«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۴۰۰ تیر ۹, چهارشنبه

گرچه هنگامی که رام و سربراه تر شدند ...

«پرزیدنت بادبادی»، مهتر جمهور «یانکی» ها، دوشنبه ی گذشته هفتم تیر ماه ۱۴۰۰ در دیدار با «رئوون ریولین»، مهتر جمهور «عزرائیل»، در «کاخ روسیاه» از آن میان به او گفت:
«آنچه می‌توانم به شما بگویم این است که ایران، زیر پایشِ (نظارت) من، هرگز به جنگ ابزار هسته‌ای دست نخواهد یافت.»*

دنباله ی سخنان درگوشی «پرزیدنت بادبادی»:
... گرچه هنگامی که رام و سربراه تر شدند، خودمان جنگ ابزار هسته ای دست شان خواهیم داد تا جایی که ما می خواهیم آن را بترکانند و دل شان خنک شود.

ب. الف. بزرگمهر   نهم تیر ماه ۱۴۰۰

* برگرفته از تارنگاشت دروغپردازِ و بی هیچگونه مسوولیتِ اخلاقیِ وابسته به وزارت امور خارجی یانکی ها: «رادیو فردا»  هشتم تیر ماه ۱۴۰۰ (با ویرایش، پارسی و پاکیزه نویسی درخور از اینجانب: ب. الف. بزرگمهر)

۱۴۰۰ تیر ۷, دوشنبه

کبکش خروس می خواند! گرچه، دیرهنگام و گذرا ـ بازپخشش

بیش تر به خوکچه ای پرخور می ماند که تازه از جویدن های پی در پی بازایستاده و با شکمی انباشته از همه چیز خرسند است:
الله در آسمان و «شیطان بزرگ» در زمین، پشت و پناه وی اند ...

ب. الف. بزرگمهر    چهارم بهمن ماه ۱۳۹۴

https://www.behzadbozorgmehr.com/2016/01/blog-post_37.html



خسته شدم. باز هم بنویسم؟! ـ بازپخشش

پیشکش به آقای ابوالفضل قدیانی با آرزوی تندرستی وی

من این کاریا (وظیفه) را از سوی آقای قدیانی بر دوش می گیرم (گزارش زیر) و آن را به شیوه ی خود انجام می  دهم:
رهبر، برخلاف حرف هایی که بچه های کلاس های بالاتر می زنند، خر نیست. (نقطه سر خط!)

آن ها وی را «گله بان ولایت» می نامند و می گویند، نفهم است؛ ولی وی نه تنها نفهم نیست که در بصیرت، دست ناصرِدّین شاه قاجار را از پشت می بندد.

رهبر، آنگونه که به وی می بندند، دروغگو نیست. اگر گاهی چیزهایی می گوید که ناراست از آب درمی آید به این شَوَند است که وی بیش تر در آسمان است تا زمین. ریسمانش را ندیده ایم؛ ولی کسی که هوایی است، نمی تواند بی هیچ ریسمان و بندی از بالا آویزان باشد.

مانند جبرییل که ناگهان از آسمان فرود آمد و به آن آدم بیسواد وحی کرد: «بخوان به نام خدایی که جهان را آفرید ...»* و او با آنکه الفبا را نیاموخته بود، خواند و همان آن به جایگاه پیامبری دست یافت، رهبر نیز پله ی بلندی را جفت پا پرید و یکشبه از جایگاه «نمودار اسلام» به جایگاه «نشانه خدا»یی رسید و «ولی امر مسلمین» نام گرفت.

می گویند هر کار بد و نادرستی را بگردن دیگران می اندازد؛ ولی چنین نیست. اگر چنین پیشامدهایی تاکنون، چندین و چند بار رخ داده به این شَوَند است که وی به ریز و شپش کارها کاری ندارد؛ دستوری که داده است را خوب درنیافته و درست بکار نگرفته اند.

می گویند کینه جوست؛ ولی چنین نیست. هنگامی که در همه ی زندگی با شریعتِ شتری سر و کار داشته باشی، خواه ناخواه، سرشت این جانور کینه جو در دل و جانت می نشیند و بی آنکه بدانی، چون شتر رفتار خواهی کرد. با آنکه دلش می خواهد سر به تنم نباشد، نمی خواهد خشم «عوام النّاس» را بیش از این بجان بخرد و برای مدتی هم شده، ناچار به دوست داشتن من است. آذرخش دی ماه سال گذشته، انگ و نشان خود را بر جای نهاده است.

رهبر حتا در این سن و سال نیز بچه ها را دوست دارد و هر از گاهی، یواشکی هم شده با آن ها بازی می کند.

رهبر از نرمش قهرمانانه پرهیز می کند و آن را دوست ندارد؛ اگر گاهی ناچار به انجام آن می شود، برای پاسداری از «بیضه اسلام» است که هر از گاهی بیم آسیب دشمنان به آن می رود.

رهبر، ساده زیست است و اگر میلیاردها دلار و یورو در اینجا و آنجا اندوخته، برای گشودن گره کار «مستضعفین» ایران و جهان در روز مباداست.

رهبر، همه فن حریف است و در رشته های گوناگون زمینی و هوایی، برای خود دانشمندی است. بازگویی همه ی آن ها در این مجال نمی گنجد.

خسته شدم. باز هم بنویسم؟!**

ب. الف. بزرگمهر   ۲۳ اسپند ماه ۱۳۹۷

https://www.behzadbozorgmehr.com/2019/03/blog-post_81.html

 پی نوشت:

* «بخوان به نام پروردگارت كه آفريد. انسان را از علق آفريد. بخوان و پروردگار تو كريم ترين است. همان كس كه به وسيله قلم آموخت. آنچه را كه انسان‌ نمى ‌دانست [بتدريج به او] آموخت.»

** به شیوه ی «بز عزازیل نظام»: بازم بگم؟! 

***

انتقاد عضو دفتر نشر آثار خامنه‌ای از مجبور کردن محکومان به رونویسی کتاب

علی عسگری، هموندِ «دفتر حفظ و نشر آثار رهبر جمهوری اسلامی»، فرمان دادگاه درباره ی واداشتن ابوالفضل قدیانی به رونویسی از چند کتاب هماوند به رهبر جمهوری اسلامی را «بدسلیقگی» دانست.

بتازگی گفته شد که ابوالفضل قدیانی، کنشگر سیاسی و هموند والارتبه ی «سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی» به سه سال زندان و «مطالعه و رونویسی از سه کتاب» چاپ شده از سوی نهادهای حکومتی محکوم شده‌است.

علی عسگری در واکنش به این خبر گفت که «دفتر تنظیم و نشر آثار رهبر معظم انقلاب هیچ توصیه‌ای به دادگاه‌ها جهت مطالعه اجباری آثار رهبر انقلاب توسط محکومان ندارد و این کار را مغایر با اثربخشی و روح کار فرهنگی می‌داند.»

