زمزمه هایی بگوش می رسد که آهنگ یورش به ساختارهای هسته ای و نفت و گاز ایران را از مغز گنجشکی تان بیرون نکرده و می خواهید به هر ترفندی، آن را با پیشگامی «نادان یابو»ی سزاوار تیرباران به انجام برسانید. در اینجا همچنان بگونه ای همه سویه به آن نمی پردازم و تنها به هشدار و گوشزدهایی فشرده در چند بند بسنده می کنم؛ باشد تا آن مغزهای خشک و آچمز شده، اندکی جابجا شده، گچ و آهک و خرده شیشه و آت آشغال های آن اندکی هم شده فرو ریزند:
الف. یورش به ساختارهای
هسته ای و نفت و گاز ایران، نه تنها کوبشی کاری به رژیم دزدسالار فرمانروا بر
ایران نیست که به این شوند که از دید بسیاری از ایرانیانی که دستکم جویی خِرَد در
سر دارند و می پندارم من نیز از آن بی بهره نیستم، چنان یورشی دستاوردهای اختسادی چندین
دهه ایران را نشانه می گیرد، خشم گسترده ی مردم ایران را برخواهد انگیخت؛ اینکه
چون نمونه گفته شود: می خواهیم با این کار شاهرگ اختسادی رژیم تروریست پرور اسلام
پیشگان را بزنیم که دیگر سرمایه ای برای کمک به «تروریست» های سامان پیرامون خود
نداشته باشند، بهانه ای ریشخندآمیز بیش نبوده و نیست؛ زیرا آن ساختارها به هر
رو از آن ایران و ایرانیان است که دزدان میوه چین انقلاب شکوهمند توده ایِ سال
۱۳۵۷ آن ها را از کف شان ربوده اند. این کاریای خود مردم ایران است که آن
ها را از چنگ شان بیرون آورده و این رژیم پلید را به گورستان تاریخ بسپارند. «تنها
چیزی که از آنِ توده های مردم ایران نیست، خودِ رژیم دزدسالار فرمانروا بر این
کشور باستانی است»؛۱
ب. با انجام چنان کاری
ناشایست، در کردار به رژیم پوشالی خرموش پرور که توده های مردم ایران از
دست شان به تنگ آمده اند، یاری می رسانید تا هم باری دیگر از این ستون به ستون
دیگری بجّهند و هم بخشی از نیروهای سردرگم بویژه در لایه های میان به بالای هازمان
ایران را بهتر و بیش تر پشتوانه ی خود کرده، نوجوانان را چون روزهای جنگ با
«صددام» به پیشانی های جنگ کشانده به کشتن دهند؛۲
پ. گشودن دست رژیم
پوشالی در سرکوب گسترده ی نیروهای ناهمداستان با خود از «ناخودی» گرفته تا «خودی»
که از چندی پیش به این سو در کار بازیافتن یکدیگر بر بنیاد پیشرفت ناگزیر
روندی طبقاتی بوده و بسته به تراز نیروها و اندازه ی شتاب آن روند، چنانچه با
دستکاری از بیرون ایران کژدیسه نشده و از هم نپاشد، دیر یا زود مرزهای ساختگی
گرانبار شده بر دوش شان از سوی دشمنان همبستگی و یگانگی خلق ها و توده های ملت های
ایران را زیر پا نهاده و در پیکار با دشمن درونی (دزدان میوه چین انقلاب) و دشمنان
پیرامونی برهبری «یانکی» ها همسو و همگام خواهند شد؛۳
ت. به شَوَند پهناوری
ایران، هر اندازه هم که یورش تان سنگین و سهمگین باشد، نه تنها نخواهید توانست کار
را در یک زینه و در بازه ی زمانی کوتاهی سر و سامان دلخواه داده و به سرانجام
برسانید که بیم شکست و روسیاهی همه سویه و بی آبرویی تازه ای در پهنه ی
جهانی را بجان خواهید خرید؛۴ در این باره، بویژه ناگزیرم این نکته را نیز بی
هیچ گزافه گویی به همگی تان از تو لات بی همه چیز و دَم و دستگاه اهریمنی ات گرفته
تا آن یابوی دزد پرونده دار در دادگستری «عزراییل» خوب زین شده برای انجام فرمایش
های تان یادآوری کنم که با کشوری باستانی و نشانه گذار در جهان روبرویید که حتا
چنانچه نیروی رزمی رژیم پوشالی کنونی را نادیده بگیریم و آزمون های تاریخی
فرار برخی از فرماندهان ترسوی کنونی از پیشانی های نبرد با «صددام» و توسری خوردن
های جانانه در همین دوره از نیروهای رزمی «عزراییل» گواهی بر درستی آن است، توده
های مردم ایران به آسانی شکست نخواهند خورد؛ گواه آن بجز سایر باره های
تاریخی، همان نمونه ی جنگ با «صددام » است که فرزندان توده های مردم (کارگران و
زحمتکشان) همراه با روشنفکران خلقی در دوره ای با دستان تهی در برابر آن نوکر
