«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۴۰۴ فروردین ۳۰, شنبه

مشت چدنی در دستکش مخملی، هم از برون و هم از درون آماده ی فرود آمدن می شود

واپسین سپارش این بنیاد مزدورِ ارواح مَشکَش: کوشا «برای همزیستی آشتی جویانه ی جهانی» که به خداوندان خود یادآور شده «همداستانی هنگامی بدست می آید که همه ی درگیرشدگان باور داشته باشند به پیروزی رسیده اند»،۱ ریشخندآمیز و یادآور شیوه ی برخوردِ کارگزاران خیمه و خرگاه رژیم تبهکار دزدان اسلام پیشه به توده ی میلیونی مردم هست و نیست بر باد رفته ی ایران است که چنانچه آن را در گزاره ای کوتاه و فشرده کنیم، چیزی در این مایه از آب درمی آید: «باید به مردم این احساس را بخشید که از زیست خود خشنود بوده و از زیاده خواهی (همانا درخواست هوده های گوناگون زیر پا نهاده یا بالا کشیده شده از سوی «نظامِ خرموش پرور دزدسالار») بپرهیزند!

چنانچه آن سپارش را کمی شکافته و ساده تر کنیم، هستینگی سرشت آن با نمایش گُرز و «مشت چدنی در دستکش مخملی»۲ که این بار هم از برون و هم از درون۳ آماده ی فرود آمدن می شود، همراه با چکش کاری های پیش بینی شده ی پس از آن را بروشنی می بینیم؛ گرز و مشت و چکش کاری هایی که کم تر به کلان خرموش های بیش تر خودی و دارندگان گذرنامه های شان در بالای رژیمی سگ مذهب آسیب زده و همانگونه که تاکنون از راهبست (تحریم) ها گرفته تا زمینه های دیگر گواه بوده ایم، زندگی و کار و بار توده های میلیونی مردم ایران و دستاوردهای دانشورانه و فن آورانه شان از آن میان در زمینه ی «انرژی هسته ای» را نشانه گرفته است؛ رویارویی با چنان رژیم بارها توسری خورده ای، چه از سوی «یانکی» ها و چه نوچه ی فراراست آن: «عزراییل» که به شوخی می ماند، بهانه ای برای دستیابی به چنان آماجی در میهن مان و نیز آماج های جغرافیایی ـ سیاسی دوربرد دیگری است که پرداختن به آن ها در چارچوب این یادداشت نمی گنجد.

ب. الف. بزرگمهر   ۳۰ فروردین ماه ۱۴۰۴

پی نوشت:

۱ ـ بنیاد کارنِگی برای صلح بین‌المللی با انتشار مقاله‌ای با عنوان «پنج درس برای مذاکرات هسته‌ای کنونی ایران» به مواردی که باید در این مذاکرات در نظر گرفته شوند پرداخته است.

این مقاله در نخستین مورد بر اهمیت «نظارت و راستی‌آزمایی» تاکید کرده و نوشته است به دلیل پیشرفت‌های ایران در زمینه غنی‌سازی اورانیوم، هر توافق جدیدی باید شامل محدودیت‌های قابل راستی‌آزمایی در فعالیت‌هایی باشد که نشان‌دهنده حرکت به سمت ساخت بمب است.

مقاله کارنگی با اشاره به اینکه در توافق برجام محاسبه‌ای به عنوان «زمان گریز هسته‌ای» مطرح و تثبیت شد، نوشته است: به دلیل افزایش تجربه عملیاتی ایران، ممکن است زمان گریز هسته‌ای دیگر ساختار مناسبی در مذاکرات فعلی نباشد و از این رو طرف آمریکایی برای محک زدن فنی به ابزارهایی نیاز دارد و در انجام این محاسبات «دانش فنی حیاتی است.»

سومین نکته این مقاله به حضور کشورهای متعدد در روند مذاکرات و دستیابی به توافق هسته‌ای قبلی (برجام) پرداخته و نوشته است اگر طرف آمریکایی می‌خواهد شانس اجرای موفق توافق جدید را به حداکثر برساند، حمایت و مشارکت متحدان و شرکا (و شاید مخالفان) بسیار مهم است.

مقاله بنیاد کارنگی در چهارمین نکته خود تاکید کرده است که نباید به اصل «توافق بر سر همه چیز یا هیچ چیز» تکیه کرد و راضی شدن به اینکه اولویت‌های استراتژیک برآورده شوند ارزشمند است.

آخرین نکته این مقاله نیز با عنوان «همه طرف‌ها باید برنده شوند» تاکید کرده که توافق زمانی حاصل می‌شود که همه طرف‌ها باور داشته باشند به پیروزی رسیده اند.

برگرفته از تارنگاشت دروغپردازِ و بی هیچگونه مسوولیتِ اخلاقیِ وابسته به وزارت امور خارجی یانکی ها: «رادیو فردا» ۳۰ فروردین ماه ۱۴۰۴

۲ ـ بنگرید به یادداشتِ «مُشت چدنی در دستکش مخملی، نه از برون که از درون آماده ی فرود آمدن می شود!»  ب. الف. بزرگمهر   یکم تیر ماه ۱۳۹۴

https://www.behzadbozorgmehr.com/2015/06/blog-post_91.html

۳ ـ آماج سخن، نیروهای هنوز کم جانِ برجای مانده های رژیم سر تا دُم وابسته به امپریالیست های پادشاهی و برخی گیج و گاگول های جان بسر شده ای است که بر بنباد مَنتیکی (منطقی) ایستا که آن را گورخری نیز نامیده ام، تنها دو رنگ راه راه را می شناسند و بس. «شیوه ی نگرش و برخوردِ ꞌیا هیچ یا همه چیزꞌ، سیاه سپید یا ꞌگورخریꞌ« (بنگرید به یادداشتِ «هر روز مات می مانی، چه بگویی و چه بنویسی؟»  ب. الف. بزرگمهر   ۲۹ اُردی بهشت ماه ۱۳۹۸

https://www.behzadbozorgmehr.com/2019/05/blog-post_647.html

هیچ نظری موجود نیست:

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!