برگرفته از «خبرخوان» تارنگاشت دروغپردازِ و بی هیچگونه مسوولیتِ اخلاقیِ وابسته به وزارت امور خارجی یانکی ها: «رادیو فردا»   ۲۰ اسپند ماه ۱۳۹۷ (با ویرایش و پارسی نویسی درخور از اینجانب: ب. الف. بزرگمهر)

بیانیه اتحادیه آزاد کارگران ایران پیرامون اعتصاب سراسری کارگران نفت

کارگران پیمانکاری پالایشگاه‌ها، پتروشیمی‌ها و نیروگاه‌های وابسته به صنعت نفت و گاز از روز ۲۹ خرداد اعتصابی بزرگ و بی‌سابقه را آغاز کرده‌اند. تاکنون چند ده هزار نفر از این کارگران در بیش از ۵۰ مرکز تولیدی به این اعتصاب پیوسته‌اند و روند پیوستن دیگر کارگران به اعتصاب همچنان ادامه دارد. کارکنان رسمی نفت نیز پس از چند دوره اعتراض و تجمع اعلام کرده‌اند که چنانچه مطالباتشان محقق نشود روز نهم تیرماه دست به اعتراض دوباره خواهند زد.

کارگران پیمانکاری نفت نه تنها به لحاظ سازماندهی گسترده‌ی این اعتصاب، اتفاقی بی بدیل را رقم زده‌اند، بلکه با اعلام حمایت و همبستگی با کارکنان رسمی، جلوه‌ای شورانگیز از اتحاد طبقاتی را به نمایش گذاشته‌اند. از اینرو “بی دلیل نیست که کارگر نفت ما همواره رهبر سرسخت ما بوده و خواهد بود

کارگران نفت در بیانیه و اطلاعیه‌هایشان بارها اعلام کرده‌اند که ما کارگران برده نیستیم و اجازه نخواهیم داد این همه استثمار و بیحقوقی تداوم یابد.

کارگران اعتصابی همچنین خواهان افزایش حداقل دستمزد به بالای ۱۲ میلیون تومان در ماه و تغییر نوبت کاری به ۲۰ روز کار و ۱۰ روز مرخصی هستند. برچیده شدن بساط شرکتهای پیمانکاری و قرارداهای موقت، پایان دادن به فضای امنیتی و ایمن سازی محیط کار نیز از دیگر خواسته‌های کارگران نفت و کل طبقه کارگر ایران است.

همکاران و همسرنوشتان در صنایع نفت و گاز!

ما کارگران متشکل در اتحادیه آزاد کارگران ایران خود را بخشی از مبارزات پرشور ‌و متحدانه شما میدانیم و در هر دوره از اعتراضات و اعتصابات‌تان با تمام توان در کنار شما بوده و خواهیم بود. به تک تک شما درود میفرستیم و اعلام میکنیم که شما به پرچمدار خواست و مطالبات طبقاتی کارگران ایران تبدیل شده‌اید. با عمل جمعی و قدرتمند خود، هم به خواست افزایش دستمزد خواهیم رسید و هم باید بساط شرکتهای مفتخور پیمانکاری و قرارداهای موقت را برچینیم.

ما و دیگر کارگران کشور قاطعانه از خواست و مبارزات‌تان حمایت خواهیم کرد.

زنده باد کارگران اعتصابی نفت!

زنده باد همبستگی طبقاتی کارگران ایران!

«اتحادیه آزاد کارگران ایران»  پنجم تیرماه ۱۴۰۰

برگرفته از «تلگرام» هفتم تیر ماه ۱۴۰۰

سخنان جعفر عظیم زاده پیرامون پرخاش فراگیر کارگری در ایران

پوینده باد جنبش کارگری میهن مان که یکپارچگی ایران و پابرجایی پیوند خلق های آن در گرو پیروزی آن است

ب. الف. بزرگمهر   هفتم تیر ماه ۱۴۰۰

ویدئوی پیوست (برگرفته از «تلگرام»): سخنان جعفر عظیم زاده پیرامون پرخاش فراگیر کارگری در ایران



آیا از سمتگیری برایِ «سرنگونی رژیم ولایت فقیه» می ترسند؟! ـ بازپخشش

به خبر زیر باریک شوید! با آنکه می کوشند تا همه چیز را روی دایره نریزند و مردم از یکی دیگر از تبهکاری های بزرگ اقتصادی و سیاسی حاکمیت ضدملی و سرسپرده ی فرمانروا بر میهن مان تا آنجا که ممکن است، آگاه نشوند، همه نمودها و نشانه ها و از آن میان رای «دادگاه لاهه» درباره ی «پرونده کرسنت»، جایی برای هیچگونه یاوه گویی و ایز گم کردن، برجای نمی گذارد؛ محکومیتی که به گفته ی آن خبرگزاری، «داوطلبانه» از سوی «وزیر صنعت، معدن و تجارت» بر زبان آورده شده و از دید من از روی ناچاری و گونه ای فرار به جلو برای ضربه گیری بیش تر به رژیمی است که هستی انگلوار همه ی جناح های آن از گونه های «رادیکال خوش چُس دم خزینه» و «اصولگرای خیمه و خرگاه» رهبری گرفته تا باندهای گوناگون کاسه لیسان "اصلاح طلب" به آن وابسته است و با همه ی بزک و دوزکی که برای گونه ای نمایش ریشخندآمیز «دمکراسی اسلامی» راه انداخته شده، ره به جایی نبرده، نخواهند توانست مردم ایران را بفریبند. سرانجامِ کار با کمی دیر زیا زود، سرنگونی است. 

وزیر یادشده که خود یکی از بزرگ ترین دزدان و رانتخواران اقتصادی رژیم است، می گوید:
«علیرغم اینکه بارها از طریق برخی کانال‌ها، برگزاری دادگاه کرسنت را که به ضرر ایران تمام می شد، عقب انداختم، اما بالاخره دادگاه ایران را به پرداخت ۱۸ میلیارد دلار جریمه محکوم کرد. برهمین اساس، نه تنها ایران عایدی از فروش گازش نداشت، بلکه محکوم به پرداخت ۱۸ میلیارد دلار جریمه هم شد.» (گزارش زیر) و بدروغ که نشانه هایی از دست اندر کار بودن خود وی در ماجرا را تا اندازه ی به نمایش گذاشته، می افزاید:
«آن روزها به آقای نژاد حسینیان که معاون وزیر نفت بود، دستور داده شد که قرارداد کرسنت را اصلاح کند، اما این کار انجام نشد؛ در حالی که بنده بارها و بارها درخواست کردم که کار اصلاح این قرارداد را به بنده بسپارند تا ایران از این قرارداد سود برد؛ اما این کار عملیاتی نشد؛ در حالی که بنده حاضر بودم به خاطر این قرارداد به زندان بروم اما کشور منفعت ببرد.» (همانجا)

سخنان مسعود میرکاظمی، رئیس کمیسیون انرژی مجلس، پیش و بیش از هر چیز دیگر، خر تو خری فرمانروا بر هماوندی های ناپایدار درونی رژیمی ملوک الطوایفی را به نمایش گذاشته و نشان می دهد، کمیسیونی که وی رییس آن است در چارچوب «مجلس شورا» و برپایه ی قانون اساسی جمهوری اسلامی می بایستی پیش از هر کاری در جریان آن قرار گرفته و بر چگونگی آن بازرسی کند، نه تنها در جریان نامه ی «وزارت نفت» نبوده که پس از آگاهی و درخواست، هنوز نسخه ای از آن را دریافت نکرده است؛ شاید دزدان دست اندرکار بسان بسیاری موردهای ریز و درشت دیگری که دم خروس آن ها تاکنون چندبار بیرون زده با خود چنین قرار و مداری گذاشته و گفته اند:
برای چه سرِخر و شتیلی بگیر بیفزاییم؟ اینگونه بهتر است. هم سرِخر، کم تر است و هم کار، آسوده تر و با آرامش بیش تر پیش می رود ... دستِ بالا اعترافی و اشک و آهی در پیشگاه رهبر معظم و بخششی در یرایر پرداخت زکاتی برای پاک و حلال نمودن آنچه برجای می ماند ... بگذار آن دیگران هرچه می خواهند عرعر کنند! مگر خودشان کم از بیت المال چاپیده اند؟ الحمدلله، کار ما که در برابر کارهای آن ها ارزش سخن گفتن هم ندارد  ... آقا که هم با امام زمان هماوندی دارند و هم به ریسمان الهی چنگ انداخته اند، خودش نایب ما خواهد شد و خداوند بخشنده و مهربان است و همه ی بندگان نمازخوان خود را دوست دارد ...

