«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۴۰۰ اردیبهشت ۱۵, چهارشنبه

من از هزاره‌ی تلخ سکوت می‌آیم ...

من از هزاره‌ی تلخ سکوت می‌آیم
میان خاطرِ من، خواب ها پریشان است
زمان شکسته، زمین زخم خورده و تنها
هوای حوصله‌ی من همیشه باران است.

سپیده سر نزده قرن هاست از مشرق
و جسم سختِ درخت از تبر شکسته شده
ولی بزرگ و تنومند و ریشه در خاک است
اگرچه روح لطیفش ز درد خسته شده.

طنینی می‌رسد از دور؛ هوهوی باد است!
نوید سرخ شکفتن به خاک می‌آرد
چه ابر‌های پر از مهر و نازنینی که
به خاک‌های سیاه و گرفته می‌بارد.

شبیه جیغ بنفشم میان این خفقان
امید روشنی سوی افول می‌پاید
ولی هنوز هم آن ابرهای بالاتر
میان سنگ وجودم امید می‌زاید.

ایراندخت

برگرفته از «تلگرام»   ۱۵ اردی بهشت ماه ۱۴۰۰

هیچ نظری موجود نیست:

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!