«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۴۰۴ تیر ۱, یکشنبه

شازده چُسی ذوق رده تر از همیشه در دیگ حلیمی هنوز خوب جا نیفتاده افتاد

شازده چُسی، وختی که هنوز «نه به باره، نه به دار»، ذوق زده تر از همیشه در دیگ حلیمی هنوز خوب جا نیفتاده، افتاد. پیامی که مزدور یا مزدورانی رسانه ای برایش آماده نموده اند تا از «خیزش همگانی» جا نمانده و از آن بهره مند شود، دربرگیرنده ی چند گزاره ی ساده ی سرهمبندی شده، ولی نَچَسب است که در برخی جاها کمی نمک نکوبیده به آن ها افزوده ام:

ـ آنچه آغاز شده، «برگشت‌ناپذیر» است و علی خامنه‌ای، رهبر جمهوری اسلامی، کنترل امور را از دست داده است؛

ـ «آینده روشن است و ما با هم از این پیچ تند تاریخ عبور خواهیم کرد»؛ [ایستادگی کنید تا ما خودمان را برسانیم!]

ـ دستگاه سرکوب جمهوری اسلامی در حال فروپاشی است و «تنها یک خیزش همگانی لازم است تا این کابوس برای همیشه پایان یابد»؛ [نیازی به هیچگونه سازماندهی رستایی ـ سیاسی و خلقی نیست؛ هر چه گَلّه ای تر، برای برپایی «دولت ملی» سودمندتر!]

ـ ایران دچار «جنگ داخلی و بی‌ثباتی» نخواهد شد و نباید نگران فردای پس از فروپاشی جمهوری اسلامی بود؛ [چون ما بسان پدرِ خدابیامرزمان بیداریم و کورُش نیز همچنان آسوده خوابیده است.]

ـ برای صد روز بعد از پایان جمهوری اسلامی و تشکیل یک «دولت ملی» آماده ام. [با این همه، برخی کارها و هماهنگی ها بستگی به آمادگیِ «عزراییل» دارد که دور از چشم خدای بزرگ، سرگرم  ساخت و پاخت با «شیطان بزرگ» است که نیم نگاهی هم به من داشته و وی را شیرفهم کند که رژیم پادشاهی بهتر از جمهوری اسلامی در حال فروپاشی است.]

وختی سخنان شازده را می خواندم، ناخودآگاه به یاد داستانِ کهن زیر افتادم:
«در جایی شتران را نعل می کردند. قورباغه ای از نزدیکی آنجا که جویباری نیز داشت، می گذشت. نگاهی در آب انداخت و با خود اندیشید:
من هم بی شباهت به این برادران بزرگم نیستم ... آنگاه به صف اشتران پیوست که پای او را نیز نعل کنند.»*

به چهره ی کم  و بیش کاریکاتوری اش در پرتور پیوست اندکی باریک شوید! به کودکی می ماند که از دیدنِ چیزی شیرین از خرسندی در پوست خود نمی گنجد. بیچاره بچه!

ب. الف. بزرگمهر   یکم تیر ماه ۱۴۰۴

* برگرفته از پی نوشت یادداشت «اگر آن "موشکان" گُزینه ای بینند ...»  ب. الف. بزرگمهر  ۱۵ اسپند ماه ۱۳۸۹

https://www.behzadbozorgmehr.com/2011/03/blog-post_5877.html 

***

رضا پهلوی: جمهوری اسلامی به پایان خود رسیده است

شاهزاده رضا پهلوی، ولیعهد پیشین ایران، با انتشار پیامی در روز سه‌شنبه اعلام کرد که جمهوری اسلامی به پایان خود رسیده و ابراز امیدواری کرد به‌زودی در کنار مردم ایران باشد.

او در این پیام ویدئویی تأکید کرد آنچه آغاز شده، «برگشت‌ناپذیر» است و علی خامنه‌ای، رهبر جمهوری اسلامی، کنترل امور را از دست داده است.

رضا پهلوی با اشاره به این که «آینده روشن است و ما با هم از این پیچ تند تاریخ عبور خواهیم کرد» خواستار ایستادگی مردم ایران شد.

او همچنین گفت که دستگاه سرکوب جمهوری اسلامی در حال فروپاشی است و «تنها یک خیزش همگانی لازم است تا این کابوس برای همیشه پایان یابد.»

ولیعهد پیشین ایران همچنین اعلام کرد که ایران دچار «جنگ داخلی و بی‌ثباتی» نخواهد شد و نباید نگران فردای بعد از فروپاشی جمهوری اسلامی بود.

رضا پهلوی همچنین اعلام کرد برای صد روز بعد از پایان جمهوری اسلامی و تشکیل یک «دولت ملی» آمادگی دارد.

برگرفته از تارنگاشت دروغپردازِ و بی هیچگونه مسوولیتِ اخلاقیِ وابسته به وزارت امور خارجی یانکی ها: «رادیو فردا» ۲۷ خرداد ماه ۱۴۰۴

ما نیز هنگامش برسد از تو بگونه ای سزاوار در دادگاه تبهکاران جنگی سپاسگزاری خواهیم نمود ـ بازپخشش

چنانچه راست گفته باشی که به آن سخت بدگمانم، آن سپهبد بگمانم گریخته از میدان جنگ، شِکر فراوان نوش جان نموده که از بی پدرمادری چون تو سپاسگزاری نموده است.۱ سپاسگزاری برای چه؟ برای شمارِ بسیار مردمی که با چراغ سبز تو و دستور آن موش شیر شده ی تُرک، بمباران شدند؟! برای سرفرازترین رزمندگانِ آن سرزمین باستانی از دختر و پسر، زن و مرد و پیر و جوان که ناگزیر به جنگی نابرابر با ارتشی تا بُن دندان ساز و برگ داده شده از سوی امپریالیست های «یانکی» و امپریالیست های روبه سرشت اروپای باختری تن داده و جان باختند؟! برای کودکان و زنان و مردانی که در سریکانی و روستاهای پیرامون آن با بمب های فسفری و جنگ ابزارهای شیمیایی دیگر کشته یا زخمی شدند؟! برای دختران و زنانی که یکبار دیگر به چنگ ددمنش ترین سربازانِ یادآور دوره ی عثمانی گرفتار شده، ناموس شان دریده شد؟! بگور پدرش خندید، اگر از تو مادربخطا سپاسگزاری نمود.

برنامه ی شما امپریالیست ها که مافیای روسیه برهبری «مستر مافیوز روسی»، خرموش های فرمانروا بر ایران و رژیم تبهکار سوریه با آن زرافّه ی عربی پفیوز را نیز دربرمی گیرد، رویهمرفته و در چارچوبِ دربرگیرنده ی (کُلّی) آن، روشن است:
از میان بردن جوانه ی سر زده در روژاوا۲ که نمونه ای بیمانند از دوستی و آشتی میان خلق های منطقه در کالبد ساختارهایی با توانی بالاتر از چارچوب سرمایه داری پدید آورده و جایگزینیِ هرچند گذرا و ناپایدار آن با نیروهای سازشکار آنجا که در گام پسین و هنوز پیش بینی ناپذیر (دستِکم برای نگارنده ی این نوشته!) از آن گرزی تازه در دستِ امپریالیست ها برای سرکوب جنبش های توده ای ساخته و پرداخته شود.۳

من نیز همراه با توده های مردم کردستان، ایران و جهان، هنگامش برسد از تو لات بی همه چیزِ «یانکی» که بسان «کیر خرِ نظام خرموشی» خودمان، روده ای راست در شکم نداری بگونه ای سزاوار در دادگاه تبهکاران جنگی ـ چنانچه هنوز زنده مانده باشی ـ سپاسگزاری خواهم نمود.

