«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۴۰۴ خرداد ۴, یکشنبه

اگر مرا به میان پاچه اكتفا بودی ... ـ بازپخشش

«آقای اوباما می‌خواهد ایران [بخوان: رژیم تبهکار جمهوری اسلامی!] تسلیم خواسته‌های نامربوط شود!» (یکی از برادران تازی ـ انگلیسی نظام: علی لاریجانی، ۱۲ بهمن ماه ۱۳۹۳)

افزوده های درون [ ] از آنِ من است.    ب. الف. بزرگمهر

نخود آش:

من که به تو گفته بودم، این مادر بخطاها از مدت ها پیش، بند را به آب داده اند؛ باور نمی کردی. این حکایت عبید زاکانی را شنیده ای:
«مردی نوخطی را دو درهم داد و چون خواست در كارش كند، گفت: از دخول در گذر و به میان پاچه اكتفا كن. گفت: اگر مرا به میان پاچه اكتفا بودی، دو درهم از چه رو دادمی كه پنجاه سال است ... به میان پای خود دارم»؟ آب از سرِ این مادر به خطاها صدها گز گذشته کارشان از این هم خراب تر است ...

ناچار به خاموشی گزیدن هستم!

ب. الف. بزرگمهر   ۱۲ بهمن ماه ۱۳۹۳

https://www.behzadbozorgmehr.com/2015/02/blog-post_69.html

هیچ نظری موجود نیست:

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!