«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۴۰۴ شهریور ۱۷, دوشنبه

گوشزدی بایسته به روشنفکرانی که می دانند چه نمی خواهند؛ ولی نمی دانند چه می پویند

آنچه در پی آمده، دنباله ی یادداشتی به نام «گوشزدی بایسته به لات بی همه چیز ꞌیانکیꞌ و دَم و دستگاه اهریمنی اش» از آن بیش از شش ماه پیش و در بخش هایی همپوشان با درونمایه ی آن است؛ یادداشتی دربردارنده ی پیش بینی۱های هشدارآمیز و بهنگام که از چندی پیش به این سو درستی خود را نشان داده اند.

آماجم از یادآوریِ آنچه دیگر هستینگی یافته، خودنمایی که کاری ناپسند و حتا زننده است، نیست؛ شاید گونه ای برُخ کشیدن و گوشزدی دوباره به همه ی آن نادان های چپ نما و بویژه گول خوردگانی بُرخورده در میان نیروهای راست و فراراست ایرانی تبار از آن میان، «سرتنت جویان»۲ی است که شاید همچنان پشتِ کونِ آن الف بچه ی نادانِ پا به سن نهاده که وی را «شازده چُسی»۳ نامیده ام، آرایشی نه آنچنان رزمی که بیش تر بزمی گرفته و هیاهو بپا می کنند؛ بدین سان، باید روشن باشد که روی سخنم، مزدوران و جیره خوارانِ سرسپرده ی چنین گروهبندی هایی، آن ها که بگفته ی گوش آشنای عرب: «مأمور و معذورند»، نیست.

آوازه گری های «عزراییل» در نخشِ دایه ی مهربان تر از مادر برای ایرانیان، پیش از یورش نامور به «دوازده روزه» و تا چندی پس از آن که هنوز نیز هر از گاهی شنیده می شود، روی این نکته کانونمند شده بود که ما دشمن ایران و ایرانی نیستیم و حتا نمی خواهیم در کارهایی که باید بدست خودتان انجام شود، دستی دراز کنیم.۴ بچشم کور شده ی خود دیدید که در کردار نه تنها به خاک ایران دست درازی کردند که لگدهای یابومَنشانه شان، شمار نه چندان کمی از شهروندان ایرانی را افزون بر نیروهای رزمیِ به کشتن داد و روشن نشد از یورش به بدنام ترین زندانِ هر دو دوره ی ستمشاهی و چنگ و دندان خرموشی که همچنان با نابکاری هر چه فزاینده تر از سوی «نظام خرموش پرور» پی گرفته می شود، کدام آماح یا آماج ها را دنبال می کردند.

بچشم کور شده ی خود، چنانچه خود را بخواب نزده بودید، دیدید که بجای آنچه از گَندچاله ی دهانِ مزدوران رسانه ای شان پی در پی بیرون آمد و مغز پوک تان را پوک تر کرد، نه تنها خیزشی از توده های مردم برای رویارویی با خرموش های فرمانروا بر ایران انجام نپذیرفت که ناساز با آن، شمار بسیاری از آن ها برای پایداری ایران زمین پا به میدان نهاده و رژیم تبهکار از خرموش های ریز و درشت گرفته تا «خرموش اَعظم» با خشنودی و گستاخی بسیار همه ی آن را بریش انباشته از "فرشتگان آسمانی" شان گرفته، چنین وانمودند که همگی شان در «وفاق» با «نظام خرموش پرور» برحاسته و با پیروی از مَنویاتِ «کیر خر عظیم الشأن» جان بجان آفرین سپرده اند!۵

اینکه دولت فراراست «عزراییل» در نخش گماشته ی خداوندان «یانکی» و انگلیسی اش از همه ی برنامه ی اهریمنی شان که خود بخشی از سیاست دوربردی آن ها برای جنگ افروزی در سراسر جهان است، آگاه بود یا نه را نمی دانم؛ ولی برایم دستکم در این اندازه روشن بود که نه تنها آماج براندازی رژیم دزدان اسلام پیشه را در سر نمی پروراندند که با زدن توسری هایی، جایگاه شان را گوشزد کرده، سر جای شان بنشانند و همزمان، جنبش رو به گسترش توده ای را سرکوب نموده یا دستکم به واپس نشینی وادارند.۶