ب. الف. بزرگمهر   سوم آبان ماه ۱۳۹۸

https://www.behzadbozorgmehr.com/2019/10/blog-post_35.html

پی نوشت:

۱ ـ «من براستی از گفتگو با سپهبد* مظلوم عبدی سرخوش** شدم. او از کارهایی که ما انجام داده‌ایم، سپاسگزاری کرد و من از آنچه کردها انجام داده‌اند٬ سپاسگزاری می‌کنم. شاید هنگام آن رسیده است که کردها به سوی منطقه نفتی روانه شوند.» پس از گفتگوی راه دور لات بی همه چیزِ «یانکی»: «دونالد ترامپ» با مظلوم عبدی، فرمانده بخشی از نیروهای کرد سوریه، برگرفته از تارنگاشت دروغپردازِ و بی هیچگونه مسوولیتِ اخلاقیِ وابسته به وزارت امور خارجی یانکی ها: «رادیو فردا»  سوم آبان ماه ۱۳۹۸ (با ویرایش و پارسی نویسی درخور از اینجانب:  ب. الف. بزرگمهر)

گفتار این لات بی همه چیز بگمانم از دوران کودکی اش تاکنون، چندان پیشرفتی نداشته است:
... پدر به مادر آب داد. مادر به من نان داد. من از مادر سپاسگزاری کردم. مادر از پدر سپاسگزاری کرد و لُپ های مرا که نان را درسته در دهان و گلویم چپانده و می لُنباندم، بوسید و آفرین گفت.  ب. الف. بزرگمهر   سوم آبان ماه ۱۳۹۸

پارسی نویسی:

سپهبد بجای «ژنرال»

** سرخوش یا برخوردار بجای «لذّت» (سرخوش یا برخوردار شدن بجای لذت بردن)

۲ ـ از سال ها پیش تاکنون، بیش ترین و شاید نگران کننده ترین جنبش های خلقی برای رژیم های تبهکار منطقه و از آن میان، هر دو رژیم شاه و شیخ در کشور خودمان و کشورهای امپریالیستی پشتیبان چنین رژیم هایی، در سرزمین کردستان رخ داده است. با نادیده گرفتن کژروی ها و ندانمکاری های گاه ناگزیر این جنبش ها، نمود برجسته در بیش تر آن ها سمتگیری دادخواهانه آن ها بوده و از همین روست که نیروهای با گرایش چپ در همه ی تکه پاره های سرزمین کردستان توانسته اند کمابیش، رهبری چنین جنبش هایی را بدست گرفته، مهر و نشان خود را ـ تا آنجا که آگاهیم قَد می دهد! ـ بر بیش تر رخدادهای کوچک و بزرگ آن سرزمین بکوبند. «جمهوری کردستان ایران» به رهبری زنده یاد قاضی محمد در سال ۱۳۲۴ خورشیدی، جنبش خلقی زیر رهبری «پ ک. ک.» در ترکیه، کوبانی با همه ی درخشش خیره کننده ی آن، «همایش روژآوا» و آنچه منطقه های «خودگردانی» در شمال سوریه نام گرفته، نمونه هایی چند از میانِ آن همه اند. هر یک از چنین جنبش هایی به تنهایی و همه ی آن ها رویهمرفته، در روندی تاریخی از توان گسترش و جوانه زدن در میان سایر خلق های زیر ستم منطقه از آن میان، خلق های ایران برخوردار بوده و هستند. نگرانی و ترس همه ی آن رژیم های ضد خلقی و امپریالیست ها که از بویایی حتا تیزتری در سنجش با آن رژیم ها برخوردارند از چنین پیوندی سرچشمه گرفته و می گیرد؛ و چاره، چون موردهای کهنه تر آن در سرزمین چنگ اندازی شده ی کُره یا اسراییل، سرکوب بدست رژیمی نظامی و سرکوبگر است که همه سویه از سوی امپریالیست ها پشتیبانی شده و می شود:
ژاندارمی باتوم بدست و خوب پروار شده برای سرکوب خودی و غیر خودی! ولی، آیا خواهند توانست از چنان خلقی دلاور، خوش خوی، مهربان و مهمان نواز، چنین جانوری بسازند؟! پرسشی که پاسخ آری به آن، بس دشوار است؛ گرچه، سازند سرمایه داری است که اگر از هر کار دیگری نیز برنیاید، در دگردیسه نمودن هستی و خرد آدمی بگونه ای که برای دستیابی به پول و سرمایه جان بدهد، استاد است! نمونه های خوب و دمِ دست آن، کهنه آخوندهای دو ریالی روضه خوان سال ها پیش و برخی پابرهنه های اسلام پناه پیش از انقلاب و به نان و نوا رسیده ی کنونی اند که سر از پا نمی شناسند و حتا خدا را هم بنده نیستند!

برگرفته از نوشتار «چگونگی برخورد به ՛طرح خاورمیانه نوین՝ در گرانیگاه آن!»، ب. الف. بزرگمهر   ۱۷ فروردین ماه ۱۳۹۵  

http://www.behzadbozorgmehr.com/2016/04/blog-post_28.html

۳ ـ امیدوارم روزی فرا برسد که کردستان بزرگ (اکنون پراکنده در میان کشورهای ترکیه، روسیه، ایران، عراق و سوریه) کشوری مستقل و به هم پیوسته شود؛ ولی می پندارم، چنین رویایی بدون آزادی و استقلال دیگر خلق های پیرامون و فرارویی فرهنگ آن ها به ترازی که تنها با برقراری «انترناسیونالیسم پرولتری» (کارگرهمبستگی جهانی) امکان پذیر است، شدنی نیست و در شرایطی که زیر نام الله، همه را بجان هم انداخته  و الله اکبر گویان یکدیگر را به خاک و خون می کشند تا چه اندازه کارهای دیگری باید انجام پذیرد تا بدانجا برسیم.

 نکته ی تاریخی بسیار مهم دیگری را بویژه در مورد کردها نیز یادآور می شوم؛ از دید من، هیچ خلقی در منطقه ی خاورمیانه به اندازه ای کردها چوب «شووینیسم» (ملی گرایی تندروانه) خود را نخورده اند. از «شووینسیم» آن ها، دیگر خلق های پیرامون شان همیشه کلاه های خوبی برای خود ساخته اند؛ در حالیکه خود کردها بی کلاه برجای مانده اند؛ از سلاح الدین ایوبی گرفته تاکنون و در این باره، البته بیش تر منظورم کشورهای دیگر کردنشین است. کردهای ایران، برپایه ی تجربه ی تاریخی خود و همپیوندی با یکی از نیرومندترین حزب های چپ خاورمیانه و جهان در دوره ای از تاریخ ایران (حزب توده ایران) که شوربختانه دوران کنونی را دربرنمی گیرد، تا آنجا که می دانم، بسیار بهتر از کردهای عراق و سایر جاها عمل نموده اند. در دوره ی کنونی، بویژه همه ی ما و نه تنها کردها باید چهارچشمی برخی رهبران کرد که آشکار و پنهانی با امپریالیست ها نرد عشق می بازند را بپاییم. این نکته ای است که باید به خاطر خود خلق کرد به آن حساس باشیم و یادمان نرود که کوچک ترین گام نادرست و ناشایستی از سوی چنان رهبرانی که بوی آلودگی از آن ها برمی خیزد، می تواند در نخستین گام، این خلق مهربان و مهمان نواز و دلیر و فداکار را به کارزار خونین بکشاند. به گفته ی ای. اچ. کار. تاریخدان انگلیسی:
تاریخ به ما نمی گوید چکار کنیم؛ ولی می آموزد که چکار نکنیم!

برگرفته از یادداشتِ «یکبار دیگر، دود از کنده برخواهد خاست!»، ب. الف. بزرگمهر   هفتم شهریور ماه ۱۳۹۲ (درج شده در «گوگل پلاس»)

https://www.behzadbozorgmehr.com/2013/09/blog-post_9263.html

بیش از آنکه از «خاموشی و بیکارگی نهادهای جهانی» ناخشنود و آزرده باشید ...

بیش از آنکه از «سکوت و بی‌عملی نهادهای بین‌المللی»* ناخشنود و آزرده باشید که کم و بیش همگی شان ابزار دست ششلول بندهای جهان، نامور به «جامعه جهانی» بوده و به این یا آن شَوَند و از همه برجسته تر: پوشاندن همسویی و همراهی آزمندانه و زیرِ جُلیِ خود با خداوندان سرمایه ی جهان، کارکردی بر بنیاد «همزیستی آشتی آمیز («صلح») بی رنگ و بو» («پاسیفیسم») را پی می گیرند و بیکارگی شان را از دیدگانِ توده های کار و رنج خودی و ناخودی پنهان می دارند، از خاموشی خود و چشم براه دیگران برای کمک رسانی نشستن و بیرون دادن بیانیه هایی رویهمرفته بر همان بنیاد که به گاو و گوسپند کسی زیان نمی زند و آبی برای توده های مردم ایران گرم نمی کند، باید اندیشناک و نگران بود. روی سخنم در اینجا این یا آن گروه، رسته و سازمان بگونه ای ویژه نیست؛ اشاره ام به جان ها و روان های آغشته ی به چنین نگرش و رویکردی سترون و نازاست که گریبان شمار بسیاری از روشنفکران هموند سازمان های رستایی و سیاسی ایران را گرفته و ناتوان شان نموده است:
از گروهبندی های بیکاره ی چپ نما از آن میان، مرده ریگ برجای مانده از نشانه گذارترین سازمان سیاسی تاریخ ایران در سال های ۱۳۲۰ـ ۱۳۲۷ گرفته تا بسیاری دیگر از سازمان های رستایی ـ سیاسی کنونی که گردانندگان برخی های شان، روشنفکران چُس مرده ی بیکاره ای بیش نبوده به همین درد دچارند؛ روشنفکرانی گاه جا خورده در میان طبقه کارگر که بهترین کاری که از دست شان برمی آید، بیرون دادن بیانیه های بیش تر بلند بالاست و بس!

