ماه مه (۱۱ اردیبهشت) روز جهانی کارگر

تجلی اتحاد عمل کارگران سراسر جهان در روز کارگر، فراگیر شدن جنبش اعتراضی کارگران شیکاگو در صد و سی و سه سال پیش است که نظام سرمایه داری با همۀ تمهیداتش نمی تواند در مقابل نیروی متحد طبقۀ کارگر عمری ابدی داشته باشد. طبقۀ کارگر اکثریت عظیمی است که ارادۀ آن می تواند همۀ چرخ های اقتصاد نظام سرمایه داری را از حرکت باز دارد و نظم نوینی را بر پایۀ نفی استثمار، محو مالکیت خصوصی بر ابزار تولید و اعمال حاکمیت شورا های کارگران و زحمتکشان بنا نهد. با درس آموزی از پیام تاریخی اول ماه مه که بر ضرورت اتحاد و همبستگی کارگران همۀ کشورها و مبارزۀ مشترک و مستقل آنان برای دستیابی به حقوق اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و فرهنگی تأکید داشته است، ما امضا کنندگان زیرپشتیبانی کامل خود را از بیانیه هفتم اردیبهشت تشکل های نامبرده اعلام می کنیم.

در این بیانیه، علاوه بر نشان دادن روحیه رزمندگی طبقۀ کارگر بدرستی بر خواست های طبقۀ کارگر و اقشار زحمتکش جامعه از جمله معلمان، بازنشستگان، زنان، پرستاران، دانشجویان و ... تأکید شده است.
واقعیتی که هیچ کارگر مزدی نباید فراموش کند، این است که کارگران تنها با اتکا بر نیروی اتحاد، همفکری و همکاری خود، تنها با مبارزۀ مشترک و مستقل بر اساس اصول و منافع حقیقی خود، تنها با تلاش برای تحقق خواست های مبرم اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی اعلام شده و مخالفت صریح با عظمت طلبی و شووینیسم جمهوری اسلامی در منطقه و در همان حال، اهداف میان مدت و دراز مدت خود می توانند یک زندگی شایستۀ انسانی برای خود و نسل های آینده پی ریزی کنند. نه کارفرمایان، نه دولت حامی آنها، نه کسانی که برگزیده و منصوب آنها در نهاد های کارگری حکومتی هستند، دغدغۀ رفاه، حقوق و آزادی کارگران را ندارند. کارگران برای آنکه بتوانند به شکل مؤثری به همکاری و همفکری و مبارزۀ مشترک بپردازند، باید بتوانند افکار و نظرات خود را بیان کنند؛ باید بتوانند گرد هم جمع شوند؛ باید بتوانند تشکل اقتصادی و سیاسی ایجاد کنند و غیره. به عبارت دیگر، کارگران به آزادی عقیده و بیان، آزادی گردهمایی، آزادی تشکل و تحزب، آزادی اعتصاب و غیره نیاز دارند. در قرن بیست و یکم که درآن زندگی می کنیم، این ها جزء امور بدیهی هستند. واقعیت این است که نیاز کارگران به آزادی، همتراز نیاز آنان به هوا، آب، نان، مسکن و غیره است؛ پس، مبارزۀ اقتصادی ـ اجتماعی کارگران نمی تواند ازمبارزۀ سیاسی این طبقه جدا باشد. استقلال طبقاتی طبقۀ کارگر مستلزم عمل سیاسی مستقل این طبقه هم هست . این یکی از آموزش های بزرگ اول ماه مه است.

زنده باد اول ماه مه، روز اتحاد و همبستگی کارگران همۀ کشورها!

پیروز باد مبارزۀ مشترک کارگران برای حقوق اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و فرهنگی طبقۀ کارگر و زحمتکشان!

کارگران پروژه های پارس جنوبی، کارگران پتروشیمی های منطقه ماهشهر و بندر امام، فعالان کارگری جنوب، فعالان کارگری شوش و اندیمشک، جمعی از کارگران محور تهران ـ کرج

اُردی بهشت ماه ۱۳۹۸

برگرفته از «کانال تلگرام کارگران نیشکر هفت تپه»  نهم اُردی بهشت ماه ۱۳۹۸

این یادداشت از سوی اینجانب، تنها در نشانه گذاری ها ویرایش شده است. برنام و زیربرنام را نیز از متن یادداشت برگرفته، اندکی دستکاری نموده ام.  ب. الف. بزرگمهر

خودشان بلدند چگونه عمل کنند ... ـ بازانتشار

زبانزدهایی در هماوندی با جُستار رهبری و مدیریت به همراه تفسیر آن ها از کشورهای گوناگون درج کرده که بویژه یکی از آن ها از کشور هاییتی چشمم را می گیرد و آن را درخور «آقا بیشعور نظام» می بینم:
«اگر میخواهی جوجه‌هایت سر از تخم بیرون آورند، خودت روی تخم ها بخواب!»

تفسیر: اگر در پی آن هستی که کارت را به بهترین شیوه انجام دهی، آن را به کسی دیگر مسپار!

از «گوگل پلاس» با ویرایش و پارسی نویسی درخور از اینجانب: ب. الف. بزرگمهر

با خود می اندیشم:
با آنکه آفتاب زندگی سرتاپا آلوده و ننگینش لب بام است، بد نبود وی را مدتی هم شده به یک مرغداری بومی در کشور یادشده می فرستادند تا در پایان زندگی، شاید سرانجام چیزکی از مدیریت آموخته، مردم هم دمی آسوده تر شده، بختک سیاه تمرگیده بر سینه شان را کم تر احساس کنند ...

به هر رو، اگر کارکرد «آقا بیشعور نظام» را در هماوندی با زبانزد یاد شده، برآورد کرده و بسنجیم، روشن  می شود که وی، نه تنها هیچگاه روی تخم هایش نخوابیده که از جوجه های سر از تخم درآورده اش نیز پاسداری نکرده است! شعار وی در زندگی که از نابخردی و ناکارآزمودگی اش، کمابیش در هر کاری جز سخن سرایی و یاوه بافی، سرچشمه می گیرد، چیزی در این مایه بوده است:
«خودشان بلدند چه جوری عمل بکنند ...»*

ب. الف. بزرگمهر    هشتم اردی بهشت ماه ۱۳۹۵


* «ما اگر چنانچه به توافقی هم برسیم، بلدیم چه‌جوری عمل بکنیم که بعد آنها نتوانند جمهوری اسلامی را پشت در نگه دارند. این را مسوولین نظام جمهوری اسلامی بلدند که چه جوری عمل بکنند ...»
در دیدار اعضاى «مجلس خبرگان رهبرى»، پس از برگزاری هفدهمین همایش آن مجلس

پارسی نویسی:

واژه های «اگر» و «چنانچه» که آن رهبر نادان و «همه فن حریف» از آن میان در زمینه ی کاربرد زبان پارسی، آن دو را همیشه با یکدیگر بکار برده و می برد، با تفاوت بسیار ناچیزی در کاربرد خود به یک آرش هستند. به این ترتیب، «اگر چنانچه»، همانا «اگر اگر» یا «چنانچه چنانچه» است و باید تنها یکی از آن ها را بکار برد!

