«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۴۰۳ اردیبهشت ۳۱, دوشنبه

مِهتَرِ جمهور دزدان اسلام پیشه در پیشامدی میمون و مبارک، یکسره به دوزخ رهسپار شد

مِهتَرِ جمهور دزدان اسلام پیشه ی همچنان فرمانروا بر میهن آسیب دیده مان در پیشامدِ میمون و مبارکِ سرنگونیِ بالگرد، یکسره به دوزخ رهسپار شد؛۱ رهسپاری شبکور خون آشام نظام خرموش پرور آنچنان برق آسا بود که حتا دو فرشته ی الهیِ «نَکیر» و «مُنکَر» بخت آن را نیافتند تا پرسش های دینی خود را با وی در میان نهند.۲ می خواست یا بهتر بگویم با این داو به میدان آمد که کیر غول فساد را بشکند؛ ولی نه تنها کاری از پیش نبرد که پلشتی و تبهکاری و دزدی و جیب بُری گسترشی پردامنه تر از پیش یافت و گند و گه که پیش تر تا کمر نظام پوشالی و بی در و پیکر بالا آمده بود از سینه گذشت و بگردن رسید. با رفتن وی، شمارگانی از ۱۳ ناپدید شد؛ ولی بدشگونی آن که با آمدن امام سیزدهم آغازیده بود، همچنان پا برجا ماند.

سرنگون باد گروهبندی های خرموش اسلام پیشه ی فرمانروا بر میهن مان در جنگی ساز و برگ یافته به جنگ ابزار!

برپا، پایدار و پیروز باد پیشانی یگانه ی خلق های ایران برهبری طبقه کارگر!

ب. الف. بزرگمهر   ۳۱ اردی بهشت ماه ۱۴۰۳

پی نوشت:

۱ ـ بنیاد داده برگرفته از «رسانه ها» (۳۱ اردی بهشت ماه ۱۴۰۳) ب. الف. بزرگمهر

۲ ـ «در روایت وارد شده که پس از مرگ، دو مَلِک (فرشته) ـ یعنی نکیر و منکر ـ به هیئت هولناک بر بالین میت (مرده) بیایند، صدای ایشان مثل رعد غرّنده، و چشمهایش مثل برق خیره کننده باشد. آنها از میّت سؤال می کنند که پروردگارت کیست؟ و پیغمبرت کیست؟ و دینت چیست؟ و نیز سؤال کنند از ولی و امام او؛ پس در آن حال چون جواب دادن برای میّت سخت است و نیاز به کمک دارد، لاجرم برای مرده دو جا تلقین ذکر کرده اند: یکی وقتی او را در قبر می گذارند و دیگری وقتی که او را دفن کردند. و وارد شده است که چون این تلقین را می کنند منکر به نکیر می گوید: بیا برویم که تلقینش کردند؛ پس احتیاج به پرسیدن نیست. پس بازمی گردند و دیگر از او سؤال نمی کنند» (شیخ عبّاس قُمى، منازل الآخرة، صفحات ۲۹ و ۳۰)

هیچ نظری موجود نیست:

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!