گفته های رئیس «کمیسیون انرژی مجلس» چنین است:
«کمیسیون انرژی در نامه ای به وزارت نفت از آنها خواسته است که یک نسخه از گزارش ارسالی به دادگاه لاهه را در اختیار کمیسیون انرژی قرار دهند تا بررسی های لازم در این خصوص انجام گیردامیدواریم این گزارش برخلاف منافع نظام نباشد چرا که دولت و شورای عالی امنیت ملی تعهد داده اند که منافع ملی در این پرونده حفظ شود.» (همانجا)

از همه چشمگیرتر و اسفناک تر، گفته های علیرضا زاکانی، نماینده ی فرمایشی تهران در مجلس دستچین شده و «رئیس کمیته پیگیری قراردادهای نفتی مجلس» است که می گوید:
«... میان ۷ تا ۸ میلیارد دلار از این رقم ضرر دیرکرد است و ایران برای ۲۵ سال باید گاز تحویل دهد ... میدان گازی سلمان به اندازه ۲۵ سال گازی برای تحویل به امارات نداشته است؛ چنانکه ۱۴ اشکال فنی به قرارداد کرسنت وارد است که یکی از آنها پیش فروش گازی است که اساساً در این میدان وجود ندارد و دیگری اشکالات سرزمینی‌ است که الان به آن نمی‌پردازم.» (همانجا)

از گفته های وی بروشنی پیداست که نماینده ی داد و ستدگران ثروت های زیرزمینی ایران به سود جیب خود در آن هنگام (بیژن نامدار زنگنه) که بیگمان کسانی در بالاترین رده های رژیم تبهکار را نیز دربرمی گیرد، شاید از روی شتاب ورزی، حتا از چند و چون حوزه ی نفتی که به شیخ قطر پیشکش نموده اند، آگاهی درستی نداشته و این خود بر دشواری گریبانگیر کنونی، بیش از پیش افزوده است. افزون بر آن، درباره ی آبخُست های سه گانه و از دیدگاه جغرافیای سیاسی، راهبردی (استراتژیک) ایران، پنهانی، خودسرانه و دور از چشم مردم ایران، قول و قرارهایی با قطر و شیخ نشین های شاخاب پارس گذاشته یا بسته اند. شاید اگر این ماجرا بیش تر از پرده برون افتد، دزدان بیشرمِ بی بُته ی وطن فروش بکوشند تا آن را نیز بسان بخش پنهانی «قرارداد ننگین ژنو» زیر برنام ریشخندآمیز «بسته شفاهی» از دید مردم ایران، پنهان نگاه دارند.

... و واپسین نکته اینکه من، خفقان نیروهای راستگرا در کالبد «هواداران پادشاهی»، «مجاهدین [خائن به] خلق» و همپالکی های دیگرشان را که ناچار به موضع گیری همراستا با سیاست اربابان سرمایه و ششلول بندهای جهان اند، نیک درمی یابم؛ ولی، خفقان بخش بزرگی از نیروهای با گرایش چپ ایران و بویژه آن ها که دیگر حتا چون گذشته بر طبل «طرد رژیم ولایت فقیه» کم تر می کوبند را برنمی تابم. آیا می ترسند تا شعار «سرنگونی رژیم ولایت فقیه» را که تنها سرانگشتی فراتر از «طرد» آن است، سر دهند؟! آیا نباید از هم اکنون که دیر نیز شده است، برای سرنگونی رژیم اهریمنی فرسوده و پوسیده از درون،  سمتگیری نمود و همه ی نیروهای پیشروی اجتماعی و سیاسی میهن را به این وظیفه ی ملی ـ میهنی فراخواند و برانگیخت؟

آیا این نیروها از روی ناتوانی یا هر انگیزه ی دیگری، چشم به آن دوخته اند که رژیم تبهکار، میهن مان را بازهم بیش تر در باتلاق مرگ و گسستگی بیش از پیش پیوند خلق های ایران به پیش برد و آنگاه از جای بجنبند؟! گرچه به چنان جنبیدنی دیرهنگام نیز بدگمان هستم، آیا بسان آنچه در کشور همسایه مان: عراق پیش آمد و شاید حتا بدتر از آن، در چنان هنگامه ای، کاری جز برداشتن گام هایی لرزان در پشتِ سرِ نیروهای نظامی امپریالیستی و همدستان شان در منطقه که به خاک میهن مان چنگ خواهند انداخت، کاری برجای می ماند؟

سرنگون باد رژیم تبهکار جمهوری اسلامی!

ب. الف. بزرگمهر    ۱۲ خرداد ماه ۱۳۹۳

https://www.behzadbozorgmehr.com/2014/06/blog-post_2.html

برجسته نمایی ها همه جا از آنِ من است.   ب. الف. بزرگمهر 

***

محکومیت ۱۸ میلیارد دلاری ایران در پرونده کرسنت

وزیر صنعت، معدن و تجارت، محکومیت ۱۸ میلیارد دلاری ایران در «پرونده کرسنت» را افشاگری کرد؛ این در حالی است که پیش از این، رئیس کمیسیون انرژی مجلس ابراز امیدواری کرده بود که گزارش فرستاده شده ی ایران به «دادگاه لاهه» برخلاف منافع نظام نباشد؛ ضمن اینکه رئیس کمیته پیگیری قراردادهای نفتی مجلس نسبت به از دست دادن بخت و ناپیگیری گزارش فساد در «دادگاه لاهه» هشدارهایی داده بود.

به گزارش خبرنگار مهر، با ورود محمدرضا نعمت زاده وزیر «صنعت، معدن و تجارت» به ماجرای «پرونده کرسنت» در مراسم بدرود و آشنایی رئیس «سازمان گسترش و نوسازی صنایع ایران»، گوشه های دیگری از این پرونده ی پر سر و صدا در این سال‌ها آشکار شد؛ جُستاری که سید مسعود میرکاظمی، رئیس کمیسیون انرژی مجلس پیش از این، ابراز امیدواری کرده بود که گزارش ارسالی ایران به دادگاه لاهه برخلاف منافع نظام نباشد و شورای عالی امنیت ملی تعهد داده اند که منافع ملی در این پرونده حفظ شود.

این بار، محمدرضا نعمت زاده نه در پاسخ به پرسش خبرنگاران که در مراسم آشنایی یکی از معاونان خود و به صورت داوطلبانه از محکومیت ۱۸ میلیارد دلاری ایران در پرونده کرسنت، سخن به میان آورده است.

پیش از این نیز علیرضا زاکانی نماینده تهران و رئیس کمیته پیگیری قراردادهای نفتی مجلس در آستانه ی پایان مهلت ارائه گزارش ایران در این باره گفته بود:
«در حال حاضر این پرونده در لاهه با جُستار فساد در حال رسیدگی است و ما امروز در حال دست برداشتن از اعتراض به حق ضایع شده خود درباره فساد در این قرارداد هستیم و در صورت محکوم شدن ایران در داوری کرسنت، دولت باید بین ۸ تا ۳۵ میلیارد دلار خسارت و غرامت به طرف مقابل پرداخت کند.»

وزیر صنعت، معدن و تجارت دولت یازدهم می‌گوید:
«علیرغم اینکه بارها از طریق برخی کانال‌ها، برگزاری دادگاه کرسنت را که به ضرر ایران تمام می شد، عقب انداختم، اما بالاخره دادگاه ایران را به پرداخت ۱۸ میلیارد دلار جریمه محکوم کرد. برهمین اساس، نه تنها ایران عایدی از فروش گازش نداشت، بلکه محکوم به پرداخت ۱۸ میلیارد دلار جریمه هم شد.»

محمدرضا نعمت زاده می افزاید:
«آن روزها به آقای نژاد حسینیان که معاون وزیر نفت بود، دستور داده شد که قرارداد کرسنت را اصلاح کند، اما این کار انجام نشد؛ در حالی که بنده بارها و بارها درخواست کردم که کار اصلاح این قرارداد را به بنده بسپارند تا ایران از این قرارداد سود برد؛ اما این کار عملیاتی نشد؛ در حالی که بنده حاضر بودم به خاطر این قرارداد به زندان بروم اما کشور منفعت ببرد.»

 

مسعود میرکاظمی پیش از این گفته بود:
«کمیسیون انرژی در نامه ای به وزارت نفت از آنها خواسته است که یک نسخه از گزارش ارسالی به دادگاه لاهه را در اختیار کمیسیون انرژی قرار دهند تا بررسی های لازم در این خصوص انجام گیردامیدواریم این گزارش برخلاف منافع نظام نباشد چرا که دولت و شورای عالی امنیت ملی تعهد داده اند که منافع ملی در این پرونده حفظ شود.»

وی با بیان اینکه مجلس نیز وظیفه نظارتی خود را انجام می دهد، تاکید کرده بود:
«اگر نیاز باشد، مجلس نیز به این پرونده ورود خواهد کرد.»

در همین حال، علیرضا زاکانی نماینده تهران و رئیس کمیته پیگیری قراردادهای نفتی مجلس با یادآوری اینکه میان ۷ تا ۸ میلیارد دلار از این رقم ضرر دیرکرد است و ایران برای ۲۵ سال باید گاز تحویل دهد، تاکید کرده بود:
«میدان گازی سلمان به اندازه ۲۵ سال گازی برای تحویل به امارات نداشته است؛ چنانکه ۱۴ اشکال فنی به قرارداد کرسنت وارد است که یکی از آنها پیش فروش گازی است که اساساً در این میدان وجود ندارد و دیگری اشکالات سرزمینی‌ است که الان به آن نمی‌پردازم.»

وی تاکید کرده بود:
«اگر جُستار فساد در این پرونده مورد تائید قرار بگیرد، هم کمک به امنیت ملی، هم کمک به بهبود فرایندهای تصمیم‌گیری در داخل و هم باعث تائید رای دادگاه لاهه در ”پرونده کرسنت“ به نفع ایران خواهد بود.»

«خبرگزاری مهر»

این گزارش از سوی اینجانب، ویرایش و پارسی نویسی شده است.  برجسته نمایی ها همه جا از آنِ من است.   ب. الف. بزرگمهر

خدا در زندان باشد؟ ـ بازپخشش

مردی دعوی خدایی می كرد. شهریار وقت به حبسش فرمان داد.

مردی بر او بگذشت و گفت:
خدا در زندان باشد؟

گفت:
خدا همه جا حاضر است.

جاودانه عُبید زاکانی

https://www.behzadbozorgmehr.com/2016/07/blog-post_20.html

۱۴۰۰ تیر ۵, شنبه

مگر می شود راهبست های زیردستانِ ما برداشته شود، ولی خودمان همچنان در بن بست بمانیم؟!

می بینید؟ آن «اشخاص دیگر»* که خرگوش دلاور نظام و سخنگوی وزارت خبرچینی «یانکی» ها در ایران در هفته های آغازین گفتگوهای «برجام سگ مرده» درباره شان سخن رانده بود، روشن شد:
«جیک جیک تو لیوان»، رایزن «امنیت ملی یانکی ها» روز یکشنبه ۳۰ خرداد گذشته در گفتگویی رسانه ای گفته بود که هنوز بازه ی (فاصله) چشمگیری برای رسیدگی به چالش های کلیدی مانند از میان برداشتن راهبست ها (رفع تحریم‌ها) و بازگشت ایران به پایبندی های (تعهدات) هسته‌ای خود بر جای مانده اند ... این جستار که کدام راهبست‌ها باید از میان برداشته (لغو) شود، هنوز ستیزه برانگیز (مورد بحث) است: برخی از راهبست‌ها در بنیاد خود (اصولا) با برنامه ی هسته‌ای ایران هماوند نیست و در هماوندی با برنامه موشکی، زیر پا نهادن هوده ی آدمی (نقض حقوق بشر) و جز آن (غیره) کاربرد یافته اند (اِعمال شده اند). چنین بدیده می آید که ایران [بخوان: گروهبندی های خرموش اسلام پیشه ی فرمانروا بر میهن مان!] پافشاری می کند (اصرار دارد) که راهبستِ علی خامنه‌ای، رهبر جمهوری اسلامی [نیز] باید بی هیچ گمان و گفتگو (حتما) زدوده (لغو) شود. بگفته ی «میخائیل اولیانوف»، نماینده ی روسیه در «کمیسیون اَنباز (مشترک) برجام سگ مرده»، گروه (هیات) ایرانی پافشاری بسیاری دارد که راهبست‌های علی خامنه‌ای نیز برداشته شود.**

ب. الف. بزرگمهر   پنجم تیر ماه ۱۴۰۰

پی نوشت:

* «با این همه ꞌفهمِ مشترکꞌ، آن ها می گویند باید همه ی سانتریفیوژهای رده بالای تازه مان را نابود کنیم»،  ب. الف. بزرگمهر    ۱۷ اردی بهشت ماه ۱۴۰۰

https://www.behzadbozorgmehr.com/2021/05/blog-post_53.html

** گزیده ای از یک گزارش آمیخته به عربی، برگرفته از تارنگاشت دروغپردازِ و بی هیچگونه مسوولیتِ اخلاقیِ وابسته به وزارت امور خارجی یانکی ها: «رادیو فردا»  ۳۰ خرداد ماه ۱۴۰۰ (با ویرایش، پارسی و پاکیزه نویسی درخور از اینجانب؛ افزوده های درون [ ] نیز از آنِ من است.  ب. الف. بزرگمهر)

چه کسانی پشت این ماجرا هستند؟

با دیدن این گزارش چه باید پنداشت؟

«ماینر»های این "کارخانه"، توان لُنباندن (بلعیدن) ۴⸓ برق کشور را دارند!

مصرف برق همین "کارخانه"، بیش از مصرف برق ۳۰ کشور است!

این «ماینر»ها روزی ۹ «بیت کوین» فرمی آورند (تولید می کنند) که در آمد آن، روزی ۶/۵ میلیارد تومان است.

درآمد ماهانه ی آن، ۱۹۵ میلیارد تومان و پرداخت هزینه برق آن، ۷ میلیارد تومان است.

