«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۴۰۳ فروردین ۱۲, یکشنبه

هیچ چیز در این مملکت محروسه، سر جای خود نیست ... ـ بازپخشش

هیچ چیز در این مملکت، سر جای خود نیست ... 

کسی که یک نانوایی را نمی تواند اداره کند، رهبر است؛
آخوندی که هیچ چیز از اقتصاد سیاسی درنمی یابد و حتا از یک آمار ساده سر در نمی آورد، رییس جمهور است؛
دزدش از زندان می آید بیرون و در جایگاه "کارآفرینی" آنچنان پیشرفت می کند که پول نفت کشور را بالا می کشد و به حساب برخی آدم ها در بانک های اروپایی و امریکایی جابجا می کند؛
کسی که نامی به عنوان آدم عرفانی یافته، داستان های کودکانه به هم می بافد؛
نویسنده ی ناشناس داستان های کوتاه در کشورش، در کشوری دیگر، فیلسوف و سیاستمدار از آب درمی آید؛
آدم وامانده ی سیاسی که جا را تهی یافته، «بازاندیشی» (همان تامل) هایی آبکی به شیوه ی «فیدل کاسترو» بیرون می دهد و به پندار خود، حساب همه ی حزب های کمونیست درست و حسابی را با هم یکجا می رسد؛ رفیق بیشعورتر از خودش، پا را از آن هم فراتر می گذارد و بجای دو کلمه حرف حساب، قافیه می بافد ...

 ... و در مورد گفتگو با آدم ها نیز همین ماجرا با «آدم های عوضی»* شبانه روز در این مملکت پی گرفته می شود! نمونه می خواهید؟ راه دور نمی روم. سالگرد مرگ سراینده ی آزادیخواه مشروطیت، عارف قزوینی است؛ بجای آن که برای گفتگو، سراغ آدمی آزادیخواه و انقلابی بروند، می روند سراغ «آقا ماشاء الله» که نمی دانم چگونه تاریخدان و تاریخ مشروطه دان شده و با همو باید درباره ی عارف به گفتگو بنشینند و نه هیچکس دیگری! به سخنان خوب یا بدش، درست یا نادرستش هم در اینجا کاری ندارم؛ آدمش مهم است که عوضی نباشد! 

آیا حق دارم که بگویم:
هیچ چیز در این مملکت، سر جای خود نیست؟

ب. الف. بزرگمهر   دوم بهمن ماه ۱۳۹۲

https://www.behzadbozorgmehr.com/2014/01/blog-post_22.html

خدای نکرده، اندیشه ی بد به خود راه ندهید؛ منظور از «آدم عوضی»، ناسزاگویی نیست که آدمی است با دو ندانمکاری یا گناه بزرگ:
هم در جایگاهی که با توان و گنجایش وی سازگار باشد، نیست و هم جای کس دیگری را که باید آنجا باشد، پر نموده است؛ هم به خود ستم نموده و هم به دیگری!

آن نمایش نوآورانه، نه تنها «کوچک و حقیر» نبود که بزرگ، ارزشمند و آموزنده نیز بود ـ بازپخشش

چادر، روبنده، روسری و هرگونه پوشش بیجا به هر بهانه ای و از آن میان، شریعت شُتریِ دستپخت عُمر پورخطّاب، چیزی جز نماد واماندگی و بندگی و توسری خوری زن، بیش نیست

مردک ورشکسته و گستاخی است؛ و به همان اندازه که بر ورشکستگی اش افزوده می شود، گستاخی هرچه بیش تری نیز از وی سر می زند. در خیزش شگرف دی ماه گذشته، توده های مردم در بسیاری از شهرهای ایران، سرراست و ناسرراست، وی را به فرنامِ «بیشرف» "مفتخر" کردند و با شعارها و دیوار نویسی هایی چون «مرگ بر دیکتاتور» و «مرگ بر ولایت فقیه»، خواهان سرنگونی وی و رژیمش شدند. با این همه، پس از چندی که به پندار خویش، میدان را تهی یافت با خودفریبی شگرفی گفته بود:
«انتقاد مردم، فقط از دولت و مجلس و قوه‌ قضائیه نیست؛ نه! ممکن است از شخص حقیر هم انتقاد داشته باشند ... باید از مردم و خدا عذرخواهی کنیم. درباره عدالت مشکل داریم ...»۱

اینک، نمونه ای از "پوزش خواهی" وی از توده های مردم ایران را گواهیم:
«آنهمه هزینه، فکر و تبلیغات کردند که در نتیجه آن چند دختر فریب بخورند و در گوشه‌ و کنار، روسری از سر بردارند و همه تلاش‌هایشان در این نتیجه کوچک و حقیر خلاصه شد که این، مساله‌ای نیست؛ اما آنچه بنده را حساس می‌کند، طرح مساله ی ”حجاب اجباری“ از دهان برخی خواص است.»۲ 

از دید «بصیرت العظما»، آن چند دختر که با آویختن روسری های شان به چوب، خواست میلیون ها زن (و نیز بسیاری از مردان ایرانی!) را به شیوه ای ساده، نوآورانه با دلاوری به نمایش نهاده و به گرانبار شدن نزدیک به چهل سال، چادر چاقچور و روسری به زنان ایران پرخاش نمودند، فریب خورده اند! این ها را کسی می گوید که افزون بر نابکاری های بیشمار در رهبری کشور، نادانی ها و ناکارآمدی های بیشمارتری از آن میان، تن دادن به ننگ بزرگ آنچه «برجام» نام گرفته و همچنان دنباله دارد، در کارنامه ی خویش دارد. چنین نابخردی، افزون بر بوزینه ها و دیگر جَک و جانورانِ درون و پیرامون دَم و دستگاه ولایتش، میلیون ها مردم ایران را نیز نابخرد و نادان بشمار می آورد و هر آنچه در اندیشه ی تیره و تار و کوته بینانه اش نمی گنجد را کاری از سوی «دشمن» بشمار آورده، خواه ناخواه، خِرَد توده های مردم ایران را ناچیز و خودشان را خوار می شمرد! اینکه چنان نمایشی نوآورانه و باید افزود: پیروزمندانه می تواند به نوبه ی خود از سوی بورژوازی لیبرال ایران و نمایندگان سیاسی آن در «دولت زهدان اجاره ای» برای دستیابی به آماج هایی در همپیوندی بیش تر و استوارتر با سرمایه داری امپریالیستی، بهره برداری نابجا شده و بیشمار خواست های همچنان برآورده نشده ی زنان میهن مان و از آن میان، خواست های بنیادین هوده ی یکسان با مردان در دستیابی به کاری شایسته و دریافت برابر و جایگاهی برابرهوده در خانواده، تنها به شیوه ی پوشش زن و چالشی نامور به «حجاب» کاسته و دگردیسه شود، جُستاری گوشه دار و رویهمرفته ناهماوند با دادخواهی زنان در این زمینه ی ویژه است.

واژگون آنچه «بصیرت العظما»، افاضه فرموده،۳ آن نمایش نوآورانه که به بهای شکسته شدن دست و پا و کتک خوردن تنی چند از دختران و زنان دلاور ایرانی از سوی نابکاران رژیم سگ مذهب نیز انجامید، نه تنها «کوچک و حقیر» نبود که بزرگ، ارزشمند و آموزنده نیز بود؛ دستِکم به اندازه ای بزرگ که آدم بی وجدان و بیشرفی که در روند به بار نشستن قرارداد ننگینِ نامور به «برجام»، دو سال و اندی، دایره ای به گِردَش کشیدند و گفتند، هرچه حرف مفت داری، بگو؛ ولی تنها در این دایره و اگر پایت را از آن بیرون بگذاری، مادرت را به عزایت می نشانیم را «حساس» نمود و به واکنش واداشت؛ نمود دیگر آن نیز همان بگفته ی وی: «... طرح مساله ی ”حجاب اجباری“ از دهان برخی خواص» بود. به این ترتیب، «آقا بیشعور نظام» درباره ی آنچه «کوچک و حقیر» نامیده، «قیاس به نفس» نموده است. هماوند دانستن چنان کار نوآورانه ای به «دشمنان» که خود وی یکی از دشمنان خونی مردم ایران بشمار می رود نیز ریشخندآمیز است. اینکه دیگران، دوست یا دشمن، در این یا آن کارِ انجام شده از سوی هر کس یا روندی تازه سر زده، سودی می جوید و از آن بهره برداری بجا یا نابجا می کند، جُستاری دیگر است و «بصیرت العظما» با بر زبان راندن جُستار به شیوه ای سفسطه آمیز و چشم آشنا، بار دیگر گوش های دراز خویش را به جنبش درآورده و به نمایش نهاده است.

یکی از دستاوردهای بزرگ آن کار نوآورانه که بیگمان در آینده، گسترش بیش تری نیز خواهد یافت، نواختن سیلی جانانه به گوش ضدانقلابی است که پس از نیرو گرفتن و لت و پار کردن انقلابیون راستین، به خونخواهی کارکرد نشانه گذارِ زنان ایران در انقلاب توده ای بهمن ۱۳۵۷، شعار «یا روسری، یا توسری» را پیش کشید و کوشید تا زنان را خانه نشین کند.

«بصیرت العظما» از «نظام برآمده از اسلام»۴ سخن به میان آورده و پس از آسمان ریسمان بافی درباره ی «زنِ اسلامی»، «حجاب اسلامی»، «الگوی اسلامی»، «منطق اسلامی» و «هنر انقلاب اسلامی»، در هماوندی با جُستار «یا روسری، یا توسری» گفته است:
«... شارع اسلامی بر حکومت تکلیف کرده، مانع انجام حرام علنی شود.»۵ وی در دوره ی بحران انقلابی پیش از بهمن ۱۳۵۷ آخوندبچه نبود که گفته های «امام راحل» در «نوفل دو شاتو» را به یاد نداشته باشد. اگر آن آخوند، همان هنگام ، چنین یاوه هایی درباره ی «... اسلامی» سراییده بود، هم انقلابیون و هم دستِکم بخشی از توده های مردم که کم تر زیر بمباران تبلیغاتی رسانه های امپریالیستی قرار داشتند تا اندازه ای هم شده، درمی یافتند که چه نابکاری هایی زیر پوشش اسلامی رمزگذاری شده، قرار است در کشورشان رخ دهد و بسیاری از آن ها و از آن میان، باورمندان به کتاب هوایی در برابر آن ایستادگی می کردند.  

مردک ورشکسته در جایی دیگر از سخن سرایی اش برای مشتی شکمباره، نامور به «مداحان اهل‌بیت» با اشاره به آنچه «اذعان تعداد زیادی از زنان صاحب‌مقام غربی در ماه های اخیر به قرار گرفتن در معرض سوء استفاده و خشونت در جریان مسائل اداری»۶ نامیده و درستی یا نادرستی آن بر کسی روشن نیست، چنین یاوه ای بر زبان آورده است:
«اسلام به‌وسیله حجاب در را بر روی این نقطه انحراف بسته است؛ بنابراین حجاب اسلامی وسیله مصونیت زن است، نه محدودیت او.»۷ یاوه بویژه از این رو که با دیده ها و شنیده های خودم در همه ی دوران زندگیم تاکنون، ناهمخوان است. آنچه خود از نزدیک گواه آن بوده ام را نشمرده ام؛ ولی بگمانم، دستِکم ۲۰ ـ ۲۵ مورد را دربرمی گیرد که چگونه دختران چادری بویژه در شهرهای مذهبی، توسری خورتر و دست و پا چلفتی تر در برخورد با جنس مخالف بوده و گاه به آسودگی، کلاه بزرگی سرشان رفته و بی آبرویی برای خود و خانواده شان به بار آورده اند. شمار شنیده هایم از آن بسیار بیش تر است.۸ 

آیا این آخوند تبهکار و بی آبرو که بخاطر پیشه اش ـ چنانچه آن را براستی پیشه بتوان نامید! ـ باید بسیار بیش از آدمی چو من با اینگونه ناهنجاری های اجتماعی آشنایی داشته باشد، این ها را نمی داند یا چون بسیاری موردهای دیگر، اُلاغ چموش سخن سراییش بجای آنکه پایی روی زمینِ واقعیت داشته باشد، چون الاغ بالدار رسول الله به پرواز درآمده و درنیافته چه جفنگی، ناهمخوان با واقعیت های چشم آشنا برای بسیاری از مردم ایران، می بافد؟! به هر رو، چادر، روبنده، روسری و هرگونه پوشش بیجا به هر بهانه ای و از آن میان، شریعت شُتریِ دستپخت عُمر پورخطّاب که به هنگام خود، همراه با پیامبر تازی و عایشه بی هیچگونه روبنده و چادر و اینا از یک سینی خوراک می خورد، چیزی جز نماد واماندگی و بندگی و توسری خوری زن، بیش نیست؛ نمادی که در دوره ی دویست سیصد ساله ی کنونی، پیوندی نزدیک با استعمار کهنه و نو بویژه از گونه ی انگلیسی آن نیز دارد.۹   

به سایر یاوه گویی های گاه ریشخندآمیز آخوند ضد انقلابی در این سخن سرایی نپرداخته و تنها نمونه ای از آن را یادآور می شوم که شاید به شَوَند پیری و خرفتی بیش تر وی باشد:
«بانوان ایرانی با حفظ حجاب، استقلال هویتی و فرهنگیِ خود را به دنیا صادر و این سخن جدید را اعلام می‌کنند که زن می‌تواند با حفظ حجاب و عفاف و جلوگیری از سوء استفاده مردان بیگانه و زیاده‌طلب، در میادین اجتماعی حضور فعال و مؤثر داشته باشد.» ۱۰

با خود می گویم:
نمی دانستم در کنار کمابیش هر کالایی که سوداگران ریز و درشت آن ها را صادر می کنند، «استقلال هویتی و فرهنگی» هم صادر کردنی است؟!

