«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۴۰۰ خرداد ۱۰, دوشنبه

من با توام رفیق

من با تواِم رفیق
درهرکجا هستی و پیکار می کنی

همسایه تواَم
وقتی کنارِ پنجره در چشمِ شامگاه
باخود سرودِ خلق را
تکرار می کنی!

همگام با تواَم
وقتی که دل سپرده به تشویش واشتياق
شبنامه ای به عابرِ هر کوچه می دهی
با زنگِ هر کلام
یک دل
یک شهر، یک تمامِ وطن را
هشیار می کنی!

همراه با تواَم
وقتی میانِ خلق
همچون درآب ماهی بی تاب
می لغزی و می آیی و می پویی
و خفته را ز سیل، خبردار می کنی!

همکار با تواَم
وقتی که تن ز کار
فرسوده می شود
وندر میان مزرعه ها، کارخانه ها
تو کار می کنی
تو کار می کنی!

همدرد با تواَم
وقتی که با نوازشِ دستانت
فرزند را به حوصله می خوانی
گوئی که غنچه یی را از خوابش
بیدار می کنی

هم بند با تواَم
وقتی که لحظه های درنگ آوریده را
در کنج حبسِ خویش
یا در تبِ شکنجه و در تابِ رنجه ها
با یادهای گمشده سرشار می کنی!

نه، ای رفیق هم نفس من، نه
تنها نمی گذارمت، آری
وقتی که در سپیده دمی بی نشان،
تو جان
بر آرمان و عشق
ایثار می کنی!

من با تواَم رفیق!
من با تواَم رفیق!

در هر کجا که هستم و پیکار می کنم
در هرکجا که هستی و پیکار می کنی!

زنده یاد سیاوش کسرایی

برگرفته از «تلگرام»   نهم خرداد ماه ۱۴۰۰

هیچ نظری موجود نیست:

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!