«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۴۰۱ تیر ۲۶, یکشنبه

هیچ می دانید چرا خدا دو گوش برای بشر آفریده است؟

ـ حضرت آقا! تظاهرات عوام النُاس این روزها اوج بسیاری گرفته و پرخاش ها و شعارهای شان سخت گوش آزار و بیم برانگیز شده است؛ نگرانی های دیگر به کنار، کم مانده گوش مان از این همه هیاهو کر شود. حضرتعالی چه می فرمایید؟ چه باید کرد؟

ـ هیچ! بگذار به اندازه ای جیغ و داد کنند تا انشاء الله حنجره شان پاره شود. یادتان می آید «امام راحل» در راه بازگشت به ایران پس از سال ها دوری، در پاسخ به خبرنگاری در هواپیمای فرانسوی که پرسیده بود، چه احساسی دارید، همین را فرموده بود؟ خوب! این درسی آموزنده برای همگی ماست که تابع احساسات خود نباشیم و بیخودی از هر چیزی هیجان زده نشویم.

اگر از شما بپرسم چرا خدای متعال دو گوش برای بشر خلق کرد، چه خواهید گفت؟ مگر یک گوش برای شنیدن بس نبود؟ و می دانید که خدا مانند برخی از بندگان زیاده خواه و پرخور خود، اهل اصراف و ریخت و پاش نبوده و نیست. شاید به شیوه ی علوم غربی، بخواهید دلیل های تاریخی و زیست شناسی و اندام شناسی و اینا برای آن بتراشید؛ ولی، پیشاپیش به شما بگویم که همه ی این ها ساختِ ذهن علیل بشریتی است که نه خود را می شناسد و نه خدا و پیامبران را! به بصیرت الهی چندانی نیاز نیست که خدا یک گوش را برای شنیدن آفرید و گوش دیگر را برای در کردن آن؛ و این از جکمت های متعالی خداوندی است که پیشاپیش فکر همه چیز را کرده است. اگر بر فرض یک گوش داشتیم، خواه ناخواه همه ی آنچه روز و شب و از این هفته و ماه و سال تا هفته ها و ماه ها و سال های دیگر شنیده و می شنیدیم، بِدِل می گرفتیم و هر اندازه هم که بلانسبت بی غیرت و خوک صفت می بودیم، بالاخره روزی می ترکیدیم و جان به جان آفرین می سپردیم؛ بماند که جلوی خورد و خوراک مان را هم می گرفت. حال شما و دیگر برادران دست اندرکار، چنانچه هنوز به علت چنین حکمتی پی نبرده اید ـ گرچه بسیاری از برادران کهنه کار کم و بیش به چنین حکمتی پی برده و آن را بکار گرفته اند ـ هر چه زودتر آن را بیاموزید و بکار گیرید؛ آنگاه دیگر نه جایی برای بِدِل گرفتن شنیده ها که کَاَنَّهُ به کینه جویی و خدای ناکرده، زد و خورد خودی ها با یکدیگر بینجامد بر جای می ماند و نه ایجاد مزاحمت برای این حقیر که سرگرم اندیشیدن و ساخت و پرداختِ پله های تازه ی انقلاب اسلامی هستیم و یک لقمه نان و گوشتِ بلدرچین مان را هم ناچاریم لابلای آن تناول کنیم. انشاء الله نمی خواهید که سنگریزه ای به میان این لقمه ها بپرد؛ دندان مان را بشکند و آنچه خورده ایم را زهر مار کند؟

از زبان «کیر خر نظام خرموش پرور»:  ب. الف. بزرگمهر   ۲۶ تیر ماه ۱۴۰۰

هیچ نظری موجود نیست:

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!