باید چه در سخن و چه در کردار راه خود را به پشتوانه ی دیدگاه طبقاتیِ خوب سمتگیری شده بسود «طبقه کارگر» و لایه های زحمتکشان پیرامون آن از چنین جاخوردگانی که در میانه ی جنگ میان دشمنانی پاسدار هستینگی کنونیِ جهان بسود از ما بهتران جهان، آرنگ های همزیستی آشتی آمیزی بی رنگ و بو سر می دهند، جدا نمود.

برای نمونه با همین آرنگ «نه به جنگ، نه به سیاست‌های جنگ‌افروزانه» یاد شده در یادداشت زیر با چشم پوشی از این نکته که کسانی چو من شاید آن را بگونه ای دیگر ریخت بندی («فرمول بندی») نمایند، با همه ی توان پا به میدان نهید و به خیابان ها بیایید تا واکنش «گروهبندی های خرموش اسلام پیشه ی فرمانروا بر میهن مان» را ببینید! چنین کاری (در کنار و همراه با بیانیه بیرون دادن) هم برای خودتان سودمند و آموزنده خواهد بود و هم برای توده های مردمی که آن را دیده یا می شنوند؛ کوچک ترین دودلی بخود راه نمی دهم که بگویم:
ترس و نگرانی خرموش ها دوچندان خواهد شد؛ آن ها در پی داد و ستد سیاسی و ... با امپریالیست ها هستند و مانند همیشه از توده های مردم گرد آمده بویژه اگر سازماندهی داشته باشند، ترس مرگ دارند.

برای همگی ما سرمشق باید آن جوانان دلاوری در کازرون، ایذه، سنندج و بیشمار جاهای دیگری باشد که سینه های شان را سپر گلوله های خرموش های آدمکش نمودند و جاودانه شدند؛ سرمشق مان باید دختران و زنانی برخاسته از دامنه ی گسترده ای هازمانی باشد که پا به خیابان ها نهاده و شوریدند.

با آرزوی پیروزی برای تان:

سرنگون باد گروهبندی های خرموش اسلام پیشه ی فرمانروا بر میهن مان در جنگی ساز و برگ یافته به جنگ ابزار!

برپا، پایدار و پیروز باد پیشانی یگانه ی خلق های ایران برهبری طبقه کارگر!

ننگ و نفرت بر همه ی رژیم هایی که به هر شوند سودجویانه و کوته بینانه از رژیم تبهکارِ دزدان اسلام پیشه ی ننگ ایران و ایرانی پشتیبانی می کنند!

ب. الف. بزرگمهر   یکم تیر ماه ۱۴۰۴

* هشدار در رابطه با تشدید تهدیدات جنگ‌طلبانه و خطر جدی گسترش جنگ

همکاران عزیز و زحمت‌کش در شرکت واحد اتوبوسرانی تهران و حومه و دیگر هم‌قطاران گرامی در سراسر کشور،

با توجه به بحرانی‌تر شدن روزافزون شرایط جنگی در کشور ــ به‌ویژه تأثیرات آن بر وضعیت معیشتی، شغلی، و هستی و جان ما کارگران در تهران و سراسر کشور، از جمله کارگران و رانندگان شرکت واحد اتوبوسرانی، کارکنان مترو، کارگران خدماتی شهرداری، رانندگان ناوگان حمل‌ونقل بین‌شهری، و رانندگان کامیونی که مسئول جابه‌جایی مایحتاج مردم از شهری به شهر دیگر هستند ــ و با در نظر گرفتن تداوم بمباران‌ها به‌طور روزانه در تهران و مناطق دیگر کشور، اضطراب و نگرانی عمومی، و ترس گسترده از ویرانی و کشتار مردم بی‌گناه، و همچنین در ادامه‌ی بیانیه‌ی مشترکی که چند روز قبل همراه با جمعی از تشکل‌های مستقل کارگری منتشر کردیم، بر نکات زیر تأکید می‌کنیم:

تهدیدهای اخیر دونالد ترامپ ــ از جمله دستور به تخلیه‌ی تهران، شهری با جمعیتی نزدیک به ۱۴ میلیون نفر همراه با حومه‌اش ــ و احتمال جدی دخالت مستقیم نظامی آمریکا در حمایت از اسرائیل، نه‌تنها موجب نگرانی و انزجار عمیق ما کارگران و تهیدستان شده، بلکه صدای برخی از نزدیک‌ترین چهره‌های سیاسی به خود او را نیز درآورده است. ما کارگران، این تهدیدات خشونت‌بار را بسیار جدی می‌گیریم و آن‌ها را، در کنار حملات نظامی اسرائیل، قویاً محکوم می‌کنیم.

سکوت و بی‌عملی نهادهای بین‌المللی، از جمله سازمان ملل، و همراهی شرم‌آور دولت‌های اروپایی ــ به‌ویژه آلمان، انگلستان و فرانسه ــ با این تهدیدات سلطه‌طلبانه، تجاوزکارانه و غیرقابل توجیه، عملاً به دامن‌زدن به جنگ منجر شده است؛ جنگی که اکنون به پروژه‌ای رسمی، مشترک و آشکار از سوی دولت‌های جنایت‌پیشه‌ی آمریکا و اسرائیل، با تأیید و همراهی دیگر دولت‌های غربی، تبدیل شده است: پروژه‌ای برای ویرانی، کشتار انسانی، نابودی محیط‌زیست ایران، و تداوم سرکوب و بی‌حقوقی در کشور.

چه بر سر این دنیا آمده که میلیون‌ها انسان در کشوری دیگر، در برابر چشم جهانیان و در تضاد آشکار با همان قوانین بین‌المللی که خود تدوین کرده‌اند، در تلویزیون‌ها و شبکه‌های اجتماعی به‌راحتی به نابودی خانه و زندگی‌شان و به کشتار تهدید می‌شوند؟

افکار عمومی و جنبش‌های آگاه و صلح‌طلب در آمریکا، اروپا و دیگر نقاط جهان باید حکومت‌های آمریکا و اسرائیل را وادار به توقف کامل حملات نظامی و پذیرش آتش‌بس کنند. حکومت جمهوری اسلامی نیز باید با جدیت و شفافیت کامل در جهت توقف جنگ و تحقق آتش‌بس فوری اقدام کند. ادامه‌ی این جنگ برای مردم و آینده‌ی ایران و منطقه فاجعه‌بار خواهد بود.

ما مردم آزادی‌خواه و برابری‌طلب ایران و جهان باید با صدایی هرچه رساتر، خواهان آتش‌بس فوری شویم.

مبارزات عدالت‌خواهانه‌ی ما کارگران در ایران، همواره با سرکوب و خصومت ساختاری حاکمیت استثمارگر، سرکوب‌گر و ضدکارگر مواجه بوده است؛ تقابلی که طی بیش از چهار دهه، بهای سنگینی برای کارگران و خانواده‌هایشان داشته است: از زندان و اخراج و شلاق گرفته تا تهدید، ضرب‌وشتم و محرومیت‌های معیشتی. این مبارزه‌ی طبقاتی، که بی‌تردید ادامه خواهد یافت، نه برای آن بوده و نه خواهد بود که ما را به گوشت دم توپ اسرائیل، آمریکا و متحدان آن‌ها تبدیل کند. تکیه‌گاه این مبارزه، نیروی مستقل، جمعی و سازمان‌یافته‌ی کارگران، مردم حق‌طلب، و طبقه‌ی جهانی کارگر است؛ مبارزه‌ای که نه‌تنها هیچ وابستگی به قدرت‌های امپریالیستی ندارد، بلکه از دخالت‌ها و مداخلات آن‌ها متحمل آسیب‌های جدی شده و به بنیان‌های اجتماعی و همبستگی طبقاتی‌اش ضربه وارد کرده است.