چه کسانی پشت این ماجرا هستند؟

برگرفته از «تلگرام»  سوم تیر ماه ۱۴۰۰ (با ویرایش، پارسی و اندک بازنویسی درخور از اینجانب؛  برنام را نیز از بوم برگزیده ام.  ب. الف. بزرگمهر)

سرنگون باد گروهبندی های خرموش اسلام پیشه ی فرمانروا بر میهن مان!

ب. الف. بزرگمهر   پنجم تیر ماه ۱۴۰۰

ویدئوی پیوست: چه کسانی پشت این ماجرا هستند؟



زالوهایی به نام پیمانکار، برندگان راستین بازار کار!

برندگان واقعی بازار کار پیمانکاران هستند/ کارفرمایان و پیمانکاران سودها را میان خود تقسیم می‌کنند

«قوانین برده‌وار مناطق ویژه اقتصادی که حصاری بین ما و بخش های دیگر کارگری در سطح جامعه است و بر اساس آن کارفرمایان دست‌شان برای هرگونه تعرضی به زندگی و معیشت ما باز گذاشته شده است، باید فورا لغو شوند. ما خواستار ایمن شدن محیط کارمان هستیم. محیط‌های کار ما مثل یک بمب انفجاری است و حریق‌های مهیب، سقوط از ارتفاع، آلودگی های صوتی در اثر انفجار مواد نفتی، استشمام مواد سمی و شیمیایی در کنار غیر استاندار بودن وضع بهداشت و درمانگاه‌ها، دارد هر روز از ما قرمانی می‌گیرد و سبب صدمات جانی و روحی بسیاری به کارگران شده است.»

پیمانکاران با هدف کم کردن هزینه‌های نیروی انسانی، حقوق نیروی کار را نمی‌دهند یا با تاخیر بسیار می‌دهند و بعضاً هم وارد مذاکره‌ی نابرابر و ناعادلانه با نیروی کار می‌شوند که اگر کارگر کار را می‌خواهد مجبور است شرایط را بپذیرد و با هزینه کمتر از آنالیز اولیه‌ی قیمت کار کند. کارگری که دستش به هیچ کجا بند نیست و سر میز مذاکره در سطح پایین‌تر نشسته، چاره‌ای جز پذیرش ندارد!

به گزارش خبرنگار ایلنا، اعتراضی که مدتها زیر پوسته‌ی سختِ شرکت‌های پیمانکاری نفت جریان داشت، اول تیرماه به سطح رسید؛ فضای مجازی به کمک کارگران آمد؛ کارگرانی که زیر سلطه‌ی پیمانکاران و «دلالان نیروی انسانی» مجال نفس کشیدن و عرض اندام و یا چانه‌زنی متحدانه ندارند، توانستند صدای اعتراض همصدای خود را به گوش مخاطبان و فرادستان برسانند.

کارگران پیمانکاری چه می‌خواهند:

مهمترین خواسته، حذف پیمانکاران است

اگر خواسته‌های کارگران پیمانکاری نفت را در سطوح مختلف ارزیابی کنیم، زیرساختی‌ترین و اساسی‌ترین مطالبه، «حذف کامل پیمانکاران یا واسطه‌ها از صنعت سودآور نفت و گاز» است؛ خواسته‌ای که یک کارگر روزمزد پتروشیمی چوار، کارگری که در بدترین ترکیب شغلی ممکن مجبور به کار کردن است (هم پیمانکاری است و هم روزمزد یعنی از دو طرف در محاصره‌ی بی‌حقوقی است) در یک جمله ساده، بسیار ساده، خلاصه می‌کند:
«چرا منِ کارگر که بیش از هشت سال سابقه کار دارم باید همچنان پیمانکاری و روزمزد باشم در حالی که در همین صنعت نفت، آشنایان و بستگانِ خواص می‌آیند و بدون سابقه صندلی‌ها را تصاحب می‌کنند و رسمی می‌شوند!»

پنج، ده یا بیست سال کار کردن به عنوان کارگر پیمانکاری یا حجمی، فاجعه‌ای غیرقابل وصف است؛ تحرک اجتماعی یا طبقاتی کارگر پیمانکاری واقعاً در حد صفر است؛ هرچه تخصص و مهارت کسب کنی، نمی‌توانی خود را از نردبان ترقی شغلی (نردبانی که اساساً وجود ندارد) بالا بکشی؛ کارگر پیمانکاری حق برخورداری از تشکل حتی همان تشکل‌های رسمی قانون کار را ندارد (هرچه گشتیم، هیچ تشکلی به عنوان تشکل نماینده‌ی پیمانکاران در هیچ کدام از پالایشگاه‌ها و پتروشیمی‌ها نیافتیم)؛ کارگر پیمانکاری کمتر از نصف رسمی‌ها و عموماً با تاخیر بسیار حقوق می‌گیرد (این وسط استدلال می‌کنند تقصیر پیمانکار است و به دولت ربطی ندارد!)؛ و در نهایت اینکه کارگر پیمانکاری، علیرغم ماهیت مستمر کارش، هیچ امیدی به آینده ندارد، امنیت شغلی در حد صفر....

در این شرایط است که گرچه کارگران پیمانکاری نفت، خواسته‌هایی مانند بهبود دستمزد، بهبود ایمنی شغلی و حق برخورداری از دستمزد شایسته ۱۲ میلیون تومانی و برابر با خط فقر را به درستی طرح می‌کنند، اما تا پیمانکاران آنهم پیمانکاران لایه لایه و سلسه مراتبی در همه‌ی صنایع پرسود و نهادهای دولتی حضور دارند، نمی‌توان به تامین آینده‌ی کارگران امیدوار بود.

چطور از پیمانکاران دفاع می‌کنند؟!

با این اوصاف، کارگران پیمانکاری نفت در بیانیه‌ای به مناسبت اعتراضات اخیر، خواسته‌های برحق خود را علنی کرده و در بخشی از آن نوشته‌اند:
حال در شرایطی که یک کارگر پیمانکاری، حجمی یا روزمزد پیمانکاری، باید هر روز و هرلحظه شاهد تبعیض آشکار در محیط کار خود باشد، کارگری که حق مطالبه ندارد چون در پایین‌ترین سطح از معادلات معیوب روابط کار قرار گرفته و ترس از اخراج، ترسی واقعی است، گروهی از حضور بی‌امانِ پیمانکاران در صنایع زیرساختی مانند نفت و گاز دفاع می‌کنند؛ واقعاً این پارادایم غیرانسانی و ضدکارگری، چطور جای دفاع دارد؟

استدلال برخی این است که به پیمان‌سپاری، یک نوع خصوصی‌سازی و اجرای اصل ۴۴ قانون اساسی است که موجب می‌شود بدنه‌ی دولت کوچک شده و هزینه‌های آن کم شود! آیا چنین استدلالی را می‌توان پذیرفت؛ آیا با آمدن پیمانکاران به صنعت نفت، هزینه‌های دولت کم شده؛ آیا پیمانکاران و واسطه‌هایی که علاوه بر حقوق مزدی کارگران، سودهای کلان به جیب می‌زنند، موجب کاهش هزینه‌های دولت می‌شوند؛ آیا اگر این کارگران مستقیم با خود کارفرمای مادر طرف قرارداد بودند و فقط حقوق خود را می‌گرفتند (یعنی حذفِ سود هنگفت پیمانکار یا واسطه) هزینه‌ها کمتر نمی‌شد؟!

