«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۳۹۸ آبان ۱۸, شنبه

کز دد ملولم و پوراندرجانم آرزوست ـ بازانتشار

درباره ی ندانمکاری های پزشکی همه را به یک چوب می‌رانیم. یادی هم بکنیم از رامین پوراندرجانی، پزشک کهریزک که ندانمکاری از خود نشان داد و برخلاف برخی از آدم ها خودش را نفروخت. وی، پزشک بازداشتگاه کهریزک بود:
زادروز: ۱۹ خرداد ماه ۱۳۶۲ ـ تبریز

آن سال، رامین گرم گذراندن خدمت سربازی بود. گفته بود:
«محسن [روح‌الامینی] را با وضعيت اسفباری بعد از شکنجه‌های جسمی شديد دو روز قبل از مرگش نزد من آورده بودند. حال جسمی او بسيار وخيم بود و امکانات پزشکی من هم بسيار محدود؛ ولی آنچه توانستم برای نجات وی کردم. در همان زمان بود که از سوی مسوولان کهريزک تهديد شدم که در صورت توضيح علت جراحت‌های وارده بر مجروحان کهريزک از ادامه زندگی باز خواهم ماند.»

خبر دهان به دهان در شهر پیچید که کشته‌شدگان کهریزک در پی بیماری مننژیت در گذشته اند. حاضرین در دادگاه متهمان کهریزک نیز بار‌ها این جمله را از زبان مسوولان شنیدند. سعید مرتضوی، دادستان وقت تهران، نخستین کسی بود که برگه‌های دستینه شده ی چند بیمارستان را نیز همراه خود به دادسرای نظامی برد تا پایور کند که محسن، امیر و محمد، سه جوان جانباخته در کهریزک، در پی بیماری مننژیت درگذشته اند. مسعود علیزاده [از بازداشت‌شدگان و شاکیان پرونده کهریزک] در این باره می‌گوید:
«آقای مرتضوی برخورد خیلی تندی با رامین‌ پوراندرجانی کرده بود. رامین به دفتر آقای مرتضوی رفته بود؛ ولی برگه ی مربوط به اینکه بازداشت شدگان کهریزک مننژیت داشته‌اند را امضا نکرد. همه این حرف‌ها در دادگاه زده شد. رامین شاهد این بود که چه کسانی می‌آمدند در کهریزک شکنجه می‌کردند و اگر رامین می‌رفت در مجلس و این صحبت‌ها را پیش آقای دهقان می‌گفت، آقای دهقان نماینده مجلس بود و آن زمان مسوولیت کمیته پیگیری حوادث پس از انتخابات را عهده دار بود. قرار بود رامین با این کمیته دیدار کند که در آن جلسه پای آقای رادان به وسط می‌آمد؛ پای چند تن از نمایندگان مجلس می‌آمد؛ پای کسانی که در کهریزک شکنجه می‌کردند... »

بلندپایگان رسمی کشور، شوند مرگ وی را نخست سکته قلبی و سپس خودکشی اعلام کردند و «پزشکی قانونی» در فرجامِ کار، شوند مرگ این پزشک جوان را مسمومیت اعلام کرد. کالبد رامین پوراندرجانی، بدون اجازه ی کالبدشکافی به خانواده ار سوی نیروی انتظامی بگور سپرده شد.

یادش گرامی باد!

از «گوگل پلاس» با ویرایش و پارسی نویسی درخور از اینجانب؛ برنام را با الهام از لنگه ای از سروده ی مولانا جلال الدین محمد بلخی رومی: «دی شیخ با چراغ همی‌گشت گرد شهر     کز دیو و دد ملولم و انسانم آرزوست» برگزیده ام.  ب. الف. بزرگمهر


هیچ نظری موجود نیست:

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!