کش دادن جنگ کنونی و فرسایشی نمودن آن، گرچه شاید خواست «عزراییل» نباشد، بی هیچ گمان و گفتگو در چارچوب سیاست های دوربردی و راهبردی آن دو کشور امپریالیستی کهنه و نو می گنجد؛ سیاستی که همچنان پی گرفته شده و می شود. هم برای توده های مردم زیر چکمه ی «عزراییل» و هم توده های مردم ایرانی زیر چنگالِ خرموش های ددمنش شایان درنگی بایسته است که پایدار نگاه داشتن آتش افروزی برای هر دو رژیم درمانده ی فرمانروا بر کشورهای مان بویژه «رژیمِ پوشالی خرموش پرورِ آسمانی ـ ریسمانی» فرمانروا بر ایران از سودمندی هایی چند برخوردار است و می توانند بر ندانمکاری ها، نابکاری ها و شکست های کوچک و بزرگ شان سرپوش نهاده، خود را سرِ پا نگهدارند.۷ آیا برای «شازده چُسی» در چارچوبِ یادشده جایی می بینید؟۸  آن را بررسی کنید و ببینید به کجا خواهید رسید.

شازده چُسی نادانِ که خواب پنبه دانه ایِ رسیدن به تاژ و تخت کورش کرده، درنمی یابد که کشانده شدن پای وی به میدان، تنها و تنها به آشوب و هرج و مرج کنونی دامن زده و بسود خرموش های اسلام پیشه ی فرمانروا بر ایران ارژمندمان است که از چندی پیش به این سو بجای از این ستون به آن ستون پریدن از دو ستون روسی و چینی برخوردار شده که می تواند روی آن ها هر از گاهی لِی لِی کند.۹ این الف بچه ی نادان که تن به مزدوری «عزراییل» و عربستان و نمی دانم دیگر کجاها داده و برای امپریالیست ها دُم می جنباند تا جایی برای خود بگشاید، آیا درنمی یابد که تنها ابزار دستِ همه ی این اهریمنان برای چانه زنی های پربارتر بگاه بایسته است؟! ابزار دستی که هم اکنون جایی درخور و نیازی برای بکارگیری آن نیست و شاید هیچگاه نیز نباشد. از دیدِ من، آنچه در هیاهوهای چند ماه گذشته به یاری برخی مزدوران امپریالیستی و سیهونیستی بویژه در یکی دو شهر اروپای باختری گواه آن بوده ایم، گونه ای دستگرمی و آزمودن شمار نه چندان کمی روشنفکر خسته که شاید نیک می دانند چه نمی خواهند، ولی بیگمان نمی دانند چه می پویند، برای یارگیری و پژوهشِ شدنی بودن کاشتِ و برداشت آن در ایران است.۱۰ به شَوَندهایی که یکی دو تا نیست، برای من باور آن بسیار دشوار است که این در آن در زدن های «شازده چُسی»، تنها از نادانی اش سرچشمه می گیرد؛ وی مزدوری پا در رکاب و خشنود به نخش ناچیز خود است.

