«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۴۰۳ مرداد ۵, جمعه

تو هنوز زنده ای جو؟! من که باورم نمی شه ... ـ بازپخشش

تو هنوز زنده ای جو؟! من که باورم نمی شه! می پنداشتم پیش از بازنشسته شدنم می میری و بختی برای این دیدار نمی مونه. خوب! خواست خدا بود که من این همه راه تا اینجا بیام.

ب. الف. بزرگمهر   یکم مهر ماه ۱۴۰۰

https://www.behzadbozorgmehr.com/2021/09/blog-post_60.html



تو هنوز هم به همان زیبایی هستی! ـ بازپخشش

ب. الف. بزرگمهر   ۲۴ اردی بهشت ماه ۱۳۹۴

https://www.behzadbozorgmehr.com/2015/05/blog-post_38.html



شرابی که به صد دینار ارزد! ـ بازپخشش

واعظي بر سر منبر می گفت:
هر گاه بنده ای مست ميرد، مست دفن شود و مست سر از گور برآورد.

خراسانی در پای منبر بود، گفت:
به خدا آن شرابيست كه يك شيشه ی آن به صد دينار می ارزد.

جاودانه عُبید زاکانی (که درود خلق جهان بر او باد! ـ بر وزن سلام الله علیه)

https://www.behzadbozorgmehr.com/2011/03/blog-post_2716.html

۱۴۰۳ مرداد ۴, پنجشنبه

گفته های این بانوی جوان با آن پله ها جور در می آید ـ بازپخشش

«ما شهروند نیستیم؛ هیچ‌ وقت نبودیم. ما اسیریم؛ میلیون‌ها اسیر!» ـ ترانه علیدوستی

می بینی کیر خر؟! اینهمه از بصیرتِ نداشته ات گفتی و  سَرِ مُقَلّدین را خوردی؛ ولی هرگز نتوانستی در یک گزاره ی ساده، چیزی بگویی که همه بی درنگ و بی هیچ اگر و مگری آن را دریابند؛ کاری که این بانوی جوان در انجام آن کامیاب بوده و آنچه جلوی دیدگان همه ی جهانیان روی داده و می دهد را به سادگی و با بصیرتی همه سویه بر زبان آورده است. می توانی به میدان بیایی و با برخ کشیدن آن گروه کوچکِ بادنجان دور قاب چین و بویژه گماشتگان و سرکوبگران رنگ و وارنگت بِداوی (از کارواژه ی داویدن به آرشِ «ادعا کردن») که این شهروندان در بند نیستند؛ ولی دستار سیاهت را نزد خود داور کنی به تو گوشزد خواهد نمود که حتا اندکی از حقیقت را نگفته ای. از این که بگذریم، سخنان آن بانوی جوان، مرا باری دیگر به یاد پله های «انقلاب اسلامی» ات انداخت و با خود گفتم:
این گفته ها با آن پله ها جور در می آید که از آن میان، گفته بودی:
«مرحله‌ی سوم که اکنون در آن قرار داریم ... ՛تشکیل دولت اسلامی՝، یعنی تشکیل دولتی بر اساس الگوها و معیارهای کاملاً اسلامی»* است. به این ترتیب، در پایان این پله (مرحله) به بند کشیده شدن همه ی شهروندان بر بنیاد «الگوها و معیارهای کاملاً اسلامی» به فرجام می رسد و زمینه برای پله ی چهارم: «تشکیل جامعه‌ی اسلامی»* که در آن، «موضوع سبک زندگی اسلامی نیز صرفاً در سطح گفتمان‌سازی در جامعه باقی [نخواهد] ماند»از هر باره آماده می شود که همانا برده نمودن به بند کشیده شدگان و بفروش رساندن شان در بازارهای «ششلول بندهای جامعه جهانی» از آن میان، چون «حوری» و «غلمان» است. ناگفته نگذارم که نمونه هایی از چنین پدیده ای که نشانه ای از هرج و مرج میان دو پله ی سوم و چهارم است از چندی پیش به این سو در آن بازارها بچشم می خورد.

خِرَد و بصیرت من، شوربختانه به آنجا نمی رسد که بتوانم درباره ی واپسین پله ات: «تحقق تمدن اسلامی»* چیزی بگویم؛ ولی تا همینجای آن (پایان پله چهارم)، دیگر نیازی به جاکش خانه ای به نام بهشت آسمانی نخواهد بود. در همین کُره خاکی که چندان خاکی هم نیست، همه ی این ها بحمدلله، انشاء الله، ماشاء الله، فراهم خواهد شد. با این همه، اگر پنداشته ای که تو و نمونه هایی چون «سیسی» مصری، «عین الله رژیم همسایه» («رجب طیّب») یا آن کلیددار بی پدر مادرِ خانه ی خدا در چنان همبودی، جایی بَرین خواهید یافت و ششلول بندها شما را بالای سرشان خواهند نشاند، کور خوانده ای! نقش همگی تان در چنان «انگاره همبود»ی (جامعه فرضی)، بیش از سرکوبگران برگزیده از میان خود زندانیان در اردوگاه های مرگ آلمان نازی یا گناهکاران چماق بدست یا تازیانه بدستی که مسوولیت زدن و شَل و کور کردن دوزخیان نگونبخت را بر دوش شان نهاده اند، نخواهد بود.** 

ب. الف. بزرگمهر   ششم بهمن ماه ۱۳۹۸

https://www.behzadbozorgmehr.com/2020/01/blog-post_821.html

حضرت آیت‌الله خامنه‌ای در تبیین مراحل پنج‌گانه‌ی تحقق اهداف انقلاب اسلامی و نسبت آن با الگوی پیشرفت، گفتند: مرحله‌ی اول در این فرایند، شکل‌گیری انقلاب اسلامی است و پس از آن باید بلافاصله نظام اسلامی تشکیل شود که هنر بزرگ امام خمینی رحمه‌الله نیز ایجاد نظام اسلامی بود. رهبر انقلاب، مرحله‌ی سوم که اکنون در آن قرار داریم را «تشکیل دولت اسلامی»، یعنی تشکیل دولتی براساس الگوها و معیارهای کاملاً اسلامی، خواندند و افزودند: تا وقتی این مرحله به‌طور کامل محقق نشده است، نوبت به «تشکیل جامعه‌ی اسلامی» نمی‌رسد و در این صورت، موضوع سبک زندگی اسلامی نیز صرفاً در سطح گفتمان‌سازی در جامعه باقی خواهد ماند. ایشان، گام نهایی در مراحل پنج‌گانه‌ی اهداف انقلاب اسلامی را تحقق «تمدن اسلامی» دانستند و خاطرنشان کردند: تمدن اسلامی، کشورگشایی نیست بلکه به معنای تأثیر پذیرفتن فکری ملت‌ها از اسلام است.

