«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۳۹۹ بهمن ۱۱, شنبه

راه گره گشا، سمتگیری درست اقتصادی ـ اجتماعی بسود انبوه توده های مردم است

این «تحقیق و تفحص» نیز در کنار ده ها «تحقیق و تفحص» دیگر راه بجایی نخواهد برد و دستِ بالا به کالبد یافتن باندهای تازه ی خورد و برد و زد و بندها و گاوبندی های نوینی برای سهم خواهیِ آن ها که سرشان بی کلاه مانده، خواهد انجامید (ویدئوی پیوست)؛ زیرا با همه ی برجستگی جُستار آن (پیکار با تبهکاری های اقتصادی)، در چارچوبی کلان تر خرده کاری بشمار می رود و بنیاد این یا آن تبهکاری اقتصادی از میان نمی رود و همچنان پابرجا می ماند. راه گره گشا، سمتگیری درست اقتصادی ـ اجتماعی بسود انبوه توده های مردم، دربرگیرنده ی کارگران و دیگر زحمتکشان پیرامون آن با بُریدن دست کلان سوداگران از بازرگانی بیرونی (خارجی) چون یکی از پایه های بایسته برای بازسازی اقتصادی ملی بگونه ای است که همچنین دست سوداگران ریز و درشت، سَلَف خرها و دیگر انگل های اجتماعی از فرآورده های نیروی کار انبوه میلیونی توده های مردم کوتاه شده و «بخش خصوصی»، تنها در زمینه هایی که دولت و رژیم سیاسی نماینده ی این انبوه میلیونی توان انجام آن را ندارد، بتواند زیر بازرسی باریک بکار پرداخته و کنشی درخور و سودمند داشته باشد. سخن باریک و پاکیزه (نکته) نیز در همینجا نهفته است و پرسشی که بی درنگ به میان می آید، چنین است:
آیا رژیم سیاسی کنونی و دولت کارگزار کلان سوداگران و بازرگانان هست و نیست ایران و ایرانی از توان چنین کاری کارستان برخوردار است؟ روشن است که بی هیچ نیازی به گواهمندی، چنین نیست؛ تا آنجا که حتا چنین پرسشی با همه ی بایستگی در میان نهادن آن، ریشخندآمیز بدیده می آید. بهره وری طبقاتی این لایه های انگل سرشت آن ها را وامی دارد تا واپسین شیره ی جانِ ایران و توده های مردم آن را بیرون بکشند و خود نیز در فرجام کار، چون زالویی باد کرده از خون بترکند. پند و اندرز به نمایندگان چنین لایه های اجتماعی خونخواری که گذشت داشته باشید؛ کم تر شیره ی جان مان را بکشید و مانند آن به همان اندازه پوچ، ریشخندآمیز و نشانه ای از کودنی است که از زالوی سرگرم نوشیدن خون درخواست کنی:
برادر دینی! بس است؛ در اندیشه ی بیمار رو بمرگ نیستی، دستکم به فرجام کار خود بیندیش! باد می کنی و می میری ...

بنابراین، یک راه بیش تر بر جای نمی ماند: کوششی پیگیر، همه سویه و تا آنجا که شدنی است: با گردآوری همه ی نیروهای انقلابی راستین و پیشرفتخواه برای بزیر کشیدن چنین رژیمی که از چند سالی پیش به این سو از درون پوسیده، پوشالی تر و پوشالی تر شده و روندِ فروپاشی را می پیماید؛ رژیمی که تنها با کمک های سرراست و ناسرراست کشورهای امپریالیستی و ریزه خواران روسی و چینی شان سرِ پا نگه داشته می شود و چنانچه توده های مردم ایران به هر شَوَندی نتوانند آن را بزیر بکشند، فروپاشی آن که بی هیچ گمان و گفتگو با چنگ اندازی همه ی نیروهای امپریالیستی و نوچه های منطقه ای اش در پیرامون ایران همراه خواهد بود، پیامدهایی بس ناگوار و تلخ، نه تنها برای ایران که منطقه و جهان دربرخواهد داشت. شوربختانه، پیگیری سیاست های دنباله روانه ی نیروهای چپ نما با گرایش های «سوسیال ـ و لیبرال دمکراسی» در چند دهه ی کنونی به پیدایش چنین روز و روزگاری سخت و جانکاه برای توده های مردم ایران، کمک های شایانی نموده است. شایان درنگ ترین تبهکارِی این نیروها در دوره ای نزدیک تر به امروز که تا اندازه ای هم اکنون را نیز دربرمی گیرد، افزون بر دنباله روی از جریان های پلید نامور به «اصلاح طلب»، کشاندن جنبش کارگری و توده ای به خرده کاری های «رِفُرمیست»ی بوده و همچنان نیز هست. از دیدِ من، کارگران و زحمتکشان میهن مان باید این سخن باریک و پاکیزه (نکته) را هشیارانه و همواره بدیده داشته باشند که «کندن مویی از خرسِ» سرمایه داری ـ و در میهن مان «کندن مویی از خرموش سخت پروار شده»! ـ هر چند در چارچوب نبردی سنگر به سنگر، هر بار یک پیروزی بشمار می آید، چنانچه در چارچوب بزرگ تر دوربردی (استراتژیک) ـ و حتا راهبردیِ (تاکتیکی) ـ سرنگونی رژیم بدیده گرفته نشود، ناپایدار مانده و در نخستین برآمد دوباره ی نیروهای واپسگرای فرمانروا پایمال شده و می شوند. خوشبختانه، طبقه کارگر میهن مان این آزمون را از سر گذرانده و با آن آشناست.

بیش از هفت سال پیش، در یادداشتی کوتاه نوشته بودم:
«برنامه ی سرِ کار گذاشتن مردم ایران در حالی پی گرفته می شود که بخت کوتاه برجای مانده (شاید واپسین بخت ها!) برای انجام دستِکم رفرم هایی (نه در چارچوب لیبرالیسم سرمایه داری که درست بر ضد آن!) به سود بهبود اقتصادی وضعیت توده های مردم، کارگران و زحمتکشان کشور از دست می رود؛ گرچه من کم ترین امیدی به چنین دولت تبهکار و رژیم تبهکارتر از آن ندارم. سیاستی که آن ها دنبال کرده و می کنند در فرجام کار، نابودی ایران و تکه تکه شدن ایران زمین را در پی خواهد داشت.»* این بخت برای همیشه از دست رفته است. باید جُنبید و نگذاشت تا کار به فروپاشی ایران زمین بکشد.

سرنگون باد گروهبندی های خرموش اسلام پیشه ی فرمانروا بر میهن مان!

ب. الف. بزرگمهر   ۱۱ بهمن ماه ۱۳۹۹

* برگرفته از یادداشت «آیا این دو گاگول بی پرده و روشنگر با یکدیگر و برای مردم سخن خواهند گفت؟!»  ب. الف. بزرگمهر   ۱۲ آذر ماه ۱۳۹۲

https://www.behzadbozorgmehr.com/2013/12/blog-post_2852.html

ویدئوی پیوست (برگرفته از «تلگرام»): راه گره گشا، سمتگیری درست اقتصادی ـ اجتماعی بسود انبوه توده های مردم است



هیچ نظری موجود نیست:

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!