«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۳۹۹ فروردین ۳, یکشنبه

همه از یک ریشه ایم! ـ بازانتشار

دیروز که تصویر دو دختر خردسال افغانی را در اینترنت نگاه می کردم، همانندی چهره ها و شیوه ی نگاه شان، بویژه آنکه قدی بلندتر دارد و در سمت چپ (از دید بیننده ی تصویر) ایستاده با چهره های بسیاری از کودکان و همچنین بزرگسالان ایرانی دیدگانم را به خود کشید و به یاد خنجری افتادم که پهنه ی کم و بیش یکپارچه ی سرزمین آریانا را از هم درید و به شکل آبخُست ها و «آبخست مانند» (شبه جزیره) هایی در میان دریا درآورد. آن تصویر را با برنام «همه ی ما از یک ریشه ایم!»* در تارنگاشتم و نیز در «گوگل پلاس» درج کردم و به یادم نبود که چند سال پیش، نوشتاری همراه با ویدئوی کار پژوهشی ارزنده ای در زمینه ی تبارشناسی ایرانیان، کم و بیش با همین برنام در تارنگاشتم درج کرده بودم.

دوستی اینترنتی در زیر آن تصویرها در «گوگل پلاس» پرسیده بود:
«آیا واقعا همه از یک ریشه ایم؟»

همزمان به یادآوری آن نوشته ی کهنه به وی پاسخ دادم:
بله! تازه ترین پژوهش های ژنتیکی در یک بررسی مقدماتی (و نه تفصیلی) از سوی پژوهشگران و کارمندان پژوهشی درباره ی فلات آریانا نشان داده که برخلاف آنچه که پیش تر پنداشته می شد ـ و خود من نیز چنین می پنداشتم ـ بخش عمده ای از مردمان ساکن فلات ایران و افغانستان و کشورها و منطقه های پارسی زبان پیرامون دریای خزر (به جز منطقه جنوب باختری ایران؛ آنهم تا اندازه ای) همریشه اند و آمیختگی نژادی آنچنان گسترده نیست. در این باره یک پژوهش در بی بی سی دو سه سال پیش منتشر شد و کارشناسی ایرانی نیز در آن پژوهش شرکت داشت. آن ویدئو را پس از آن برداشتند. چرا؟ نمی دانم؛ ولی می پندارم که نسخه ای از آن در «یوتیوب» باشد ...

خواندن یا بازخوانی آن نوشتار را که در زیر همین یادداشت بازانتشار داده ام، سودمند می پندارم
                                                                                             
ب. الف. بزرگمهر   هفتم فروردین ماه ۱۳۹۳ 

http://www.behzadbozorgmehr.com/2014/03/blog-post_27.html

***


ویدئوی زیر می تواند برای همه ی گروه های نژادپرست پارس، تُرک، کُرد، بلوچ و بویژه برای آن سبک سری که چندی پیش نارسایی ژنتیکی در «ملت فارس» یافته بود، آموزنده و شاید چیزی بیش از آن (چون چکشی بر کله ی سنگی یا مفرغی!) باشد. به گردانندگان چنین گروه هایی که زیر عنوان های گوناگون اینجا و آنجا سر برآورده اند، کاری ندارم؛ آنها مزد خود را می ستانند و زحمت خلق می دارند. روی سخنم، مشتی نادان و سبک سر از همه ی این گروه های زبانی است که در پی آن مزدوران به راه افتاده و چاقوی امپریالیست ها و واپسگرایان درون و برون ایران از آریاپرستان و "سومری زادگان" گرفته تا سادات دروغین و راستین را تیز می کنند.

به ویدئوی زیر توجه کنید! از انقلاب «نوسنگی» و پیدایش کشاورزی در حدود ده هزار سال پیش به این سو، همه ی تبارهای ایران زمین از یک ریشه اند! اینجا دیگر دانش و پژوهش است که سخن می گوید؛ نه فلان "آریایی نژاد" نادان یا بهمان ملی گرای تندرو که خواهان راه اندازی جنگ «حیدری ـ نعمتی» و خونریزی اند.