آسمان ریسمان بافی های «حضرت کیر خر نظام» در دیدار با هموندان «شورای عالی مرکز الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت»،  برگرفته از «تارنگاشت کیر خر نظام»  ششم اردی بهشت ماه ۱۳۹۵

** نگاره ای از نگاره گر فرانسوی: «گوستاو دوره» Gustave Doré)) که آن را همراه با چندین نگاره ی دیگر در سده ی ۱۸۰۰ ترسایی با الهام از داستان «کمدی الهی» (Divina Commedia) کارِ «دانته الیگیری» کشیده بود و «فرانتس لیست» که بیش تر کارهایش را می پسندم، بر پایه ی آن، همنوایی (سمفونی) خود را ساخت. نگاره ی پیوست را از پیوند زیر برگرفته ام:

https://www.youtube.com/watch?v=hko1TNkgUUE

زیرنویس تصویر:

در دوزخ آسمانی ـ ریسمانی نیز به همان کاری گماشته خواهی شد که در دوزخ زمینی تاکنون آن را پی گرفته ای، بیشرف!

ب. الف. بزرگمهر   ششم بهمن ماه ۱۳۹۸

بیچاره یزید که نامش بد در رفته ... ـ بازپخشش

ب. الف. بزرگمهر   نهم تیر ماه ۱۳۹۷

https://www.behzadbozorgmehr.com/2018/06/blog-post_629.html



پیگیری سیاست کنونی، فروپاشی اقتصادی ـ اجتماعی ایران را در پی خواهد داشت ـ بازپخشش

زنجیر گسسته ی هماوندی و پیوند میان بخش های فرادستی با بخش های فرودستی اقتصاد کشور، گواهِ آشکار فروپاشی اقتصادی ـ اجتماعی است! 

کم تر از یک هفته پیش، رسول خضری، "نماینده" ی مردم سردشت و پیرانشهر در مجلس فرمایشی، آماری بیرون داد که چنانچه درست باشد ـ و باید چنین انگاشت ـ خفقان اقتصادی گسترده و فشار خردکننده روی اقتصاد خرده پا در آن منطقه را به نمایش می نهد. وی با اشاره به بسته شدن «مرز تمرچین» در شمال باختری کشور از آن میان، گفته بود:
«۸ هزار کولبر، ۳۰ هزارکسبه ی پیرانشهر و همچنین ۷ میلیون بازرگان از جمعیت ۷ استان کشور از راه مرز تمرچین امرار معاش و ارتزاق می‌کنند و با بسته شدن مرز، تامین معیشت آن‌ها با تهدید مواجه شده است ...»۱ 

با همه ی ناگواری آمارهای بر زبان آمده از سوی وی که از دید من، نموداری سراسری برای چهار گوشه ی ایران نیز هست، نکته ی چشمگیر، آزاردهنده و بیم برانگیز بزرگ تری نیز رُخنمون می یابد:
زنجیر گسسته ی هماوندی و پیوند میان بخش های درآمدزای فرادستی دربرگیرنده ی صنعت های نفت و گاز و زیربنایی با بخش های فرودستی اقتصاد کشور! 

با آنکه نشان دادن چگونگی و چند و چون آن گسست، نیازمند کار آماری همه سویه تر و گسترده تری برای یافتن گرهگاه ها و بریدگی های زنجیر یادشده و گواهمند نمودن جُستار بروشی دانشورانه برای پی بردن به چرایی آنهاست۲، وابستگی شمار بسیاری بازرگان خرده پا از هفت استان کشور به یک گذرگاه مرزی تا اندازه ای بسیار، گسستگی زنجیر اقتصادی یاد شده در بالا را برُخ می کشد و این پرسش منطقی را پیش می کشد که درآمدهای فزاینده از فروش سرسام آور نفت و گاز و سایر درآمدهای کلان کشور کجا هزینه می شود؟ اینکه بخشی از این درآمدها از سوراخ های ریز و درشت سامانه ی آلوده و تبهکار بانکی ایران، راهی کشورهای امپریالیستی شده و جیب کلان دزدان اسلام پیشه ی تمرگیده در بالاترین جایگاه های رهبری کشور را انباشته و می انباید، تنها پاسخگوی بخشی از پرسش است و نشان نمی دهد بخش سترگی از این درآمدها که بنا بر آمارهای منتشر شده ی جهانی به شَوَند فروش چندین و چند برابری و حراج بی پیشینه ی نفت و گاز به هیچ رو از درآمدهای دوره ی ریاست جمهوری «بُز غزازیل نظام»، مردک پیزُری: احمدی نژاد کم تر نیست، چگونه و کجا گم و گور شده اند. از دید من، کند و کاو در این باره و یافتن سرِ نخ های وابستگی های هنوز پنهان رژیم سرسپرده، تن به ننگ به داده و سزاوارِ سرنگونی دزدان اسلام پیشه به کشورهای امپریالیستی، یکی از کاریاهای برجسته ی روشنفکران ویژه کار در زمینه های گوناگون اقتصادی ـ اجتماعی است.

سخنان "نماینده" ی یاد شده در مجلس فرمایشی، پس از بر زبان آوردن آن آمارها، چنین پی گرفته شده بود:
«... بی تدبیری دولت در این رابطه قابل قبول نیست و دولت تدبیر و امید باید در قبال این بی تدبیری پاسخگو باشد.»۳ که مات می مانی چه بگویی؛ بخندی یا گریه سر دهی؟ آیا نمی داند که کاریای «دولت زهدان اجاره ای» که بگونه ای ریشخندآمیز، فرنام «تدبیر و امید» به کونش بسته اند، پیش و بیش از هر کاری، کارچاق کنی برای «کارتل» ها و «تراست» های کلان سرمایه داری امپریالیستی و آب و جارو کردن راه رفت و آمد آن ها در ایران است؟ آیا چگونگی کارکرد آن در منطقه های زمین لرزه زده که بجای رسیدگی به کارهایی درنگ ناپذیر، ساختمان های «مسکن مهر» را نشانه گرفت، ندیده است؟ آیا درنمی یابد که مرغ پخته هم از فرنامِ «تدبیر و امید» خنده اش می گیرد؟!

بی هیچ گمان و گفتگو، همه ی این ها را درمی یابد و چنانچه چند و چون شان را نیز نیک درنیابد، چون بسیاری دیگر از دست اندرکاران رژیم تبهکار از چنان حس بویایی برخوردار است که فروپاشی بی برو برگرد اقتصادی ـ اجتماعی ایران در پیِ سیاستِ کنونی را دریابد.

ب. الف. بزرگمهر  ۲۲ آذر ماه ۱۳۹۶

https://www.behzadbozorgmehr.com/2017/12/blog-post_13.html

پی نوشت:

۱ ـ برگرفته از گزارش «تهدید معیشت ۸ هزار کولبر،۳۰ هزار کسبه و ۷ میلیون بازرگان با انسداد مرز تمرچین»، «خبرگزاری میزان»   ۱۶ آذر ماه ۱۳۹۶

۲ ـ اینجانب به شَوَند بیماری و از دست دادن کانونمندی اندیشه، توان درخور برای به انجام رساندن چنان کاری که نیازمند اندازه ای بسنده پی جویی و پیگیری است را ندارم. به دانشجویان این رشته ها بویژه بر و بچه های جوانی که به هر شَوَندی از آمادگی برای بدام ستیزه های فیلسوف مآبانه ی بیمایه و پا در هوا اینجا و آنجا در تارنگاشت های چپ نما و مزدور سرمایه برخوردارند و به عنوان نمونه، آماده اند مو از ماست «گرامشی» بیرون کشند و به نمایش نهند، پیشنهاد و سپارش می کنم بجای سرگرم شدن به چنان گفتمان های ویژه کارانه، دانشگاهی و رویهمرفته روشنفکری، بجای نشانه گیری سنگ بزرگ، روی زمینه هایی چون مورد یاد شده در این یادداشت و جُستارهای رستایی (صنفی) ـ سیاسی که سخت مورد نیاز کارگران و زحمتکشان ایران است، کانونمند شوند؛ کارهایی که برای خودشان نیز بسیار سودمند خواهد بود.

