«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۴۰۰ اردیبهشت ۱۹, یکشنبه

یکباره بگو اسلام بیاور و خودت را آسوده کن!

اگر قرار بر پرستش خدای یکتاست، ما نیز او را می پرستیم و با «لا اله الّا الله» شما یکیست؛* می ماند «محمد رسول الله» که ما پیامبر خودمان را داریم. یکباره بگو اسلام بیاور و خودت را آسوده کن! گیریم که اسلام هم آوردیم! پس از آن چه؟! تا کیرمان را نَبُرّند، هنوز مسلمان بشمار نمی رویم. پس از آن را نیز اهورامزدا داند.** مگر قرار است با کیرِی بُریده و کونی دریده به پیشگاه کسی در آسمان شرفیاب شوم؟!

از زبان این زرتشتی مادر مرده که برای هموندی چنان شورای پوشالی در رژیمی سر تا پا گندیده لَه لَه می زند؛ انگار آنجا خر داغ می کنند:  ب. الف. بزرگمهر   ۱۹ اردی بهشت ماه ۱۴۰۰

* سپنتا نیکنام، مِهتَر «انجمن زرتشتی های یزد» و هموند شورای این شهر به آگاهی رساند که شایستگی اش به شَوَندِ «عدم التزام به اسلام» در گزینش «شورای شهر تهران» رد شده است.

بنیاد داده ها برگرفته از «فرارو» به تاریخ  ۱۸ اردی بهشت ماه ۱۴۰۰با ویرایش، پارسی و بازنویسی درخور از اینجانب است.  ب. الف. بزرگمهر

** ترسا بچه ای صاحب جمال مسلمان شد. مُحتَسِب فرمود كه او را ختنه كردند. چون شب در آمد، او را بگایید.

بامداد، پدر از پسر پرسید كه مسلمانان را چون یافتی؟

گفت: قومی عجیبند؛ هر كس كه بدیشان در می آید، روز كیرش می بُرند و شب كونش می درند.

جاودانه عُبید زاکانی 

هیچ نظری موجود نیست:

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!