«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۴۰۱ تیر ۲۵, شنبه

نیفتی بمیری پدر جان، کار دست مان بدهی

نیفتی بمیری پدر جان، کار دست مان بدهی. گناهش می افتد گردن مان و چه بسا رسانه ها داستان هایی سر هم کنند که گویا پشتِ پای من، کارَت را ساخته ... نمی دانم آدمی که بگوزی بند است و با یک پشتِ پا شاید به جهان دیگر رهسپار شود، برای چه این اندازه اینور آنور می رود؟!

از زمزمه های زیر زبانیِ وزیر جنگ عزراییل:  ب. الف. بزرگمهر   ۲۵ تیر ماه ۱۴۰۱

زیرنویس پرتور:
وزیر جنگ عزراییل: بنی گانتز و «پرزیدنت بادبادی» ـ عزراییل



هیچ نظری موجود نیست:

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!