... و درباره ی «سوء استفاده مردان بیگانه و زیاده‌طلب»، بیچاره گویا نمی داند که همه ی مردان بیگانه، همیشه آنچنان زیاده طلب هم نیستند و گاه به یک بوسه از گوشه ی لب، خشنود می شوند.

ب. الف. بزرگمهر    ۱۸ اسپند ماه ۱۳۹۶

https://www.behzadbozorgmehr.com/2018/03/blog-post_9.html

پی نوشت:

۱ ـ برگرفته از تارنگاشت «اخبار تجارت»  ۲۹ بهمن ماه ۱۳۹۶ (برجسته نمایی های متن از آنِ من است. ب. الف. بزرگمهر)

۲ ـ برگرفته از گزارش «دیدار مداحان اهل‌بیت علیهم‌السلام با رهبر انقلاب»، تارنگاشت «بصیرت العظما»  ۱۷ اسپند ماه ۱۳۹۶

۳ ـ بگمانم، پارسی آن، همانا «شکر فراوان میل نمودن» باشد.

۴ ، ۵ ، ۶ و ۷ ـ برگرفته از گزارش «دیدار مداحان اهل‌بیت علیهم‌السلام با رهبر انقلاب»، تارنگاشت «بصیرت العظما»  ۱۷ اسپند ماه ۱۳۹۶

۸ ـ هم به شَوَند دربدری پدرم در سال های نخست پس از کودتای ننگین ۱۳۳۲ که ناچار بود هر از گاهی در شهر و شهرستانی دیگر و در بیش تر موردها جاهایی دور از تهران کار کند و تا سال ها پس از آن نیز پی گرفته شد و هم به شَوَند کار و دلبستگی های خودم، بسیاری از شهرها و روستاهای ایران را نه تنها زیر پا نهاده که در برخی از آن ها چند سالی زندگی کرده ام.

۹ ـ چندسالی پیش، فیلم گواهمند (مستند)ی از زندگی و هماوندی های اجتماعی مردم عربستان در یکی از رسانه های اروپای باختری دیدم که بسیار آموزنده بود. آن فیلم که بسیار استادانه آمایش شده و روشن بود برای فراهم نمودن آن، کار پژوهشی گسترده ای در شهر و روستای آن کشور به انجام رسیده بود، بسیاری از پیامدهای سیاست دوره ی کنونی امپریالیست ها زیر برنام «بنیادگرایی اسلامی» در منطقه ی آسیای جنوب باختری و شمال آفریقا را برایم روشن نمود. در آن فیلم، هنگامی که به هماوندی های میان مرد و زن در کار کشت و شخم و گله داری و زندگی روزمره پرداخته و با مردم و از آن میان زنان آن کشور، گفتگوهای ارزنده ای به نمایش گذاشته بود، همانندی های بسیاری با روستاهای ایران دیدم. گفته های زنی بویژه هنوز در گوشم زنگ می زند که با اشاره به چادر و روبنده اش، کم و بیش چنین می گفت:
«همه ی این ها از ۲۰ ـ ۲۵ سال پیش به این سو آغاز شد. ما پیش تر تا این اندازه زیر فشار نبودیم ...» و من هنگام دیدن فیلم با خود می اندیشیدم:
جایی برای شگفتی نیست؛ درست بسان بسیاری روستاهای ایران که خود از نزدیک گواه هماوندی های کار و همکاری مرد و زن بوده ام، این بازی های زیر چادر چاقچور پنهان شدن یا از کنار مردی رد نشدن که خدای نکرده بوی ترا به بینی بگیرد و بسیاری یاوه گویی های دیگر آخوندهای مفتخوار و شکمباره از بنیاد با شیوه ی زندگی مردم زحمتکش ناسازگار  است و آنجا هم شاید با برخی تفاوت های اجتماعی همین بوده و هست و جز این نمی تواند باشد ...

برگرفته از یادداشت «سرانجام ناچار خواهید شد در برابر فرهنگ مردم ایران سر خم کنید!»، ب. الف. بزرگمهر    ۱۹ خرداد ماه ۱۳۹۳

https://www.behzadbozorgmehr.com/2014/06/blog-post_7802.html 

۱۰ ـ برگرفته از گزارش «دیدار مداحان اهل‌بیت علیهم‌السلام با رهبر انقلاب»، تارنگاشت «بصیرت العظما»  ۱۷ اسپند ماه ۱۳۹۶ (برجسته نمایی های متن از آنِ من است. ب. الف. بزرگمهر )

هیچ کس حق ندارد، بگوید: سازش! بگویید: نرمش! بگویید: دستگاه دیپلماسی فعال! ـ بازپخشش

«توافق منتشر شده از «ژنو ۲»:

۱ ـ توقف غنی سازی ۲۰ ٪

۲ ـ ذخیره های ۲۰ ٪ از میان برود

۳ ـ شمار «سانتریفیوژ»های ۳/۵ ٪ محدود شود

۴ ـ وانهادن (تعلیق) ۶ ماهه ی نیروگاه اراک

۵ ـ بهره برداری نکردن از «سانتریفیوژ»های «آی. آر.۲» (IR2) برای افزایش چگالی (غنی سازی) پرشتاب

 در برابر آن:

ـ آزادشدن پول های بلوکه شده ی نفت ایران در ۲ سال پیش؛ و

ـ از میان برداشتن محدود و برگشت پذیر تحریم های پتروشیمی و فلزات گرانبها

خاستگاه ها:

ـ «تسنیم»

ـ «رجا»

ـ «نکات پرس»

ـ «خبرگزاری فارس»

همگی برگرفته از «دیلی تلگراف» که با یکی از بلندپایگان وزارت خارجه آمریکا در این باره گفتگو نموده است:
«هیچ کس حق ندارد، بگوید:سازش! بگویید: نرمش! بگویید: دستگاه دیپلماسی فعال!»

از «گوگل پلاس» با ویرایش و پارسی نویسی درخور از سوی اینجانب؛ عنوان را نیز از متن برگزیده ام.  ب. الف. بزرگمهر

پی نوشت:

می بینید؟! آن ها نه تنها پنهانکاری نمی کنند که حتا برای نشان دادن پیروزی خود و خوار و ناچیز نمودن هرچه بیش تر حریف خود که براستی نیز رژیمی خوار و تبهکار است و بسان شکست پیشین و نوشاندن جام زهر به آن یکی نادان که دستِکم «خر و گاوش» از این یکی داناتر بود و خونخواهی شکست خود را با به دار آویختن جوانان رزمنده و قهرمان کشور جبران می کند، همه چیز را منتشر می کنند و نمی توانند نیز نکنند. این قراردادها که بخش عمده ای از آن، پیش تر در «بسته ی ریشخندآمیز شفاهی» ـ که باید بیفزایم: گور پدر بی شرف تان سگ ...! ـ به توافق رسیده بود و از دید من چیزهایی به مراتب ننگین تر و هنوز ناگفته برای مردم ایران و جهان دربر دارد، سرافکندگی بزرگ تاریخی برای میهن مان و همه ی خلق های آن در پی داشته و دارد. چنین رژیم تبهکار و فرومایه ای به هیچ رو، نماینده ی مردم ایران و کشوری با فرهنگ و تاریخی کهن و رویهمرفته پرافتخار نیست!