۳ ـ برگرفته از گزارش «تهدید معیشت ۸ هزار کولبر،۳۰ هزار کسبه و ۷ میلیون بازرگان با انسداد مرز تمرچین»، «خبرگزاری میزان»   ۱۶ آذر ماه ۱۳۹۶

از خواست بهوده و بجای زندانیان سیاسی در پشتیبانی از پخشان عزیزی پشتیبانی کنیم

در هر جا که هستیم از خواست بهوده و بجای زندانیان سیاسی در پشتیبانی از پخشان عزیزی پشتیبانی کنیم!* با رسانه ای نمودن هر چه گسترده تر این خواست برای جلوگیری از بدار آویخته شدن برومندترین فرزندان ایران زمین بدست رژیمِ در کردار دست نشانده ی امپریالیست ها و دیگر بهره کشان جهان از پیوندهای تبهکارانه ی بار هم بیش تر میان این رژیم پوشالی با چنان رژیم های تبهکاری که با روی کار آمدنِ دولتِ بله قربانگوی تازه با مهتری چاچولبازی به نام مسعود پزشکیان جانی تازه و زمینه ای نیرومندتر از گذشته یافته و هر دو سو برای شیره مالیدن به سر ناآگاه ترین توده های مردم کشورهای خود به آن سخت نیازمندند، دست شان را بویژه نزد توده های مردم و سازمان های مردم نهادِ هر کشور رو کنیم؛ بگذار همه تا آنجا که شدنی است، چنین بده بستان های تبهکارانه ای را به چشم جان ببینند و در برابر آن بایستند! بدین سان، آن خواست و دیگر خواست های بهوده و بجای دلاورترین فرزندان میهن مان را فرازی تازه بخشیم.

سرنگون باد گروهبندی های خرموش اسلام پیشه ی فرمانروا بر میهن مان در جنگی ساز و برگ یافته به جنگ ابزار!

برپا، پایدار و پیروز باد پیشانی یگانه ی خلق های ایران برهبری طبقه کارگر!

ننگ و نفرت بر همه ی رژیم هایی که به هر شوند سودجویانه و کوته بینانه از چنین رژیمی آدمکش پشتیبانی می کنند!

ب. الف. بزرگمهر   چهارم امرداد ماه ۱۴۰۳

* بنا بر اخبار منتشر شده، بند زنان اوین در اعتراض به حکم اعدام پخشان عزیزی در هواخوری بند زنان تحصن کرده و اعلام کرده‌اند که امشب به بند باز نمی‌گردند. زنان زندانی از مردم خواسته‌اند به این حکم ظالمانه اعتراض نمایند.

پخشان عزیزی زندانی سیاسی محبوس در زندان اوین که ماه‌ها تحت اتهام بغی قرار داشت روز گذشته توسط قاضی افشاری به اعدام محکوم شد. اتهام بغی یک اتهام ساختگی برای مرعوب ساختن فعالان صنفی، مدنی و سیاسی است که هدف اصلی آن سرکوب جامعه با هدف جلوگیری از اعتراضات و شکل‌گیری جنبش‌های اجتماعی است.

برگرفته از «تلگرام»   سوم امرداد ماه ۱۴۰۳

۱۴۰۳ مرداد ۳, چهارشنبه

هرگز ما را در مسجد می بینید؟ ـ بازپخشش

مولانا شرف الدین دامغانی بر در مسجدی می گذشت. خادم مسجد سگی را در مسجد پیچیده بود و می زد. سگ فریاد می كرد. مولانا در مسجد بگشاد؛ سگ بدرجست.

خادم با مولانا عتاب كرد.

مولانا گفت: ای یار معذور دار كه سگ عقل ندارد. از بی عقلی در مسجد می آید. ما كه عقل داریم، هرگز ما را در مسجد می بینید؟

جاودانه عُبید زاکانی

https://www.behzadbozorgmehr.com/2010/12/blog-post_14.html

تبهکاری تاریخی خود را به مزدک می بستند ... ـ بازپخشش

تبهکاری خود را به مزدک می بستند که گویا زنان را اشتراکی کرده بود! در حالیکه مزدک، آن هنگام که کشور را گرسنگی فراگرفته بود و توده های مردم ایران، مرگ را بجای دزدی و چپاول از باغ و بُستان دیگران، بجان خریده، چون برگ خزان در کوچه ها و خیابان های شهرها در هرگوشه ای جان می سپردند، همراه با گشودن انبارهای گندم و سایر خوراکی های توانگران دوران به روی مردم تهیدست، زنان بیشمار آن مفتخواران و زالوهای شکمباره را نیز آزاد نمود! کاری سترگ و دلاورانه در آن هنگام که بر زبان راندنش، اینک بسی آسان است. درود بیکران بر روح و روان وی، بزرگمردی از سرزمین گیلان که قانون مقدّس و مهر و موم شده ی آسمانیِ مالکیت را شکست و توده های مردم ایران را جانی دوباره بخشید! او که خود مُغی از بزرگ مُغان روزگار خویش بود با زبانی سرخ و منطقی نیرومند و برانگیزاننده! 

... و مگر نه این است که نسبت شمار مردان و زنان در جهان با اندک تفاوتی، یک به یک است؟ اگر چنین است که هست، چرا آن کیش وامانده، چهار زن عقدی و شمار بیش تری صیغه و متعه را برای هر مرد روا دانسته است؟ آنگاه، آیا همه ی مردان خواهند توانست زنی درخور برای خویش بیابند؟!

می بینید، چگونه تبهکاری تاریخی خود را که ریشه در آن کیش بیابانگردان دارد به آن بزرگمرد تاریخ ایران بسته اند؟!

به خود آخوندها و ملاها بنگرید! آمار درستی و باریکی درباره ی شمار زن های عقدی و صیغه شان در دست نیست؛ تنها گاهی جسته گریخته می شنوی که فلان آخوند پا بگور در سن هفتاد و پنج سالگی، دختری شانزده ساله را به «خانه ی بخت» برده است! "خانه ی بخت"ی درست بسان آنچه در این کاریکاتور به نمایش درآمده است. بهانه ی آن نیز آماده است:

کیش ما، آیین مُحمّدی، چنین خواسته است! اگر پیامبرمان، در سن بالای ۶۰ سالگی، دخترکی ۹ ساله را به «خانه ی بخت» برده با وی همبستر می شود، ما چرا چنین نکنیم؟! مگرما پیروان او نیستیم؟

... و چنین نیز می کنند! و چنانچه دست شان برسد، دختران و زنان را به بازار برده، چون بردگان می فروشند؛ و اگر می پندارید که زن هم میهن یا از کشوری دیگر برای شان تفاوتی می کند، سخت در اشتباهید؛ اسلام که مرز نمی شناسد! نمونه هایی از آن در افغانستان رخ داده است. در کشور خودمان، ایران نیز از کم و بیش همان آغاز انقلاب به این سو  به چنین کارهایی دست یازیده اند؛ ولی هنوز و همچنان پنهانی! بی هیچ شرم و آزرمی! داد و ستدی است به نوبه ی خود پرسود و مشتریان شان بویژه در میان شیخ های خرپول عرب همین شاخابی که بر سر نام «پارس» یا «عربی» بودنش دست به گریبان مان کرده اند، همگی در صف! می بینید تا چه اندازه ریشخندآمیز و همزمان دردناک است؟!