پیش از این، نمودها و نشانه های انسان شناسی، ریخت شناسی و خاستگاه نژادی آدم ها در پهنه ی گسترده ای از فلات ایران، افغانستان، قفقاز، عراق، پهنه ی جنوبی آسیای میانه و خاور ترکیه کنونی یافت شده بود (منشاء نژادهای انسان، میخائیل نستورخ و برخی کتاب های دیگر).

در این که در همین دوره، گروه های بزرگ تبار آریایی از شمال شبه قاره هند (نه آنگونه که در ویدئو به آسیای میانه اشاره می شود) در چندین نوبت به فلات ایران و از مسیرهای شمال و جنوب دریای مازندران به شمال باختر و حتا تا دورترین منطقه ی شمال اروپا کوچ نموده اند، کمترین جای گفتگو نیست. بهترین دلیل آن، شاخه ی بزرگ و گسترده ی زبان های نامیده شده به نام «هند و اروپایی» یا «هند و ژرمنی» است که همگی ریشه در سانسکریت (زبانی مرده) دارند و زبان های ایرانی و از آن میان پارسی (دری)، کردی، لری و بلوچی نیز در این شاخه جای می گیرد. با این همه، آنگونه که روشن است، به انگیزه های سیاسی در دورانی که بهره کشی کشورهای اروپای باختری از کشورهای دیگر دامنه می یافت و زان پس، بویژه در دوران برآمد فاشیسم و آلمان نازی، اندیشه های نژادپرستانه «مرکزگرایی اروپا» (Eurocentrism) و تبار برتر آریایی (Ariers) با نیروی بیش تری بوسیله ی بهره کشان اروپایی پراکنده شد. بسیار جالب توجه است که با وجود نشانه های بسیار فراوان تبارشناسی، انسان شناسی، زبانی و ... سرمایه داری نوپای این کشورها، خاستگاه آریایی ها را در بخشی از پهنه ی اروپا معرفی می نمود. در این زمینه، کتاب های پرشماری نیز به چاپ رسیدند که هیچکدام پایه ی علمی نداشتند.

در زمان رضاشاه، در هنگامه ی سال های آغازین جنگ جهانی دوم (۱۹۳۹ ـ ۱۹۴۱) که نیروهای نازی بخشی از خاک اروپا را زیر چکمه خود آورده بود، بادبان نوکر کبیر بهره کشان انگلیسی برای مدت زمانی به سوی آلمان چرخید. در همین دوران، اندیشه های نژادپرستانه تبار آریایی ایرانیان، بویژه در میان نظامیان ایرانی، گسترشی بسیار یافت.

در دوران کنونی با بلایی که رژیم جمهوری اسلامی به سر خلق های ایران زمین آورده، اندیشه های نژادپرستانه از گونه های دیگری چون خاستگاه سومری تُرک زبان ها، اینجا و آنجا خودنمایی می کند؛ اندیشه هایی بی هیچ پشتوانه ی تاریخی و علمی که به گمانم از سوی دولت مافیایی ترکیه به آن دامن زده می شود. دولتی اسلام گرا که کمر به نوکری امپریالیست های اروپایی و ایالات متحده بسته و همزمان سودای امپراتوری عثمانی و پیوست نمودن بخشی از خاک ایران، عراق و ... به خاک خود را نیز در سر می پروراند!

ب. الف. بزرگمهر      ١٤ آذر ماه ١٣٩٠


پی نوشت:

شوربختانه ویدئوی بالا را از دسترس عموم بیرون آورده اند! چرایش را باید از دست اندرکاران «بی بی سی» پرسید!

ب. الف. بزرگمهر    هفتم فروردین ماه ۱۳۹۳

هیچ نظری موجود نیست:

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!