«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۳۹۹ تیر ۲۹, یکشنبه

کاش این میدان را وامی گذاشتید و دنبال کار و بارتان می رفتید! ـ بازانتشار

به نمودار زیر باریک شوید! ده شهری که بیش ترین شمار میلیونرها و بیگمان میلیاردرها در بالاترین رده های هر کدام، در آنجاها خانه گزیده اند را به ترتیب شمارگان آن آورده است.

از دیدگاه آماری، اگر استثناء ها را که به عنوان نمونه، شمار پراکنده ی دیگری از توانگران جهان هوس زندگی در کوه های سوییس داشته یا یکی از آبخست های اقیانوس آرام را برای زندگی برگزیده و از همانجا سوداگری خود را سر و سامان می دهند، کنار بگذاریم، نمودار زیر افزون بر نکته های دیگری که شاید درخور اشاره باشند، نشانگر این نکته نیز هست که کدام شهرها و کشورها از ایمنی هرچه بیش تر برای گردش بی سرِ خرِ سرمایه و آسایش و امید به آینده برای «از ما بهتران» برخوردارند.

چشمگیرتر از همه در این نمودار، شهرهای پکن، هنگ کنگ و شانگهای در ردیف های ششم، هشتم و نهم از جمهوری (هنوز توده ای خلق؟) چین در سیاهه ی زیر است! کشوری که شماری نادان با گرایش های چپگرایانه تا همین چندی پیش، آن را کشوری سوسیالیستی بشمار می آوردند و شاید هنوز نیز در میان شان به چنین گیج و گول هایی برخورد می کنیم که حتا از اندک دانش درخور در زمینه دریافت تفاوت های سطح فرگشت اجتماعی ـ اقتصادی این یا آن کشور برخوردار نیستند و به نسبت نادانی خود، پررو، پرمدعا و گاه آنچنان گستاخ اند که هنگامیکه کسی با اندکی دانش و بینش ژرف تر با گواهمندی و از دیدگاه سوسیالیسم علمی، روندی را که اکنون دیگر پیموده شده و آزمون ها و آروین های آن پیش روی همه است و آمار زیر نیز گواه روشن آن است، سال ها پیش به آن ها یادآور شده بود، چنان در پشتیبانی از «چین سوسیالیستی!» باد به گردن انداختند و پس از آن چپ و راست نوشتارهای بیمایه ای در ستایش رشد اقتصادی ـ اجتماعی آن کشور از چپ های اتوکشیده ی بکارگرفته شده در دانشگاه های باخترزمین به هر مناسبتی درج کردند که می بایستی از گفته ی خود پشیمان می شدی!

اکنون، بسیاری از چنین کسانی، چون نادان هایی در پیشانی (جبهه) روبروی آن که مدت ها بر دُهُل «دهکده جهانی» می کوفتند تا اندازه ای خفقان گرفته و هیچ نمی گویند؛ ولی آیا آن را می توان نشانه ای از بهبود نسبی و پیشرفت اندیشگی این گروه کم و بیش پرشمار در هر دو سوی دامنه ی «چپ» و «راست» در کشور ما بشمار آورد؟ کاش، اینگونه بود؛ ولی شوربختانه چنین نیست!

این نکته را نیز ناگفته نگذارم که آنچه گذرا با گواه گرفتن آمار زیر به آن اشاره نمودم به آن آرش نیست که به عنوان نمونه بگویم: کار در آن کشور یکسره شده و چین راه سرمایه داری می پیماید؛ نه! در آنجا نیز چون جاهای دیگر جهان و برخی کشورهای عربی شمال آفریقا که همین گروه های نادان با هر برآمدی از «بهار عربی» و با هر فروکشی از «خزان عربی» سخن می گویند، نبرد طبقاتی گاه بسیار سخت و نفس گیری، بسان جریان نیرومند آب در زیر رودخانه ای "آرام" درگیر است و تا هنگامی که گزینه ای شایسته و کارآ در زمینه ی اقتصادی ـ اجتماعی با سمتگیری سوسیالیستی در هر کدام از این کشورها یافت نشود، به بار نخواهد نشست.

