«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۳۹۸ آبان ۱۵, چهارشنبه

آیا کون آن را نداشته اند که نام های شان را آشکار کنند؟ ـ بازانتشار

بیانیه ای بی نام و دستینه از انشانویسانی جاخوش کرده در کشورهای باخترزمین

بیش تر به انشایی پر آب و تاب می ماند تا یک بیانیه و مرا به یاد «بچه‌ی خوب و عاقل و هوشیار»* سروده های عباس یمینی شریف می اندازد. به آن چندان نمی پردازم. نگرش طبقاتی و اجتماعی شان که دربرگیرنده ی گروهی از خودباختگان و خودفروختگان جاخوش کرده در کشورهای باخترزمین و از آن میان «چپ های شرمگین»ی است که هرگونه شرم و آزرمی را نیز به کنار نهاده، بیشترشان به آسودگی به ایران رفت و آمد دارند و زیر سایه حاکمیت تبهکار آلاف و علوفی نیز به هم زده اند، در همین یک جمله چشم را می آزارد:
«... امیدواریم [توافق لوزان] چشم انداز همکاری های متقابلا سودمند با قدرت های اقتصادی جهان را به سوی ما بگشاید.» (بیانیه ی زیر)

آیا نمی دانند که آن «همکاری های متقابلا سودمند با قدرت های اقتصادی جهان» از سال ها پیش میان کلان سرمایه داران سوداگر فرمانروا بر ایران با کشورهای امپریالیستی یا همانا «قدرت های اقتصادی جهان» که به آن اشاره کرده اند، انجام پذیرفته و می پذیرد و افزون بر آن، رقم های کلانی از سرمایه ملی ایران از راه همین «همکاری های متقابلا سودمند» به بانک های کشورهای امپریالیستی جابجا و سرمایه گذاری شده است؟ آیا نمی دانند که یکی از انگیزه های مهم پایمال کردن دستاوردهای دانش و فن آوری ایران در برابر پایوری هستی ننگین رژیم تبهکار، همین سرمایه های گروگان گرفته شده است؟

از دید من، شاید نه همگی آنان که در میان شان، ایرانی تبارانی گیج و گول نیز یافت می شوند که بسیاری از آنان، سوداگرانی ریز و درشت و در هماوندی با رژیم تبهکار جمهوری اسلامی، همه ی این ها را نیک می دانند و انشانویسی و جمله پردازی های پوچ در بیانیه بی دستینه شان، تنها پرده ای است برای پوشاندن همین هماوندی های پلید! یک نمونه ی آن که بگمان بسیار از دستینه کنندگان چنین بیانیه ای است، آن رهبر پیشین سازمانی رویهمرفته روشنفکری با گرایش های چپ تندروانه در گذشته است که گویا همراه دایی جان سال ها پیش توده ای اش به آلبالو گیلاس چیدن های شیرین سرمایه در هماوندی با رژیم جمهوری اسلامی سرگرم شده و همه ی گذشته ی پرهیاهویش را زیر پا نهاده است.

با این همه، انگیزه ی من از نوشتن این یادداشت، نبود هیچگونه نام و نشانی از دستینه کنندگان این بیانیه است که دیروز در گاهنامه ای مزدور درج شده بود؛ گاهنامه ای که هم از آخور رژیم (بگمان نیرومند، باند «اُم الفساد والمفسدین»: اکبر بهرمانی) می خورد و هم سری در کاهدان وزارت امور خارجی «یانکی» ها دارد؛ وگرنه، خود این بیانیه حتا ارزش نگاهی گذرا را نیز نداشت. دیروز می پنداشتم که شاید فراموش کرده اند تا نام های دستینه کنندگان را زیر آن بنویسند؛ امروز که دوباره نگاه کردم، همان است که بود. با خود می اندیشم:
این چگونه بیانیه ای است و از چه ارزشی برخوردار که هیچ نامی در زیر پایِ آن نیست؟! ...

بماند که برخی از آن ها هنگامی که بیانیه ای را دستینه می کنند از نام های ساختگی سود می برند که از ارزش چنان بیانیه هایی می کاهد؛ خود اینجانب، آنگاه که بیانیه ای را دستینه نموده ام، همواره نام راستین خود را در زیر آن نوشته و گاه «ب. الف. بزرگمهر» را درون () به آن افزوده ام.

چنین جاخوش کردگانی از چه می ترسند؟ بیگمان، نه از ترس رژیم بی آبروی جمهوری اسلامی و رهبر نادان و دروغگویش که ملیجکی گویا پیش تر «ملی ـ مذهبی»، همین دیروز در تارنگاشت وابسته به وزارت امور خارجی «یانکی» ها در ستایش وی قلم فرسایی کرده بود؛ آن ها از شناخته شدن بیش از پیشِ ماهیتِ دگردیسه شده شان و بی آبرویی باز هم بیش تر در میان توده های مردم و روشنفکران خلقی ایران می ترسند! بگذار به زبانی ناخوشایند ولی روشن بنویسم:
آیا کون آن را نداشته اند که نام های شان را آشکار کنند؟

این را نیز بدانند که در همیشه بر روی این پاشنه نخواهد چرخید و در فرجامِ کار، روسیاهی به ذغال خواهد ماند!