از «پی نوشتِ» نوشتار «آن بیشرف ها، همانجا پنهان شده اند که باید می شدند ...»، ب. الف. بزرگمهر، پنجم دی ماه ۱۳۹۳

فراخوان گردهمایی های آموزگاران در ۲۷ استان کشور

اردوی کار: واپسین داده ها گواه آمادگی فرهنگیان در گردهمایی سراسری آموزگاران بیست و هفت استان کشور است.

جا و زمان گردهمایی ها:
ساعت ۱۰ بامدادِ ۱۲ اُردی بهشت ماه ۱۳۹۸ در برابر کانون های آموزش و پرورش استان های زیر:  
آذربایجان غربی، تهران، کرمانشاه، قزوین، کردستان، همدان، مرکزی، خوزستان، ایلام، هرمزگان، بوشهر، اصفهان، کرمان، سیستان و بلوچستان، مازندران، فارس، اردبیل، آذربایجان‌شرقی، البرز، لرستان، خراسان جنوبی، خراسان رضوی، خراسان شمالی، چهارمحال بختیاری، کهکیلویه و بویر احمد، یزد، گیلان.

برگرفته از «تلگرام» (با ویرایش، پارسی و فشرده نویسی درخور از اینجانب: ب. الف. بزرگمهر)


خودی و ناخودی در ریدن و شاشیدن


۱۳۹۸ اردیبهشت ۸, یکشنبه

... به مکافات به سردیسِ و تَنَش باید رید!


رمز کامیابی در همین سه واژه است: الحمدلله، ماشاء الله، انشاء الله! ـ بازانتشار

درس همین پنج روز و شش باشد    این سه واژه همیشه خوش باشد!

تصویر پیوست را از کودکان دبستانی در بلوچستان درج کرده و می نویسد:
دبستانی در بلوچستان، روستای سندسر، بخش زرآبادِ شهرستان کنارک؛ خدا را شکر، نه دیواری دارد و نه سقفی که بر روی دانش آموزان و آموزگاران آوار شود.

از «گوگل پلاس» با اندک ویرایش و پارسی نویسی درخور از اینجانب: ب. الف. بزرگمهر

الحمدلله سقفی در کار نیست که بریزد؛ اینگونه بهتر هم هست. بچه ها بیش تر آفتاب می خورند و کم تر بیمار می شوند! ماشاء الله چه بچه های ترگل ورگلی! اینگونه که پیداست، همگی صبحانه ی پر و پیمانی نوش جان کرده، روانه ی دبستان شده اند؛ انشاء الله همگی موفق و موید باشید!

از زبان آن الدنگ بیقواره:  ب. الف. بزرگمهر    ۲۵ فروردین ماه ۱۳۹۵

این هم نیمچه سروده ای بصیرت افزا از وی به مناسبت فروریختن دیوار دبستان به روی بچه ها و از میان رفتن آموزگاری فداکار که برای رهایی شان شتافته بود:
درس همین پنج روز و شش باشد    این سه واژه همیشه خوش باشد:
الحمدلله، ماشاء الله، انشاء الله!



حضرت علی کمرم را بزند، اگر دروغ گفته باشم ...


زنده باد یکم ماه مه، روز همبستگی رزمی طبقه کارگر جهان! ـ بازانتشار

چپ رویی جا خوش کرده در «ینگه دنیا»ست؛ به هر نوشته ای که از وی برمی خورم یا شعارهایی دهان پر کن چون "انقلاب" های توفنده، زیر و رو کننده برای نابودی امپریالیست های آدمخوار (؟!) دربر دارد یا پیامی از سوی خویش به کارگران جهان و گاه گداری به کارگران ایران به همراه دارد که گویا هنوز درنیافته اند، جهان، نیازمند انقلاب زیر و رو کننده ی کارگران است! و تنها همین بس که آن را از زبان یک انقلابی دوآتشه در آنسوی جهان بشنوند تا همه چیز را زیر و رو کنند:
«جهان برای نابود نشدن، نیازمند انقلاب زیر و رو کننده ی کارگران است.»۱

این بار نوشته است:
زنده باد اول ماه مه سُرخ کارگران!
تغییر ساختمان این جهان ، نیازمند انقلاب زیر و رو کننده ی کارگران است.
اول ماه می، روز نواختن شیپور آماده باش برای جنگ طبقاتی!

گویی همان «زنده باد اول ماه مه ...» بس نیست و باید به زور هم شده، واژه ی «سرخ» را نیز در آن میان تپاند تا رنگ بیش تری بگیرد! انگار «کارگران»، جایگزین آن فرشته ی بیکار آسمانی: «اسرافیل» شده اند تا «روز رستاخیز» که همانا یکم ماه مه است، شیپور آماده باش نواخته، مردگان را از گورهای شان برخیزانند!

از «جنگ طبقاتی» سخن می راند؛ ولی درنمی یابد که به همین شَوَند، بجای واژه ی «کارگران» که از هیچ مانش دانشورانه در چارچوب سوسیالیستی آن برخوردار نیست، باید بنویسد: «طبقه کارگر»! خشک مغزی تا آنجاست که درنمی یابد، «یکم ماه مه»، روز همبستگی رزمی طبقه کارگر جهان است! طبقه ای که به شوند نیروی خویش در دگرگونی بنیادین جهان به اندازه ای بسنده، سرخ است و نیازی به رنگرزی از سوی این و آن ندارد!

نمی داند، تنها همین بس که بنویسد:
زنده باد یکم ماه مه، روز همبستگی رزمی طبقه کارگر جهان!