درباره ی کشور چین نیز همانگونه که پیش از این نیز در یادداشتی یادآور شده بودم، امیدوارم آن بخش از نیروهای کمونیست آن کشور در کالبد حزب کمونیست آنجا یا شاید بیرون از آن (؟) که پلیدی های سرشتی سرمایه داری دامن شان را نیالوده به هنگام بجنبند و سرِ مارِ اهریمن خو را پیش از آنکه، همه ی دستاوردهای توده ای ـ دمکراتیک با سمتگیری سوسیالیستی (هنوز سخنی از مرحله ی رشد اقتصادی ـ اجتماعی سوسیالیستی در میان نیست و نمی تواند باشد!) از میان برود به سنگ بکوبند و نابودش نمایند؛ همین نکته را سال ها پیش، اینگونه یادآور شده و سپس در چارچوب نوشتاری، منتشر نموده بودم:
«رشد موازی و نيرومند سرمايه داری در کنار و درون سامانه سوسياليستی نمی تواند در مقياس تاريخی برای مدتی دراز ادامه يابد و به آشفتگی اقتصادی و ازهم پاشی اقتصاد خلقی می انجامد.»
«چند نکته در مورد چین»، ب. الف. بزرگمهر، ۲۵ مهر ۱۳۸۷ / ۱۶ اکتبر ۲۰۰۸ و بازانتشار آن در:
https://www.behzadbozorgmehr.com/2010/05/blog-post_1347.html 

زبان پارسی از آن میان، زبان زبانزدهایی است که در آن از نام جانوران اهلی و غیراهلی برای رساندن باریک بینانه ی جُستارها و حتا مانش ها بسیار سود برده می شود و خود ریشه در فرهنگ بسیار کهن هندی و آریایی دارد؛ داستان های زیبای «کلیله و دمنه»، گواه روشنی بر آن است؛ و یکی از این جانوران که شاید بیش از همه، دستِکم در زبان پارسی و فرهنگ کشور خودمان ـ و از دید من، بسیار بجا ـ بکار گرفته شده و می شود، همان درازگوش نامدار: خر یا اُلاغ است که گاه ساده تر، همانگونه نیز بکار می رود. من نیز با کمال میل آن را بکار می گیرم؛ در اینجا، بویژه به آن گروه های یادشده که افزون بر نادانی و پرمدعایی به "هنر"های دیگری چون فرصت طلبی، دزدی اندیشه و کار دیگران، رفیق بازی و باندبازی، خاله زنک بازی در کالبد گروه ها و سازمان هایی با ویژگی های فرقه گرایانه نیز آراسته اند و بسیاری از آن ها بجای کار سمتگیری شده برای توده های مردم میهن زادگاه خود، در بهترین حالت به گرفتن فلان گواهی دکترا از بهمان دانشگاه اروپایی یا امریکایی روی آورده یا تازه به یادآورده اند که می بایستی، هنرمند می شده و گویا حق شان خورده شده، یادآور می شوم:
کاش، چنین میدانی را وامی گذاشتید و هرچه زودتر دنبال کار و بارتان می رفتید! آنگاه گرد و غباری که به پا کرده و دیدگان خودتان را بیش از همه کور می کند، فرومی نشست و جا برای کوشندگان و کنشگران راستین کارگری، فرزندان طبقه کارگر و زحمتکشان بیش تر باز می شد و شاید چون برخی دیگر از کشورهای جهان، زمینه ای برای همکاری سازنده میان نیروهایی که می دانند برای چه پا به میدان نهاده اند، بهتر و بیش تر فراهم می شد.

ب. الف. بزرگمهر       ۲۵ آبان ماه ۱۳۹۳ 


***

شهرهایی با بیش ترین شمار میلیونرهای جهان

۱ ـ توکیو            ۴۶۱۰۰۰ نفر

۲ ـ نیویورک        ۳۸۴۰۰۰

۳ ـ لندن            ۲۸۱۰۰۰

۴ ـ پاریس          ۲۱۹۰۰۰

۵ ـ فرانکفورت     ۲۱۷۰۰۰

۶ ـ پکن             ۲۱۳۰۰۰

۷ ـ اُساکا          ۱۹۰۰۰۰

۸ ـ هنگ کنگ    ۱۸۷۰۰۰

۹ ـ شانگهای     ۱۶۶۰۰۰

۱۰ ـ سنگاپور     ۱۵۷۰۰۰

خاستگاه:

هیچ نظری موجود نیست:

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!