در «گوگل پلاس» و زیر آن یادداشت نوشته بودم:
«بفرمایید! گفته بودم که آقایان پیش تر نرمش هایشان را کرده بودند و آن رهبر دروغگو و نابکاری که چندی بود به بیماری «گُه گیجه» دچار شده بود و اکنون ویراژ دادن هایش را از نو آغاز کرده است:
”... اگر هم نشد، ضرری نمی کنیم!“

... و منِ نادان که وقت برای ده ها کار دیگر گذاشته ام؛ ولی برای این یک هنوز نه که یکبار هم شده پایین و بالای دروغ و ریاکاری و پته ی انقلابی قلابی را روی آب بیاورم ... ولی، وقتش حتمن خواهد رسید!»

امیدوارم زمان و انرژی بایسته برای آن را بیابم؛ ولی، همینجا دستِکم این را بگویم که نیروهای میهن پرست ایران و بویژه نیروهای نظامی کشور نباید به هیچ رو، زیر بار چنین قرارداد خائنانه ای که به گمان من حتا فروش «کیک زرد» با بهایی ارزان به کشورهای امپریالیستی و بخشی از برنامه ی نیرنگبازانه ی این کشورها برای شناسایی همه ی سوراخ سنبه ها و توانایی های نظامی ایران زیر عنوان «بازدیدهای سر زده و از هرجای دلبخواه» نیز در آن گنجانده شده بروند و باید در برابر آن بایستند.

آن بی شرف های خائن دو ملیتی (یا سه ملیتی و شاید بیش تر!) که در کابینه ی «آخوند امنیتی» بدپیشینه و نیز سراپای رژیم تبهکار جمهوری اسلامی جا خوش کرده اند و با نگاه «جهان وطنی سرمایه سالارانه» (cosmopolitism) به ایران و جهان می نگرند و کم ترین احساس میهن دوستی و مردم دوستی در هستی پلید و ناچیزشان نیست، آماده اند تا همه ی هست و نیست ایران و غرور و شرف ملی ایرانیان را به پشیزی زیر پا نهاده، لگدمال نمایند! و آن رهبر دروغگو؛ نابکار و فرومایه، همین ها را که پیش تر نیز آزمون خود را پس داده اند، «بچه های انقلاب» می نامد! تف بر همه ی آن ها و شرف نداشته شان!

سرنگون باد رژیم تبهکار جمهوری اسلامی!

ب. الف. بزرگمهر    ۱۸ آبان ماه ۱۳۹۲

https://www.behzadbozorgmehr.com/2013/11/blog-post_6724.html

یک سر و گردن بالاتر از سگ و گربه های نظام! ـ بازپخشش

جایی در چین! سگ ها برای گرفتن سهم خوراک روزانه ی خود، پشت گردن همدیگر نشسته اند تا نوبت شان شود.

کاش سگ و گربه های نظام که بر سر «بیت المال» به جان هم افتاده و چنگ و دندان به همدیگر نشان می دهند را چند روزی اینجا می فرستادند تا کمی آموزش ناب چینی ببینند و کم تر آبروریزی کنند.

ب. الف. بزرگمهر   ۳۰ خرداد ماه ۱۳۹۴

https://www.behzadbozorgmehr.com/2015/06/blog-post_20.html



اجرتان با خدا که چنین صبری جمیل دارید ـ بازپخشش

اجرتان با خدا خواهر که چنین صبری جمیل دارید. این حقیر کَانَّهُ از بصیرت بی نظیر شما که پی برده اید «قیمت های وعده داده شده هنوز هم در مسیر طولانی تحقق قرار دارد»، حقیقتا محظوظ شدم. فی الواقع آن «برنامه ی جامع عملیاتی» که اشاره کرده اید و بسامان شدن بازار و اینا را هم شامل می شود تا زمان ظهور آقا امام زمان، عجل الله تعالی فرجه الشریف به تحقق نخواهد پیوست؛ برای همین باید چشم براه قدوم مبارکش بود تا به همه چیز نظم و ترتیب بدهد. البته از خدا پنهان نیست؛  از شما بندگان خدا نیز پنهان نباشد که ما از ته دل آرزو می کنیم آن حضرت شمشیرشان را همراه نیاورند. جهان، جهانِ تعامل و سازش است و نیازی به کاربرد شمشیر و اینا نیست.

از زبان «کیر خر نظامِ خرموش پرور»:  ب. الف. بزرگمهر   ۲۶ آذر ماه ۱۳۹۹

https://www.behzadbozorgmehr.com/2020/12/blog-post_172.html

ویدئوی پیوست، برگرفته از «تلگرام» (برنام از آن من است.  ب. الف. بزرگمهر):

اجرتان با خدا که چنین صبری جمیل دارید



۱۴۰۳ فروردین ۱۱, شنبه

فروشی نیست! ـ بازپخشش

ب. الف. بزرگمهر   پنجم اردی بهشت ماه ۱۳۹۴

https://www.behzadbozorgmehr.com/2015/04/blog-post_996.html



نان شب ندارند بخورند؛ از ما حلوا می خواهند!

وختی می گوییم زیاده خواه، در چشمان برخی از شما برادران می خوانیم که باور نمی کنید. نان شب ندارند بخورند؛ از ما حلوا می خواهند!۱ و نه تنها حلوا که با چشم سپیدی باده هم می خواهند! می گویند «به مرده رو بدهی، در کفنش می ریند»، حکایت همین هاست؛ کَاَنَّهُ شاید ..ن مان هم بگذارند.۲ حال خودِ فعلِ حرام آن بکنار؛ مقام و منزلت مان در جایگاه پیشوای شیعیان ایران و کَاَنَّهُ شیعیان جهان۳ را به اندازه ی یک مرده شور پایین می آورند! ما حتا بادی هم برای شان درنمی کنیم.

حال بروید به هر بهانه ای هم شده مثلا شهادت «حضرت عقیل» که برای چشم چرانی تن برهنه ی زنان، پشت یکی از خیمه های اسلام کمین کرده بود، یک حلوای نذری خوش عطر و بو برای شان درست کنید تا دردشان آنچنان درمان شود که انشاء الله به روز رستاخیز هم نرسند.۴ الله مگر بلانسبت شما کُسخل است آنهمه عوام الناس بی سر و پا را در آن بیابان سوزان گرد آورد؟ کُفّار و همه ی آن ها که دستورات جانشین خدا و پیامبر و «اَئمّه ی اَطهار» را به تخم شان می گیرند که جساب شان پیشاپیش پاک است.