ب. الف. بزرگمهر     ۱۶ فروردین ماه ۱۳۹۴ 


* بخش هایی از چند سروده ی عباس یمینی شریف که در کتاب های دبستانی چند دهه پیشِ ایران منتشر شده را با جابجایی یا دگرگون نمودن برخی واژه های آن در زیر آورده ام:
بچه‌ی خوب و عاقل و هوشیار          اول صبح می‌شود بیدار
می‌رود از اتاق خود بیرون               می خورد آب و حوله و صابون
[از بس که هر روز صبحِ زود با زور از خواب بیدارش می کنند و این شعر را پشت در اتاقش می خوانند! ضمنا، «بچه ی خوب» عباس آقا در آن هنگام، بیش از ۵٠ سال پیش، برای خود اتاق جداگانه دارد و شاید مانند برخی دیگر از بچه های نازپرورده ی آن روزگار هر روز صبح باید «یونیفرم»ش را ـ کُتی آبی با کراواتی به همین رنگ؟ ـ برتن کرده، رهسپار دبستان فرانسوی یا انگلیسی شود. این بخش از زندگی روزانه ی «بچه‌ی خوب و عاقل و هوشیار» را عباس آقا دانسته به فراموشی سپرده است!]
...
می‌نشیند برای صبحانه                بعد از آن ترك می‌كند خانه
[خانه را در اینجا به آرش میهن گرفته ام.]
به فرنگستان برای كسب كمال       بچه‌ی خوب می‌رود خوشحال
می سراید:
ما گل‌های خندانیم                         فرزندان ایرانیم
ما سرزمین خود را                          مانند جان می‌دانیم
ما مرگ و میر را تنها                      برای همسایه می خواهیم
...
کُردکان این زمین و آب و هوا           این درختان که پر گل و زیباست
باغ و بستان و کوه و دشت همه      خانه ما و آشیانه ماست
...
دست در دست هم دهیم به مهر    میهن خویش را کنیم آباد
یار و غمخوار یکدگر باشیم             تو در آنجا ما در اینجا مانیم!

برگرفته از «پاسخی به ملی گرایان تندرو!»، ب. الف. بزرگمهر، ٢٨ مهر ماه ١٣٩١

***

بیانیه جمعی از فعالین: در حمایت از تنش زدایی در سیاست خارجی

ما امضاء کنندگان متن حاضر حصول توافق اولیه در لوزان میان قدرت های بزرگ و نمایندگان جمهوری اسلامی ایران را یک موفقیت بزرگ برای کشور دانسته و آن را به همه مردم ایران و به مردم صلح دوست و عدالت خواه جهان تبریک می گوییم.

این توافق نقطه عزیمتی شاخص است به سوی روزهای بهتر برای اقتصاد و امنیت کشور و جلوگیری از روندهای قبلی که خلاف منافع اقتصادی و امنیت ملی کشور بود. آنچه امروز در لوزان رقم خورد نه تنها کشور ما را یک گام بلند از جنگ و رویارویی، از تحریم و تهدید دور کرد، بلکه امیدواریم چشم انداز همکاری های متقابلا سودمند با قدرت های اقتصادی جهان را به سوی ما بگشاید.

این موفقیت قبل از همه حاصل هوشمندی و روشن بینی شهروندانی است که، علیرغم همه فشارها و محدودیت ها، همه حبس ها و حصرها، نومید نشدند، در صحنه ماندند و با تاکید بر ضرورت گفتگوی ایران و امریکا و صیانت رای کمک کردند که تدبیر و امید جان بگیرد و جایگزین تهدید و ترس شود.

در این روزهای بهاری، که توافق لوزان نوروز را به کام مردم ما بس شیرین تر کرده است، یاد جان هایی را گرامی می داریم که بیدریغ در آرزوی آزادی و دموکراسی و حضور و مشارکت و همدلی همگانی جان باختند.

ما ایرانیان علیرغم بسیاری اختلاف نظرات در حوزه های مختلف، مثل هر ملت پویای دیگر، همگی کشور خود را دوست داریم، خواهان سربلندی ایران و مدافع منافع ملی آن هستیم. ما قدر دان قلم ها و قدم هایی هستیم که راه این توافق را به روی ایران هموار کردند. امیدواریم در سه ماهه آینده نیز این تعامل ادامه یابد و طرفین بتوانند با منطق برد- برد مسیر این مذاکرات طولانی را به سرانجام نهایی برسانند.


هیچ نظری موجود نیست:

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!