«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۴۰۴ اردیبهشت ۹, سه‌شنبه

کَاَنَّهُ مادر مُکَرَّمه ات هم که این حرف گنده را توی دهن تو کاشته، می تواند مرا بغل کند ...

چرا که نه؟ کَاَنَّهُ مادر مُکَرَّمه ات هم که این حرف گنده را توی دهن تو کاشته، می تواند مرا بغل کند؛ من همان جایگاه پیامبر اسلام را دارم.

از زبان «کیر خر نظام خرموش پرور»:  ب. الف. بزرگمهر   نهم اردی بهشت ماه ۱۴۰۴ 

***

حالا که به سن تکلیف نرسیدم، میشه شمارو یه کم بغل کنم؟

حِلما، دختر خردسال شهید پوریا احمدی رو به رهبر «مُنقَلب» (بجای «انقلاب»: «حالا که به سن تکلیف نرسیدم، میشه شمارو بغل کنم؟»

برگرفته از «تلگرام خبرگزاری خرموش نشان ایر و اینا»   نهم اردی بهشت ماه ۱۴۰۴

ویدئوی پیوست:  کَاَنَّهُ مادر مُکَرَّمه ات هم که این حرف گنده را توی دهن تو کاشته، می تواند مرا بغل کند



هیچ نظری موجود نیست:

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!