از زبان «کیر خر نظامِ خرموش پرور»:  ب. الف. بزرگمهر   ۱۱ فروردین ماه ۱۴۰۳

پی نوشت:

۱ ـ سکوت جایز نیست ای کارگر زحمتکش، ای بازنشسته سنگر نشین دیروز تو بنشینی بر خانه نخواهی یافت حلوا را

تا کی توان نشستن در انتظار باده؟ تا کی وعده و وعید های دروغین را باید شنید؟! تا کی این همه غم و غصه تنهایی و عذاب نخریدن اجناس حیاتی و لازم را بعلت گرانی سرسام آور را باید چشید؟ کار ما دیگر تمام شده است؛ دیگر راهی جز به خیابان آمدن و داد وا مصیبتا زدن نداریم؛ مگر می شود قلدری وزیری که بایستی از جمعیت عظیم و فداکار کارگری که سرمایه اصلی جامعه هستند، [پشتیبانی کند؛ ولی نمی کند] را دید و فریاد بر نیاورد؟! تا کی بایستی حرکت فَشَل و غیر متعارف و غیر منطقی وزیری که کارگر را به هیچ می انگارد و با قلدری و حمایت و همراهی نمایندگان منافع پرست کارفرمایان ستمگر را که با خودش همراه کرده و تیر بر دل و قلب کارگر میزند و تیشه بر ریشه این جمعیت عظیم و فداکار و مولد جامعه را دید و بپا نخاست؟!

ما شاغلین غم دیده و بازنشستگان ستم دیده و ورشکسته نمی توانیم با این تورم سر سام آور به زندگی خود ادامه دهیم و از این فضای مجازی به همه ی تصمیم گیران و نمایندگان مجلس و وکلای دادگستری و اساتید و عُقلای علم اقتصاد اعلام میکنیم تا این ستم و ظلم مضاعف و این نابرابری های غیر متعارف بر طرف نشود، جان را به جان آفرین تسلیم و جلوی این نابرابری ها و بی عدالتی ها ایستادگی خواهیم کرد.

به شما آقای وزیر کار و سایرین نیز اخطار می دهیم که عواقب هرگونه اتفاق غیر مترقبه به عهده عالیجنابان خواهد بود.

زنده باد کارگر! پاینده باد بازنشسته! نابود باد ستمگر! اتحاد رمز پیروزی است.

از طرف جمع کثیری از پیشکسوتان، اساتید، شاغلین و بازنشستگان تامین اجتماعی سراسر کشور

۲۵  اسفند ماه  ۱۴۰۲ (برگرفته از «تلگرام»)

۲ ـ دو زبانزد توده ی ای در این باره:
اگر به مرده رو بدهی به تخت [یا تخته] و تابوت [یا به کفنش] تِر می زند [یا می ریند]!

اگر به مرده رو بدهی ک.. مرده شور می گذارد!

برگرفته از نوشتار «اگر ریگی به کفش نداشت ...»  ب. الف. بزرگمهر      ١٤ مهر ماه ١٣٩١

https://www.behzadbozorgmehr.com/2012/10/blog-post_5.html

۳ ـ در دل با خود: اگر آن سیستانی که از خودمان سگ جان تر است، بالاخره ریغ رحمت را سر بکشد و به «جهان باقی» گورش را گم کند!

۴ ـ  به دوستی که اگر زهر باشد از دستت
     چنان به ذوقٍ ارادت خورم که حلوا را

شیخ اجل سعدی شیرازی 

***

اگر تو فارغی از حال دوستان یارا
فراغت از تو میسّر نمی‌شود ما را

تو را در آینه دیدن جمال طَلعت خویش
بیان کند که چه بودست ناشکیبا را

بیا که وقت بهارست تا من و تو به هم
به دیگران بگذاریم باغ و صحرا را

به جایِ سرو بلندْ ایستاده بر لب جوی
چرا نظر نکنی یار سروِ بالا را ؟

شمایلی که در اوصاف حسن ترکیبش
مجال نطق نمانَد زبان گویا را

که گفت در رخ زیبا نظر خطا باشد؟
خطا بُوَد که نبینند روی زیبا را

به دوستی که اگر زهر باشد از دستت
چنان به ذوقٍ ارادت خورم که حلوا را

کسی ملامت وامق کند به نادانی
حبیب من که ندیدست روی عَذرا را

گرفتم آتش پنهان خبر نمی‌داری
نگاه می‌نکنی آب چشم پیدا را ؟

نگفتمت که به یغما رود دلت سعدی
چو دل به عشق دهی دلبران یغما را ؟

هنوز با همه دردم امید درمانست
که آخری بُوَد آخرْ شبان یلدا را

شیخ اجل سعدی شیرازی

چشمش کور! خودش خواست کارگردان باشد ... ـ بازپخشش

آخوند پفیوز ریش حنایی با خود می اندیشد:
این بار باید این مویِ دماغ را اینچنین زره پوش کنیم و به جنگ دشمن بفرستیم. اینگونه کم تر خواهد ترسید: یک نرمش قهرمانانه ی دیگر! چشمش کور! خودش خواست کارگردان باشد ...

ب. الف. بزرگمهر    ۱۴ اسپند ماه ۱۳۹۶

https://www.behzadbozorgmehr.com/2018/03/blog-post_65.html

من نمی توانم دو کار را همزمان با هم انجام بدهم

ماریا جان که دلبستگی ام به تو دستکمی از دلبستگی «هِند جگرخوار» به عموی پیامبر تازی ندارد!

از اینکه برایم یک نخشه ی گُنده، چند کتاب تاریخ و بسته ای «آدامس خرس نشان» (بجای «خروس نشان») فرستادی، بسیار سپاسگزارم؛* ولی کاش این ها را جدا جدا و در چند نوبت برایم می فرستادی و نخست با کتاب می آغازیدی؛ من که از نخشه چندان سر درنمی آورم و از تو چه پنهان، نام کشورها و جای  شان روی نخشه را هم درست نمی دانم؛ ولی وختی کتاب ها و آدامس را جلوی روی خودم می گذارم، خواه ناخواه سراغ آدامس می روم که با دیدن شان آب از لب و لوچه ی آدم آویزان می شود. تاکنون نیز چند تای شان را جویده و اینور آنور تف کرده ام؛ دیگر چانه هایم درد گرفته بود؛ برای همین، بخت خوبی بود که این یادداشت را برایت بنویسم و بفرستم. من هم مانند یکی از رییس جمهورهای پنجاه شست سال پیش آمریکا نمی توانم دو کار را همزمان با هم انجام بدهم. امیدوارم وختی بسنده برای خواندن کتاب های تاریخی که بزبان آلمانی برایم فرستادی، پیدا کنم.

جگرت را بخورم، آنالنا

از زبان این کله پوک:  ب. الف. بزرگمهر   ۱۱ فروردین ماه ۱۴۰۳

* «تاگس اشپیگل» گزارش داده بود که «آنالنا بربوک»، وزیر کار و بار برونمرزی آلمان در گفتگویی رسانه ای گفته بود که آماج پوتین، از میان بردن هستی اوکراین چون کشوری ناوابسته و کشاندن «ناتو» به جنگ بوده و هست.