ب. الف. بزرگمهر   ۱۷ شهریور ماه ۱۴۰۴

پی نوشت:

۱ ـ جداگانگی بسیار بزرگی میان آرش و مانشِ «پیشگویی» که به پیامبران و غیبگویان هماوند دانسته شده با «پیش بینی» از هستی برخوردار است. هر اندازه این یکی که بر بنیادِ برآیند داده ها و دیده ها استوار بوده و درستی آن به دانش و بینش برآوردکننده بستگی دارد، می تواند به برآیندهای تازه تر و نوآورانه تری بینجامد و کاری بسیار بایسته در زندگی روزانه ی هر آدمی است، آن یکی بر بنیادِ داده ها و دیده ها استوار نیست که بتواند برآیندِ (نتیجه گیری) درخوری داشته باشد. من با آنکه بر بنیادی دانشورانه بگونه ای ژرف به «سوسیالیسم دانشورانه» باورمندم و برای دستیابی به آن کوشیده و می کوشم، آنچه «کشف و شهود» نامیده شده را سرتاپا نادرست نمی شمارم؛ به این شَوَند ساده که خود از آن برخوردارم. این جداگانگی را نیز دانسته و آگاهانه در اینجا یادآور شده ام که نادانی مُشتی مزدورِ گاه با فرنام های گُنده گُنده ی دانشگاهی در گفت و ستیزهای رسانه ای از آن میان بویژه در تارنگاشت های امپریالیستی را دیده ام که چون یک نمونه، پیر و پاتالی برخاسته از خاندانِ «انگلوفیلی» بدنام در تبریز که زنده یاد احمد کسروی در کتاب «جنبش مشروطه» اش از وی به بدی یاد نموده، برای پوشاندن نادانی خویش و همراهی با دیگری، چیزی در این مایه بر زبان آورده بود: «بله! من هم پیش بینی را کاری ابلهانه می دانم» که پوزخندم را برانگیخت. گویند: «تا مرد (یا زن) نگفته باشد، عیب و هنرش نهفته باشد.» 

برگرفته از پی نوشتِ یادداشتِ «آن دو انگشتت شکسته باد!»  ب. الف. بزرگمهر   ۲۹ خرداد ماه ۱۴۰۴

https://www.behzadbozorgmehr.com/2025/06/blog-post_60.html

۲ ـ «...اینک که بسوی جنگی ناخواسته رهسپاریم، این کمبود و نارسایی پیامد تبهکاری بزرگ رژیمی سزاوار سرنگونی چشم آزارتر و بیم برانگیزتر از همیشه است. نبود چنان ساختارها در بن بستی که دستکم از ده سال پیش به این سو رخنمون یافت و هر روز بیش از پیش کورتر شده و می شود، جا برای پا به میدان نهادنِ راستگراترین و باید بیفزایم: بی چشم اندازترین گروهبندی های "سیاسی" سر تا پا وابسته به کشورهای امپریالیستی بسرکردگی ꞌیانکیꞌ ها چون ꞌسرتنت خواهانꞌ (نام راستینِ سلطنت طلبان!) و گروهبندی های مزدور کوچک و بزرگ وابسته به آن ها گشود.»

«نظریه پردازان و برنامه ریزان جهان سرمایه خود نیک می دانند که اگر بازگرداندن نظام پادشاهی در کشوری چون افغانستان با همبودهای کهنه ی اجتماعی امکان پذیر نبود، پیاده نمودن چنین سناریویی در ایران، نقش بر آب زدن است؛ گرچه، آنها به همین سناریو در کنار دیگر سناریوها و برنامه هایشان برای شکاندن، فروپاشاندن و دست کم به کژراه بردن بخشی از نیروهایی که در برابرشان ایستاده اند، نیازمندند و از آن برای آفرینش جبهه ای جنبی و پیشبرد طرح عمومی خود سود می برند ... » برگرفته از یادداشت «یک توضیح ضروری!»  ب. الف. بزرگمهر   ٢٦ آذر ماه ١٣٩٠ در پیوند زیر:

https://www.behzadbozorgmehr.com/2011/12/blog-post_18.html

... و بکار گرفته شده در یادداشت و پی نوشتِ «طبقه کارگر ایران و نزدیک ترین لایه های های هازمانی پیرامون آن این بار باید بتوانند ... » ب. الف. بزرگمهر  ۲۳ مهر ماه ۱۴۰۳

