«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۴۰۱ مرداد ۱, شنبه

خداوند این جماعت را بخیل خلق کرده است

«نمودار اسلام والمفسدین» مجید ناصری نژاد، نماینده ی فرمایشی مردم شادگان در «مَهِستان شورای اسلامی»، بامدادِ امروز در گفت‌وگویی رسانه ای گفت:
«شب گذشته، ساعت ۱۲و ۳۰ دو نفر موتور سوار ناشناس، منزل و حسینیه بنده را به رگبار گلوله بستند.» وی با بر زبان راندنِ اینکه پیش از این رخداد، پیشینه ی ترسانده شدن یا دشمنی با کسی را نداشته‌ایم، افزود:
«تاکنون علت تیراندازی به منزلمان را نمی‌دانم ... در این حادثه به کسی آسیبی نرسید و بنده نیروی انتظامی را بلافاصله پس از حادثه در جریان گذاشتم.»* 

دنباله ی سخنان ناگفته ی نمودار اسلام:
از کجا بدانیم چرا به خانه مان هجمه آورده اند؟ شاید خانه ای از خود ندارند و اجاره نشین هستند؛ شاید هم ولگردان بیکار و بیخانمانند که چشم دیدن یک خانه ی محقر و حسینیه ای کوچک که برای خشنودی خدا ساخته ایم را ندارند. خداوند این جماعت را بخیل خلق کرده است که دلیل و حکمت آن را هم نمی دانیم. عقل همگی شان هم به چشم شان است و جایی دورتر از شادگان و دور و بر آن را هم ندیده اند که از این تنگ نظری بیرون بیایند و ببینند از ما ثروتمندتر هم هستند. اگر بر فرض مثال ـ و می دانید که در مثل مناقشه نیست! ـ شوکت و جلالِ بِیت رهبر عظیم الشان مان را دیده بودند، لابد از حسادت کور می شدند. هر چه هم به آن ها پند و اندرز می دهیم که این تنگ چشمی را کنار بگذارید تا خدای رحمان و رحیم عنایت کرده در جهان باقی همه ی این ها را به شما ببخشد، مگر بگوش می گیرند؟ زیاده خواهی شان هم مزید بر علت است. زبانم لال، استغفرلله، اگر دست شان به «عَرش» می رسید، تُنبان الله را از پایش پایین می کشیدند و آبروی اسلام و مسلمین را می بردند؛ بحمدلله نه دست شان به آن جایگاه رفیع می رسد و نه خدای رحمان و رحیم، مانند بندگان خود، نیازمند تنبان و خانه و حسینیه و خورد و خوراک و ایناست.

ب. الف. بزرگمهر   یکم امرداد ماه ۱۴۰۱

* گزیده ای از یک گزارش، برگرفته از «خبرگزاری فارس»   ۳۱ تیر ماه ۱۴۰۱ (با ویرایش و پارسی نویسی درخورِ نخستین گزاره از اینجانب: ب. الف. بزرگمهر)

هیچ نظری موجود نیست:

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!