«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۴۰۰ اردیبهشت ۱۳, دوشنبه

فردا به میدان بینمت با رسم مردان می روی

می بینمت، می بینمت،
رو سوی زندان می روی.
با جرم عشق كارگر،
با یاد دهقان می روی.
می بینمت، می بینمت،
با رسم مردان می روی.

ذیحق، مبارز، مستقل،
نی مضطرب، نی منفعل،
برداشته سر، پاكدل،
پر عزم و ایمان می روی
می بینمت، می بینمت،
با رسم مردان می روی.

آنسان كه باید بینمت:
افراشته قد بینمت،
با فخر بی حد بینمت،
آسوده وجدان می روی.
می بینمت، می بینمت،
با رسم مردان می روی.

بدخواه تو ننگین بوَد،
دستش ز خون رنگین بوَد،
از عاقبت غمگین بوَد،
اما تو شادان می روی.
می بینمت، می بینمت
با رسم مردان می روی.

بس راه ها سنجیده ای،
راه نكو بگزیده ای،
با ظالمان جنگیده ای
با فخر شایان می روی.
می بینمت، می بینمت،
با رسم مردان می روی.

اكنون بزندان بینمت،
فردا به میدان بینمت،
در بین یاران بینمت،
با فتح رخشان می روی،
می بینمت، می بینمت،
با رسم مردان می روی.

زنده یاد ابوالقاسم لاهوتی

برنام را از بومِ سروده برگزیده ام.  ب. الف. بزرگمهر

برگرفته از «تلگرام»   ۱۳ اردی بهشت ماه ۱۴۰۰

هیچ نظری موجود نیست:

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!