https://www.behzadbozorgmehr.com/2024/10/blog-post_14.html

۳ ـ بنگرید به یادداشتِ « شازده چُسی ذوق رده تر از همیشه در دیگ حلیمی هنوز خوب جا نیفتاده افتاد»  ب. الف. بزرگمهر   یکم تیر ماه ۱۴۰۴

https://www.behzadbozorgmehr.com/2025/06/blog-post_84.html

۴ ـ یورش به ساختارهای هسته ای و نفت و گاز ایران، نه تنها کوبشی کاری به رژیم دزدسالار فرمانروا بر ایران نیست که به این شوند که از دید بسیاری از ایرانیانی که دستکم جویی خِرَد در سر دارند و می پندارم من نیز از آن بی بهره نیستم، چنان یورشی دستاوردهای اختسادی چندین دهه ایران را نشانه می گیرد، خشم گسترده ی مردم ایران را برخواهد انگیخت؛ اینکه چون نمونه گفته شود: می خواهیم با این کار شاهرگ اختسادی رژیم تروریست پرور اسلام پیشگان را بزنیم که دیگر سرمایه ای برای کمک به «تروریست» های سامان پیرامون خود نداشته باشند، بهانه ای ریشخندآمیز بیش نبوده و نیست.

یرگرفته از یادداشتِ «گوشزدی بایسته به لات بی همه چیز ꞌیانکیꞌ و دَم و دستگاه اهریمنی اش»  ب. الف. بزرگمهر   چهارم اردی بهشت ماه ۱۴۰۴

https://www.behzadbozorgmehr.com/2025/04/blog-post_46.html

۵ ـ با انجام چنان کاری ناشایست [یورش به ساختارهای هسته ای و نفت و گاز ایران]، در کردار به رژیم پوشالی خرموش پرور که توده های مردم ایران از دست شان به تنگ آمده اند، یاری می رسانید تا هم باری دیگر از این ستون به ستون دیگری بجّهند و هم بخشی از نیروهای سردرگم بویژه در لایه های میان به بالای هازمان ایران را بهتر و بیش تر پشتوانه ی خود کرده، نوجوانان را چون روزهای جنگ با «صددام» به پیشانی های جنگ کشانده به کشتن دهند.

یرگرفته از یادداشتِ «گوشزدی بایسته به لات بی همه چیز ꞌیانکیꞌ و دَم و دستگاه اهریمنی اش»  ب. الف. بزرگمهر   چهارم اردی بهشت ماه ۱۴۰۴

https://www.behzadbozorgmehr.com/2025/04/blog-post_46.html

۶ ـ گشودن دست رژیم پوشالی در سرکوب گسترده ی نیروهای ناهمداستان با خود از «ناخودی» گرفته تا «خودی» که از چندی پیش به این سو در کار بازیافتن یکدیگر بر بنیاد پیشرفت ناگزیر روندی طبقاتی بوده و بسته به تراز نیروها و اندازه ی شتاب آن روند، چنانچه با دستکاری از بیرون ایران کژدیسه نشده و از هم نپاشد، دیر یا زود مرزهای ساختگی گرانبار شده بر دوش شان از سوی دشمنان همبستگی و یگانگی خلق ها و توده های ملت های ایران را زیر پا نهاده و در پیکار با دشمن درونی (دزدان میوه چین انقلاب) و دشمنان پیرامونی برهبری «یانکی» ها همسو و همگام خواهند شد.

یرگرفته از یادداشتِ «گوشزدی بایسته به لات بی همه چیز ꞌیانکیꞌ و دَم و دستگاه اهریمنی اش»  ب. الف. بزرگمهر   چهارم اردی بهشت ماه ۱۴۰۴