«ماریا زاخارووا» نماینده ی آیین مند (رسمی) وزارت کار و بار برونمرزی روسیه گفت: می‌خواهم از «بربوک» [چیزی در مایه ی «کَلّه پوک»] بپرسم:
آیا او نمی‌داند که این پایگاه‌های روسیه نبودند که کشورهای «ناتو» را در چنبره ی خود گرفتند («احاطه کردند») که «ناتو» بود که پیرامونِ (در اطراف) روسیه به سوی خاور (شرق) گسترش یافت؟ برای «آنالنا» یک نخشه، یک کتاب تاریخ و چندی (مقداری) «آدامس» بخرید تا دیگر از این حرف مفت ها (صحبت های پوچ) نزند.

گزیده ای برگرفته از گزارشی در «چوب دو سر گُه» ۱۱ فروردین ماه ۱۴۰۳ (با ویرایش، پارسی و پاکیزه نویسی درخور از اینجانب؛ افزوده های درون [ ] نیز از آنِ من است.  ب. الف. بزرگمهر)

۱۴۰۳ فروردین ۱۰, جمعه

مانند این ها دله دزد و لاشخور از آب در نیایی ... ـ بازپخشش

آفرین فرزندم! شکار یادت می دهم تا خوب شکار کنی؛ ولی مانند این ها دله دزد و لاشخور از آب در نیایی که شیرم را به تو حرام می کنم!

ب. الف. بزرگمهر   ۳۰ اُردی بهشت ماه ۱۳۹۳

https://www.behzadbozorgmehr.com/2014/05/blog-post_20.html



ما تا هنگامی که به آسودگی نواله ی خود را لیف می کشیم، جانورانی خونسردیم

پاسخ پندارآمیز بانو هیتلرنژاد به پرخاش بجای بانو ماریا زاخارووا

وختی ما با هستی روسیه همه سویه دشواری داریم و می خواهیم کوچک ترین نشانه ای از آن حتا در زمینه های فرهنگی بر روی زمین بر جای نمانَد، هر گام کوجک یا بزرگی که در این راه به انجام برسد، نه تنها ما را غمگین نمی کند که به پیشواز آن نیز می رویم؛ برای ما در باختر اروپا که خون «نئاندرتال» ها را بیش از سایر سرزمین های جهان در رگ و ریشه ی خود داریم، سُهش هایی چون غم، خرسندی، شرم و مانند آن ها در بنیاد خود از هیچگونه آرش و مانشی برخوردار نیست؛ می دانید که ما بگونه ای سنجش ناپذیر با مردم دیگر سرزمین های جهان به همان لَختی دچاریم که خوک ها به آن دچارند؛ برای همین است که خنده ها، گریه ها یا برآشفتگی های مان، بستگی بسیار نزدیکی به سودمندی یا زیانباری اختسادی جُستار آن داشته و همگی ساختگی است؛ ما تا هنگامی که به آسودگی نواله ی خود را لیف می کشیم، جانوران بسیار خونسردی هستیم.

ب. الف. بزرگمهر  دهم فروردین ماه ۱۴۰۳ 

***

ماریا زاخارووا، سخنگوی رسمی وزارت خارجه روسیه اعلام کرد عدم واکنش رهبری شورای اروپا به حمله تروریستی در تالار شهر کروکوس صفحه شرم آور دیگری در تاریخ این سازمان است که بی طرفی سازوکار قانونی و کارشناسی آن را مورد تردید قرار می دهد.

زاخارووا گفت: این صفحه شرم آور دیگری در تاریخ سازمانی است که بیهوده تلاش می کند خود را "وجدان اروپا" بنامد و مدعی است که مدافع اصلی حقوق بشر در قاره اروپا است. این خط مشی استراسبورگ بار دیگر انحطاط عمیق شورای اروپای امروزی را تایید می کند که در ریاکاری سیاسی و "استانداردهای دوگانه" غرق شده است.

زاخارووا افزود:" با این حال، فقدان یک پاسخ اصولی به حمله وحشیانه به غیرنظامیان، سؤالات منطقی را در مورد توانایی رهبری شورای اروپا برای کمک به تضمین ثبات بین‌المللی، مقابله با تروریسم، افراط‌گرایی و سایر چالش‌های عصر ما، و حمایت از حقوق بشر ایجاد می‌کند. ، بی طرفی و مناسب بودن ابزارهای تخصصی قانونی و تخصصی شورای اروپا را زیر سوال می برد".

زاخارووا در پایان گفت: "نمی‌توان به پیام‌های تسلیت شخصی متعدد به دیپلمات‌های روسی در استراسبورگ، بی‌تفاوتی فرانسوی‌ها و نمایندگان دستگاه دیپلماتیک استراسبورگ توجه نکرد."

گزیده ای برگرفته از گزارشی نیازمند ویرایشی همه سویه در «چوب دو سر گُه» به تاریخ دهم فروردین ماه ۱۴۰۳ که بختی برای انجام آن نداشتم.  ب. الف. بزرگمهر

خوابی که شوربختانه هستینگی یافت ...

خوابی که شوربختانه هستینگی یافت* و از آنچه در پرتور غم انگیز پیوست بازتاب یافته نیز پا فراتر نهاد. بگمانم کم ترین نیازی به بازگویی روز و روزگارِ توده های مردم ایران نیست که از دست و پا زدن در مردابی کِشنده، گذشته و به دَم و بازدمی به شماره افتاده رسیده است. برونرفت از چنین روز و روزگارِ بن بستی، بنا بر شَوَندهای دانشورانه، بی رهبری طبقه کارگر و نزدیک ترین پشتیبانان پیرامون آن در میانِ دیگر زحمتکشان شدنی نیست؛ نفرین شدگانی تاریخی که با همه ی دلاوری ها و جانفشانی های شان بویژه در دوره ی کنونی، با پیشبرد باریک سیاستی امپریالیستی به سردمداری انگلیس که از گذشته ای دور تاکنون، دستی دراز در سیاست و اختساد میهن نگونبخت مان داشته و دارند به مرگ گرفته شده و همچنان از سازمان سیاسی رزمنده ای خوب ساز و برگ یافته به «سوسیالیسمِ دانشورانه» و کارآ که پای در میدان نبرد داشته و چون بُزِ پیش راه را بجلو بگشاید، بی بهره اند.

سرنگون باد گروهبندی های خرموش اسلام پیشه ی فرمانروا بر میهن مان در جنگی ساز و برگ یافته به جنگ ابزار!

برپا، پایدار و پیروز باد پیشانی یگانه ی خلق های ایران برهبری طبقه کارگر!