اگر بزرگ ترین دشواری چپ ساز و برگ یافته به «سوسیالیسم دانشورانه» («مارکسیسم ـ لنینیسم»)، جدا نمودن راه خویش از جریان خیانتکار و وابسته به بورژوازیِ «سوسیال دمکراسی» و بیرون راندن آن ها از میان نیروهای خویش است، پیکار با «چپ روی» و اندیشه های خشک مغزانه ای که در کردار اجتماعی، همواره نازا بوده و آب به آسیاب نیروهای واپسگرای اجتماعی و کشورهای امپریالیستی می ریزند، دشواری دیگری است که گرچه به اندازه ی آن یکی دشوار نیست؛ ولی آن را دستِ کم نیز نمی توان گرفت. اگر «سوسیال دمکرات»، همواره به تاریخ شاخ و برگ بیش تری داده، دگرگونی های انقلابی را هر بار به آینده ای ناروشن وامی گذارد و از دیدگاه «سوسیالیسم دانشورانه»، «تاریخی» را در برابر «منطقی» برجسته می کند، برای این ها، همه چیز تنها در چارچوب «منطقی» بی هیچ شاخ و برگ تاریخی فشرده شده است! پیامد آن، برخوردی خشک و فرمولوار به آموزه هایی است که بنیانگزاران آن: «الف، لام، میم» که گویا در قرآن نیز از آن ها یاد شده، بارها و بارها و گاه با پافشاری یادآور شده اند که آموزه های «سوسیالیسم دانشورانه»، پیش و بیش از هر چیز دیگر، رهنمون کردار اجتماعی است؛ و نه حکم های خشک اندیشانه ای یکبار برای همیشه از آسمان فرود آمده! «سوسیالیسم دانشورانه» و هسته ی فلسفی آن، دانشی کاربردی است و از همین رو با همه ی گونه های فلسفی پیش از خود، چه «ماده گرا» («ماتریالیستی») و چه پندارگرا» («ایده آلیستی») جداگانگی (تفاوت) بنیادین دارد؛ تنها به بازگویی و موشکافی روندها و پدیده ها بسنده نمی کند که از توان نشان گذاری بر آن ها به سود نیروهای کار و زحمت جهان برخوردار است؛ «اهرم ارشمیدس» بزرگی است برای دگرگونی جهان و درست به همین شَوَند، هسته ی فلسفی آن، دانشورانه نیز هست. درست از همین روست که باید آن دانش کاربردی را به عنوان رهنمود کردار اجتماعی بدیده گرفته از برخورد خشک و سیاه سپید به روندها و پدیده ها بپرهیزیم. باید بیاموزیم تا بجای کاربرد شعارهای سرخ میان تهی و بازی با واژه ها از میان «جنگل تاریخی»، تنها آن روندها و پدیده های نوینی را که به سمت و سوی فراز تاریخی آدمی یاری می رساند، برکشیم و برجسته نماییم؛ به آن ها بی هیچ خواست اندیشی بیجا و اراده گرایی، چارچوب منطقی سازگار با واقعیت آن «جنگل» بدهیم و روند «ذهنی» را بگونه ای منطقی، سامانمند، نرمش پذیر و جاندار به روند «عینی» زنجیر کنیم؛ تنها در این صورت است که کاریای آگاهانه ی خویش را به انجام رسانده و می رسانیم!         

به هر رو، دیدن آن شعارهای آتشین، ماجرای کهنه و خنده دار زیر را نیز در ذهنم زنده کرد:
هنوز چندینم ماه به پیروزی انقلاب بهمن مانده بود؛ ولی همه جا را شور و شر انقلاب فراگرفته بود. در دانشگاهی که دیگر سال پایانی آن را می گذراندم، آن شور و شر، چون کم و بیش همه جای ایران، بیش از همه، چپ روها را به راه اندازی راهپیمایی ها و گردهمایی هایی که کمابیش همگی با سخنرانی های آتشین، بی هیچ جانمایه ای همراه بود و از چارچوب روشنفکری دانشگاه نیز فراتر نمی رفت، برانگیخته بود.

در یکی از واپسین راهپیمایی های درون دانشگاه از سوی چنین گروه هایی، خبر رسید که کارگران بزرگ ترین کارخانه ی آن شهر که یکی از بزرگ ترین کارخانه های کشور نیز بشمار می رفت و دم و دستگاه «ساواک» نیز به شَوَند شمار بسیار کارگران آن، مزدورانی بیش از سایر جاها در آنجا گماشته بود، ساز و برگ یافته به چوب و چماق و چاقو و ... رو به سوی دانشگاه گذاشته اند تا آن دانشجویان را سر جای شان بنشانند. چنین کاری در آن هنگام  از سوی «ساواک» و مزدور تبهکاری به نام علی اکبر پرورش سازمان یافته بود؛ اسلام پناهی حُجتیُه ای ـ ساواکی که در چنان فضایی برانگیخته شده، بال و پر یافته و زیر پوشش "اسلام" دستی باز برای تبهکاری های بزرگ تر یافته بود. همه ی آن ها که راه اندازی شده بودند نیز کارگر نبودند.

یکی از دانشجویان کنشگرِ زیرک و هموند «سازمان جوانان و دانشجویان دمکرات»۲ که دسته بندی های آن شهر و زیر و بم چالش های اجتماعی آن را بخوبی می شناخت، در میان آن ها راه افتاده بود تا سر و گوشی آب داده و دریابد برای چه راه افتاده و چه آماجی در سر دارند؛ همو که همراه با سایر دانشجویان هموند سازمان یاد شده، نقش بزرگی در جلوگیری از چنان زد و خوردی داشت، گفتگویش با یکی از چماقداران براه افتاده به سوی دانشگاه را چنین بازگو نمود:
چماقدار: این دانشجوها، چی چی می گن؟! بذار برسیم؛ اووَخ کارگر آ نشون شون می دم ...

دانشجوی کنشگر: شوما اینارو جدی نگیرین! اینا طرفدارِ کارگرا جهانن؛ کاری بِ کارگرا  ایران ندارن! ...

ب. الف. بزرگمهر    ۱۲ اردی بهشت ماه ۱۳۹۵ (یکم ماه مه ۲۰۱۶)


پی نوشت:

۱ ـ آماج این یادداشت، آن نویسنده ی چپ رو نیست؛ وی، نمونه ای از هزاران نیروی چپی رویهمرفته سردرگم، پراکنده و بی سر و سامان است که با همه ی بزرگی نسبی از کمبود دانش بایسته و سزاوار برای کار انقلابی به سود نیروهای کار و زحمت (تئوری انقلابی) و نازایی در کردار اجتماعی (پراتیک انقلابی) رنج می برند. می خواستم با پس و پیش نمودن واژه ها و جابجایی شان با واژه های همتراز دیگری، ردیای نویسنده ی آن را چون برخی نمونه های دیگر که به آن دست می یازم، گم و گور کنم؛ ولی در این مورد، شوربختانه نشدنی بود. این نکته را نیز یادآور می شوم که پرداختنم به این یا آن جُستار در نوشتارها یا یادداشت هایی اینگونه، نشانه ای از دلبستگی و امید به بهبود است؛ وگرنه، چه بسیار نوشته های پر آلایش از کسانی در آنسوی پیشانی نبرد طبقاتی که یا نخوانده از کنارشان می گذرم یا اگر به هر شَوَندی آن ها را بخوانم و بخواهم چیزی بنویسم، برخوردم بگونه ای دیگر است! 

۲ ـ یادآوری این نکته نیز بد نیست که در همین دوره و از مدت ها پیش از آن، کار صنفی ـ سیاسی رویهمرفته پرباری، دربرگیرنده ی برنامه های گروهی کوهنوردی، بنیادگزاری با چنگ و دندانِ کتابخانه ی دانشجویی، نشست های کتابخوانی و تحلیل اوضاع ایران و جهان، فروش کتاب های نویسندگان پیشرو و چپ و نیز برخی کنشگری های زیرزمینی از سوی تنی چند از دانشجویان با گرایش های دمکرات و توده ای که اینجانب نیز یکی از گردانندگان و سازماندهندگان آن بودم، آغاز شده بود که در آن هنگام، هیچگونه هماوندی با حزب توده ایران که هنوز نشانه ای از کنشگری آشکار آن در جامعه نبود، نداشت و تنها تنی چند از آن سازماندهندگان، کار پخش گاهنامه های «نوید» (سازمان زیرزمینی وابسته به حزب توده ایران) را در دو دانشگاه آن هنگام و گاه برزن های کارگری و پیرامون کارخانه ها را نیز پی می گرفتند (گونه ای درهم آمیزی کار آشکار با کارهای زیرزمینی). این کنشگری ها و بویژه گاهنامه های «نوید»، نقشی برجسته در کشاندن برخی از دانشجویان دانشگاه و در چارچوبی بسته تر، کارگران نه چندان سیاسی به برخوردی آگاهانه تر و باریک تر به چالش های اجتماعی و سیاسی داشت.

آن سازماندهی زان پس با گسترش بیش تر به «سازمان جوانان و دانشجویان دمکرات» فرارویید و شاید کم تر از یکسال پس از آن در آستانه ی انقلاب بهمن ۱۳۵۷ با یورش ناجوانمردانه ی لات و لوت های پناه برده به زیر پوستین "اسلام" گونه ی حُجتیّه ای که به کوشش یکی از شناخته شده ترین جانوران مزدور «ساواک» و هموند «حُجتیّه» به نام علی اکبر پرورش، سازماندهی و برانگیخته شده بود، دفتر آن سازمان و از آن میان همه ی دار و ندار من و یکی دو تن دیگر  از هموندان آن سازمان که هر یک در بالاخانه ی دفتر آن، اتاقی داشتیم به باد رفت و من و یکی دیگر از سازماندهنگان آن سازمان را که مانده بودیم تا اگر شده، جلوی آن ها را بگیریم و دستِکم به کار ناجوانمردانه شان پرخاش کنیم، در آبریزگاه آن دفتر زندانی کرده و آهنگ کشتن مان را داشتند و نمی دانم چگونه شد که پس از چند ساعتی آزادمان کردند؛ هنوز زمانه برای کشت و کشتارهایی که در دوران پس از پیروزی انقلاب رخ داد، آماده و به سود آن تبهکاران نبود. بماند که کمی پیش یا پس از آن که درست به ذهن ندارم، یکی از کنشگران دانشجو در میان کارگران در تظاهراتی توده ای ـ که دیگر کمابیش در همه جای ایران آغازیده بود ـ را در یکی از خیابان های اصلی شهر با تیر تک تیراندازی زدند و همان جانور گوربگور شده ی حجتیه ای ـ ساواکی در آن دست داشت.

این چه زبانیه؟


۱۳۹۸ اردیبهشت ۷, شنبه

دستگیری و زندان افکندن کارگران و دیگر کوشندگان اجتماعی ایران، نیازمند پاسخی سزاوار در همه جاست!

به گزارش زیر اندکی باریک شوید! کنشگران کارگری و دیگر کوشندگان اجتماعی را بی هیچ شَوَند قانونی دستگیر می کنند و بزندان می افکنند؛ تنها شاید از این رو که از آن ها و دیگران زهر چشم بگیرند و نگذارند تا روز جهانی کارگر بگونه ای شایسته از سوی کارگران و زحمتکشان برگزار شود. از دید من، این دستگیری ها و فراخوان های تهدیدآمیز کارگران و کوشندگان اجتماعی به نهادهای امنیتی از آن میان بویژه در کردستان، نیازمند برخورد بی درنگ ایرانیان در همه جای جهان و رسوا نمودن رژیم تبهکار خرموش های اسلام پیشه بویژه در کشورهای اروپای باختری برای بستن دست دولت های روبه سرشتی است که با آن رژیم تبهکار، آشکار و پنهان، نرد عشق می بازند.

ب. الف. بزرگمهر   هفتم اُردی بهشت ماه ۱۳۹۸   

***

آزادی شماری از دستگیرشدگان پارک جهان نمای کرج و بی خبری از وضعیت سایر بازداشت شدگان

نیمروز روز آدینه، ۶ اردیبهشت ماه، نیروهای امنیتی به شماری از کارگران و هموندان سازمان های کارگری یورش برده و نزدیک به ۱۲ تن از آن ها را بازداشت کرده و به زندان رجایی شهر کرج بردند نام های برخی از بازداشت شدگان به قرار زیر است:
پروین محمدی، علیرضا ثقفی، هاله صفرزاده، واله زمانی، سعید ترابیان، فواد فتحی، مصطفی شوکت، امیر عباسی، صفیار قربانی.

تا ساعت ۷/۳۰ دقیقه شامگاه، بیش تر دستگیر شدگان آزاد شده اند و چهار تن از ایشان به نام های پروین محمدی، نائب رئیس «اتحادیه آزاد کارگران ایران»، واله زمانی، هموند «سندیکای نقاشان استان البرز»، علیرضا ثقفی و هاله صفرزاده از هموندان «کانون مدافعان حقوق کارگر»، هنوز در بازداشت بسر می برند و خبری از وضعیت ایشان در دسترس نیست. یادآور می شود که گوشی تلفن آزاد شدگان هنوز در دست نهادهای امنیتی است.

بازداشت کارگران و هموندان سازمان های کارگری در پارک جهان نمای کرج در پی فراخوان و تهدید شمار بسیاری از کارگران و کنشگران کارگری در سراسر کشور، برای جلوگیری از برگزاری مراسم های روز جهانی کارگر انجام می پذیرد.

برگزاری مراسم و گردهمایی کارگران به مناسبت روز جهانی کارگر، حق شناخته شده و گزندناپذیر کارگران است.

«اتحادیه آزاد کارگران ایران» با محکوم کردن دستگیری کارگران و کنشگران کارگری، خواهان آزادی بی درنگ و بی اگر و مگر سایر بازداشت شدگان است.

«اتحادیه آزاد کارگران ایران»   ششم اُردی بهشت ماه ۱۳۹۸

برگرفته از «کانال تلگرام اتحادیه آزاد کارگران ایران» (با ویرایش و پارسی نویسی درخور از اینجانب؛ برجسته نمایی های متن نیز از آنِ من است. ب. الف. بزرگمهر)

۱۳۹۸ اردیبهشت ۶, جمعه

قطعنامه بازنشستگان سازمان تامین اجتماعی «بستا» به مناسبت روز جهانی کارگر ۹۸

روز جهانی کارگر در حالی فرا میرسد که تورم و افزایش چند برابری قیمت مایحتاج زندگی نسبت به سال گذشته و افزایش ناچیزی به میزان حداقل مزد در سال ۹۸، زندگی بازنشستگان را چندین برابر بیشتر به زیر خط فقر رانده و عملاً خانواده های میلیون ها بازنشسته و اقشار کم درآمد جامعه را دچار مشکل کرده است؛ تجمع های بازنشستگان برای دستیابی به مطالبات شان، نشان از عمق مشکلات برای این قشر زحمتکش دارد؛ لذا:
ما بازنشستگان با توجه به شرایط فلاکتبار اقتصادی خود، تغییرات بنیادین درواگذاری سازمان تامین اجتماعی به صاحبان اصلی آن را تنها راه برای پایان دادن به وضعیت اسفبارکنونی می دانیم و بر این مبنا حداقل خواستهای خود را به شرح زیر اعلام میداریم :
۱ ـ افزایش فوری حداقل دستمزد براساس سبد معیشت و خط فقر؛

۲ ـ تامین فوری مسکن برای سیل زدگان، تامین بیمه بیکاری  و جبران خسارت؛

۳ ـ پایان دادن به امنیتی کردن اعتراضات صنفی و لغو کلیه احکام صادره علیه فعالان کارگری، معلمان و آزادی بی قید و شرط  همه ی کارگران و معلمان؛

۴ ـ اجرای بندهای متعدد قانون اساسی ازجمله اعتصاب، اعتراض، راهپیمایی و ایجاد تشکل ها؛

۵ ـ پرداخت  معوقات حقوق و [سایر بستکاری های] کارگران، بازنشستگان، معلمان و کارمندان بخش خصوصی و دولتی؛

۶ ـ تاکید بر رونق تولید و بها دادن به تولید درجهت تامین امنیت شغلی کارگران در کلیه صنوف؛

۷ ـ واگذاری صندوق سازمان تامین اجتماعی و دیگر صندوق های بازنشستگی به هیات امنایی از نماینده های منتخب اعضاء و ارائه گزارش عملکرد تاکنون صندوق و برخورد جدی با خاطیان و سوء استفاده کنندگان ازصندوق‌های بازنشستگی و جبران خسارت‌های وارده به اعضای این صندوق ها؛

۸ ـ خارج شدن  طرح «اصلاحات پارامتریک قانون تامین اجتماعی» از دستور کار مجلس و واگذاری اختیار تصویب هر گونه قانون برای کارگران به نمایندگان منتخب مجامع عمومی آنان و عدم افزایش حق بیمه کارگران ساختمانی؛

۹ ـ برخورداری همه کودکان از تحصیل رایگان، فارغ از جنسیت، قومیت و مذهب کودکان و مبارزه جدی و عملی درجهت لغو کار کودکان؛

۱۰ ـ اجرای قانون کار شایسته بطوریکه عملا کرامت انسانی کارگران و شاغلین رعایت شود؛

۱۱ ـ بر چیده شدن تمامی قوانین تبعیض آمیز نسبت به زنان؛ برابری کامل و بی قید و شرط  حقوق زنان و مردان در تمامی عرصه های زندگی اجتماعی، اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و خانوادگی؛

۱۲ ـ برسمیت شناخته شدن حق شهروندی برای مهاجرین افغانستانی و دیگر مهاجران و منع هر گونه اعمال تبعیض آمیز علیه آنان؛

۱۳ ـ حق شهروندی و داشتن شناسنامه برای فرزندانی که پدر غیر ایرانی دارند؛ و

۱۴ ـ اول ماه مه، روز جهانی کارگر، بايد تعطيل رسمی اعلام و هر گونه ممنوعيت و محدوديت برگزاری مراسم اين روز ملغی شود.

«هیأت موسس بازنشستگان سازمان تامین اجتماعی» ـ «بستا»

اُردی بهشت ماه ۱۳۹۸

برگرفته از «کانال شورای کارگری بازنشستگان سازمان تامین اجتماعی» («بستا»)

اگر به جنگ ابزار ساز و برگ یافتند و رگ و ریشه تان را نابود کردند، چه؟


نگفتم برو نقشه ی ایران بساز ـ بازانتشار

تصویری از کوچه باغی سیلاب گرفته، درج کرده و نوشته است:
فرآورده ی دو هفته باران! اینجا بسان انزلی شده است. («گوگل پلاس»)

بیگمان در جاهای دیگر نیز سیلاب های بهاری همراه با سیراب نمودن زمین، زیان هایی ببار آورده است. با این همه، مردم از آمدن باران خرسندند. با خود می اندیشم:
مهربانی خدا که گُل می کند، گاهی از اندازه سر می زند و چنین می شود:
ـ برو «شاشائیل»!* ما این ولایت را پاک فراموش نموده بودیم. برو بارانی ببار تا سیراب شوند ...

... و «شاشائیل»، چون یکی از آن پسربچه های تخم جنّ، شادی کنان لولهنگش را بی هیچ پروا و دریغی به چپ و راست و بالا و پایین ولایت بخت برگشته می چرخاند و همه جا را آبیاری می کند!

بامداد روز پسین، تلنگر الله است که وی را از خوابِ شیرین می پراند:
ـ نگفتم برو نقشه ی ایران بساز! اینک، چه کسی این را پاک خواهد کرد؟ از چهار فرشته ی درگاهم، حتا از آن که شیپور در دست دارد که نمی توانم بخواهم. دست هر کدام شان به چیزی بند است. آن فرشتگان کون برهنه هم که کاری جز پروازهای بیهوده پیرامون تخت مان نیاموخته و دست به سیاه و سپید نمی زنند. دیگر چه کسی می ماند؟!

ب. الف. بزرگمهر    ۲۲ اُردی بهشت ماه ۱۳۹۷


* فرشته ای تا چندی پیش ناشناخته در درگاه الله برای باران سازی؛ برگرفته از نوشتار زیر:
«خط قرمز آقا»، هر بار تنگ تر و تنگ تر می شود!، ب. الف. بزرگمهر  چهارم آذر ماه ۱۳۹۳

قرار بود این ولایت را شترباران کنیم ...

ـ شما که می دانستی تندآب های بزرگ در راه است ...۱

ـ بله! مگر شما نمی دانستی؟ همه ی «نظام» می دانست و هواشناسی کشوری نیز با همه ی کمبودهای فنی خود از دو هفته پیش از آغاز تندآب ها هشدار داده بود. خوب! بحمدلله کوچه ای نیز به نام خودت در جایی نامگذاری نشده که خود را به آن راه بزنی! مگر سیاست کلی نظام از میان برداشتن کشاورزی و در کنار آن، نابودی صنایع کشور، جز صنایع کلیدی نفت و گاز و برخی کانی های گرانبها نیست؟۲ مگر به همین شوندها کشت و کار فرامرزی را در همه ی کشورهای پیرامون ایران از افغانستان و عراق گرفته تا تاجیکستان و قزاقستان و حتا تاتارستان که بتازگی گفتگو با این یک را آغاز نموده ایم، سر و سامان نداده ایم؟۳ مگر الگوی سیاسی و اقتصادی ـ اجتماعی که  از سال ها پیش برگزیده ایم و شعار «ایران را سراسر شترباران می کنیم»۴ در دل آن می گنجد به پیروی از الگوی سیاسی و اجتماعی کشور همچشم مان: عربستان نیست؟ مگر این رهنمود را آن یار غمخوار و استاد گرانمایه ی از دست رفته۵ با پیش کشیدن برتری خودی ها بر ناخودی ها در همه ی زمینه ها با بر زبان راندن گفته هایی در این مایه که «همان چند تنی که بر جای می مانند و احکام خدا را بگوش می گیرند، ما را بس است ...»،۶ سال ها پیش در یکی از نیایش های آدینه یادآور نشده بود؟ مگر نمی خواهیم انشاء الله از شرّ (آزار رسانی) کارگر و کشاورز آسوده شده از فشارشان کم کنیم؟

خوب! هر کس آگاه نباشد، شما برادر که نیک آگاهی؛ خودمان بودیم که نگذاشتیم آب در حال افزایش پشت بندها باز شود؛ حتا سخن از بهنگام و نابهنگام نیز نیست؛ زیرا پس از بارش های تندآب آسا و بالا آمدن آب پشت سدها، بیم شکسته شدن برخی از بندهای نااستوارتر را نیز بجان خریدیم؛ بگونه ای که آب از برخی از آن بندها سرریز شد. عوام النّاس که انشاء الله خدا نابودشان کند که کور نیستند؛ جان به جان شان کنی، این یکی را که دیگر نمی توانند به پای نابخردی ما یا برادر گرانمایه: جناب آقای اردکانیان بنهند. ما می بایستی هرگونه شده، الگوی سیاسی و اجتماعی خود را پی می گرفتیم و گرفتیم؛ چه باک که شمار بسیاری از عوام النّاس را تندآب همراه با جُل و پلاس شان برد! به درک اسفل السافلین که کشت و کارشان نابود شد. ما همین را می خواستیم. خودمان بودیم که برای پاسداری از حوضه های نفتی که آرمان و جان و ناموس و بی ناموسی مان به آن بند است و اگر آسیب می دیدند، ناخشنودی خداوندان سرمایه ی جهان را نیز در پی می داشت، نگذاشتیم ذره ای آب به حوضه های اصلی «هورالعظیم» رخنه کند۷ و تنها پس از فروکش کردن آب، چند خبرنگار به آنجا راه دادیم تا از تالاب های کوچک اندکی آبگرفته فیلمبرداری کنند و گند و گه بالا آمده که لو رفته بود را کمی هم شده، ماسمالی کنند. به ما بند کرده بودند که چرا «ستاد بحران» در وزارت نفت کالبد نیافته است؛ خوب! آنجا تندآب و بحرانی در کار نبود؛ ستاد برای چه؟! برادر گرانقدر و پاکدامن مان، جناب آقای نامدار زنگنه نیز ناچار به فرمایشاتی شدند و از آن میان، اشاره کردند که «دور تا دور همه تاسیسات نفتی ما در تالاب هورالعظیم آب است و جایی وجود ندارد که بدون آب باشد ... هیچ انسان باشرافتی برای تولید چند هزار بشکه نفت به دنبال آن نخواهد بود تا به مردم خسارتی وارد شود.»۸ درست هم گفته اند؛ زیرا دور تا دور و نه آنچنان نزدیک که خدای ناکرده زیانی به ساختارهای نفتی برسد، همه جا آب است. آنچه درباره ی «انسان باشرافت» نیز فرموده اند، براستی اشک به چشم آدم می آورد.

با همه ی این ها، آنچه ما به پندار نمی آوردیم، بارش این همه باران و جبران چهل سال، دور از جان تو برادر تازی، پدرسوختگی های مان بود. گویی خدا فرشته ی باران سازش را به این ولایت بخت برگشته رهسپار نمود و گفت:
«برو ”شاشائیل“!۹  ما این ولایت را پاک فراموش نموده بودیم. برو بارانی ببار تا سیراب شوند ...»۱۰ و از حق نگذریم، شاشائیل هم سنگ تمام گذاشت و همه ی آنچه رشته نموده بودیم را پنبه نمود:
قرار بود این ولایت را شترباران کنیم و عوام النّاس بی آب و نان مانده را باز هم بیش تر و گسترده تر به چهار گوشه ی جهان بتارانیم؛ ولی بجای آن، باران شتری از آسمان هفتم دشت کردیم.