۷ ـ این نه تنها یک نمونه از برجسته ترین پیامدهای آن خواهد بود که سودمندترین دستاوردی تاریخی  برای برادران امپریالیست کهنه و نو بشمار خواهد رفت؛ چنین مباد!:
برجسته ترین پیامدی که چنان نابکاری همراه خواهد داشت، شاید هرج و مرج گسترده ای باشد که شما، گروه دوزخی «قَحبه قَجَر» و برخی پسماندگان رژیم شاه گوربگور شده بویژه به آن اُمید بسته اید تا در پی، همبستگی دیرینه و گاه چندین هزاره ی خلق ها و ملت های ایران زمین را از هم گسسته و زمینه ی تکه تکه شدن ایران زمین را بهتر و بیش تر از آنچه رژیم تبهکار فرمانروا بر ایران، دانسته یا ناخودآگاه زمینه های آن را چیده، فراهم آورید (سناریوی بنیادین برای «یانکی» ها)؛ ولی دستیابی به چنین آماجی، حتا چنانچه برنامه ریزی تان خوب پیش برود، زمانبر بوده و این خود با نادیده گرفتن آخشیج های دیگرِ دست اندر کار، دامنه ی ریسک و ناکامی را گسترش بیش تری می بخشد.

یرگرفته از یادداشتِ «گوشزدی بایسته به لات بی همه چیز ꞌیانکیꞌ و دَم و دستگاه اهریمنی اش»  ب. الف. بزرگمهر   چهارم اردی بهشت ماه ۱۴۰۴

۸ ـ ... چنانچه اَروسکان نمایشی جلوی پرده ی امپریالیست ها از آن میان، لات بی همه چیز «یانکی» بدرستی درنیابند، برآورد کنندگانی ویژه کار در پشت پرده نیک می دانند و همه ی کوشش خود را بکار گرفته و می گیرند تا روند سرنگونی را با ترفندهای گوناگون و از آن میان، خزیدن بزیر پوست جنبش فراگیر توده ای که هم اکنون نیز نشانه های آن بخوبی دیده می شود، بدست گرفته، نگذارند نیروهای راستین چپ مهار کار و کارزار را در چنگ خود گیرند. درست به همین شوند است که از سویی خواهانِ سرِ پا نگه داشتن رژیمی که دیگر به تیزی بند است، هستند و از سوی دیگر به هرج و مرج دامن زده و در چارچوبی دلخواه به آن میدان می دهند؛ زیرا از تراز فزاینده ی آگاهی دربرگیرنده (عمومی) ی کارگران و زحمتکشان که در سال های کنونی بکوشش جانبازانه و دلاورانه ی کنشگران سیاسی و هازمانی بر آن بسی افزوده شده بخوبی آگاهند.

یرگرفته از یادداشتِ «گوشزدی بایسته به لات بی همه چیز ꞌیانکیꞌ و دَم و دستگاه اهریمنی اش»  ب. الف. بزرگمهر   چهارم اردی بهشت ماه ۱۴۰۴

۹ ـ «... اللهِ مرده شور برده در واپسین بار دست شان را گرفت و بجای یک ستون، دو ستون روسی و چینی از فرج مبارک و میمونش برای شان زایید تا هر از گاهی که خسته می شوند، روی آن ها لِی لِی کنند و از پا نیفتند!»

برگرفته از یادداشتِ «رژیم پوشالی سرگشته کون سولاخ تر از آن است که برخی هنوز آن را نیرومند می پندارند »  ب. الف. بزرگمهر   ۱۲ امرداد ماه ۱۴۰۳

https://www.behzadbozorgmehr.com/2024/08/blog-post_2.html

۱۰ ـ تا اندازه ای بسان کاشتِ همراه با کامیابی «داعش» در برخی کشورهای عربی ـ ارواح مَشک شان: اسلامی و برداشتِ کم و بیش از همان نخست ناکام شان در پیوند زدن آن به جنبش های توده ای و ابزار دست نمودن شان، چون آنچه بگمانم نخستین بار در لیبی بکار گرفته شد و امپریالیست ها و شغال های ریز و درشت دنباله روی شان در اروپای باختری و جاهای دیگر همچنان فرآورده های آغشته به خونِ آن را دَشت می کنند.

هیچ نظری موجود نیست:

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!