«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۴۰۴ شهریور ۲۱, جمعه

خر داغ کرده اند هَخا فیلسوف دروغین؛ نوبت تو هم می رسد

من هر روز میرم میدان و تره بار، کمتر کشوری مثل ایرانه که مردم با چهاردست بارشونو بردارن، تو پارکها برید بوی کباب همه جا را برداشته

این بیژن عبدالکریمی است. حرفهای این آدم حتی مصداق ضرب المثل "سیر از حال گرسنه خبر ندارد" نیست.

کل حداقل مزد روزانه میلیونها کارگر در کشور، پول سه/چهار کیلو میوه ی کیفیت پایین تولید داخل از قبیل هلو یا سیب و ... یا اندازه ۳۰۰ گرم گوشت قرمز و دو کیلو مرغ فله ای نیست.

چشمهای این آدم، رانت خواران و مفسدان دور و بر خود را میبیند، نه پیرمردان و پیرزنان و کودکان سر فرو کرده در سطل زباله را.

یا کارگرانی چون کارگران آلومینیوم اراک و میلیونها کارگر دیگر که با کار شبانه روزی در سخت ترین شرایط، قادر به تهیه لقمه نانی برای همسر و فرزندانشان نیستند و به ناچار برای احقاق ابتدایی ترین حقوق انسانی خود، با اعتصاب غذا و آب، جان عزیزیشان را به خطر میاندازند.

این آدم و همپالگی هایش، قلم بدستان مزدوری هستند که لقمه در خون کارگران و زحمتکشان دارند و برای حفظ تن پروری و رفاه خود،  تن به هر رذالتی میدهند.  

ننگ شان باد

اتحادیه آزاد کارگران ایران

برگرفته از «تلگرام»   ۲۱ شهریور ماه ۱۴۰۴

برنام از آن من است.  ب. الف. بزرگمهر



هیچ نظری موجود نیست:

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!