در برخی راهکارهای اقتصادی، خوشه بندی اقتصاد و قراردادن خوشه‌های مرتبط در یک ناحیه جغرافیایی، یکی از رموز موفقیت و بالا رفتن نرخ رشد مطرح شده اما بدون تردید، پیمانکارانی که به عنوان دلال نیروی انسانی هیچ آورده‌ای برای اقتصاد به خصوص در صنایع مادر ندارند و حتی از امکانات و زیرساخت‌های تکنولوژیک کارفرمای اصلی استفاده می‌کنند (یعنی آورده واقعی چیزی در حد صفر است)، نمی‌توانند مدعی کاهش هزینه‌ها یا رشد اقتصادی باشند!

برنده واقعی پیمانکار است یا پیمانکار به علاوه کارفرما!

علیرضا حیدری (فعال کارگری و کارشناس روابط کار) در ارتباط با این استدلال‌های نامربوط در دفاع از وجود پیمانکاران به ایلنا می‌گوید: اگر کار را پدیده‌ای واقعی ببینیم و هزینه‌های مترتب بر آن را از طریق آنالیز قیمت به دست بیاوریم، به همان روندی می‌رسیم که پیمانکاران انجام می‌دهند؛ آن‌ها ارزش کار را درمی‌آوردند و بین عوامل از جمله نیروی کار تقسیم می‌کنند. درواقع کارشان آنالیز قیمت است؛ در چارچوب تکالیفی که در قبال نیروی کار وجود دارد، هزینه‌های نیروی کار را تخمین می‌زنند و این تخمین هزینه را به اضافه‌ی هزینه‌های اجرا یا بالاسری که به آن افزوده می‌شود، تخمین نهایی قیمت می‌دانند که به عنوان قیمت اعلامی به کارفرمای مادر اعلام می‌شود یا از آن در مناقصه‌ها رونمایی می‌گردد؛ اما اتفاقی که می‌افتد به همین سرراستی و روشنی نیست؛ حیدری اضافه می‌کند: اتفاقی که می‌افتد این است که در خصوص آنالیز هزینه‌های نیروی کار، همه هزینه‌های قانون کار، در بهترین شرایط ممکن، درنظر گرفته می‌شود وبه کارفرما اعلام می‌شود؛ اما وقتی هزینه‌کرد واقعی پیمانکار آغاز می‌شود، سود واقعی هم شروع می‌شود؛ هنگام انجام کار و هزینه‌کرد، پیمانکاران به سود متعارف هزینه‌های بالاسری قناعت نمی‌کنند و شروع می‌کنند با کارگر در خصوص هزینه‌های واقعی مجادله کردن؛ در عمل، با کاهش هزینه‌های نیروی کار، سود خود را افزایش می‌دهد و مساله اصلی همین سود است. حالا عده‌ای که استدلال می‌کنند پیمانکاران هزینه‌ها را کاهش می‌دهند به این دلیل است که عملاً پیمانکاران توانایی تعدیل نیروی انسانی را دارند؛ وقتی حجم کار کم و زیاد می‌شود، از آنجا که قراردادهای پیمانکارن معمولاً «حجمی» است و دستشان باز است، شروع به کم و زیاد کردن تعداد کارگران می‌کنند؛ در واقع انعطاف‌پذیری کار موجب انعطاف‌پذیری نیروی انسانی می‌شود و  برخی با استناد به چسبندگی نیروی کار در دولت -چون معتقدند چسبندگی ایجاد هزینه می‌کند- از پیمانکاران به خاطر همین انعطاف در تعدیل، دفاع می‌کنند و می‌گویند پیمانکاران هزینه‌ها را کمتر می‌کنند درحالیکه در واقعیت اینگونه نیست؛ بحث همان سود هنگفتی است که می‌برند، به نام کارگر، از جیب دولت و به کامِ پیمانکار!

این فعال کارگری ادامه می‌دهد: پیمانکاران با هدف کم کردن هزینه‌های نیروی انسانی، حقوق نیروی کار را نمی‌دهند یا با تاخیر بسیار می‌دهند و بعضاً هم وارد مذاکره‌ی نابرابر و ناعادلانه با نیروی کار می‌شوند که اگر کارگر کار را می‌خواهد مجبور است شرایط را بپذیرد و با هزینه کمتر از آنالیز اولیه‌ی قیمت کار کند. کارگری که دستش به هیچ کجا بند نیست و سر میز مذاکره در سطح پایین‌تر نشسته، چاره‌ای جز پذیرش ندارد!

این وسط «برنده» کیست؛ حیدری می‌گوید: پیمانکار برنده بازی است؛ کارفرما هزینه‌ها را پرداخت کرده، پیمانکار هم  گرفته اما به کارگر نمی‌دهد پس برنده واقعی اوست؛ اما گاهی پیمانکار و کارفرما هر دو با هم برنده هستند چون با هم رابطه دارند و سودها را قسمت می‌کنند؛ پس برنده اصلی، پیمانکار است و کارفرما هم در بیشتر موارد با او همدست است؛ اما این وسط، بازنده واقعی «کارگر» است.

حرف آخر:

پیمانکاران را از میان بردارید!

بازنده واقعی این مناسبات معیوب و البته پرهزینه، به راستی «کارگر» است؛ گروهی به قیمت بازنده بودن و بازنده ماندن کارگرانی که در یک بمب انفجاری زندگی می‌کنند، جیب‌ها را پر می‌کنند و صفرهای حساب‌های بانکی‌شان روز به روز بیشتر می‌شود.

در این بین، تنها راهکار همان حذف کامل تمام پیمانکاران است و اگر دولت یا مجلس، به قدر سر سوزنی به فکر رفاه حال کارگران هستند باید بدون معطلی و فارغ از همه بهانه‌ها و استدلال‌های دست راستیِ غیرقابل قبول، پیمانکاران را از نهادهای دولتی و صنایع مادر به تمامی حذف کنند؛ که اگر این کار را نکنند، لابد همان همدستی و هم‌کاسگی دولتی‌ها به عنوان کارفرمای مادر با پیمانکاران و دلالان در میان است؛ همان همدستی‌ای که موجب می‌شود سودها را قسمت کنند و مشترکاً به جیب بزنند!

گزارش: نسرین هزاره مقدم

برگرفته از «ایلنا»  چهارم تیر ماه ۱۴۰۰

بختی برای ویرایش این گزارش نداشتم.  برنام را از بوم برگزیده و بازنویسی نموده ام. برجسته نمایی ها، همه جا از آنِ خود نویسنده است.  ب. الف. بزرگمهر

هنگامی که یکپارچگی در کار نباشد ...

هنگامی که یکپارچگی در کار نباشد و هر گوشه ای از رژیمی پوشالی و زمینگیر شده، سازی دیگر بزند، پدیداری چنین پدیده هایی شگفت انگیز نیست:
«طرح ممنوعیت مذاکره مسوولان و مقامات جمهوری اسلامی ایران با مقامات آمریکایی در جلسه علنی امروز مجلس اعلام وصول شد.» «خبرگزاری مهر»    دوم تیر ماه ۱۴۰۰

ب. الف. بزرگمهر   پنجم تیر ماه ۱۴۰۰



اشک مان را درآوردند تا همداستان شوند ...