ما بار دیگر از همه‌ی نیروهای صلح‌طلب در سراسر ایران و جهان ــ به‌ویژه تشکل‌های کارگری، سازمان‌ها، احزاب، گروه‌های زیست‌محیطی، سازمان‌های زنان، دانشجویی، مدنی، حقوق‌بشری و جنبش‌های ضدجنگ ــ می‌خواهیم که قاطعانه خواهان آتش‌بس فوری و پایان جنگ شوند و برای تحقق صلحی پایدار تلاش کنند؛ صلحی که جان مردم را از فاجعه‌ی پیش‌ رو نجات دهد و در پرتو آن، ما کارگران و مردم محروم و زحمت‌کش بتوانیم با تکیه بر تشکل‌های مستقل خود، سرنوشت‌مان را به‌دست گیریم.

در این شرایط پرمخاطره و ناامن، که جنگ، ناامنی، ویرانی و سرکوب بر زندگی ما سایه افکنده، آگاهی، همبستگی و همیاری جمعی ابزارهایی مؤثر برای حفاظت از جان، کرامت و آینده‌مان هستند.

نه به جنگ – نه به سیاست‌های جنگ‌افروزانه

آتش‌بس فوری، خواست بلافاصله‌ی ماست

چاره‌ی کارگران و زحمت‌کشان، وحدت و تشکیلات است.

سندیکای کارگران شرکت واحد اتوبوسرانی تهران و حومه

برگرفته از «تلگرام»   ۳۱ خرداد ماه ۱۴۰۴

گوشزدی بایسته به لات بی همه چیز «یانکی» و دَم و دستگاه اهریمنی اش ـ بازپخشش

زمزمه هایی بگوش می رسد که آهنگ یورش به ساختارهای هسته ای و نفت و گاز ایران را از مغز گنجشکی تان بیرون نکرده و می خواهید به هر ترفندی، آن را با پیشگامی «نادان یابو»ی سزاوار تیرباران به انجام برسانید. در اینجا همچنان بگونه ای همه سویه به آن نمی پردازم و تنها به هشدار و گوشزدهایی فشرده در چند بند بسنده می کنم؛ باشد تا آن مغزهای خشک و آچمز شده، اندکی جابجا شده، گچ و آهک و خرده شیشه و آت آشغال های آن اندکی هم شده فرو ریزند:
الف. یورش به ساختارهای هسته ای و نفت و گاز ایران، نه تنها کوبشی کاری به رژیم دزدسالار فرمانروا بر ایران نیست که به این شوند که از دید بسیاری از ایرانیانی که دستکم جویی خِرَد در سر دارند و می پندارم من نیز از آن بی بهره نیستم، چنان یورشی دستاوردهای اختسادی چندین دهه ایران را نشانه می گیرد، خشم گسترده ی مردم ایران را برخواهد انگیخت؛ اینکه چون نمونه گفته شود: می خواهیم با این کار شاهرگ اختسادی رژیم تروریست پرور اسلام پیشگان را بزنیم که دیگر سرمایه ای برای کمک به «تروریست» های سامان پیرامون خود نداشته باشند، بهانه ای ریشخندآمیز بیش نبوده و نیست؛ زیرا آن ساختارها به هر رو از آن ایران و ایرانیان است که دزدان میوه چین انقلاب شکوهمند توده ایِ سال ۱۳۵۷ آن ها را از کف شان ربوده اند. این کاریای خود مردم ایران است که آن ها را از چنگ شان بیرون آورده و این رژیم پلید را به گورستان تاریخ بسپارند. «تنها چیزی که از آنِ توده های مردم ایران نیست، خودِ رژیم دزدسالار فرمانروا بر این کشور باستانی است»؛۱

ب. با انجام چنان کاری ناشایست، در کردار به رژیم پوشالی خرموش پرور که توده های مردم ایران از دست شان به تنگ آمده اند، یاری می رسانید تا هم باری دیگر از این ستون به ستون دیگری بجّهند و هم بخشی از نیروهای سردرگم بویژه در لایه های میان به بالای هازمان ایران را بهتر و بیش تر پشتوانه ی خود کرده، نوجوانان را چون روزهای جنگ با «صددام» به پیشانی های جنگ کشانده به کشتن دهند؛۲

پ. گشودن دست رژیم پوشالی در سرکوب گسترده ی نیروهای ناهمداستان با خود از «ناخودی» گرفته تا «خودی» که از چندی پیش به این سو در کار بازیافتن یکدیگر بر بنیاد پیشرفت ناگزیر روندی طبقاتی بوده و بسته به تراز نیروها و اندازه ی شتاب آن روند، چنانچه با دستکاری از بیرون ایران کژدیسه نشده و از هم نپاشد، دیر یا زود مرزهای ساختگی گرانبار شده بر دوش شان از سوی دشمنان همبستگی و یگانگی خلق ها و توده های ملت های ایران را زیر پا نهاده و در پیکار با دشمن درونی (دزدان میوه چین انقلاب) و دشمنان پیرامونی برهبری «یانکی» ها همسو و همگام خواهند شد؛۳

ت. به شَوَند پهناوری ایران، هر اندازه هم که یورش تان سنگین و سهمگین باشد، نه تنها نخواهید توانست کار را در یک زینه و در بازه ی زمانی کوتاهی سر و سامان دلخواه داده و به سرانجام برسانید که بیم شکست و روسیاهی همه سویه و بی آبرویی تازه ای در پهنه ی جهانی را بجان خواهید خرید؛۴ در این باره، بویژه ناگزیرم این نکته را نیز بی هیچ گزافه گویی به همگی تان از تو لات بی همه چیز و دَم و دستگاه اهریمنی ات گرفته تا آن یابوی دزد پرونده دار در دادگستری «عزراییل» خوب زین شده برای انجام فرمایش های تان یادآوری کنم که با کشوری باستانی و نشانه گذار در جهان روبرویید که حتا چنانچه نیروی رزمی رژیم پوشالی کنونی را نادیده بگیریم و آزمون های تاریخی فرار برخی از فرماندهان ترسوی کنونی از پیشانی های نبرد با «صددام» و توسری خوردن های جانانه در همین دوره از نیروهای رزمی «عزراییل» گواهی بر درستی آن است، توده های مردم ایران به آسانی شکست نخواهند خورد؛ گواه آن بجز سایر باره های تاریخی، همان نمونه ی جنگ با «صددام » است که فرزندان توده های مردم (کارگران و زحمتکشان) همراه با روشنفکران خلقی در دوره ای با دستان تهی در برابر آن نوکر بیشرم و آبروی خودتان ایستاده و سپاه تا بُن دندان ساز و برگ داده شده از سوی همه ی کشورهای امپریالیستی و دیگران را ناچار به گریز از خرمشهر نمودند؛۵ یادتان باشد که دود چنان خریّتی، چنانچه به آن دست یازید، به چشمان کورشده ی خودتان نیز خواهد رفت؛

ث. برجسته ترین پیامدی که چنان نابکاری همراه خواهد داشت، شاید هرج و مرج گسترده ای باشد که شما، گروه دوزخی «قَحبه قَجَر» و برخی پسماندگان رژیم شاه گوربگور شده بویژه به آن اُمید بسته اید تا در پی، همبستگی دیرینه و گاه چندین هزاره ی خلق ها و ملت های ایران زمین را از هم گسسته و زمینه ی تکه تکه شدن ایران زمین را بهتر و بیش تر از آنچه رژیم تبهکار فرمانروا بر ایران، دانسته یا ناخودآگاه زمینه های آن را چیده، فراهم آورید (سناریوی بنیادین برای «یانکی» ها)؛ ولی دستیابی به چنین آماجی، حتا چنانچه برنامه ریزی تان خوب پیش برود، زمانبر بوده و این خود با نادیده گرفتن آخشیج های دیگرِ دست اندر کار، دامنه ی ریسک و ناکامی را گسترش بیش تری می بخشد.

