«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۴۰۱ تیر ۱۲, یکشنبه

خنجری آخته در دلِ اروپا و شمشیر داموکلسی بر فراز گردنِ همه ی کشورهای اروپایی

آخه الف بچه به تو چه بگویم؟ این سینه سپر کردن را بهتر بود در میدان جنگ که هر روز شمار بسیاری سرباز برای هیچ و پوچ کشته می شوند، نشان می دادی؛ آنجا که تِر زدی و به تنبانت ریدی. مگر ما در «مینِسک» همه چیز را آنگونه که بهره مندی های روسیه نیز زیر پا نهاده نشود، دستینه نکرده بودیم؟ چرا پای آمریکایی ها و انگلیسی ها را به اینجا باز کردی تا چنین بلایی سر همه مان بیاورند و پای آلمان و فرانسه را هم ناخواسته به جنگ بکشانند؟ اینک هم که همه چیز را باخته ای، پایوری می خواهی؟! بگو ببینم! تو که تلخکی رسانه ای هستی و از سیاست به اندازه ی یک خرگوش هم چیزی درنمی یابی، هیچ می دانی تا چه اندازه پایه های «باهماد اروپا» که دهه ها برای برپایی و پیشرفت آن کار شده را سست و لرزان کرده ای؟ هیچ می دانی که آن دو کشور، تنها روسیه را نشانه نگرفته اند و می خواهند گردن ما آلمانی ها و فرانسوی ها را هم بشکنند و به فرمانبرداران خود دگردیسند؟ بگمانم از دهان گل و گشادت در رفت که خواست آن ها درباره ی کاشتن اسراییلی دیگر در دل اروپا را اینچنین بر زبان آوردی:
«ما با چهره ی خودمان به اسراییلی بزرگ دگرخواهیم دیسید. ما از اینکه  گماشتگانی از نیروهای ساز و برگ یافته به جنگ ابزار یا گارد ملی در سینماها، سوپرمارکت ها و کسانی ساز و برگ یافته به جنگ ابزار داشته باشیم، شگفت زده نخواهیم شد.»*

می دانی این به چه آرشی است الف بچه ی نُنُر؟ اگر پنداشته ای که تنها اوکراین را دربر می گیرد تا کوته بینِی چون ترا در دولتی پوشالی بر فراز همه سرِ پا نگه دارند و هر که زبان به پرخاش گشود، سرکوبش کنند، نادانی ات را نشان می دهی. این خنجری است آخته در دلِ اروپا و شمشیر داموکلسی است بر فراز گردن همه ی کشورهای اروپایی و همزمان ترسانیدن گاه بگاه روسیه تا آن هنگام که بتوانند گردن آن ها را نیز خرد کنند و تو در این میان اَروسک کوکی زبان درازی هستی که خواسته های آن ها را به همه ی ما گرانبار کنی و پشت سر هم جنگ ابزار بخواهی؛ انگار که قاقالی لی است!

از زبان «اولاغ شُل»:  ب. الف. بزرگمهر   ۱۲ تیر ماه ۱۴۰۱

* گزیده ای برگرفته از «آر تی»  ۱۷ فروردین ماه ۱۴۰۱ (با ویرایش و پارسی نویسی درخور از اینجانب؛ افزوده ی درون [ ] نیز از آن من است. ب. الف. بزرگمهر)، گنجانده شده در یادداشتِ «آفرین پسر! نقشت را خوب بازی کردی ...»  ب. الف. بزرگمهر   ۲۱ فروردین ماه ۱۴۰۱

https://www.behzadbozorgmehr.com/2022/04/blog-post_25.html

هیچ نظری موجود نیست:

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!