ب. الف. بزرگمهر   دهم فروردین ماه ۱۴۰۳

* «برای ما نیز چنین آینده ای خواب دیده اند!»  ب. الف. بزرگمهر    هفتم خرداد ماه ۱۳۹۲

https://www.behzadbozorgmehr.com/2013/05/blog-post_794.html

به سخنرانی من می رینید؟! می دانم با شما چکار کنم ...

دست های من پاک و پاکیزه است؛۱ همین پیش از سخنرانی که به «جرج دبلیوسی بوش»۲ رفته بودم تا خیر سر شما پرروهای موی دماغ دمکراسی مان برینم، پس از آسودگی و سپاس از خدا۳  دست هایم را خوب شستم. به سخنرانی من می رینید؟! می دانم با شما چکار کنم ...

از زبان «پرزیدنت بادبادی»:  ب. الف. بزرگمهر   دهم فروردین ماه ۱۴۰۳

پی نوشت:

۱ ـ پرخاشگرانِ هوادار همزیستی آشتی جویانه میان ملت های جهان (صلح طلب) سخنرانی «پرزیدنت بادبادی»، مِهتَر جمهور «یانکی» ها و دو «دموکرات» پفیوز وی: «بَرَک حسین اوباما» و «دسته بیل کلینتون» در یک برنامه آوازه گری در نیویورک را بُریدند؛ یکی از پرخاشگران به سوت ‌زدن پرداخته و آرنگ (شعار) هایی درباره ی بیم «جنگ هسته‌ای با روسیه» سر می داد و دیگران به جنگ در باریکه ی «غَزّه» و کمک‌های آمریکا به عزراییل پرخاش می کردند.

در گفتارنامه (بیانیه) ی گروه روزنامه نگاران «کاخ روسیاه» (بجای «کاخ سپید») آمده است:
بسیاری فریاد می زدند، «دست های تان به خون آغشته است».

گزیده برگرفته از گزارشی رویهمرفته شلخته در «چوب دو سر گُه» به تاریخ  دهم فروردین ماه ۱۴۰۳ (با ویرایش، پارسی و بازنویسی درخور از اینجانب؛ ب. الف. بزرگمهر)

۲ ـ نام تازه و پرآرش تر آبریزگاه به انگلیسی

۳ ـ چیزی بسانِ «نیایشِ ویژه ی شاشیدن و ریدن» در دین و آیین های وامانده ی اسلام

۱۴۰۳ فروردین ۹, پنجشنبه

تیری به چشمِ دشمن فرهنگ ستیزِ ننگ ایران و ایرانی

شادباش نوروزی به مردم خونگرم و مهربان ایلام

برگزاری پرشکوه خجسته آیین باستانی نوروز در شهر کارزان استان ایلام، تیری به چشمِ دشمن فرهنگ ستیزِ ننگ ایران و ایرانی روز چهارشنبه ۸ فروردین ۱۴۰۳ با همه ی ترساندن ها و فشارها از سوی گماشتگان سرکوبگر رژیم سزاوار سرنگونی دزدان اسلام پیشه، خجسته آیین باستانی نوروز در شهر کارزان استان ایلام با شمار انبوهی از توده های مردم آن شهر و سامان که به ۵۰ هزار تن سر زد، برگزار شد.

بنیاد داده ها برگرفته از «تلگرام» به تاریخ نهم فروردین ماه ۱۴۰۳با ویرایش، پارسی و بازنویسی درخور از اینجانب؛ برنام و زیربرنام نیز از آنِ من است.  ب. الف. بزرگمهر



دریغ نیست ساق پایی به این زیبایی را در آن جامه ی عهد عتیق پنهان کنم؟ ـ بازپخشش

از اندیشه و زبان شازده بانو:  ب. الف. بزرگمهر   نهم بهمن ماه ۱۳۹۹

https://www.behzadbozorgmehr.com/2021/01/blog-post_223.html

زیرنویس پرتور:

نمایش مد شاهزاده سعودی سوفیا حسین در ریاض («اسپوتنیک»)



زبردستی شگرف

مردم اهواز دارن قایقرانی می‌کنن توی خیابونا؛ ما کنار «هورالعظیم» داریم تعداد تَرک‌های خاکِ خشکیده‌ی یکی از ارزشمندترین تالاب‌های دنیا رو می‌شمریم!

اینکه یه کاری کنی که تالاب‌ها قدرت آبگیری‌شون رو از دست بدن و بِجاش شهرها آبگیری بشن، مهارت عجیبی می‌خواد که فقط مسوولان این مملکت دارن!

لیدا آشتیانی

برگرفته از «تلگرام»   نهم فروردین ماه ۱۴۰۳

برنام را از بوم برگزیده و به پارسی برگردانده ام.  ب. الف. بزرگمهر

تو آبروی داشته و نداشته مان را به باد می دهی ... ـ بازپخشش

تِرِزا مِی: ببین دونالد! ما با هم همداستانیم و راه هر دوی مان با آن ها یکیست؛ ولی سربسته می گویم؛ تو آبروی داشته و نداشته ی چندین صد ساله مان را به باد می دهی ...

لات بی سر و پای «یانکی»: باز هم که تو زبان درازی کردی «مادر ترزا»! تو بیجا می کنی روی حرف من حرف می زنی. من هستم که می دانم چه کاری درست یا نادرست است. مرا مردم برگزیده اند. ترا چه کسی سرِ کار گذاشته؟! ...

ب. الف. بزرگمهر    ۱۶ آذر ماه ۱۳۹۶


زیرنویس تصویر:
نخست‌وزیر انگلیس می‌گوید، وی از انتقاد از یک متحد بنیادین لندن ترسی ندارد و بر این نکته پافشرد که بازانتشار ویدئوی «نفرت‌انگیز» یک گروه راست تندور از سوی دونالد ترامپ، «عملی نادرست بود.» ریس جمهوری «ایالات متحد» [بخوان: «یانکی» ها]، سه ویدئو از آنِ گروه راست تندرو به نام «نخست انگلیس» را در یکی از رسانه های اجتماعی ـ خبرچینی بازانتشار نمود که با واکنش‌های گسترده‌ای در انگلیس روبرو شد. «تِرِزا می» که همانندی هایی با «مادر ترزا»ی از دست رفته نیز  دارد، گفت:
«این واقعیت که ما با یکدیگر کار می‌کنیم به این آرش نیست، هنگامیکه می‌ پنداریم «ایالات متحد»، دچار ندانمکاری است از گفتن آن ترسی داشته باشیم و رُک و پوست کنده آن را نگوییم.»