سرنگون باد رژیم تبهکار جمهوری اسلامی!

ب. الف. بزرگمهر   ۱۷ آذر ماه ۱۳۹۳  

https://www.behzadbozorgmehr.com/2014/12/blog-post_8.html

غلط می کنیم یا راست می کنیم، تفاوتی نمی کند ... ـ بازپخشش

«سیّد از خر جسته»:
«در صورتی که توافقی شکل بگیرد و پروتکل الحاقی بر اساس مقررات کشور و با توجه به چارچوب‌های موجود در کشور به صورت داوطلبانه اجرا شود، کاملا مشخص است. پروتکل الحاقی به هیچ وجه اجازه دسترسی بی‌رویه و بدون دلیل به ساختارهای کشورها را فراهم نمی‌کند و یک چارچوب قاعده‌مند و قانون‌مند را فراهم می‌کند ... مقررات موجود مانع سوء استفاده از این‌گونه دسترسی‌ها می‌شود که درواقع بازرسی نیست بلکه دسترسی است و چارچوب‌های آن کاملا مشخص و مدیریت شده است.»*

«عمو سام»:
این بچه انقلابی تان راست می گوید. دسترسی ما را بس است و دیگر نیازی به بازرسی نداریم؛ داوطلبانه هم که باشد، چه بهتر! غلط می کنیم یا راست می کنیم، تفاوتی نمی کند؛ داریم می کنیم. احساسات رهبرتان هم که گاهی جوش می آورد و پایش را از دایره قرمز بیرون می گذارد، درمی یابیم؛ خوب! کمی دردناک است ... 

ب. الف. بزرگمهر    ۲۸ اردی بهشت ماه ۱۳۹۴

https://www.behzadbozorgmehr.com/2015/05/blog-post_58.html

* «در مذاکرات هیچ‌گونه زیاده‌خواهی را نمی‌پذیریم»، «ایسنا»، ۲۸ اردی بهشت ماه ۱۳۹۴

بخشی بنیادین از فرهنگ جامعه که لگدمال می شود ... ـ بازپخشش

نمی دانم بخت آن را می یابی تا در میان انبوه گزارش های خبرچینی روزانه در خیمه و خرگاهت، گاهی نیز به خبرهای اجتماعی کشور یا آنگونه که بیش تر می پسندی: «ولایت»، نگاه کنی؟ بگمانم، نه!

به هر رو، دو خبر را به عنوان نمونه یا بهتر بگویم: «مشت نمونه ی خروار» برایت برگزیده ام که هر دو به آنچه تاکنون به آن دلبستگی بسیار نشان داده و گاه مایه نگرانی و آزردگی خاطرت را فراهم کرده اند (؟)، هماوندند؛ نمونه هایی که تنها گوشه هایی از بدبختی و واماندگی توده های مردم ایران و منطقه و بلایی که به سر آن ها آمده است را نشان می دهد.

هر دو خبر، هر یک بگونه ای با جُستار فرهنگ و بنیادهای آن، هماوند است:
نخستین خبر از آنِ شهر تاریخی دزفول یا همانا دزپیل یا دژپیل است که بگفته ی معاون «آموزش ابتدایی اداره کل آموزش و پرورش» آن شهر، در آغاز سال آموزشی، «بیش از ۴۰ هزار دانش‌آموز دختر و پسر مقطع ابتدایی در شهرستان دزفول ترک تحصیل کرده‌اند.»۱ گرچه، سپس معاون «آموزش ابتدایی آموزش و پرورش استان خوزستان» بدون کش دادن جُستار و با شتابی درخور ستایش «نظام»، خبر را نادرست خواند و شمار بازماندگان از آموزش دبستانی در آن استان را «زیر هزار تن»۲ وانمود و آن یکی نیز شاید از ترسِ متهم شدن به هویدا نمودن «اسرار رژیم»، «مشکلات مختلف فردی»۳ دانش آموزان دوره ی دبستانی را شَوَند بازماندن شان از پیگیری آموزش پایه بشمار آورد (!)؛ ولی همه ی اینگونه شَوَندتراشی ها و کاستن از شمارگان دانش آموزان بازمانده از آموزش پایه، نمی تواند ماهیت ناگوار و تلخ آن را از دیده ها پنهان دارد؛ نه یک «دُم خروس» که شمار فراوانی «دُم خروسِ» بیرون زده از اینجا و آنجای هر کدام از پدیده ها، ماهیت آن را هرچند کژدیسه شده به نمایش می نهد که در همین باره، اشاره های معاون «آموزش ابتدایی آموزش و پرورش استان خوزستان» به «تلاش آموزش و پرورش برای بازگشت بخشی از این دانش‌آموزان به تحصیل»۴ ، «یاری رسانی خَیرّین، اولیای دانش‌آموزان، مسئولان آموزش و پرورش و معلمان»۵ ، «ازدواج بیشتر دانش‌آموزان دختر بازمانده از آموزش در سنین پایین»۶ (سخن از بچه های دبستانی است!)، «نبود کلاس درس [و نیز جداگانه برای دختران] در دوره راهنمایی و متوسطه»۷، «نبود امکانات»۸ و «دلایل فرهنگی»۹ به اندازه ای بسنده گویاست. از این ها که بگذریم، دشواری های دانش آموز دوره ی دبستانی که از آن با عنوان «مشکلات مختلف فردی» نام برده شده، براستی چه چیزهایی را دربرمی گیرد؟

می بینی آقا بیشعور؟! این بخشی از فرهنگ جامعه است که لگدمال می شود؛ بخشی بنیادین از فرهنگ هر ملت و کشور که از دبستان می آغازد و نخستین سنگپایه های ساختمان آینده را پی می ریزد.

خبر دوم، چندان نیازی به پرچانگی ندارد. تصویری است چشم آزار و برای آنکه از اندک فرهنگی آدموار برخوردار است، سوهان روح و روان، برانگیختگی و برافروختگی!

همه ی خبر، همین دو بند زیر و گواه روشنی از تبهکاری بزرگ انجام یافته در عراق از سوی کشورهای امپریالیستی بسرکردگی «یانکی» ها و همه ی رژیم های مزدور و نوکرسرشت منطقه ای شان از عربستان و ترکیه گرفته تا رژیم دزدان اسلام پیشه ی «ولایت» و نیز گروهک های تبهکاری چون «داعش» است که اگر براستی بخواهند آن را از میان بردارند، در یک نیمروز و نه بیش از آن، انجام شدنی است:

«۲۴آنلاین به نقل از روزنامه انگلیسی سان نوشت: داعش یک دختر ایزدی اهل عراق را در مزایده ای در عربستان سعودی فروخته است. این روزنامه در کنایه ای به مقامات کشورش نوشت: این مزایده فروش  جنسی دختر ایزدی، در عربستان کشوری که یکی از متحدان کشور انگلیس است انجام شده است. این مساله اکنون زمانی مشخص شده است که یکی از اعضای داعش کشته شده است و تصاویر فروش این دختر ایزدی در موبایل او موجود بوده است ...»۱۰

می بینی آقا بیشعور؟! این همه ی آن چیزی است که از آن با برنام «فرهنگ اسلامی» یاد می شود. امیدوارم کاسه ی داغ تر از آش نشوی و آنچه در تاریخ بویژه به کوشش نیاکان هوشمند ما ایرانیان به آن شریعت پیش پا افتاده ی نخستین افزوده شد را گواه فرهنگ دلخواه اسلامی ات نگیری! گرچه تو و دیگر آخوندهای واپسگرایی که دُم بیش ترشان به انگلیس گره خورده، در همین اندازه و گنجایش نیز نیستید و به هر رو، «فرهنگ» در قوزک پای زنان یا دوچرخه سوار شدن یا نشدن شان، فشرده نمی شود که تو نادان با حرام شمردنش، خودت را سنگ روی یخ نموده ای و همین دوچرخه سواری زنان که جز در کشورهای وامانده با شریعتی شتری، در بسیاری جاهای جهان جُستاری پیش پا افتاده است، آنچنان در کشورمان بالا خواهد گرفت که از شکری که خورده ای، پشیمان شوی!

با این همه، راستش را بگو! آیا همه ی اینگونه بازی ها برای کژدیسه نمودن اندیشه ی توده های مردم از دشواری های بنیادین گریبانگیر میهن مان که خاستگاه همه ی آن ها نیز هستی رژیم حرامزاده ی «جمهوری اسلامی» است، نیست؟ آیا همه ی این نمایش ها برای لاپوشانی دله دزدی ها و ناتوانی رژیم درمانده و فرومایه ات که نه «جمهوری» است و نه «اسلامی»، نه شتر است و نه مرغ و نه حتا شترمرغ، نیست؟

آیا تو و همه ی دست اندرکاران خیمه و خرگاهت، سیاست های کشورهای امپریالیستی در ایران و منطقه را پیش نمی برید؟ آیا با پشت و رو کردن صفحه که گویا تحریم ها هنوز برداشته نشده که همگی آن ها در چارچوب آن قراردادهای ننگین برداشته شده و درآمدهای هنگفت نفتی در همین مدت کوتاه را در پی داشته، می خواهی بازهم سرِ مردم را شیره بمالی تا هم گند و گه بالا آمده از آن قراردادها را بپوشانی و هم گناه انجام نشدن کوچک ترین کاری برای بهبود زندگی مردم را به گردن آنچه «استکبار جهانی» می نامی، بیفکنی و خود و «ولایت» پلیدت را از زیر بار پاسخگویی، اندکی هم شده، برهانی؟!

وه که چه پررو و بیشرمی! نگاهی به تصویر آن دختر جوان ایزدی بیفکن! «اسلام ناب محمدی» در فشرده ترین نماد آن، همین است؛ مگر نه؟! زنهار که کاسه ی داغ تر از آش نشوی و به پشتیبانی از تازیانی وامانده تر از خود و «ولایت» ات برنخیزی که آن بلا را به سر نوجوانان ایرانی آوردند و یکی از کارهای همیشگی شان، دزدی زنان زیباروی ایرانی و سایر ولایت های وامانده ی مسلمان، در همان مراسم بزبان مارگزیده ات «عبادی ـ سیاسی» است.

ب. الف. بزرگمهر   هفتم مهر ماه ۱۳۹۵

https://www.behzadbozorgmehr.com/2016/09/blog-post_47.html

پی نوشت:

۱ ـ  برگرفته از «وقت ایران»، بازگویی از «خبرگزاری تسنیم»، چهارم مهر ماه ۱۳۹۵

۲ تا ۹ ـ همانجا

۱۰ ـ  برگرفته از تارنگاشت «ایرانیان انگلیس»، چهارم مهر ماه ۱۳۹۵

زیرنویس تصویر نخست:

وضع خانواده مان الحمدلله خوب است. به قرآن سوگند، هیچ کم و کسری نداریم. من به علت مشکلات مختلف فردی از این پس، نمی توانم به دبستان بیایم ...

زیرنویس تصویر دوم:

می بینی آقا بیشعور؟! نگاهی به تصویر آن دختر جوان ایزدی بیفکن! این همه ی آن چیزی است که از آن با برنام «فرهنگ اسلامی» یاد می شود:
«اسلام ناب محمدی» در فشرده ترین نماد آن!

«فرهنگ» در قوزک پای زنان یا دوچرخه سوار شدن یا نشدن شان، فشرده نمی شود که تو نادانِ نابکار با حرام شمردنش، خودت را سنگ روی یخ نموده ای. دوچرخه سواری زنان که جز در کشورهای وامانده با شریعتی شتری، در بسیاری جاهای جهان جُستاری پیش پا افتاده است، آنچنان در کشورمان بالا خواهد گرفت که از شکری که خورده ای، پشیمان شوی!

ب. الف. بزرگمهر    هفتم مهر ماه ۱۳۹۵

https://www.behzadbozorgmehr.com/2016/09/blog-post_47.html

نویسندگی دست به قلم شدن نیست؛ پر و لبریز شدن است! ـ بازپخشش

تصویرنوشته ای را درج کرده (تصویر پیوست) و نوشته است:

«اگر با کارگاه‌های نویسندگی نویسنده نشدید، این راه تضمینی ست. گواهی هم می‌دهند!»

از «گوگل پلاس» با اندک پارسی نویسی درخور از اینجانب: ب. الف. بزرگمهر

نگاهی به جمله می اندازم و بی درنگ سویه ی تبلیغاتی و بازاریابی آن نظرم را جلب می کند. از خود می پرسم:

نویسنده شدن با کارگاه نویسندگی و همراه گواهی؟! تضمین چه چیزی را می دهند؟ این که تو نویسنده شده ای؟! و آن گواهی به چه کار می آید؟!

برایش می نویسم:

از این ریشخندآمیزتر نمی شود! نویسندگی به چه آرشی؟ نویسندگی که دست به قلم شدن نیست؛ برای نمونه، نگاه کنید به نگارش صادق هدایت؛ بسیار معمولی و پایین تر از بسیاری ادیبان همدوره ی خود وی است. نمونه از آن بهتر، اونوره بالزاک فرانسوی است که در میان ده نویسنده ی برتر جهان نیز شاید برترین شان باشد. در کتاب سامرست موآم بخوانید که در هر صفحه نوشته اش کلی غلط املایی و حتا انشایی داشته است. آنچه یک نویسنده یا بطور کلی هنرمند را هنرمند می کند، پر و لبریز شدن است؛ استعداد بیگمان نقشی مهم دارد؛ ولی تنها بسان رج نخست دیواری است که قرار است بالا برود و این دیوار به آسودگی بالا نمی رود و هر آدمی نیز آن اندازه پر و لبریز نمی شود که چیزی از آن لبریز شدن، دیگران را سیراب کند. در هر زمینه ای که کار می کنی، باید مایه ای داشته باشی و چیزی در شما بجوشد؛ وگرنه، اگر ده ها کلاس اینگونه هم بروی، دستِ بالا یک فرمالیست خواهی شد.