اشک مان را درآوردند تا همداستان شوند.* کم مانده بود به دست و پای شان بیفتم تا این برنامه ی بنیادین برای بهبود زیرساخت های فرسوده را بپذیرند. می دانید که تنها ساختار سیاسی همه کاره در این کشور آن ها هستند. اگر ما نقش کبوتر را در برابر آن ها بازی می کنیم، آن ها براستی باز هستند؛ بازهایی شکاری که جز یورش به اینجا و آنجا چیزی در سر نمی پرورانند. به آن ها گفتم، ترامپ کم و بیش هر چه نوید انجام آن را داده بود به انجام رساند؛ من اگر نتوانم یکی از برنامه هایی که نوید آن را داده ام به انجام برسانم به چه درد می خورم. اینجوری دل شان نرم شد و از خر اهریمن پایین آمدند.

ب. الف. بزرگمهر  پنجم تیر ماه ۱۴۰۰

* «پرزیدنت بادیادی»، روز پنجشنبه سوم تیرماه، همداستانی با «جمهوری‌خواهان» بر سر برنامه ی  ویژه ی ۹۵۳ میلیارد دلاری برای بهبودِ زیرساخت های آن کشور را به آگاهی رساند.

برگرفته از «خبرخوان» تارنگاشت دروغپردازِ و بی هیچگونه مسوولیتِ اخلاقیِ وابسته به وزارت امور خارجی یانکی ها: «رادیو فردا» سوم تیر ماه ۱۴۰۰ (با ویرایش، پارسی و بازنویسی درخور از اینجانب: ب. الف. بزرگمهر)

۱۴۰۰ تیر ۴, جمعه

از چنان وَلَدِ زناهایی هر کار که بگویی، برمی آید

اندیشناک با خود:
کَاَنَّهُ واکسن ایرانی است ... نکند خدای نکرده اسراییلی های ذلیل مرده در این واکسن، «بیوتوت»۱ و اینا کار گذاشته باشند و در این سن و سال دوقلو باردار شویم؟ از چنان وَلَدِ زناهایی هر کار که بگویی، برمی آید. آه! در این ولایت فلک زده تا دل تان بخواهد، مسوول بیکاره و بی بصیرت داریم. پشت سرمان نماز می خوانند؛ ولی دشمن حتا اگر پولِ ناقابلِ مهمانسرای شان را بپردازد،۲ آماده اند سیر تا پیاز رمز و رازهای بِیت مان را کف دست شان بگذارند. آن ها که سرمایه ی بانک ها را یکجا می چاپند و می برند، بجای خود که برخی های شان حتا یک ریال هم خمس و زکات نپرداخته، فلنگ را بستند و دررفتند. خدا انشاء الله۳ همه شان را به آتش جهنم بسپارد.

ب. الف. بزرگمهر    چهارم تیر ماه ۱۴۰۰

پی نوشت:

۱ ـ برگرفته از «با همین ꞌبیوبوتꞌ ها ꞌنشانه های خداꞌ را نیز باردار خواهند نمود!»

https://www.behzadbozorgmehr.com/2013/12/blog-post_5179.html

۲ ـ دست رو کردنِ «بز عزازیل نظام» که تنها نشانه ای از گند و گه کاری های سربسته ی دیگر است:
«ظاهرا او فراموش کرده است که به مدت دو هفته، به اتفاق خانواده اش، میهمان یک شرکت اسراییلی در هند بوده است و قرار می شود در سفر بعدی از طریق ترکیه به تل آویو برود.»

برگرفته از «انصاف»  ۳۰ خرداد ماه ۱۴۰۰

۳ ـ بعله! چی خیال کردید؟ آن بالا که مانند این پایین خر تو خر و پرهرج و مرج نیست. خودِ آ خدا هم بخواهد دست بکاری بزند، باید بگوید انشاء الله! (از زبان «کیر خر نظامِ خرموش پرور»:  ب. الف. بزرگمهر)  


۱۴۰۰ تیر ۳, پنجشنبه

... چون در چین و شکنش دارد دل من کاشانه

ویدئوی پیوست (برگرفته از «تلگرام»): چون در چین و شکنش دارد دل من کاشانه (نامگذاری از آن من است.  ب. الف. بزرگمهر)



از كونی چنان فراخ در كوزه ای چنین تنگ ریدن! ـ بازپخشش

پیشکش به آن رهبر موش مرده به مناسبت دواندن شتابزده ی الاغ چموش سخن سرایی به میدان درباره ی برگماری دژخیمی گستاخ تر از همپالکی هایش در گزینشی از پیش برنامه ریزی شده که توده های مردم آن را پوج کردند.*

شخصی از فُقاعی، فُقاع** طلبید. او فُقاعی ترش و گندیده بدو داد. مرد بخورد و ده دینار در عوضِ فُقاع داد.

فُقاعی گفت:
این بیش از بهای فُقاع من است.

گفت:
من بهای فُقاع نمی دهم؛ مزد استادی تو می دهم كه از كونی چنان فراخ در كوزه ای چنین تنگ ریده ای.

جاودانه عُبید زاکانی

ب. الف. بزرگمهر  سوم تیر ماه ۱۴۰۰

* «ملت بزرگ و سربلند ایران! حضور حماسی و شورانگیز در انتخابات ۲۸ خرداد، صفحه‌ی درخشان دیگری بر افتخارات شما افزود. در میانه‌ی عواملی که هریک بگونه‌یی می توانست مشارکت در انتخابات را کمرنگ کند، مناظر چشم‌نوازِ اجتماعات شما در مراکز رأی‌گیری در سراسر کشور، نشانه‌ی آشکاری از عزم راسخ و دلِ امیدوار و دیده‌ی بیدار بود. پیروز بزرگ انتخابات دیروز، ملت ایران است که یک‌بار دیگر در برابر تبلیغات رسانه‌های مزدور دشمن و وسوسه‌ی خام‌اندیشان و بدخواهان، قد برافراشت و حضور خود در قلب میدان سیاسی کشور را نشان داد.» برگرفته از بیاناتِ الاغ منشانه ی کیر خر نظام خرموش پرور  ۲۹ خرداد ماه ۱۴۰۰

** فُقاع، شرابی است که از جو و مویز و جز آن گیرند؛ از مشروب های گازدار بوده و در کوزه ی سنگین نگهداری می شده است. روی در کوزه را با پوستی می پوشانده و محکم می کرده اند و برای خنک ماندن در قلیهِ یخ می خوابانده اند و هنگام خوردن پوست در کوزه را با میخی سوراخ می کرده و فُقاع را با گاز آن از سوراخ پوست درمی کشیده اند. درمذاهب اهل سنت، این مشروب حرام نبوده و حتی در سال هایی که ماه رمضان به تابستان می افتاد، روزه را با آن می گشودند. فُقاع همچنین به آرشِ «سخت پلید» نیز هست.

فُقاعی نیز به آرشِ آبِ مویز فروش، آبجوفروش و برف و دوشاب فروش است. (واژه نامه دهخدا)

https://www.behzadbozorgmehr.com/2015/04/blog-post_36.html

نه جانم! پیروز بزرگ "انتخابات" رای های پوچِ ملت ایران است

ب. الف. بزرگمهر   سوم تیر ماه ۱۴۰۰



نمونه ای کوچک از همبستگی کارگری و تراز بالا و فرازنده ای از یگانگی طبقه کارگر ایران

ویدئوی کوتاه پیوست را ببینید. نمونه ی کوچک، ولی بس ارزشمندی از همبستگی کارگران میهن مان و تراز بالا و فرازنده ای از یگانگی طبقه کارگر ایران را به نمایش می نهد که شایان سازماندهی سزاوار و آماجمند برای پیروزی در برابر کلان سرمایه داری امپریالیستی جهان و مزدوران کوتوله ی ایرانی تبارشان در کالبد لایه ی بسیار نازکی از کلان سوداگران و بازرگانانِ با هزاران بندِ وابسته به خودشان (سرمایه داری کمپردور) است که در سنجش با همگنان خود در دوره ی شاه گوربگور شده، نقش شان به دستگاه سرکوب و گُرزبدستِ خداوندان خود کاهش یافته است.  

