«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۳۹۹ دی ۱۳, شنبه

چالش در بنیاد خود، گِردِ مدیریت نمی چرخد

نوشته ای است در «تلگرام» که بویژه پی نوشت آن، چشمم را می گیرد:
«علی‌اصغر فانی، وزیر پیشین آموزش و پرورش: در بازدید از بعضی مناطق از اینکه وزیرم خجالت می‌کشیدم. نه روشویی دارند؛ نه توالت دارند و نه بهداشت. معلم گذاشته و رفته؛ دخترها ترک تحصیل کرد‌ه‌اند؛پسرها نمی‌توانند از روی یک متن بخوانند؛ دانش‌آموز حتا صندلی ندارد و روی زمین درس می‌خواند. در ۳۵ منطقه کشور اصلا رشته ریاضی و تجربی را تدریس نمی‌کنند و این یعنی از ۳۵ نقطه از ایران، هیچ‌گاه پزشک، پرستار و مهندس وارد جامعه نمی‌شود.

پ‌ن: همه اینها حاصل مدیریت امثال شماست؛ وقتی که وزیر بودید، همه چیز را عالی و نمونه توصیف می کردید؛ حالا به دعوای باندی بر سر قدرت برخوردید و منافع تان [که] در خطر قرار گرفت، اینگونه می گویید!

خودشان فاسد و عامل این وضعیت آوپ هستند و زبان شان هم دراز است.»*

بزرگنمایی نقش یک وزیر و حتا گروه بزرگ تری نامور به مسوول، خواه ناخواه، نادیده گرفتن پوشالی بودن دَم و دستگاه دیوانسالاری است که سهم این یا آن وزیر در آن، چه دزد و ناکارآمد باشد چه کارآمد و پاک، بسیار ناچیز است.** چالش در بنیاد خود، گِردِ مدیریت نمی چرخد که پیرامون سمتگیری نادرست اقتصادی ـ اجتماعی بر بنیاد سیاستی تبهکارانه و ایران بربادده است. به این ترتیب، سخن را باید بگونه ای باریک بر زبان راند که هر نقش یا روندی بی هیچ بزرگنمایی یا کوچک شمردنی ناخواسته، در جایگاه خود نهاده شود؛ وگرنه، خواه ناخواه به برآوردها و برآیندهای نادرست و نشانه گیری هایی ناروا می انجامد.

ب. الف. بزرگمهر   ۱۳ دی ماه ۱۳۹۹

* برگرفته از «تلگرام»   ۱۳ دی ماه ۱۳۹۹ (با ویرایش درخور، تنها در نشانه گذاری ها از اینجانب؛ برجسته نمایی ها و افزوده ی درون [ ] نیز از آنِ من است.  ب. الف. بزرگمهر)

** بماند که حتا نقش کسی که در رهبری چنین دَم و دستگاهی جا خوش کرده از اندرزگویی و جاروی خاکروبه های تلنبار شده به زیر فرشی پاره پوره فراتر نمی رود.

هیچ نظری موجود نیست:

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!