اگر به عنوان نمونه، نوشته می شد آموزش خبرنگاری یا پیشه ی مشخص دیگری، بهتر بود. نویسندگی واژه ای دهان پرکن است. به جز این ها، شیوه و زاویه نگرش و نوآوری هاست که هنرمند می سازد و یادمان نرود که تفاوت بسیار بزرگی میان کار پژوهشی و دانشورانه با کار هنرمندانه است؛ زیرا اگر در کاری بر بنیاد دانشورانه، پایه ی کار بر اصل تعمیم است، به این آرش که اگر به عنوان نمونه، فرمول آب را یافتی که H2O  است در همه جای دیگر نیز همین است (تعمیم)، بنیاد کار هنری از هرگونه ی آن بر یکتایی و بیمانندی آن است به این آرش که همین و دیگر هیچ چیزی بسان آن؛ از همین روست که در کار هنری، تقلید کاری زشت و ناپسند و زننده است و بسیاری کارها را نمی توان هنر بشمار آورد و مهم ترین نکته در دریافت جستار، دریافت همین تفاوت میان کار دانشورانه و پژوهشی با کار هنری است!

ب. الف. بزرگمهر   ۲۵ بهمن ماه ۱۳۹۳ («گوگل پلاس») 

https://www.behzadbozorgmehr.com/2015/02/blog-post_36.html

هر کس می خواهد حماسه بیافریند، قدمش مبارک! به شرط آنکه ... ـ بازپخشش

از هنگامی که «آقا»، در آغاز سال نو سخن از حماسه ی اقتصادی و حماسه ی سیاسی به میان آورد، دیگر هر کسی، قد و نیمقد، بی بصیرت یا بابصیرت، گوش به فرمان یا فتنه گر، دم از حماسه می زند؛ همه می خواهند حماسه بیافرینند و البته هیچکدام یادشان نمی رود که دست به دامن عبای رهبری شده و حتا به زیر آن بخزند؛ با خود می اندیشی:
بیگمان حکمتی در این کار است که همگی آنجا می خزند.

نخستین بار و پیش از همه، بابک زنجانی، "کارآفرین" بی نام و نشان گذشته که اکنون به برکت جمهوری اسلامی نام و نشانی یافته، گوشه هایی از "حماسه ی اقتصادی" را رو کرد؛ ولی نمی دانم چرا به مذاق برخی خوش نیامد؛ زود آن را درز گرفتند و نگذاشتند تا درازا و پهنای این حماسه، آنگونه که باید و شاید، جلوی دیدگان توده های مردم ایران نهاده شود تا با دیدن آن سرزنده و شاد شده، بر خود ببالند و بگویند:
می بینید، نفت مان چه اندازه خاطرخواه دارد؟! آن را سرِ دست می برند و هنوز به مقصد نرسیده، توی اقیانوس چند بار دست به دست می چرخد تا به پایانه های نفتی برسد!

سرفرازی از این بیش تر می خواهید؟! خوب! چه می توان گفت؟ «مصلحت نظام» بر این است که حماسه ها در پشت پرده و دور از دیدگان مردم پی گرفته شود. بیگمان حکمتی در کار است که ما توده ی مردم از آن نباید سر درآوریم!

پس از آن نیم پرده نمایش «حماسه ی اقتصادی»، نوبت «حماسه ی سیاسی» رسید. هر کس چیزی می گفت. یکی گفت: حماسه سیاسی، همین انتخابات پیش روست که باید مردم هرچه بیش تری به آن دل بدهند تا حماسه آفریده شود و دیگری «تعامل با شیطان بزرگ» را پیش کشید که تا راه آن گشوده نشود و پایوری (تضمین) هایی درخور بدست نیاید، آب خوش از گلویمان پایین نخواهد رفت و آن دیگر بازهم سخنی و داستانی دیگر. اکنون، سردار نقدی که نمی دانم نامش را چگونه باید خواند و برای اینکه بیکار نماند، نقدن ریاست «سازمان بسیج مستضعفین» را به وی سپرده اند، در مراسم «هیات عاشقان ولایت» در بندرعباس، گفته است:
«اقدام شورای نگهبان، همان حماسه سیاسی بود» و من تازه تازه دستگیرم می شود:
هم این که او می گوید و هم آنچه آن دیگران گفته اند و می گویند، هرکدام نمودها و نشانه هایی از «حماسه ی سیاسی» هستند که خودِ آن به سادگی و آسانی دیده نمی شود؛ ولی بوی آن در همه جا پیچیده و حتا "سگ" های آن سوی اقیانوس نیز آن را با مشام خود دریافته اند!

ـ برادران! هر کس می خواهد حماسه بیافریند، قدمش مبارک! به شرط آنکه کار را چندان کش ندهد و حساب این را داشته باشد که دیگران در نوبت ایستاده، این پا و آن پا می کنند ...

ب. الف. بزرگمهر   سوم خرداد ماه ۱۳۹۲

https://www.behzadbozorgmehr.com/2013/05/blog-post_1543.html

۱۴۰۳ مرداد ۲, سه‌شنبه

با خودمان صادق باشیم! تنها هنرمان تاکنون چیزی بیش از ریسیدن نبوده است

پزشکیان: باید کابینه وفاق ملی تشکیل دهیم/رضایت مردم شاخص مدیریت ما است

رئیس جمهور منتخب گفت: ما باید کابینه وفاق ملی انتخاب کنیم و کاری کنیم وفاقی که از آن حرف می زدیم و شعار اینکه کشور با یک گروه و جناح اداره نمی شود را محقق کنیم.

به گزارش ایسنا، مسعود پزشکیان امروز در دیدار با اعضای ستادهای مردمی خود اظهار کرد: وقتی شور و شوق شما را می‌بینم بار سنگینی بر دوش خود احساس می‌کنم که خیلی سخت است.

وی ادامه داد: یکی از مشکلات من این است که همه عزیزان می خواهند من را ببینند و من هم جسارت نمی کنم کسی را نبینم، ولی چگونه باید جواب همه را بدهم؟ اینگونه نیست که من چون رئیس جمهور شدم عوض شده ام، من همان آدم سابق هستم اما نمی توانم همه را ببینم. خیلی‌ها گله می کنند که گم شده ای و جواب نمی دهی ولی من الان شب و روز ندارم. من در خدمت همه هستم.

وی ادامه داد: انتخاب مسئولان به یک معضل تبدیل شده است. ما شعار انتخاب برتر داده ایم و به همه می گوییم کمک کنید و همه آدم‌های خودشان را معرفی می کنند و نمی‌دانم [با این همه آدم که همگی خود را برترین می دانند] باید چه کنیم. ما باید کابینه وفاق ملی انتخاب کنیم و کاری کنیم وفاقی که از آن حرف می زدیم و شعار اینکه کشور با یک گروه و جناح اداره نمی شود را محقق کرده و پایبند شویم که نکند یک گروه و دسته و جناح شویم [ولی چشم مان هم آب نمی خورد؛ گرچه بهانه ی خوبی است تا از هم اکنون زرزرهای مان را بر این پایه  استوار کنیم . گناه کار را بگردن دیگران بیفکنیم] .

پزشکیان اضافه کرد: باید کابینه‌ای شکل دهیم که افراد باتجریه، باعلم و صادق در آن باشند و کابینه ای تشکیل دهیم تا به سمت سیاست‌هایی که رهبری تعیین کرده اند، حرکت کنیم. به همه گفته ایم شاخص ارائه کرده و رزومه افراد را به ما بدهند، هر کسی بخواهد در دولت مسئول شود، یک اصل را با آنها توافق می کنیم که اگر خلاف آن باشد قبول نمی کنیم و آن رضایت مردم است. اگر در اداره‌ای کسی به اسم ما می خواهد خدمت کند، باید مردم را راضی کند. رضایت مردم شاخص مدیریت ما است.

رئیس‌جمهور منتخب همچنین بیان کرد: باید کاری کنیم که این مردم از رفتار و گفتار و کردار ما احساس رضایت کنند نه احساس نارضایتی؛ [حال اینکه از گرانی کاسته شود، ایلخان های کوچک و بزرگی که سال های آزگار چون قارچ در همه جا سر برآورده اند و هر یک کشور را به سویی می کشانند از بیخ و بن کنده شوند و خیمه و خرگاهی پاکیزه داشته باشیم، چندان مهم نیست. مهم این احساس نارضایتی است؛ باید احساس خوشبینی را در مردم پرورش دهیم و هر آنکه توانایی آن را ندارد یا ذاتا و مادرزاد بدبین است، روانه ی تیمارستان کنیم. تیمارستان هم کم داریم. سایر کارها هم انشاء الله بجای خود؛ آسیاب به نوبت.]

پزشکیان بیان کرد: امام حسین (ع) گفت مگر نمی‌بینید به حق عمل نمی کنند و باطل را اجرا می کنند. او گفت من دنبال امر به معروف هستم. او برای حق قیام کرد و شهید شد. اگر تابع هوای نفس بشویم و جناحی عمل کنیم، به ضلالت می افتیم. حق صراط مستقیم است. صراط مستقیم یعنی همه دست به دست هم دهیم. [نباید زیگزاگ برویم؛ بیخودی دور خودمان بچرخیم و شانه های مان را فوت کنیم ...]

وی خاطرنشان کرد: شرایط کشور خوب نیست. به شدت تحریم هستیم. مشکل داریم و این مشکلات اول به اختلاف های ما برمی گردد. [با این همه، عده ای خدانشناس انگار در بهشت زندگی می کنند و به آتش دوزخ پیرامون خود که از هر سو زبانه می کشد و ممکن است جان و مال شان را بسوزاند، نیم نگاهی هم ندارند ...] اگر قرار است با قدرت بمانیم و مشت محکمی به دهن آنها [که آمار رسمی، ۶۰⸓ برآوردشان نموده نموده و دستکم۸۰⸓ است] بزنیم، باید همه متحد شویم و همه دست به دست هم دهیم و عزت و غرور خود را به دنیا نشان دهیم. اگر با هم شویم تکخوری ها که آقا بارها به آن اشاره فرموده اند را کنار بنهیم] می توانیم بایستیم. اگر نخبگان، عالمان و کارشناسان در صحنه باشند و [بجای ناسپاسی و برو گمشو گفتن] به آنها احترام بگذاریم می توانیم این کشتی را به ساحل نجات برسانیم؛ ولی اگر بخواهیم این ها را حذف کنیم، مشکل پیدا خواهیم کرد. آنها [عوام الناس] نمی خواهند ما سر پای خود بایستیم و مستقل شویم. ما در کشور باید با هم باشیم و دنبال حق باشیم. حق حقوق فردی، اجتماعی، مذهبی، قومیتی و جنسیتی است.

وی خاطرنشان کرد: حق وسیع است؛ ولی وقتی می خواهیم به قومیت و جنسیت برسیم، حق تنگ می شود [اینجاست که باید از «شیطان بزرگ» بیاموزیم و شیوه ی کارکرد وی را راهنمای کار و کوشش خود قرار دهیم تا بتوانیم تنگناها را شکافته و انشاء الله به ساحل نجات در آنسوی اقیانوس برسیم]. باید بتوانیم حق را درست ایفا کنیم. همه دعواها سر این است. نباید تابع نفس و غرور خود شویم. نباید اجازه دهیم سرکشی ما را از حق دور کند. خیلی باید مراقب هوای نفس خود باشیم. من را آنقدر بزرگ نکنید که فکر کنم کسی شده ام. من نماینده شما شده‌ام تا دنبال حق شما بروم. شما به من اعتماد کرده و رای دادید و لطف کردید و من خود را متعهد به حرف هایی که زده ام می دانم. من وعده عدد و رقمی نداده‌ام بلکه گفته ام پیگیر حقوق شما خواهم شد. دعوا نخواهم کرد. دروغ نمی گویم. دنبال مشکل مردم و محرومان خواهم بود و تا پای جان سر حرف خودم هستم. نباید زور بگوییم بلکه صدا و حامی مظلوم باشیم، این دستور خداست و راه امام علی است.

پزشکیان افزود: نباید حق کسی را ضایع کنیم. وظیفه داریم با ظالم در همه جا دشمنی کنیم چه در دنیا چه در این ممکلت. هر جایی حق مظلوم را نادیده گرفته‌اند، پشتیبان او باشیم. از حق نهراسیم و آن را بپذیریم و به آن عمل کنیم [حتا اگر گردن مان را به شمشیر بسپاریم] . امام علی (ع) می گوید حق را به من توصیه کنید. ما که در مقابل علی کسی نیستم. من هم ممکن است خطا کنم. در همین ستادهایی که تشکیل دادید، هرجا دیدید راهی را اشتباه کردیم و حقی را نادیده گرفته و بر اساس عدالت عمل نمی‌کنیم حتما به ما گوشزد کنید. این ارتباط را تنگاتنگ می توانیم حفظ کنیم.

وی در پایان گفت: با تمام وجود تلاش می کنیم وحدت و انسجام را برقرار کنیم و خدمتگزار مردم باشیم و اگر دست به دست هم دهیم از این بحران‌هایی که برای ما درست کرده‌اند، می توانیم عبور کنیم. به همه مردم، قومیت‌ها، جنسیت‌ها، جوانان و کسانی که به من یا به طرف مقابل رای داده‌اند یا کسانی که رای نداده‌اند می گویم همه باید برای ایران تلاش کنیم و کشورمان را با قدرت و عزت پیش ببریم.[باید این سنگ بزرگ را از سر راه برداریم؛ مبادا چنانچه نتوانستیم، گناه را بگردن پیری خود بنهیم و بسان دَخو بگوییم: کجایی جوانی؟! همگی مان از بالا تا پایین نطام می دانیم که در جوانی هم پُخی نبودیم و با دله دزدی و هیزی و هزاران کار ناشایست دیگر، کار و کوشش دیگران را پایمال نموده، میوه هایی که ببار نشانده بودند را خورده ایم. با خودمان صادق باشیم! تنها هنرمان تاکنون چیزی بیش از ریسیدن نبوده است. آیا خواهیم توانست این روند را معکوس کنیم؟ یا علی! خدا قوّت!]

