«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۴۰۰ تیر ۲۰, یکشنبه

برای چه نخست وزیرتان در دورِهَمی گروهک مُنافقین پا نهاد؟

یکی از مسوولان پاکدست و بحمدلله کون پاکِ آن وزارتخانه:
برای چه نخست وزیرتان در دورهمی گروهک مُنافقین پا نهاد؟* مگر نمی دانید که آن ها در پی سرنگونیِ نظام مقدس مان هستند؟ 

«ننه نقلی اِسلووِنی»:
من از این واژه ها چندان سر در نمی آورم؛ ولی اگر گروه کوچکی بیش نیستند، برای چه این همه می ترسید؟! از آن گذشته، نخست وزیرمان هم مانند من، برای نُقل و نبات و شیرینی های ایرانی که خودم یکی دو بار برایش برده بودم، جان می دهد؛ من هم بودم، نمی توانستم فراخواست (دعوت) شان را نادیده بگیرم و نروم.

ب. الف. بزرگمهر   ۲۰ تیر ماه ۱۴۰۰

* وزارت خارجه ایران [بخوان: وزارت خبرچینی «یانکی» ها در ایران!] با پرخاش به پای نهادن (حضور) نخست‌وزیر «اسلووِنی» در نشستِ «سازمان مجاهدین ...»، «کریستینا رادی»، نماینده  سیاسی (سفیر) این کشور در تهران را فراخواند. (بنیاد داده ها برگرفته از رسانه ای امپریالیستی به تاریخ ۲۰ تیر ماه ۱۴۰۰)

هیچ نظری موجود نیست:

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!