«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۴۰۱ مرداد ۷, جمعه

نه بَبَم جان، کَاَنَّهُ عین عدالت است

پرتور پیوست را گنجانده و زیرش نوشته است:
«این تصویر درد بسیار داره تو خودش؛ پلیسی که ماهیت وجودیش باید حفاظت از مردم باشه، اما با خشونت با مردم رفتار می‌کنه، فرقی نداره معلم باشی، کارگر باشی، جانباز باشی، مرد باشی، زن باشی، کافیه معترض باشی و دنبال حق و حقوقت، باهات با خشونت و توهین برخورد می‌کنن، ولی در برابر کسی که قتل انجام داده، ولی توی حکومت بوده، پست و مقام داشته با کرنش و احترام، این عین بی‌عدالتیه!»*

نمی دانم چرا ناگهان «کیر خر نظامِ خرموش پرور» با آن گوش های درازش جلویم سبز می شود و به گویش قزوینی، پاسخ می دهد:
نه بَبَم جان، مگر چشمِ بصیرت نداری؟! کَاَنَّهُ عین عدالت است. کبوتر با کبوتر، باز با باز، کند همجنس با همجنس پرواز!

ب. الف. بزرگمهر   هفتم امرداد ماه ۱۴۰۱

* برگرفته از «تلگرام»  هفتم امرداد ماه ۱۴۰۱ (دانسته از ویرایش و پارسی نویسی آن خودداری ورزیده ام.  ب. الف. بزرگمهر)

هیچ نظری موجود نیست:

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!