«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۳۹۹ تیر ۲۱, شنبه

تسویه حساب با رژیم خرموش های اسلام پیشه با خودِ توده های مردم ایران است ـ بازانتشار

«ما می‌دانیم که ایران [بخوان: رژیم خرموش های اسلام پیشه!] دست اندر کار ناپایداری در خاور میانه بوده است، شما به لبنان، سوریه، یمن یا عراق بنگرید! سیاهه ی جا‌هایی که ایران چون بازیگر ویرانگر نقش داشته، بسیار دراز است.»، «خوک پمپی» در گفتگویی رسانه ای  سوم خرداد ماه ۱۳۹۸ (با ویرایش و پارسی نویسی درخور از اینجانب؛ افزوده های درون [ ] نیز از آنِ من است.  ب. الف. بزرگمهر)

رژیم خرموش های اسلام پیشه ی فرمانروا بر ایران، پیش و بیش از آنکه در ناپایداری منطقه دست داشته باشد با زیر پا نهادن خواست های انقلاب سترگ توده ای بهمن ۱۳۵۷ بدرازای چهار دهه و سمتگیری اجتماعی ـ اقتصادی و سیاسی بسود کلان سرمایه داران سوداگر و وامانده ترین لایه های نازک اجتماعی همبودهای کهنه، گرامی میهن مان را ناپایدار نموده، توده های مردم کشورمان را به مرگ گرفته و با جلوگیری از پیشرفت ایران به نابودی آن یاری رسانده و می رساند. تسویه حساب با چنین رژیم پلیدی با خود توده های مردم ایران است که تاکنون در یکی دو خیز کوتاه و بلند، همچنان ناکام مانده است. در این ناکامی ها دستگاه دیوانسالاری شما «یانکی» ها بسی بیش از هر کشور امپریالیست دیگر و ریزه خواران تان نقش داشته است.

شما بسی بیش از آنکه این رژیم وامانده و از درون فرسوده را آماج تیرهای خود بگیرید، جنبش توده ای فزاینده ی مردم ایران را نشانه گرفته و می خواهید آن را بی پا کنید. به این ترتیب، شما به چنین رژیم آدمکشی در کردار یاری رسانده و در سرکوب جنبش توده ای مردم ایران که خواه ناخواه به چپ گرایش دارد با آن رژیم همسو و همدستید. شما خواهان پیشرفت و آبادانی هیچ کشوری در منطقه و جهان نیستید و خود بدرازای دهه ها در ناپایدار نمودن جهان، نقش نخست را بر دوش داشته و همچنان دارید.

سیاست های شما با همه ی باریک بینی های بایسته برای جامه ی کردار پوشاندن آماج های کوتاه راهبردی، در زمینه ی چگونگی دستیابی به آماج های دوربردی، بسیار کوته بینانه، چندپارچه و ناهماوند با سیاست های جداگانه ی راهبردی تان است؛ جز این هم نمی تواند باشد؛ زیرا سازندی رو به نابودی که از دیرزمانی به این سو، زمینگیر نیز شده از دورنمای بایسته برای گسترش و بازآفرینی خود برخوردار نیست. به همین شَوَند است که به زور روی می آورید و با همه ی زورگویانی که به نوبه ی خود از چشم اندازی درخور برای رویش و گسترش برخوردار نیستند، همدست می شوید و آشوب به پا می کنید؛ آشوبی که دیر یا زود در هر جایی دامن خودتان را نیز گرفته و نمی گذارد تا آن را بسود خود مهار و رهبری کنید! آشوب خود شما را نیز می غلتاند و به بخشی از خود دگرمی دیسد. تنها آخشیجی که هنوز به شما تا اندازه ای یاری می کند تا نقش ویرانگرانه ی خود را پی بگیرید، نارسایی و کژدیسگی پدید آمده در پی فروپاشی «اتحاد جمهوری های شوروی سوسیالیستی» و «اردوگاه کشورهای سوسیالیستی» و تهی شدن جای آن هاست. با این همه به چیزی بیش از ویرانگری دست نخواهید یافت و اگر می پندارید، خواهید توانست بر جهان چیره شده، کامروا شوید، کور خوانده اید.  

ب. الف. بزرگمهر   سوم خرداد ماه ۱۳۹۸


هیچ نظری موجود نیست:

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!