من از این بگومگوی درگیر شده هم آنجا و هم در دَم و دستگاه دیوانسالاری خودمان خسته شده بودم؛ خستگی ام بویژه از آن رو بود که درنمی یافتم جداگانگی میان گفتگوی ناسرراست (بزبان کژدم گزیده ی تازی: «غیر مستقیم») با گفتگوی سرراست چیست؟ حتا اگر پرده ای میان دو سوی گفتگو کشیده شده باشد، باز هم گفتگوی سرراست یا رودرروست؛ به این شَوَند که اگر چهره ی یکدیگر را نمی توانند ببینند، نوای همدیگر را می شنوند؛ مگر آنکه هر گروه در جایی جداگانه نشسته باشد و پادوهایی پیام های شان را به همدیگر برساند که اگر چنین چیزی پیش بیاید با این همه دستگاه ها و رسانه های دیداری و شنیداری، باید مغزشان تاب برداشته باشد که به کشور بیگانه ای بروند و چنین رفتار کودنواری پیش گیرند. این که گفتگوهای «بله برون» بیش از یک سده پیش در کشورشان و دیگر کشورهای وامانده ی همدین شان نیست که دو نامزد همسری با یکدیگر، بیش تر به یاری میانجی با هم گفتگو می کردند و گاه پیامدهای سخت ناگواری نیز دربر داشت.۱ سرانجام ناچار شدم دست بدامن یکی از دوستان ایرانی نزدیک خود شوم.۲ وی گفت:
غلط نکنم از دیدار با نمایندگان تان می ترسند؛ شما که بجای خود؛ ترس مرگ دارند ...
ماجرا کمی برایم پیچیده تر شد و پرسیدم: چرا تا این اندازه از من و فرستادگانم می ترسند؟! مگر ما لولو خورخوره ایم و آن ها کودکانی تازه راه افتاده که با چنین داستان های ترسناکی می ترسند و شلوارشان را تر می کنند؟
گفت: از آن بدتر! شاید باور نکنی؛ رفتار این ها تا اندازه ای مانند داستان آن کنیز نادان است که به پیروی از رفتارِ خداوندش: خاتونی زیرک که به یاری یک کدو حلوایی بسیار بزرگ نَرّه خری را بروی خود می کشید و حال می کرد، می مانَد؛۳ این ها می ترسند ناچار شوند، همان بلایی که سر کنیز نادان آمد را پذیرا شوند. سپس فشرده ای از داستان آن که یکی از سرشناس ترین سرایندگان ایران: مولانا جلال الدین محمد بلخی رومی سروده است را برایم بازگفت که هر دو با هم آنچنان خندیدیم که اشک مان درآمد. از آن برجسته تر، گرهِ چیستانی که از مدتی پیش در ذهنم جان گرفته بود و نمی توانستم از دستش آسوده شوم، باز شد و با خود گفتم: باید همین باشد ...
از شما چه پنهان، بر بنیاد گفته های دوستم که بسیار از وی سپاسگزارم، اندیشه ای اهریمنی در ذهنم جان گرفت تا این بندگان الله تازی را بیش تر بترسانم؛ ولی می دانید در جایگاهی که نشسته ام، جایی برای چنین شوخی های اهریمنی نیست؛ ولی با کهنه رفیق دوران داد و ستدهای نان و آبدار زمین و ساخت و سازم که اینک نماینده ی خودم در گفتگو با خرموش ها در آن کشور دَمکُنی به سرهاست، گپ و گفتی خواهم داشت تا هم در جریان باشد و هم شاید چیزهای دیگری بر آن بنیاد بذهنش برسد که دستیابی به آماج های مان را آسان تر کند. با این همه، بر این نکته پا می فشارم که گفتگوها سرراست خواهد بود، بی هیچ پرده ای در میان؛ کدو حلوایی بی کدو حلوایی! ما آن ها را سرراست گفتگو می کنیم.۴
ب. الف. بزرگمهر ۲۲ فروردین ماه ۱۴۰۴
پی نوشت:
۱ ـ شخصی زنی بخواست.
شب اول از بینی و بغلش گندی به دماغش رسید. چون به كار مشغول شد از آنجا نیز گندی
عظیم بدو رسید. گفت:
خاتون لطفی كن، تیزی بده! باشد كه دماغم پاره ای خوش شود. (جاودانه عُبید زاکانی)
https://www.behzadbozorgmehr.com/2013/09/blog-post_4755.html
۲ ـ مرا نمی گوید ها! نه تنها قلم که دستم نیز بشکند، چنانچه با چنین لات بی همه چیزی گفتگو نموده یا از آن بدتر، دوست شده باشم.
۳ ـ داستان آن کنیزک کی با خر خاتون شهوت میراند و او را چون بز و خرس آموخته بود شهوت راندن آدمیانه و کدویی در قضیب خر میکرد تا از اندازه نگذرد؛ خاتون بر آن وقوف یافت؛ لکن دقیقه ی کدو را ندید. کنیزک را به بهانه براه کرد جای دور و با خر جمع شد بیکدو و هلاک شد. به فضیحت، کنیزک بیگاه باز آمد و نوحه کرد که ای جانم و ای چشم روشنم؛ کیر دیدی کدو ندیدی؟! ذکر دیدی آن دگر ندیدی؟! ... (برگرفته از «ویکی نبشته»)
ب. الف. بزرگمهر ۲۶ اردی بهشت ماه ۱۳۹۶
https://www.behzadbozorgmehr.com/2017/05/blog-post_94.html
۴ ـ «گمان بد نبرید! این شیوه ی نگارش که در آن بجای ”مفعول باواسطه“ (به عنوان نمونه با پادرمیانی سلطان عّمّان!)، ”مفعول بی واسطه“ (آورد و بُردِ بی واسطه با ”شیطان بزرگ“ و گاه گداری همدستانش!)، بکار رفته، در پارسی سده های میانی ایران کاربرد بسیاری داشته است! اکنون که مردم ایران را به همان سو می کشانند و می خواهند فرهنگ آن هنگام را با کمی عربی و انگلیسی بیش تر به خوردمان بدهند، زبان پارسی هم به عنوان بخشی از فرهنگ، خواه ناخواه، چنین سمت و سویی می یابد! شاید، کمی شتاب ورزیده ام؛ ولی خواستم یکی از پیشگامان حرکت فرهنگی تازه باشم و فرموده ی ”آقا“ را در این زمینه به اجرا درآورم!»
برگرفته از پی نوشتِ یادداشتِ «هم سیلی به گوش و بناگوش تان می نوازیم و هم شما را گفتگو می کنیم»، ب. الف. بزرگمهر ۲۵ فروردین ماه ۱۳۹۳
https://www.behzadbozorgmehr.com/2014/04/blog-post_14.html
پرتور پیوست (برگرفته از اینترنت):
کدو حلوایی بی کدو حلوایی! ما شما را سرراست گفتگو می کنیم
از زبان لات بی همه چیز «یانکی»: ب. الف. بزرگمهر ۲۲ فروردین ماه ۱۴۰۴
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر