«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۳۹۹ تیر ۲۹, یکشنبه

سال های سال و شاید سده هاست که از حیا نشانی نیست! ـ بازانتشار

حیا، دخترکی سوری، سه بهار بیش تر ندیده بود که درست چند ساعت پیش از پایان سال ۲۰۱۶ ترسایی در پی بمباران کشته شد. این کفن اوست که شاید چند ساعتی یا روزی پس از آن در دل خاک جای گرفت و این هم کفش های کوچکش که زمانی نه چندان دورتر با شادی کودکانه اش آن را به پا کرده بود. خود را دلداری می دهم که پس از گذشت چندین ماه، سرانجام آن تصویر و این یادداشت را در تارنگاشتم درج می کنم و سبک می شوم؛ انگار باری از روی دوشت برداشته شده، کاریای خود را به انجام رسانده ای و شاید آن کفن و این کفش ها زین پس، کم تر جلوی دیدگانت پدیدار شوند و آزارت دهند! ولی چه اندازه همه چیز به ریشخند گرفته شده است: وجدان هایی کرخت شده و از کارافتاده، خو گرفته به هر آنچه براستی به آن ها نه تنها خو نباید گرفت که در برابرشان باید با همه ی هستی خود ایستاد و رزمید! آیا حیا چند ماه پیش کشته شد؟ نه! بگمانم سال ها و شاید سده هاست که از آن نشانی نیست.

ب. الف. بزرگمهر    ۱۴ تیر ماه ۱۳۹۶


هیچ نظری موجود نیست:

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!