«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۴۰۰ تیر ۳۱, پنجشنبه

دختر شما و دختر من ...

دهقان پیر با ناله می‌‌گفت: ارباب
آخر درد من یکی دو تا نیست
با وجود این همه بدبختی
نمی‌‌دانم دیگر خدا چرا با من لج کرده
و چشم تنها دخترم را چپ آفریده است.
دخترم همه چیز را دو تا می‌بیند ...

ارباب پرخاش کرد که: بدبخت،
چهل سال است نان مرا زهرِ مار می‌‌کنی
مگر کور هستی
نمی‌بینی که چشمِ
دختر من هم چپ است؟!

دهقان گفت: چرا ارباب می‌بینم
اما چیزی که هست،
دختر شما همه‌ی این خوشبختی‌‌ها را
"دو تا" می‌بیند
ولی دختر من ، این همه بدبختی را ...

«امثال و حِکَم» علی اکبر دهخدا

برگرفته از «تلگرام»   ۳۱ تیر ماه ۱۴۰۰ برنام را با الهام از بوم برنوشته ام.*  ب. الف. بزرگمهر

* بگمانم می توان آمیخته واژه ی برنوشتن را به آرش الهام گرفتن از نوشته ای و بازآفرینی آن در نوشته ی خود یا دیگری بکار برد و به آن سویه ای نوین و کاربردی تر از آنچه در گذشته های دورتر بکار برده می شد، بخشید.

هیچ نظری موجود نیست:

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!