از همه ی آنچه آمد دو برآیند زیر را یادآور می شوم:
یکم. «... رژیم دزدان اسلام پیشه [که] دستِکم از سال ۱۳۸۸ به این سو از هیچگونه مشروعیتی در میان توده های مردم ایران برخوردار نبوده و نیست»۶ از چندی پیش به این سو، سراشیب سرنگونی را می پیماید؛ اینکه چرا چنین میوه ی تلخ و گندیده ای، همچنان روی درخت تناور میهن مان آویزان بوده و تلوتلو می خورد، پیش و بیش از هر شَوَند دیگری به ناتوانی و نایکپارچگی نیروهایی که می بایستی نخش پیشاهنگ در جنبش دیرپای کنونی را بر دوش گرفته و آن را رهبری کنند، بازمی گردد (آخشیج ذهنی از دیدگاه «سوسیالیسم دانشورانه»)؛ وگرنه، «آرنگ (شعار) سرنگونی چنین رژیم سر تا پا دزد و تبهکاری دستِکم از سال ۱۳۸۸ خورشیدی به فرمانی تاریخی فراروییده و دیرکرد در جامه ی کردار پوشاندن به آن، همانگونه که گواه آنیم، به پوسیدگی و میان تهی شدنِ هر چه بیش تر اختساد و هازمان و بازتاب آن در سیاست می انجامد.»۷ همه ی این ها را چنانچه اَروسکان نمایشی جلوی پرده ی امپریالیست ها از آن میان، لات بی همه چیز «یانکی» بدرستی درنیابند، برآورد کنندگانی ویژه کار در پشت پرده نیک می دانند و همه ی کوشش خود را بکار گرفته و می گیرند تا روند سرنگونی را با ترفندهای گوناگون و از آن میان، خزیدن بزیر پوست جنبش فراگیر توده ای که هم اکنون نیز نشانه های آن بخوبی دیده می شود، بدست گرفته، نگذارند نیروهای راستین چپ مهار کار و کارزار را در چنگ خود گیرند. درست به همین شوند است که از سویی خواهانِ سرِ پا نگه داشتن رژیمی که دیگر به تیزی بند است، هستند و از سوی دیگر به هرج و مرج دامن زده و در چارچوبی دلخواه به آن میدان می دهند؛ زیرا از تراز فزاینده ی آگاهی دربرگیرنده (عمومی) ی کارگران و زحمتکشان که در سال های کنونی بکوشش جانبازانه و دلاورانه ی کنشگران سیاسی و هازمانی بر آن بسی افزوده شده بخوبی آگاهند؛ شیوه ی کارکردشان که بروشنی در رفتار لات بی همه چیز «یانکی» بازتاب می یابد را می توان در این زبانزدِ پرآرشِ پارسی یافت که می گوید:
«دیگی که برای من نجوشد، [می خواهم] سر سگ در آن بجوشد.»۸ 

دوم. «چنین تبهکاری بزرگی، بنیان های اختسادی ـ هازمانی ایران را سست نموده، زمینه ای درخور برای فروپاشی سرزمینی فراهم خواهد نمود؛ بخودی خود باید روشن باشد که آماج امپریالیست های ꞌیانکیꞌ و تا اندازه ای برادران شیر به شیر ꞌانگلوساکسونꞌ شان نیز [اینک که کشتی رژیم دزدسالار درمانده هر روز بیش تر به گِل می نشیند،] همین است.»۹

فشرده ی سخن آنکه دشواری و چالش بزرگ شما گروهبندی های توسری خور خرموش های اسلام پیشه ی بجان مردم ایران افتاده که به یاری و همدستی شان، شیره ی جان ایران زمین را می مکید، نیست که جنبش فراگیر و رویهمرفته آگاه کارگران و زحمتکشان ایران است که از برآمد آن ترس مرگ دارید.  

ب. الف. بزرگمهر   چهارم اردی بهشت ماه ۱۴۰۴

https://www.behzadbozorgmehr.com/2025/04/blog-post_46.html

پی نوشت:

۱ ـ برگرفته از یادداشتِ «چنانچه دندان تان برای گوشمالی خرموش ها می خارد، این تنها و بهترین گزینه خواهد بود» ب. الف. بزرگمهر   ۱۵ مهر ماه ۱۴۰۳

https://www.behzadbozorgmehr.com/2024/10/blog-post_92.html

۲ ـ «ناساز با آنچه از زبان مزدوران ایرانی تبار نانخور باخترزمین با فرنام های گوناگون پژوهشگر، کارشناس و ... بیرون می آید و این چند روز خود را بزور واداشته ام به برخی از ستیزه های پیش پا افتاده شدن در میز گردها که بیش تر به تراشیدن سر یکدیگر آرایشگرهای بی مشتری مانده می ماند گوش و چشم سپارم، یورش به اینگونه سازه ها [ساختار های هسته ای و نفتی و ...]، نه تنها سرنگونی جَک و جانوران بجان مردم ایران افتاده را در پی نخواهد داشت که آن ها را پایدارتر نموده، افزایش خَریّتِ مذهبی بسودشان را دامن خواهد زد.» (همانجا)

۳ ـ «... هر دو رژیم دزدان اسلام پیشه ی فرمانروا بر ایران و تبهکاران فراراست تمرگیده در بالاترین جایگاه های فرمانروایی ꞌعزراییلꞌ، یکی بیش تر دانسته و آگاهانه و دیگری تا اندازه ای کورکورانه، بازیگران نمایشی خونین به کارگردانی امپریالیست های «یانکی» و انگلیسی هستند؛ و انگیزه ی بنیادین جنگ و خونریزی در هر دو کشور، واپس راندن، به خاموشی واداشتن و بگاه بایسته، سرکوب توده های میلیونی مردم برای جلوگیری از دستیابی به خواست ها و هوده های دادخواهانه ی خود و نیز آفرینش پراکندگی، ستیزه جویی و دشمنی میان خلق ها و ملت ها زیر پوشش های گوناگون و از همه برجسته تر بر بنیادِ جداگانگی های دینی و آیینی با آماجِ پایمال نمودن همزیستی آشتی جویانه (صلح) در میان شان است که هم در آن کشور ꞌعزراییلꞌ زده و هم در ایران از زمینه های تاریخی نیرومندی برخوردار است.» (همانجا)

۴ ـ برجسته ترین شوندها، پهناوری ایران در سنجش با کشورهای پیش تر چنگ اندازی شده از آن میان، عراق و افغانستان در همسایگی کشورمان، بالارفتن ریسک به پیروزی نرسیدن و دست نیافتن به حتا نخستین آماج های نظامی و سیاسی، هزینه های سرسام آور چندین و چند برابری در سنجش با کشورهای یاد شده و واکنشی با زمینه های نیرومند تاریخی، نه تنها در چارچوب سرزمین کنونی ایران که در منطقه ی پهناوری پیرامون آن و فراهم شدن شرایطی مهارنشدنی است که بجای کم ترین دستاوردی، واگرد و شکستی همه سویه در پی داشته و ناچار شوند با شتاب از منطقه بیرون بروند. ناگفته روشن است که یکی از پیامدهای چنان شکستی، فراهم شدن بی درنگِ زمینه ی سرنگونیِ همه ی رژیم های منطقه ای پهناور از آن میان، رژیم خرموش های تبهکار فرمانروا بر ایران بدست توده های مردم بجان آمده خواهد بود؛ رژیم هایی خودکامه و وابسته که کمابیش همگی شان به پشتوانه ی کمک های همه سویه ی سیاسی و اقتصادی و پشتیبانی نظامی امپریالیست ها برهبری «یانکی» ها همچنان، زیست ننگین شان را پی می گیرند.

برگرفته از یادداشتِ «آماج های «یانکی» ها رویکردی منطقه ای و چندگانه، فراتر از نمایش یورش به ایران دارد»  ب. الف. بزرگمهر   چهارم تیر ماه ۱۳۹۸

https://www.behzadbozorgmehr.com/2019/06/blog-post_324.html

۵ ـ یکی از دردناک ترین تبهکاری های رژیم پوشالی دزدان اسلام پیش، بگمان بسیار خوش رخسی (رقصی) برای «یانکی» ها و همپالکی های شان در اروپای باختری:
«جاده صاف کن های یانکی ها در جمهوری اسلامی، «فاتح خرمشهر»: [رفیق قهرمان سرهنگ بیژن کبیری] را تیرباران کردند!»

https://www.behzadbozorgmehr.com/2014/01/blog-post_2302.html

۶ ـ «... رژیم دزدان اسلام پیشه، دستِکم از سال ۱۳۸۸ به این سو از هیچگونه مشروعیتی در میان توده های مردم ایران برخوردار نبوده و نیست و روند غلتیدنِ آن به پای بوسی کشورهای امپریالیستی نیز به نوبه ی خود، هیچگونه هماوندی سرراست یا حتا ناسرراست با ꞌانتخابات آزادꞌ در چارچوب سامانه ی سرمایه داری ندارد»

برگرفته از یادداشتِ «سرنگونی رژیم دزدان اسلام پیشه از راه جداسری و تکه تکه نمودن پیکار جنبش انقلابی، شدنی نیست! »  ب. الف. بزرگمهر   ۲۴ تیر ماه ۱۳۹۵

http://www.behzadbozorgmehr.com/2016/07/blog-post_15.html

۷ ـ برگرفته از یادداشتِ «ایرانِ جان ننه شان: «اسلامی»، چنین جای بی در و پیکری است»  ب. الف. بزرگمهر   نهم آبان ماه ۱۴۰۱

https://www.behzadbozorgmehr.com/2022/10/blog-post_79.html

۸ ـ « جلوگیری از سازمانیابی توده های مردم ایران و در پیشاپیش آن ها طبقه کارگر و زحمتکشان پیرامون آن، در کُلّیت خود به هیچ رو کورکورانه نیست و همه ی مزدوران امپریالیسم در آن نقش دارند ...»

برگرفته از یادداشتِ «پیشبرد سیاستی دانسته و آگاهانه بسود امپریالیست ها» ب. الف. بزرگمهر   ۱۹ شهریور ماه ۱۳۹۷

https://www.behzadbozorgmehr.com/2018/09/blog-post_90.html

۹ ـ پرداختن به دیگر آماج های پیوسته و هماوند با یکدیگر امپریالیست های «یانکی» از آن میان، زایش پراکندگی و دو دستگی ها و چند دستگی های هر چه بیش تر میان نیروهای پیشروی اجتماعی و سیاسی، دامن زدن سرراست و ناسرراست به گونه های گوناگونی از ملی گرایی آمیخته به کیش و آیین اسلام، پیشگیری از خیزش های توده ای سراسری و بویژه ناکام نمودن شان در پدیداری پیشانی بایسته و درخور بری سرنگونی رژیم های خودکامه و از آن میان، رژیم خرموشی اسلام پیشگان فرمانروا بر میهن مان، در چارچوب این یادداشت نمی گنجد ... در اینجا تنها به این سخن باریک و پاکیزه اشاره می کنم و بویژه روی سخنم با نیروهای با گرایش چپی است که زمینه ها و رگه های ملی گراییِ نیرومندی، بس ناسازگار با شیوه برخورد طبقاتی «سوسیالیسم دانشورانه»، در رویکردهای سیاسی شان چشم را می آزارد:
بنیاد سیاست امپریالیستی در زمینه ی دستکاری های اجتماعی، نه تنها در ایران که در بسیاری دیگر از «کشورهای پیرامونی» که از آمادگی خیزش های توده ای با رویکردی دادخواهانه بسود نیروهای رنج و کار برخوردارند، روی جُستار ملی و دامن زدن به ملی گرایی کانونمند شده است.

برگرفته از یادداشتِ «آماج های «یانکی» ها رویکردی منطقه ای و چندگانه، فراتر از نمایش یورش به ایران دارد»  ب. الف. بزرگمهر   چهارم تیر ماه ۱۳۹۸

https://www.behzadbozorgmehr.com/2019/06/blog-post_324.html

چنانچه دندان تان برای گوشمالی خرموش ها می خارد، این تنها و بهترین گزینه خواهد بود ـ بازپخشش

تنها چیزی که از آنِ توده های مردم ایران نیست، خودِ رژیم دزدسالار فرمانروا بر این کشور باستانی است.

این روزها بویژه پس از موشک پرانیِ چون بارِ پیشین، همراه با آگاهی رسانی بهنگام به «یانکی» ها و به همین شَوَند، بیش تر نمایشی رژیم دزدسالار خرموش های اسلام پیشه ی سوار شده بر کول توده های مردم ایران به خاک «عزراییل» به نام خونخواهی این و آن عرب مزدورِ سر به نیست شده و سخن سرایی و بیش از آن، آوازه گری بر سر پاسخِ گویا سهمگین و زیر و رو کننده از آن سو به بهانه ی پشتیبانی از خاک خود فراز دیگری یافته و درباره ی چند و چون به انجام رساندن آن نیز گزینه های چندی از آن میان یورش به سازه های هسته ای و نفتی ایران به میان آمده است.

در این یادداشت کوتاه و تا اندازه ای شتابزده به چرایی، انگیزه ها و آماج های این جنگ و درگیری هم اکنون گسترش یافته که در نوشتارها و یادداشت های نه چندان کم شماری، برخی از برجسته ترین نکته های آن را شکافته و یادآور شده ام، نپرداخته و تنها به یادآوری دو نکته ی کلیدی از میان آن ها بسنده می کنم:   

الف. هر دو رژیم دزدان اسلام پیشه ی فرمانروا بر ایران و تبهکاران فراراست تمرگیده در بالاترین جایگاه های فرمانروایی «عزراییل»، یکی بیش تر دانسته و آگاهانه و دیگری تا اندازه ای کورکورانه، بازیگران نمایشی خونین به کارگردانی امپریالیست های «یانکی» و انگلیسی هستند؛ و

ب. انگیزه ی بنیادین جنگ و خونریزی در هر دو کشور، واپس راندن، به خاموشی واداشتن و بگاه بایسته، سرکوب توده های میلیونی مردم برای جلوگیری از دستیابی به خواست ها و هوده های دادخواهانه ی خود و نیز آفرینش پراکندگی، ستیزه جویی و دشمنی میان خلق ها و ملت ها زیر پوشش های گوناگون و از همه برجسته تر بر بنیادِ جداگانگی های دینی و آیینی با آماجِ پایمال نمودن همزیستی آشتی جویانه (صلح) در میان شان است که هم در آن کشور «عزراییل» زده و هم در ایران از زمینه های تاریخی نیرومندی برخوردار است.

با یادآوری ناگزیر آن دو نکته ی کلیدی به پاسخِ گویا سهمگین و زیر و رو کننده ی «عزراییل» یا باریک تر بگویم: تبهکاران فراراست تمرگیده در بالاترین جایگاه های فرمانروایی آن کشور کوجک و گزینه های آن می پردازم:
ـ سازه های هسته ای و نفتی و نیز کم و بیش همه ی دیگر ساختارهای گوناگونِ ساخته و برپا شده در ایران از آنِ رژیم دزدسالار فرمانروا بر این کشور باستانی نیست که کشورهای امپریالیستی و نوکران دست نشانده شان در دولت «عزراییل»، آن را بهانه ای برای سرکوب رژیم سزاوار سرنگونی گروهبندی های خرموش اسلام پیشه ی فرمانروا بر میهن مان وانموده و به آن دست یازند؛

ـ ناساز با آنچه از زبان مزدوران ایرانی تبار نانخور باخترزمین با فرنام های گوناگون پژوهشگر، کارشناس و ... بیرون می آید و این چند روز خود را بزور واداشته ام به برخی از ستیزه های پیش پا افتاده شدن در میز گردها که بیش تر به تراشیدن سر یکدیگر آرایشگرهای بی مشتری مانده می ماند گوش و چشم سپارم، یورش به اینگونه سازه ها، نه تنها سرنگونی جَک و جانوران بجان مردم ایران افتاده را در پی نخواهد داشت که آن ها را پایدارتر نموده، افزایش خَریّتِ مذهبی بسودشان را دامن خواهد زد؛

ـ چنین تبهکاری بزرگی، بنیان های اختسادی ـ هازمانی ایران را سست نموده، زمینه ای درخور برای فروپاشی سرزمینی فراهم خواهد نمود؛ بخودی خود باید روشن باشد که آماج امپریالیست های «یانکی» و تا اندازه ای برادران شیر به شیر «انگلوساکسون» شان نیز همین است؛ و بی هیچ گمان و گفتگو، ایرانیان و بویژه ایرانیان آگاه تر به چرایی و چند و چون چالش ها در برابر آن خواهند ایستاد؛

ـ این تبهکاری زمینه و آبشخوری درخور برای خرموش اسلام پیشه ی فرمانروا بر میهن مان فراهم می کند تا گروه های کم تر آگاه روشنفکران را هر چه بیش تر در دام گونه هایی ملی گرایی با یا بی پوشش مذهبی انداخته و پیرامون بسیار تهی شده ی خود که هم اکنون دستِ بالا ۷⸓ هوادارِ، آن هم بیش تر گرزبدستان و سرکوبگران پرخاش های توده ای دارد را بیش تر از چنان گیج و گول شدگانی پر نماید؛

ـ بدین سان که در اینجا بگونه ای دربرگیرنده به آن نپرداخته ام، این تبهکاری به گسستِ پیوندهای تاریخی سده ها و گاه یکی دو هزاره ی خلق های باشنده در سرزمین کنونی ایران که در پی سیاست های ایران برباد ده رژیم خرموش ها سخت آسیب دیده، خواهد انجامید؛ زمینه ی جنگ درونی و برادر کشی را هرچه بیش تر فراهم نموده و چنانچه همه چیز در چارچوب نخشه ی «یانکی» ها پیش برود به فروپاشی ایران زمین خواهد انجامید؛ و

ـ افزون بر آنچه در بالا آمد، یورش به سازه های نفتی و هسته ای و ... چنگ اندازی با آماج دستکاری در روندهای سیاسی کشوری دیگر نیز بشمار آمده، پیامدهای زیانبار و گاه بازگشت ناپذیری برای هر دو کشور خواهد داشت. باز هم بیش تر می توان گفت و نوشت؛ گرچه بگمانم همین اندازه بس باشد.