بیشرم و آبروی خودتان ایستاده و سپاه تا بُن دندان ساز و برگ داده شده از سوی همه
ی کشورهای امپریالیستی و دیگران را ناچار به گریز از خرمشهر نمودند؛۵ یادتان باشد که دود چنان خریّتی، چنانچه به آن
دست یازید، به چشمان کورشده ی خودتان نیز خواهد رفت؛
ث. برجسته ترین پیامدی
که چنان نابکاری همراه خواهد داشت، شاید هرج و مرج گسترده ای باشد که شما،
گروه دوزخی «قَحبه قَجَر» و برخی پسماندگان رژیم شاه گوربگور شده بویژه به آن
اُمید بسته اید تا در پی، همبستگی دیرینه و گاه چندین هزاره ی خلق ها و ملت های
ایران زمین را از هم گسسته و زمینه ی تکه تکه شدن ایران زمین را بهتر و بیش تر
از آنچه رژیم تبهکار فرمانروا بر ایران، دانسته یا ناخودآگاه زمینه های آن را چیده،
فراهم آورید (سناریوی بنیادین برای «یانکی» ها)؛ ولی دستیابی به چنین آماجی، حتا چنانچه برنامه ریزی تان خوب پیش
برود، زمانبر بوده و این خود با نادیده گرفتن آخشیج های دیگرِ دست اندر
کار، دامنه ی ریسک و ناکامی را گسترش بیش تری می بخشد.
از همه ی آنچه آمد دو برآیند زیر را یادآور می شوم:
یکم. «... رژیم دزدان اسلام پیشه [که] دستِکم
از سال ۱۳۸۸ به این سو از هیچگونه
مشروعیتی در میان توده های مردم ایران برخوردار نبوده و نیست»۶ از
چندی پیش به این سو، سراشیب سرنگونی را می پیماید؛ اینکه چرا چنین میوه ی تلخ و
گندیده ای، همچنان روی درخت تناور میهن مان آویزان بوده و تلوتلو می خورد، پیش و
بیش از هر شَوَند دیگری به ناتوانی و نایکپارچگی نیروهایی که می بایستی نخش
پیشاهنگ در جنبش دیرپای کنونی را بر دوش گرفته و آن را رهبری کنند، بازمی گردد
(آخشیج ذهنی از دیدگاه «سوسیالیسم دانشورانه»)؛ وگرنه، «آرنگ (شعار) سرنگونی چنین
رژیم سر تا پا دزد و تبهکاری دستِکم از سال ۱۳۸۸ خورشیدی به فرمانی
تاریخی فراروییده و دیرکرد در جامه ی کردار پوشاندن به آن، همانگونه که گواه
آنیم، به پوسیدگی و میان تهی شدنِ هر چه بیش تر اختساد و هازمان و بازتاب آن
در سیاست می انجامد.»۷ همه ی این ها را چنانچه اَروسکان نمایشی جلوی پرده ی امپریالیست ها از
آن میان، لات بی همه چیز «یانکی» بدرستی درنیابند، برآورد کنندگانی ویژه کار در
پشت پرده نیک می دانند و همه ی کوشش خود را بکار گرفته و می گیرند تا روند سرنگونی
را با ترفندهای گوناگون و از آن میان، خزیدن بزیر پوست جنبش فراگیر توده ای که هم
اکنون نیز نشانه های آن بخوبی دیده می شود، بدست گرفته، نگذارند نیروهای راستین چپ
مهار کار و کارزار را در چنگ خود گیرند. درست به همین شوند است که از سویی خواهانِ
سرِ پا نگه داشتن رژیمی که دیگر به تیزی بند است، هستند و از سوی دیگر به هرج و
مرج دامن زده و در چارچوبی دلخواه به آن میدان می دهند؛ زیرا از تراز فزاینده ی
آگاهی دربرگیرنده (عمومی) ی کارگران و زحمتکشان که در سال های کنونی بکوشش
جانبازانه و دلاورانه ی کنشگران سیاسی و هازمانی بر آن بسی افزوده شده بخوبی
آگاهند؛ شیوه ی کارکردشان که بروشنی در رفتار لات بی همه چیز «یانکی» بازتاب
می یابد را می توان در این زبانزدِ پرآرشِ پارسی یافت که می گوید:
«دیگی که برای من نجوشد، [می خواهم] سر سگ در آن بجوشد.»۸
دوم. «چنین تبهکاری بزرگی، بنیان های اختسادی ـ هازمانی ایران را سست نموده، زمینه ای درخور برای فروپاشی سرزمینی فراهم خواهد نمود؛ بخودی خود باید روشن باشد که آماج امپریالیست های ꞌیانکیꞌ و تا اندازه ای برادران شیر به شیر ꞌانگلوساکسونꞌ شان نیز [اینک که کشتی رژیم دزدسالار درمانده هر روز بیش تر به گِل می نشیند،] همین است.»۹
فشرده ی سخن آنکه دشواری و چالش بزرگ شما گروهبندی های توسری خور خرموش های اسلام پیشه ی بجان مردم ایران افتاده که به یاری و همدستی شان، شیره ی جان ایران زمین را می مکید، نیست که جنبش فراگیر و رویهمرفته آگاه کارگران و زحمتکشان ایران است که از برآمد آن ترس مرگ دارید.