همینجا به این بهانه، نکته ای را نیز برای بویژه آن گروه از خوانندگانی که در این یا آن باره از رویدادهای برجسته، چشم براه برآوردی از اینجانب بوده یا هستند، روشن کنم. اگر گاه گداری نتوانسته ام درباره ی جستاری کلیدی چیزی بنویسم، نه به شَوَندِ برجسته نبودن آن که به شَوَندِ ناتوانی ام از نوشتن بوده که شوربختانه در دوره ی کنونی، بیش از گذشته گریبانگرم بوده و هست؛ از آن میان، بویژه آنچه درباره ی برجستگی و نشانه گذار بودن جنبش کارگری در هفت تپه و آموزش های آن در سر داشته که بنویسم، ننوشته ام. خوشبختانه بر و بچه های سندیکالیست آنجا به چنین کاری دست یازیده و یادداشت هایی نوشته اند که هنوز آن ها را نخوانده ام.

زنده و پوینده باد جنبش کارگری ایران!

مرگ بر امپریالیست ها و نوکران و مزدوران شان در همه جای جهان!

سرنگون باد گروهبندی های خرموش اسلام پیشه ی فرمانروا بر میهن مان!

ب. الف. بزرگمهر   سوم تیر ماه ۱۴۰۰



می پندارید ما را هم می توانید دست بیندازید و بازی بدهید؟

ما یک چشم مان به خداوند بزرگ مان است که چه بر زبان می آورد و چشم دیگرمان به شما مارمولک های دروغگو که پول برای تان علف خرس است و آنچه تا خِرخِره بگردن گرفته اید را زیر پا می نهید و هر بار بامبول تازه ای سرِ هم می کنید تا ما را گول بزنید. می پندارید ما را هم می توانید مانند مردم کشور خودتان دست بیندازید و بازی بدهید؟ گرچه، می دانیم که آن ها نیز دست شما را خوانده اند و در همین گزینش فرمایشی ریاست جمهوری تان، هر ترفندی که بکار برده بودید را پوچ کردند. با این همه به پشتوانه ی خداوندان مان به شما هشدار می دهیم که دست از بازی های موش و گربه با ما بردارید. کار شوخی بردار نیست و ما هیچ خط و دایره ی قرمز و نارنجی و اینا سرمان نمی شود، بگاه بایسته، چنانچه چیزی ناشایست زیر دامن بلند رهبرتان هم پنهان کرده باشید، آن را می یابیم و پایین بالای شما فرومایگان را یکی می کنیم.   

از زبان این هواسنجِ «ششلول بندهای جامعه جهانی»:  ب. الف. بزرگمهر   سوم تیر ماه ۱۴۰۰

۱۴۰۰ تیر ۲, چهارشنبه

راستی، چرا هیشکی «یا علی، سیّدعلی» نمی گه؟! ـ بازپخشش

تو خبرها اومده بود که رهبر مُعَزِّز و مُعَظَّم جمهوری اسلامی وقتی می خواستن پا به دنیا بذارن، یعنی  هنوز پای مبارک قدوسی خودشونو از شکم مادر بیرون نگذاشته و فقط سر مبارکشونو بیرون آورده بودن، فرموده بودن: «یا علی!» و قابله هم که آثار و مناقب رهبری نورسیده در آینده رو رو پیشونیش خونده بود به بچه های فضول پشت در اتاق که یهو با فریاد «علی نگهدارت باشه» ریخته بودن تو، گفته بود: «این آقا ... گفت یاعلی»!

من هرچه به مغزم فشار آوردم که چطور نوزادی هنوز پاشو از رحم مادر بیرون نذاشته، می تونه یا علی بگه و اصلا چرا یا حسین یا یا مهدی نگفته عقلم به جایی قد نداد. آخه این دو، هرکدومشون به شکلی نافشون بیشتر با ناف ما ایرونی ها بسته شده ... یکی شون گویا شازده خانم ایرونی را به عقد یا صیغه ی خودش در آورده و زین العابدین بیمار رو که شاید موقع جنگ چون تو رختخواب بوده و همه ی تیرها از بالای سرش رد شدن و بعد سربازهای شمر ذوالجوشن با خودشون گفتن این که مردنیه ولش کنیم به حال خودش، از ماجرای کربلا، جان به در برده و قربونش برم اینهمه بچه و نوه و نتیجه و نبیره برای همه ی ما یادگاری گذاشته تا مواظب بیضه ی اسلام باشن یا اون یکی که براش چاه کندن و هزار سال و اندیه که رفته اون تو و خودشو به کسی نشون نمی ده و قراره کمی مونده به روز قیامت، ظهور کنه و عدل و دادشو تو دنیا پراکنده کنه که همه ی مردم دنیا حتا اون جرج بوش خنگ بی پدرمادر هم از خیر و برکتش مستفیض بشن ... خدا لعنت کنه اون روزبه پارسی رو که چاه کندن و کانال زدن و ازینجور کارا یاد صحابه پیغمبر اسلام داد و یکی از همون ولدزناهای همونا برای این طفل معصوم چاه کند و کسی چه می دونه شاید خودش هم حضرت رو هل داد اون تو ... واسه ی همین ما ایرانی ها خودمونو مغبون و بقول اصفهونی ها مشغول ذمه ی اون حضرت می دونیم و هی روزشماری می کنیم هرچه زودتر از توی چاه بیرون بیاد ...

کمی بیش تر که به مغزم فشار آوردم و از شما چه پنهون کمی هم «کشف و شهود» تو کار بود ملتفت شدم یه رابطه ای بین جریانات فتنه ی دوسال گذشته که هنوز هم نخوابیده با «یا علی» گفتن رهبر مُعَزِّز و مُعَظَّم هستش. آخه یه عده ازین فتنه گرا شعار می دادن: «یا حسین، میرحسین» و یه عده ی دیگه شون دم می گرفتن «یا مهدی، شیخ مهدی» و شاید اینجوری سر آقا قربونش برم بی کلاه می موند یا اگه مثلا همون موقع که تازه سر مبارکشون رو از اون تو در آروده بودن بیرون «یا حسین» یا «یا مهدی» فرموده بودن و آسید جواد نام مبارکشون رو حسین یا مهدی می ذاش الان ناچار می شد کُلاشو با یکی از اون دو تا رهبر فتنه تقسیم کنه و اینجوری کُلاشون بیشتر تو هم می رفت و خلاصه صف خودی و ناخودی قاطی می شد. مقلدین اسلام هم گیج می شدن که منظور کدوم مهدی یا کدوم حسینه ... نه واسه ی آینده ی انقلاب خوب بود نه واسه ی بیضه ی اسلام که زبونم لال بنظرم مدتی یه که به مرض فتق دچار شده ...

راستی، چرا هیشکی «یا علی، سیّدعلی» نمی گه که دلِ آقا یه خورده خُنک بشه؟!

نخود آش

https://www.behzadbozorgmehr.com/2011/04/blog-post_250.html

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!