برگرفته از «ایسنا»   دوم امرداد ماه ۱۴۰۳

برنام، افزوده های درون [ ] و برجسته نمایی های بوم، همه جا از آنِ من است.  ب. الف. بزرگمهر

ما قرار بود صراط المستقیم برویم! چگونه زیگزاگ از آب درآمد؟! ـ بازپخشش

ما قرار بود صراط المستقیم برویم! چگونه زیگزاگ از آب درآمد؟! لعنت بر شیطان! استغفرالله، منظورمان البته شیطان بزرگ نیست! خط قرمز هم نداریم؛ یعنی از اولش هم نداشتیم. کمی سر بسر عوام النّاس گذاشتیم. همین و بس! اگر گفتیم به خلیج خوک ها بروید، منظورمان بیش تر این بود که آنجا بروید تا انشاء الله شکست تان را جبران کنید. کمی هم خواستیم با برادران همیشه در صحنه مزاح کرده باشیم. در خلیج فارس که الحمدلله خانه زاد شده و هر کار دل تان می خواهد انجام می دهید. ما با برادر بَرَک حسین از این حرف ها نداریم! فرموده بودند، ناوگان می آوریم. ما هم گفتیم، بیاورید؛ چه اشکالی دارد؟ خانه ی خودتان است؛ قدم تان روی چشم! حتا دوستان تان را هم همراه بیاورید. پس از رفتن برادر بَرَک حسین هم خدا بزرگ است. از هر دار و دسته ای که رییس جمهور بیرون بیاید، ما خواهیم کوشید با وی تعامل کنیم و حتا اگر ضرورت ایجاب کند، باز هم نرمش قهرمانانه خواهیم نمود. چندان اهمیتی به حرف های دیگرمان هم ندهید! گاهی ناچاریم قُمپزی در کنیم تا دل اطرافیان گرم شود؛ شما به ریش نگیرید ... 

از بیاناتِ یواشکی، کسی نشنودِ «شاه سلطانعلی»

ب. الف. بزرگمهر    ۱۸ اردی بهشت ماه ۱۳۹۵

باید همان راه را برویم که ترامپ در پیش گرفته است ...ـ بازپخشش

بعله! دل مان خنک شد.* این ها برای دمکراسی مان دیگر بدرد نمی خورند؛ کار بجایی رسیده که سگ هم خداوندش را بجا نمی آورد. همه چیز بهم ریخته و دیگر آن خط و مرزهای پذیرفته شده میان حزب ما و "حزب کارگر" و حزب های دیگر نیز زیر پا نهاده می شوند. ما دیگر نمی دانیم کدامیک از هموندان حزب خودمان یا از حزب های دیگر، چوب لای چرخ مان می گذارند! هر روز و هر بار بامبولی تازه سر هم می کنند. اینجا گوش تا گوش کنار یکدیگر می تمرگند؛ سبزی این و آن را پاک می کنند و برای هیچ و پوچ، پول مفت می ستانند. همین ها بودند که آن یک خرده شیرِ «ننه ترزا» را خشکاندند و جان بسرش کردند؛ بیچاره در پایان کارش، چوب خشکی شده بود که با آن می شد نِی قلیان ساخت. اینک، همان بلا را سر من درمی آورند. اینجور دیگر نمی شود پیش رفت و این دمکراسی، دردمان را درمان نمی کند. باید همان راه را برویم که ترامپ در پیش گرفته است؛ اگر کامیاب شود، کار ما در اینجا هموارتر خواهد شد؛ آنگاه شاید نیازی به این همه کدو تنبل نیز نداشته باشیم؛ گرچه، باید هوای کار خودم را هم داشته باشم تا کلاهم را باد نبرد ...

ب. الف. بزرگمهر   ۱۹ شهریور ماه ۱۳۹۸

https://www.behzadbozorgmehr.com/2019/09/blog-post_10.html

* دولت انگلیس، مجلس آن کشور را تا ۱۴ اکتبر امسال، تنها دو هفته پیش از پایان زمان برای بیرون رفتن از «اتحادیه اروپا»، فُروهِشت (تعلیق کرد). «بوریس جانسون»، نخست‌وزیر انگلیس که تنها یک ماه و نیم از آغاز دولتش می‌گذرد، خواستار برونرفت با همداستانی یا ناهمداستانی آن اتحادیه تا ۳۱ اکتبر امسال است؛ گرچه، کوشش ‌هایش در این زمینه، یکی پس از دیگری تاکنون با شکست در مجلس روبرو شده ‌است. "قانونگذاران" انگلیسی در هر دو مجلس «عوام» و «اعیان و اشرار» که بسان همه ی مجلس هایی اینچنینی در کشورهای سرمایه داری به گنجشک های پرگویی می مانند که هر از گاهی تخم هایی کوچک به نام قانون می گذارند، قانونی گذرانده اند که نخست‌وزیر را به درخواست افزودن زمان برونرفت از «اتحادیه اروپا» وامی دارد. آن‌ها همچنین، کوشش این «کدو تنبل» برای برگزاری گزینش زودهنگام مجلس را ناکام نموده اند. با این همه، فروهشتن کار مجلس برای پنج هفته که با پرخاش هایی در مجلس عوام و فریادهای خشمگینانه ی «شرمت باد!» همراه شد را می توان پیروزی کوچک دلخوشکنک و خونخواهانه ای در میان آن شکست ها بشمار آورد که دیری نخواهد پایید.

بنیاد داده ها، برگرفته از تارنگاشت دروغپردازِ و بی هیچگونه مسوولیتِ اخلاقیِ وابسته به وزارت امور خارجی یانکی ها: «رادیو فردا» به تاریخ ۱۹ شهریور ماه ۱۳۹۸ است که آن را بازنویسی نموده و چیزهایی بر آن افزوده ام.  ب. الف. بزرگمهر

منطق توتولوژیک! ـ بازپخشش

«سراسر تاریخ نظریات فلسفی چیزی جز مجموعه ای از احکام ”توتولوژیک“* کمابیش رنگ و لعاب داده شده نیست.»

«مارکس در دوران ما، از راهی دیگر و با آماج دیگری، همان کاری را کرد که ماکیاولی در سال ١۵٠٠ کرد؛ یعنی کوشید عملکرد راستین جامعه ی سرمایه داری دوران خویش را آشکار کند و پرده ی فلسفه ی پندارگرایانه (ایده آلیستی) آلمانی و انسانگرایانه ی (اومانیتاریسم) فرانسوی را از آن کنار بزند. به همین دلیل است که عنوان ”ماکیاولی طبقه ی کارگر“ را به او داده اند.»

برگرفته از کتاب «مکتب دیکتاتورها»، نوشته ی ایگناتسیو سیلونه با اندکی ویرایش ادبی از سوی اینجانب: ب. الف. بزرگمهر

* «توتولوژیک» («Tautologic») به آرش پرگویی بیمایه (حشو)، واگویی و کش دادن سخن است. در دانش «منطق» امروزی، «حکم توتولوژیک»، حکمی را گویند که با نادیده گرفتن اینکه بخش های دربرگیرنده ی آن حقیقی است یا نه و در کردار درستی آن پایور باشد (به اثبات برسد) یا نه، در سرشت و کالبد خود حقیقت دارد. مانند دو نمونه ی زیر:
«هرکس خودش است و نمی تواند جز خودش باشد.»
«هرکس برای دیدگاه های خود دلیل های چندی دارد و برخی از دیدگاه های ما درست تر از برخی دیگر دیدگاه هاست.»

https://www.behzadbozorgmehr.com/2012/07/blog-post_1203.html

برای آگاهی بیش تر:
http://en.wikipedia.org/wiki/Tautology_(logic)
برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!