«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۳۹۹ دی ۱۳, شنبه

پرسشی بگمانم شایان درنگ با همه ی تلخی و دردناک بودن آن! ـ بازانتشار

گزاره ایست که بارها در گاهنامه های مزدور امپریالیستی ـ سیهونیستی به آن برخورده و هر بار، ناچار به درنگی ناخودآگاه درباره ی مانش آن شده ام:
کشورهای اروپایی بارها گفته اند تا هنگامی که ایران به «برجام» پایبند بماند، آن ها نیز در پاسداری از پیمان هسته‌ای خواهند کوشید ...

چه می خواهد بگوید؟! آیا آن قرارداد ننگین سگ مرده، جز خواری، سرافکندگی و زیر بار زور خداوندان سرمایه ی جهان رفتن، دستاوردی برای ایران و ایرانی دربر داشت؟

شاید بتوان گفت:
بله! بجز آن ها "دستاورد" برجسته و چشمگیر دیگری نیز داشت:
بزیر ساتورِ «پایورنامه (قطعنامه) فصل هفتم منشور سازمان [نامور به] ملت ها» نهاده شدنِ دست ایران!

به این ترتیب، گزاره ی بالا بر بنیادِ آنچه براستی رخ داده، بزبانی روشن تر چنین از آب درمی آید:
«تا هنگامی که دست تان، زیر ساتور «پایورنامه فصل هفتم» نهاده شده، ما نیز در نگاه داشتن دست تان در زیر ساتور خواهیم کوشید»! ولی آیا چنین گزاره ای از هیچ آرش و مانشی درخور برخوردار است؟ روشن است که نه؛ یاوه ای دوپهلو همراه با پرگویی! مگر آنکه دست مان هنوز درست زیر ساتور نهاده نشده که نیازمند چنان کوششی باشد؛ و نیک می دانیم که چنین نیست؛ زیرا افزون بر «بنگاه جهانی انرژی»، دیگر نهادهای رنگ و وارنگ کشورهای امپریالیستی نیز هر بار گواهی داده اند که دست ملتی به نام ایران، همچنان زیر ساتور یاد شده، استوار  نگاه داشته شده است. شاید میان همه ی بلاهایی که رژیم ضد ملی، زنهارخواه، سرکوبگر و تبهکار خرموش های اسلام پیشه بسر مردم ایران آورده، این یکی از همه شوم تر باشد و پیامدهای آن را تاکنون یکی از پسِ دیگری گواه بوده ایم.

با این همه، آیا آن پایبندی و این دست بسته بودن، بختامدی (تصادفی) گُنجا در چارچوب بازی با واژه هاست یا آنکه ملت ایران را چهارپا انگاشته اند؟! پرسشی بگمانم شایان درنگ با همه ی تلخی و دردناک بودن آن!

ب. الف. بزرگمهر   ۱۴ اسپند ماه ۱۳۹۷

https://www.behzadbozorgmehr.com/2019/03/blog-post_5.html

هیچ نظری موجود نیست:

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!