برگرفته از تارنگاشت دروغپردازِ و بی هیچگونه مسوولیتِ اخلاقیِ وابسته به وزارت امور خارجی یانکی ها: «رادیو فردا» نهم آذر ماه ۱۳۹۶ (با ویرایش، پارسی و بازنویسی درخور از سوی اینجانب؛ افزوده های درون [ ] نیز از آنِ من است.   ب. الف. بزرگمهر)

بهانه ای برای ربودن نشانه های ارزشمند تاریخی و فروش آن به «از ما بهتران جهان»؟

نمی دانم چگونه کانساری است؛* اگر سنگ آهک، گچ، نمک و حتا مرمر باشد، بگمانم بهانه ای است برای ربودن آن نشانه های تاریخی ارزشمند و فروش دست بدستِ آن به دیرینکده های اروپا و آمریکا و سایر جاها از یکسو و از میان بردن یکی از نشانه ی فرهنگی ـ تاریخی ایران زمین؛ بجز آن، حتا چنانچه کانسار پولسازی از زر، الماس یا کانی های کمیاب باشد، چنین کاری تبهکاری بسیار بزرگی است.  

سرنگون باد گروهبندی های خرموش اسلام پیشه ی فرمانروا بر میهن مان در جنگی ساز و برگ یافته به جنگ ابزار!

برپا، پایدار و پیروز باد پیشانی یگانه ی خلق های ایران برهبری طبقه کارگر!

ب. الف. بزرگمهر   نهم فروردین ماه ۱۴۰۳

* شماری از کنشگران مدنی با تشکیل زنجیره انسانی در دامنه‌های دره باستانی دیزدر، خواستار توقف فعالیت‌ معدن و پایان تخریب سنگ‌نگاره‌های این مکان فرهنگی شدند.

این کنشگران می‌گویند که علیرغم مطالبه‌گری‌ چندساله و نامه‌نگاری‌های میراث فرهنگی به وزارت "صمت" برای توقف فعالیت معدن دره دیزدر، اجرای این پروژه همچنان ادامه دارد.

تداوم فعالیت معدن دیزدر در حالی است که تابستان سال ١٤٠٠، رسانه‌های حکومتی مدعی پلمب معدن دیزدر در پی اعتراض مردم و فعالان مدنی شده بودند.

منطقه تاریخی دیزدر واقع در شمال غرب مشهد با قدمتی ۳ هزار ساله، سنگ‌نگاره‌هایی دارد که از منظر باستان‌شناسی از اهمیت و ارزش ویژه‌ای برخوردار است.

برگرفته از «تلگرام»  هشتم فروردین ماه ۱۴۰۳

بختی برای ویرایش این گزارش نداشتم.  ب. الف. بزرگمهر

۱۴۰۳ فروردین ۸, چهارشنبه

شما چرا دست از سرِ مسوولین بیچاره ی ما برنمی دارید؟

وختی چیزی نمی بینید، هیچگونه دشواری در کار نبوده و نخواهد بود

شما چرا دست از سرِ مسوولین بیچاره ی ما برنمی دارید؟* درست است که همگی شان بی دست و پا هستند؛ ولی یک سر دارند و هزار سودا. آن ها هم مانند برخی از شما زن و بچه های ریز و درشت دارند که در اقصی نقاط جهان پراکنده اند و همیشه ناچارند از اینجا به آنجا و جاهای دیگر بدوند و بازگردند؛ به همین خاطر نماز و روزه های شان را هم در این ایام مبارک و میمون ماه رمضان، نصفه نیمه می خوانند و لابلای آن ناچارند هر از گاهی برای شادی بچه های جِغِله ترشان پایی بکوبند؛ دستی بیفشانند و کونی بجنبانند. دیگر چه وختی برای شما یا اهواز و اینا می ماند؟ گیریم که خیابان های آنجا را آب گرفت و تنی چند از عوام الناس هم به لقاء الله پیوستند. بگذار اهواز هم چند روزی نه اهواز که ونیز باشد؛ نه تنها به هیچ جای مان برنمی خورد که بسیار خوب هم هست. بچه ها به شکرانه ی این نعمت الهی آبتنی می کنند. با این همه، اگر به شما برمی خورد، بفرمایید تا گماشتگانِ پایین دستی مان به آن رسیدگی کنند؛ این هم ناساز با آن بی دست و پاها بسیار کارآمدند و راهِ درمانِ سرراستِ هر دردی را می دانند و همان را نشانه می گیرند.** تصویر پیوست را هم که یکی از شیرینکاری های شان است را به برادران رسانه ای سپارش کردیم که چاپ کنند تا بچشم کورشده تان چگونگی درمان و فرجام آن را ببینید؛ وختی چیزی نمی بینید، هیچگونه دشواری در کار نبوده و نخواهد بود.

از زبان «کیر خر نظام خرموش پرور»:  ب. الف. بزرگمهر   هشتم فروردین ماه ۱۴۰۳

* بارندگی‌ های روزهای گذشته در استان خوزستان آبگرفتگی بسیاری از شهرها و بسته شدن راه ‌ها را در پی داشته است؛ ولی با همه ی دشواری های پیش آمده، رسانه‌ها از بی‌ پروایی مسوولان می گویند و به آگاهی می رسانند که آبگرفتگی در اهواز به درون خانه‌ها نیز رسیده است.

برگرفته از «تلگرام»   هفتم فروردین ماه ۱۴۰۳ (با ویرایش، پارسی و پاکیزه نویسی درخور از اینجانب: ب. الف. بزرگمهر)

*فریده صلواتی پور، بانویی چهل ساله از سنندج با شلیک سرراست گلوله‌های ساچمه‌ای نابینا شده است. هر دو چشم وی در ٢۶ آبان ١۴٠١ آماج ده گلوله ساچمه‌ای شد و درمان آن بجایی نرسید.

گزیده ای برگرفته از «تلگرام»   ششم فروردین ماه ۱۴۰۳

زنی آگاه و دلاور که با جان و دل وی را می ستایم

به کارگر زندانی نسرین جوادی

نسرین جان شصت و هفتمین بهار زندگی ات مبارک باد

نسرین عزیز،  شصت و هفتمین بهار زندگی ات برای ما که سالهای سال دوشادوش هم  برای آزادی و برابری مبارزه کرده ایم روزی شعف انگیز است.

هر چند که امروز کنارمان نیستی و ددمنشان حاکم تو را برای عدالت خواهی ات به بند کشیده اند اما مقاومت و ایستادگی ات در برابر ظالمان برای همه ی ما درس زندگی و بودن است.

تو با تنی رنجور از ستمکاری ستم پیشه گان  اما با روحی بلند و سری افراشته ایستاده ای، انسانیت و روا داری تحسین برانگیز تو با همسنگران ات و تسلیم ناپذیری و سرسختی ات در برابر ستمکاران، الگوی ما در مبارزه ای است که برای آزادی و برابری به پیش می بریم.

نسرین عزیز، اطمینان داشته باشید روزهای آزادی نزدیک است و دور نیست روزهایی که درهای زندانها شکسته شوند و شما و همه ی یاران در بندت روی دوش ما مردم ایران جشن شیرین پیروزی را در آغوش بگیرید.

پروین محمدی، شاپور احسانی راد، جعفر عظیم زاده 

۸ فروردین ۱۴۰۳

برنام از آن من است.  ب. الف. بزرگمهر

ویدئوی پیوست (برگرفته از «تلگرام»): زنی آگاه و دلاور که با جان و دل وی را می ستایم



برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!