اینک، تو چه می خواهی برادر؟! آن آقا در آن بالا کم بود که همیشه دنبال کسی می گردد تا کاسه کوزه ها را بر سرش خرد کند، تو هم پا در جای پای وی نهاده و دنبال بز بلاگیر می گردی؟!

ب. الف. بزرگمهر  ششم اُردی بهشت ماه ۱۳۹۸

پی نوشت:

۱ ـ «مطابق اظهارات جمعی از کارشناسان و بر اساس برخی اطلاعات واصله، بروز پدیده ابر بارش و ابر سیل، حداقل از دی ماه سال ۱۳۹۷ برای کارشناسان محرز بوده است و مطابق اخبار واصله، خطر وقوع سیل در اوایل بهمن ماه سال ۱۳۹۷ توسط مقامات امنیتی به صورت کتبی به مقامات ارشد دولتی از جمله، وزارت نیرو هشدار داده شده است؛ لیکن وزارت نیرو تمهیدی جهت آمادگی برای مواجهه با سیل به عمل نیاورده است و حداقل اینکه نسبت به تخلیه سدها، اقدام به هنگام انجام نداده است.»

از نامه ی محمد دهقان، دستیار رییس «گروهبندی (فراکسیون) نمایندگان ولایی مجلس [فرمایشی!]»، برگرفته از گزارش «مقامات امنیتی وقوع سیل را بهمن۹۷ به وزارت نیرو هشدار داده بودند»، «خبرگزاری مهر»  پنجم اُردی بهشت ماه ۱۳۹۸

۲ ـ وضعیت زندگی کارگران، زحمتکشان و حتا بخش هایی از کارمندان و بازنشستگان فرودست در میهن ما روز بروز بدتر و بدتر می شود. توده های گسترده ای از مردم، نمی توانند کمترین و بنیادی ترین نیازمندیهای یک زندگی «بخور و نمیر» را فراهم کنند و چرخ زندگی شان نمی چرخد. پیش تر، آنگونه که زبانزدی توده ای می گوید: «به مرگ می گرفتند، تا به تَب راضی کنند». اکنون حتا این زبانزد، کاربرد خود را درباره توده ی کار و زحمت از دست داده است. حاکمیت مهرپرور بازرگانان و داد وستدگران درون و برون ایران، چنان گلوی آنها را می فشارد و لقمه نانشان را بریده است که براستی باید گفت: «به مرگ گرفته اند که نابود کنند».

برگرفته از نوشتار «به مرگ گرفته اند که نابود کنند!»، ب. الف. بزرگمهر ۱۱ آذرماه ۱۳۸۹

۳ ـ «کاری که ما در گذشته کردیم به دنبال تامین آب بیشتر رفته و رو آوردیم به منابع آب زیرزمینی و از آن ها استفاده کردیم و بر بحث مدیریت مصرف آب وقت نگذاشته و سرمایه گذاری نکردیم و الان که با کاهش ذخایر زیرزمینی مواجه شدیم، هنوز از حوزه تامین آب صحبت می کنیم و بحث دیپلماسی آب را مطرح کرده و اینکه از خارج آب بیاوریم و وزارتخارجه آب بیاورد. باید ببینیم مشکل آب چگونه حل می شود و به دنبال مدیریت مصرف آب باشیم. ما در پی تامین منابع آب هستیم در حالی که میزان زیادی از آب هدر می رود. در قدم اول باید تکلیفمان را روشن کنیم که چقدر به دیپلماسی مربوط می شود و نحوه مصرف آب تصحیح شود. » برگرفته از گزارش «مذاکره با همسایگان درباره مدیریت منابع آبی مشترک/غرب آسیا به سمت خشکسالی کامل پیش می‌رود»، «خبروان»، هشتم اسپند ماه ۱۳۹۶

«مقوله دیگری که در بحث دیپلماسی آب مطرح است، بحث کشت فراسرزمینی است. ما کالاهایی که نیاز به آب زیاد دارد را به کشورهایی ببریم که آب زیادی دارند؛ آنجا زمین هایی را در اختیار بگیریم و با استفاده از آب آنجا تولید کنیم. در این زمینه وزارت خارجه کار زیادی کرده، الان با حدود ١١ کشور توافق داریم که کشت فراسرزمینی کنیم و وزارت خارجه موفق شده، زمین هایی را در اختیار بگیرد؛ هکتارها زمین، ولی متاسفانه هیچکدام به بهره برداری نرسیده و هماهنگی داخلی نبوده یا نشده و بهرحال نهادهایی که این زمینها را در اختیار گرفتند، نتوانستند استفاده کامل را کرده و کالای لازم را تولید کنند ...» برگرفته از گزارش «مذاکره با همسایگان درباره مدیریت منابع آبی مشترک/غرب آسیا به سمت خشکسالی کامل پیش می‌رود»، «خبروان»، هشتم اسپند ماه ۱۳۹۶

هر دو برگرفته، یاد شده در نوشتار «به نام آب، به کام امپریالیسم و مزدورانش!»، ب. الف. بزرگمهر   ۱۶ فروردین ماه ۱۳۹۷  

۴ ـ برگرفته از نوشتار «خدا جای دیگر عوض شان بدهد، انشاء الله!»، ب. الف. بزرگمهر   هشتم مهر ماه ۱۳۹۵

۵ ـ گفته هایی با همین درونمایه، ولی بگونه ای دیگر، سال ها پیش در «نیایش آدینه» (نماز جمعه) ی تهران به امامتِ (چه واژه ی ریشخندآمیزی!)  از دید من، پلیدترین آخوند تاریخ ایران: «اُم الفساد والمفسدین» اکبر نوقی بهرمانی با نام ساختگی «هاشمی رفسنجانی» با برآشفتگی بر زبان کژدم گزیده ی آن گوربگورشده ی ایران بربادده رانده شد. زمینه ی چنان گفته هایی بگمانم در هماوندی با پوشش زنان بود؛ ولی درست به یاد نمی آورم؛ آنچه به یاد دارم و همچنان پس از سال ها در گوشم زنگ می زند، همچنین گفته های وی با درونمایه ای به این ترتیب بود:
ما که به این همه آدم نیاز نداریم ... همین یک میلیون، دو میلیون حزب الهی (اشاره ای دروغین و سرتاپا فریبکارانه به بسیجی ها و پاسداران) برای ما کافی است ...