ب. الف. بزرگمهر چهارم اردی بهشت ماه ۱۴۰۴
پی نوشت:
۱ ـ برگرفته از یادداشتِ «چنانچه دندان تان برای گوشمالی خرموش ها می خارد، این تنها و بهترین گزینه خواهد بود» ب. الف. بزرگمهر ۱۵ مهر ماه ۱۴۰۳
https://www.behzadbozorgmehr.com/2024/10/blog-post_92.html
۲ ـ «ناساز با آنچه از زبان مزدوران ایرانی تبار نانخور باخترزمین با فرنام های گوناگون پژوهشگر، کارشناس و ... بیرون می آید و این چند روز خود را بزور واداشته ام به برخی از ستیزه های پیش پا افتاده شدن در میز گردها که بیش تر به تراشیدن سر یکدیگر آرایشگرهای بی مشتری مانده می ماند گوش و چشم سپارم، یورش به اینگونه سازه ها [ساختار های هسته ای و نفتی و ...]، نه تنها سرنگونی جَک و جانوران بجان مردم ایران افتاده را در پی نخواهد داشت که آن ها را پایدارتر نموده، افزایش خَریّتِ مذهبی بسودشان را دامن خواهد زد.» (همانجا)
۳ ـ «... هر دو رژیم دزدان اسلام پیشه ی فرمانروا بر ایران و تبهکاران فراراست تمرگیده در بالاترین جایگاه های فرمانروایی ꞌعزراییلꞌ، یکی بیش تر دانسته و آگاهانه و دیگری تا اندازه ای کورکورانه، بازیگران نمایشی خونین به کارگردانی امپریالیست های «یانکی» و انگلیسی هستند؛ و
انگیزه ی بنیادین جنگ و خونریزی در هر دو کشور، واپس
راندن، به خاموشی واداشتن و بگاه بایسته، سرکوب توده های میلیونی مردم برای
جلوگیری از دستیابی به خواست ها و هوده های دادخواهانه ی خود و نیز آفرینش
پراکندگی، ستیزه جویی و دشمنی میان خلق ها و ملت ها زیر پوشش های گوناگون و از همه
برجسته تر بر بنیادِ جداگانگی های دینی و آیینی با آماجِ پایمال نمودن همزیستی
آشتی جویانه (صلح) در میان شان
است که هم در آن کشور ꞌعزراییلꞌ زده و هم در ایران از زمینه های تاریخی نیرومندی
برخوردار است.» (همانجا)
۴ ـ برجسته ترین شوندها، پهناوری ایران در سنجش با کشورهای پیش تر چنگ اندازی شده از آن میان، عراق و افغانستان در همسایگی کشورمان، بالارفتن ریسک به پیروزی نرسیدن و دست نیافتن به حتا نخستین آماج های نظامی و سیاسی، هزینه های سرسام آور چندین و چند برابری در سنجش با کشورهای یاد شده و واکنشی با زمینه های نیرومند تاریخی، نه تنها در چارچوب سرزمین کنونی ایران که در منطقه ی پهناوری پیرامون آن و فراهم شدن شرایطی مهارنشدنی است که بجای کم ترین دستاوردی، واگرد و شکستی همه سویه در پی داشته و ناچار شوند با شتاب از منطقه بیرون بروند. ناگفته روشن است که یکی از پیامدهای چنان شکستی، فراهم شدن بی درنگِ زمینه ی سرنگونیِ همه ی رژیم های منطقه ای پهناور از آن میان، رژیم خرموش های تبهکار فرمانروا بر ایران بدست توده های مردم بجان آمده خواهد بود؛ رژیم هایی خودکامه و وابسته که کمابیش همگی شان به پشتوانه ی کمک های همه سویه ی سیاسی و اقتصادی و پشتیبانی نظامی امپریالیست ها برهبری «یانکی» ها همچنان، زیست ننگین شان را پی می گیرند.