با این همه و با هشدار در این باره که برخورد با فرمانروایان یکی از دیگری دزدتر و پلیدتر رژیم اسلام پیشگان، بر دوش خود مردم ایران است، تنها نکته ی شایان درنگ و گزینه ای که بر جای می ماند، یکی بیش نیست:
تنها چیزی که از آنِ توده های مردم ایران نیست، خودِ رژیم دزدسالار فرمانروا بر این کشور باستانی است؛ ولی آن را چون «نفتالین بنت» و «نادان یابو» نمی توان ساده اندیشانه چون اژدها، هشت پا (اختاپوس) یا مار بدیده گرفت؛ این رژیم پلید بیش تر به دوالپایی می ماند که وختی روی کول کسی سوار شد و پاهای ریشه دارش را بدور کمر وی پیچید به آسانی نمی توان آن را جدا نمود و پایین آورد.

بدین سان، چنانچه با همه ی آنچه در بالا آمد و هشدار نیز داده شد، دندان تان برای گوشمالی خرموش ها می خارد، این تنها و بهترین گزینه خواهد بود:
شکار یکی یکی یا همگی با همِ خرموش ها!

نخستین خرموشی نیز که خودم پیشنهاد می کنم، آن آخوند چُسی: «گداعلی پیشین» یا همانا «سلطانعلی گدای ورشکسته و جفنگ گوی کنونی» است.

با این همه، کوچک ترین واکنشی نشان ندهید چیزی از شما کم نمی شود و به سود مردم هر دو کشور ایران و «عزراییل» است؛ چنانچه ریگی به کفش نداشته باشید ...

ب. الف. بزرگمهر   ۱۵ مهر ماه ۱۴۰۳

https://www.behzadbozorgmehr.com/2024/10/blog-post_92.html

دیکتاتوری سرمایه روشن تر از همیشه خود را در برجسته ترین کانون آن نشان می دهد ـ بازپخشش

با پیشرفت روند زمینگیری سرمایه داری در برجسته ترین کانون آن، دیکتاتوری سرمایه بیش از پیش و روشن تر از همیشه خود را نشان داده، پوستینِ ژنده پاره ی دمکراسی دروغینی که بیش از دو سده بر تن داشت را بدور می افکند.

پاسخی همچنان خوب سمتگیری نشده و نایکپارچه از سوی توده های مردمی دهه ها با ملی گرایی کور، خشن، زورگو و پایمال کننده ی هوده ی کشورهای دیگر ـ و نیز توده های مردم خود ایالات متحد ـ با نشانه گیریِ لات بی همه چیز «یانکی» و آن بخت جوی سنگدل تر از وی: «ایلان ماسک» که بیش از لات بی همه چیز «یانکی» و کسانی چون وی بیزاریم را برمی انگیزد، اینچنین است:
«دست از سر ما بردارید!»

راهنمایی و رهبری چنین مردمی منگ شده و سرگشته با شمار بسیاری در مرز دیوانگی بدوش چه کسانی است؟ آیا آن ها که باید پاسخگو باشند، کاریای خود را درمی یابند و با کنار نهادنِ سیاست های «سوسیال دمکراتیک» و حتا «لیبرال دمکراتیک» خود که تاکنون در سر دادن آرنگ های بی بوی «پاسیفیستی» در هواداری از همزیستی آشتی آمیز (صلح) میان ملت ها و خلق های جهان و بیرون دادن هر از گاهی بیانیه هایی که به گاو و گوسپند کسی آسیب نمی زند، فشرده شده، سمتگیری باریک طبقاتی بسود کارگران و زحمتکشان پیشه نموده، نابودی سامانه ای فرسوده و ناتوان که هر چه بیش تر پابرجا بماند، بیم نابودی آدمی و فرهنگ آن از پهنه ی گیتی بیش تر خواهد شد را پی خواهند گرفت؟

ب. الف. بزرگمهر   ۱۷ فروردین ماه ۱۴۰۴

https://www.behzadbozorgmehr.com/2025/04/blog-post_6.html 

***

مخالفان سیاست‌های ترامپ و اقدامات ایلان ماسک در ۵۰ ایالت آمریکا تظاهرات کردند

مخالفان دونالد ترامپ، رئیس‌جمهور آمریکا، و ایلان ماسک، مشاور او، در سراسر ایالات متحده در اعتراض به اقدامات دولت در زمینۀ کوچک‌سازی ساختار دولت، اقتصاد، حقوق بشر و برخی مسائل دیگر تظاهرات کردند.

بیش از ۱۲۰۰ تظاهرات در ۵۰ ایالت آمریکا با عنوان «دست از سر ما بردار!» با همکاری بیش از ۱۵۰ گروه ازجمله گروه‌های مدنی، کارگری، فعالان حقوق اقلیت‌های جنسی و جنسیتی برای روز شنبه ۱۶ فروردین برنامه‌ریزی شده بود.

معترضان، اقدامات دولت ترامپ از جمله اخراج هزاران کارمند دولت فدرال، تعطیلی دفاتر میدانی سازمان تأمین اجتماعی، بسته شدن کامل برخی نهادهای دولتی، اخراج مهاجران، محدودسازی حمایت‌ها از اقلیت‌های جنسیتی و کاهش بودجۀ برنامه‌های بهداشتی را محکوم کردند.

علاوه بر آمریکا و به‌طور خاص میدان ملی واشینگتن، هم‌زمان تجمعاتی در برخی کشورهای دیگر ازجمله مکزیک، فرانسه، آلمان و بریتانیا نیز در مخالفت با سیاست‌های دونالد ترامپ و اقدامات ایلان ماسک برگزار شد.

مخالفت‌ها با دولت ترامپ در دومین دوره ریاست‌جمهوری‌اش از زمانی شدت گرفته که دولت او، با تکیه بر طرحی موسوم به «پروژه ۲۰۲۵»، اقدام به بازسازی گستردۀ ساختار دولت فدرال، افزایش اختیارات ریاست‌جمهوری و اخراج کارکنان دولتی کرده است.

این تغییرات با هدف «افزایش بهره‌وری و مبارزه با بوروکراسی ناکارآمد» معرفی شده، اما منتقدان آن را تلاشی برای تمرکز قدرت در دستان رئیس‌جمهور می‌دانند.

کاخ سفید در واکنش به اعتراض‌ها تأکید کرده که دولت ترامپ در پی حفاظت از منافع ملی، افزایش کارآمدی نهادهای دولتی و صیانت از حقوق شهروندان آمریکایی است.

به‌گفتۀ مقام‌های دولت آمریکا، اقدامات اخیر نیز برای حذف ساختارهای ناکارآمد، کاهش هزینه‌ها و مقابله با سوء‌استفاده‌های سیستماتیک در خدمات اجتماعی انجام شده است.

لیز هیوستون، معاون سخنگوی مطبوعاتی کاخ سفید، در بیانیه‌ای اعلام کرد که دونالد ترامپ مصمم است از تأمین اجتماعی برای شهروندان واجد شرایط محافظت کند و دموکرات‌ها را متهم کرد که با پیشنهاد دادن این خدمات به مهاجران غیرقانونی باعث تضعیف این نهادها شده‌اند.

دولت ترامپ برای پیشبرد برنامه‌هایش به حمایت بدنه‌ای وفادار و محافظه‌کار در میان رأی‌دهندگان خود تکیه دارد که خواهان کاهش نقش دولت فدرال، سخت‌گیری در سیاست‌های مهاجرتی و بازنگری در تعهدات بین‌المللی ایالات متحده هستند.

در مقابل، منتقدان هشدار می‌دهند که این روند می‌تواند به تضعیف ارزش‌های دموکراتیک، افزایش نابرابری و بی‌ثباتی اجتماعی بینجامد.

بخش عمده‌ای از خشم معترضان متوجه اقدامات اخیر دولت ترامپ در حذف بیش از ۲۰۰ هزار شغل دولتی، کاهش گستردۀ خدمات عمومی، نگرانی از فشار اقتصادی ناشی از اعمال تعرفه‌های سنگین، لغو یا محدود کردن حقوق مهاجران، اقلیت‌های جنسی و جنسیتی، و پناهجویان است.

گزیده ای برگرفته از گزارشی در تارنگاشت دروغپردازِ و بی هیچگونه مسوولیتِ اخلاقیِ وابسته به وزارت امور خارجی یانکی ها: «رادیو فردا»   ۱۶ فروردین ماه ۱۴۰۴(بختی برای ویرایش این گزارش نداشتم.  ب. الف. بزرگمهر)

تو از من چابک تری پسر ... ـ بازپخشش

تو از من چابک تری پسر! چند تا تخم مرغ بالا انداختی؟

ب. الف. بزرگمهر   ۲۲ خرداد ماه ۱۴۰۰

https://www.behzadbozorgmehr.com/2021/06/blog-post_36.html



اهریمن خودپوی هستی ... ـ بازپخشش

خدا آنجا نیست! او در زیر دریاچه ای سرد و خاموش، برای همیشه به خواب رفته و هرگز برنخواهد خاست؛ این اهریمن است که در جنبشی جاودانه، زمین و زمان را به آتش کشیده و می کشد:
اهریمن خودپوی هستی، بی هیچ نیازی به تلنگر آفریدگاری!

ب. الف. بزرگمهر    ۱۹ اَمرداد ماه ۱۳۹۴

https://www.behzadbozorgmehr.com/2015/08/blog-post_13.html



۱۴۰۴ خرداد ۳۱, شنبه

می دانی دشواری کار در کجاست؟ روز و روزگار دگرگونی های بنیادینی نموده ...

ـ اینجوری که نمی شود؛ ما که با آن ها هم مرز نیستیم؛ هر اندازه هم بمب روی سر مردم آنجا هم بریزیم به اندازه ی نیروی زمینی کارساز نیست؛ گرچه هم مرز هم بودیم، نیروی زمینی مان در آنجا نه تنها کاری پیش نمی برد که شکست سختی از ایرانیان می خورد. ما می دانیم که بسیاری از مردم از چنان رژیمی ناخشنود و حتا خواهان نابودی آن هستند؛ ولی وختی پای چنگ اندازی به آب و خاک شان در کار باشد با چنگ و دندان برای کشورشان خواهند جنگید. جنگ شان با دستان تُهی در آبادان و خرمشهر در برابر رژیم تا بُنِ دندان ساز و برگ یافته ی «صددام» را نمی دانم دیده یا شنیده اید؟ اینگونه که پیش می رویم بزودی ساز و برگ رزمی کم خواهیم آورد و شما هم که هر بار شُل کُن سفت کن درآورده و از فرستادن نیروی رزمی تان به میدان شانه تهی می کنید ...

ـ می دانی دشواری کار در کجاست؟ ما دهه هاست به اسراییل کمک های همه سویه رزمی و فنی و اختسادی کرده و تاکنون نیز آن را پی گرفته ایم. خوب! در کنار کمک به اوکراین که با همه ی ولخرجی های پرزیدنتِ گیج و گولِ پیشین که به پای کمک های مان به شما نمی رسد، بارِ بسیار سنگینی بر دوش ما بوده و هست؛ روز و روزگار هم دگرگونی های بنیادینی نموده و همینگونه پیش برود، همین سَروَری آب رفته که هنوز از آن برخورداریم را از دست خواهیم داد. بچشم خود می بینی که با افزوده شدن هندوستان به آن شاخ دوگانه ی روسی ـ چینی، هم اینک با سه شاخ بزرگ در کنار شاخک های دیگری اینجا و آنجا روبروییم و ناچاریم نیروهای مان را با همه ی توان برای رویارویی با آن ها بسیج نموده، سازمان دهیم. تو از من سرِ جریان تعرفه ها دلخور شدی؛۱

جایی برای دلخور شدن نبود؛ من به شما دلبستگی ویژه ای دارم و می بینم که  هر دوی مان، در کار و کردار، بویی از زنده یاد: «آدولف هیتلر» برده ایم که مرا خرسند می کند؛ ولی سخن بر سرِ بهره وری های ملی مان است که من حتا اگر بخواهم، نمی توانم آن را زیر پا بگذارم و آنچه برایت گفتم با آنکه برجسته ترین آن هاست، ولی همه ی آن نیست. همان هنگام و اینک که گله مندانه سخن سر داده بودی با خود می اندیشیدم: چرا همه ی این سامان که اسراییل و غَزّه را نیز دربرمی گیرد به خاک خود پیوست نکنیم؟۲ اینگونه برای همه مان بهتر خواهد بود و بیش از هر چیزی دیگر جنگ و گریزی فرساینده دیگر در کار نخواهد بود و خواهیم توانست به کارهای روی دست مانده مان برسیم. امیدوارم دلگیر نشوی؛ شوندی هم برای آن نیست. جز آنکه همه ی این سامان به ایالتی تازه از «ایالات متحد» فراز می یابد و همگی، هم شما و هم آن ها که استخوان کشته شدگانِ شان را هر روز شخم می زنید، زیر یک پرچم از آسایش درخور برخوردار می شوید، چیزی دگر نخواهد شد.  

ب. الف. بزرگمهر   ۳۱ خرداد ماه ۱۴۰۴

پی نوشت:

۱ ـ بنگرید به یادداشتِ «به این آرش که به همین خشنود باش و خفقان بگیر!» در پیوند زیر: https://www.behzadbozorgmehr.com/2025/04/blog-post_65.html

۲ ـ برگرفته از یادداشتی نیمه کاره و بفراموشی سپرده به نامِ «چرا آنجا را پیوست خاک خودمان نکنیم؟»

شگفتی های بیش تری در راه است؛ برای آن ها آماده شوید!

ما سالیانه بیش از هر کشور دیگری در جهان میلیاردها دلار به آن ها کمک های گوناگون می کنیم؛ چرا آنجا را پیوست خاک خودمان نکنیم؟*

...

* رسانه آمریکایی: ترامپ اسرائیل را درباره آتش بس با یمن مطلع نکرده بود

ـ یک رسانه آمریکایی در پی ادعای دونالد ترامپ رئیس جمهوری آمریکا مبنی بر توقف حملات به یمن اعلام کرد که او اسرائیل را درباره آتش بس با یمن مطلع نکرده بود.

ـ این مقام اسرائیلی گفت: «ما از این موضوع خبر نداشتیم. ترامپ ما را غافلگیر کرد.»

ـ ترامپ روز سه شنبه به وقت محلی در کاخ سفید در دیدار با نخست وزیر کانادا مدعی شد: «حوثی‌ها نمی‌خواهند بجنگند» و بمباران‌های آمریکا متوقف خواهد شد.

برگرفته از «تلگرام خبرگزاری خرموش نشان ایر و اینا»   ۱۶ اردی بهشت ماه ۱۴۰۴

نه جناب مفتخوار اسلام! بسان «هندِ جگرخوار»، جگر مُعَظَّم لله را خواهند خورد

نه جناب مفتخوار اسلام!*  نمی دانم کدام ملت را می فرمایید؛ ولی تا آنجا که من می دانم، توده های میلیونی مردم ایران با آن بفرموده ی جنابعالی «رهبر معظم»، هماوندی هایی از ژادِ (جنس) جگر دارند و آنچنان به ایشان دلبسته اند که اگر دست شان به وی برسد، بسان «هندِ جگرخوار»، جگرِ مُعَظَّم لله را خواهند خورد. می توانی روشن مان کنی چگونه «کوه» در سوراخ موش می گنجد؟ با سپاس پیشاپیش، «و عَجِّل فَرَجَهُم»!

ب. الف. بزرگمهر   ۳۱ خرداد ماه ۱۴۰۴

* ملت ایران ارتباط قلبی با رهبر معظم انقلاب دارند

ـ نماینده ولی فقیه در سیستان و بلوچستان و امام جمعه زاهدان، ولایت فقیه را ستون استواری در برابر تهدیدات و ناخوشایندی‌های رژیم صهیونیستی عنوان کرد و افزود: ملت ایران ارتباط قلبی با رهبر معظم انقلاب دارند و تا آخرین قطره خونشان از ولی فقیه حمایت می‌کنند.

ـ آیت الله مصطفی محامی روز شنبه در گفت‌وگوی اختصاصی با خبرنگار ایرنا ضمن محکومیت تجاوز ددمنشانه رژیم صهیونیستی به خاک کشور، افزود: همان‌گونه که در متون دینی ما آمده "مومن چون کوه استوار است و بادها آن را نمی‌لرزاند بلکه محکم تر از کوه که کوه‌ها اگر از جا کنده شوند تو هم چنان استوار بمان"؛ مصداق بارز این آیه رهبر معظم انقلاب بوده که خداوند ایشان را برای ملت ایران حفظ کند.

برگرفته از «تلگرام خبرگزاری خرموش نشان ایر و اینا»   ۳۱ خرداد ماه ۱۴۰۴ (بختی برای ویرایش این نیمچه گزارش نداشتم.  ب. الف. بزرگمهر)

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!