چندین سال پیش به مناسبتی دیگر، هرچه دنبال آن جان ننه اش «خطبه» های ان روز گشتم، نیافتم. شاید خود رژیم سگ مذهب، بسان بسیاری موردهای آبروبرنده ی دیگر، آن را نیز زدوده است.

۶ ـ برگرفته از نوشتار «خدا جای دیگر عوض شان بدهد، انشاء الله!»، ب. الف. بزرگمهر  هشتم مهر ماه ۱۳۹۵

۷ ـ «نفت نیوز» نوشت: در بخش ایرانی هورالعظیم بیش از ٢۵٠ حلقه چاه نفتی از میدان های «آزادگان شمالی و جنوبی» و ... هست که در شرایط کنونی در چنگ تندآب رودخانه کرخه قرار گرفته‌اند ... شوربختانه با گذشت ٢٠ روز از وضعیت اضطراری در سرزمین نفت و آواره شدن کم و بیش ۵٠٠ هزار تن از انبوه مردم شهرها و روستاهای خوزستان، هنوز «ستاد بحران» در «وزارت نفت» کالبد نیافته و شخصِ مهندس زنگنه، هیچگونه بازدیدی از منطقه های بحران زده ی صنعت نفت جنوب نداشتند. این در حالی است که همزمان با بلای [دامنگیر] مردم ایران در این روزها، وی نخستین روز کاری خود را در روز شنبه ١٧ فروردین ماه ۱۳۹۸ به عید دیدنی و شادباش و روبوسی با مدیران اختصاص دادند!

برگرفته از «نفت نیوز» و بازانتشار در «عصر جنوب» ۱۹ فروردین ماه ۱۳۹۸  (با ویرایش، پارسی و گزیده نویسی درخور از اینجانب: ب. الف. بزرگمهر)

«وزارت نفت از آغاز عملیات اکتشافات و حفاری نفت، هور العظیم را به پنج مخزن تبدیل کرد که مخازن یک و دو اندک آبی دارند؛ اما مخازن سه، چهار و پنج، خشک هستند ... با وقوع سیل، مردم متضرر شدند و زیرساخت‌های شهرها و روستاها آسیب دید؛ اما برای احیاء تالاب‌های هورالعظیم و شادگان، نعمت بود که مقاومت نفتی‌ها مانع از دادن حق‌آبه هور شد ... در سال‌های گذشته هنگامی که مطالبه رهاسازی آب به سمت هور العظیم مطرح می‌شد، استدلال وزارت نفت برای عدم رهاسازی آب، کمبود ذخایر پشت سد کرخه بود ... وزارت نفت معتقد بود این مساله به آنها ربطی ندارد و با پُر شدن مخازن مشکل ندارند و این وزارت نیرو است که باید آب را رها سازی کند ... زمانی که حکم دادستانی شهرستان هویزه در رابطه با دادن حق‌آبه هور العظیم صادر شد، نفتی‌ها شش روز مهلت خواستند تا تاسیسات خود را جمع کنند. پس اتمام مهلت شش روزه، نفتی‌ها دریچه‌های ”دایک“ (همان «بند» بزبان پارسی) مرزی را به سمت بخش عراقی باز کرده و با این ترفند تمام آب به سمت بخش عراقی هور هدایت شد. نماینده نفت برای این اقدام، خود را به عنوان نماینده دادستان به مرزبانی معرفی کرده بود که دادستان پس از اطلاع از این قضیه، حکم بازداشت او را صادر کرد که سپس با دخالت استاندار آزاد شد ... با این رویه تمام آب هور به سمت عراق در حال تخلیه است؛ قطعاً چند روز دیگر که باران و سیلاب تمام می‌شود و وضعیت هور همانند گذشته خواهد شد.

گزیده ای از گفته های نماینده مردم دشت‌آزادگان و هویزه در مجلس فرمایشی در گفتگو با با خبرنگار «خبرگزاری فارس» در اهواز  ۲۱ فروردین ماه ۱۳۹۸

۸ ـ «از روز اولی که خوزستان گرفتار سیلاب شد، تاکید کردم که همه امکانات مجموعه وزارت نفت در خدمت کاهش آسیب ها و دردهای مردم باشد و در این زمینه از روز گذشته نیز نماینده ای را به استان فرستاده ام تا پیگیر اقدامات وزارت نفت در استان خوزستان باشد. اینکه گاز تداوم داشته باشد یا سوخت مایع به مردم برسد و جریان نفت خام برای سوخت رسانی ادامه باشد، دارای اهمیت بسیاری است و تا به اینجا و با تایید استاندار خوزستان همه شرکت های تابع وزارت نفت کارهای خوبی را در راستای خدمت رسانی به مردم انجام داده اند ... دور تا دور همه تاسیسات نفتی ما در تالاب هورالعظیم آب است و جایی وجود ندارد که بدون آب باشد ... هیچ انسان با شرافتی برای تولید چند هزار بشکه نفت به دنبال آن نخواهد بود تا به مردم خسارتی وارد شود. ما حتی بر روی مسایل زیست محیطی نیز حساسیت داریم تا از این نظر نیز مشکلاتی برای محیط زیست به وجود نیاید؛ زیرا مردم قرار است پس از سیلاب نیز در مناطق هورالعظیم زندگی کنند.» گزیده ای از گفته های سر تا پا دروغِ کلان دزد نامدار زنگوله پای حرامزاده ای به نام بیژن زنگنه، تمرگیده در جایگاه وزیر نفت رژیم خرموش های اسلام پیشه  برگرفته از «آفتاب»  ۲۳ فروردین ماه ۱۳۹۸

۹ ـ فرشته ای تا چندی پیش ناشناخته در درگاه الله برای باران سازی؛ برگرفته از نوشتار زیر:
«خط قرمز آقا»، هر بار تنگ تر و تنگ تر می شود!، ب. الف. بزرگمهر  چهارم آذر ماه ۱۳۹۳

۱۰ ـ برگرفته از یادداشت «نگفتم برو نقشه ی ایران بساز»، ب. الف. بزرگمهر    ۲۲ اُردی بهشت ماه ۱۳۹۷
برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!