برگرفته از یادداشتِ «آماج های «یانکی» ها رویکردی منطقه ای و چندگانه، فراتر از نمایش یورش به ایران دارد» ب. الف. بزرگمهر چهارم تیر ماه ۱۳۹۸
https://www.behzadbozorgmehr.com/2019/06/blog-post_324.html
۵ ـ یکی از دردناک ترین تبهکاری های رژیم پوشالی دزدان اسلام پیش، بگمان بسیار خوش رخسی (رقصی) برای «یانکی» ها و همپالکی های شان در اروپای باختری:
«جاده صاف کن های یانکی ها در جمهوری اسلامی،
«فاتح خرمشهر»: [رفیق قهرمان سرهنگ بیژن کبیری]
را تیرباران کردند!»
https://www.behzadbozorgmehr.com/2014/01/blog-post_2302.html
۶ ـ «... رژیم دزدان اسلام پیشه، دستِکم از سال ۱۳۸۸ به این سو از هیچگونه مشروعیتی در میان توده های مردم ایران برخوردار نبوده و نیست و روند غلتیدنِ آن به پای بوسی کشورهای امپریالیستی نیز به نوبه ی خود، هیچگونه هماوندی سرراست یا حتا ناسرراست با ꞌانتخابات آزادꞌ در چارچوب سامانه ی سرمایه داری ندارد»
برگرفته از یادداشتِ «سرنگونی رژیم دزدان اسلام پیشه از راه جداسری و تکه تکه نمودن پیکار جنبش انقلابی، شدنی نیست! » ب. الف. بزرگمهر ۲۴ تیر ماه ۱۳۹۵
http://www.behzadbozorgmehr.com/2016/07/blog-post_15.html
۷ ـ برگرفته از یادداشتِ «ایرانِ جان ننه شان: «اسلامی»، چنین جای بی در و پیکری است» ب. الف. بزرگمهر نهم آبان ماه ۱۴۰۱
https://www.behzadbozorgmehr.com/2022/10/blog-post_79.html
۸ ـ « جلوگیری از سازمانیابی توده های مردم ایران و در پیشاپیش آن ها طبقه کارگر و زحمتکشان پیرامون آن، در کُلّیت خود به هیچ رو کورکورانه نیست و همه ی مزدوران امپریالیسم در آن نقش دارند ...»
برگرفته از یادداشتِ «پیشبرد سیاستی دانسته و آگاهانه بسود امپریالیست ها» ب. الف. بزرگمهر ۱۹ شهریور ماه ۱۳۹۷
https://www.behzadbozorgmehr.com/2018/09/blog-post_90.html
۹ ـ پرداختن به دیگر آماج های پیوسته و هماوند با
یکدیگر امپریالیست های «یانکی» از آن میان، زایش پراکندگی و دو دستگی ها و چند
دستگی های هر چه بیش تر میان نیروهای پیشروی اجتماعی و سیاسی، دامن زدن سرراست و
ناسرراست به گونه های گوناگونی از ملی گرایی آمیخته به کیش و آیین اسلام، پیشگیری
از خیزش های توده ای سراسری و بویژه ناکام نمودن شان در پدیداری پیشانی بایسته و
درخور بری سرنگونی رژیم های خودکامه و از آن میان، رژیم خرموشی اسلام پیشگان
فرمانروا بر میهن مان، در چارچوب این یادداشت نمی گنجد ... در اینجا تنها به این
سخن باریک و پاکیزه اشاره می کنم و بویژه روی سخنم با نیروهای با گرایش چپی است که
زمینه ها و رگه های ملی گراییِ نیرومندی، بس ناسازگار با شیوه برخورد طبقاتی
«سوسیالیسم دانشورانه»، در رویکردهای سیاسی شان چشم را می آزارد:
بنیاد سیاست امپریالیستی در زمینه ی دستکاری های اجتماعی،
نه تنها در ایران که در بسیاری دیگر از «کشورهای پیرامونی» که از آمادگی خیزش های
توده ای با رویکردی دادخواهانه بسود نیروهای رنج و کار برخوردارند، روی جُستار ملی
و دامن زدن به ملی گرایی کانونمند شده است.
برگرفته از یادداشتِ «آماج های «یانکی» ها رویکردی منطقه ای و چندگانه، فراتر از نمایش یورش به ایران دارد» ب. الف. بزرگمهر چهارم تیر ماه ۱۳۹۸
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر