«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۳۹۹ فروردین ۱۲, سه‌شنبه

می خواستیم این ها را براه راست هدایت کنیم ...

پیشکش به همه ی کوشندگان راه رهایی توده های مردم از رنج و بدبختی گرانبار شده و از آن میان، پزشکان و پرستارانِ دلسوز و جانفشان ایران که در میان اینهمه سرشکستگی رقم زده شده از سوی خرموش های اسلام پیشه ی فرمانروا بر میهن مان، ایران و ایرانی را سربلند نمودند؛ یاد همه ی جانباختگان جاودانه باد!

«کیر خر نظام»، اندیشناک با خود:
ما هر چه فکر می کنیم، سر درنمی آوریم؛ برای مان شده است یک معمای لاینحل! ما سال ها زحمت کشیدیم و به خیال خودمان، در مسجد و حسینیه و هر جایی که دست مان رسید، کندوی عسلِ اسلام ساختیم تا زنبورهای عسلِ پرورش یافته، پر و بال یافته به اقصی نقاط ولایت پرواز کنند؛ «به مردم عسل بدهند و به دشمنان نیش بزنند؛ هم عسل، هم نیش ...»* حالا هرچه به گذشته نگاه می کنیم، می بینیم اینا هر کس جلوی شان سبز شد را تنها نیش زدند و از عسل دادن شان در هیچ جا نشانه ای در دست نیست. کَاَنَّهُ اگر عسلی هم تولید کرده و بخورد مردم داده اند که ما از جزئیات آن چیزی نمی دانیم، بلانسبت شما و خودمان، باعث خنگی و خرفتی مردم شده، سر به کوه و بیابان و دریا و حتا اقیانوس های دوردست نهاده و گاه در میان راه به لقاء الله پیوسته اند! می خواستیم این ها را براه راست هدایت کنیم؛ ولی خودمان به کژراهه رفتیم؛ گرچه، شاید از همان نخست در کژراهه راه می سپردیم و نمی دانستیم. کسانی که فکر می کردیم بیدین و لاقید و بیخدا و کافرند یا آدم های خوبی نیستند و برای اسلام دل نمی سوزانند، اینهمه برای مردم جانفشانی کرده و می کنند؛ با همه ی بی چیزی شان به کمک مردم سیل زده و زلزله زده و هم اینک، «کرونا»زده می شتابند و بحمدلله، کم و کاستی های نظام مان که اگر غلط نکنم، همچنان روی شاخ گاو دست و پا می زند را جبران می کنند. از سوی دیگر، هر چه به پیرامون خود می نگریم، جز مشتی جَک و جانورِ گزنده ی دروغگو، آزمند، مال مردم خور، دزد و بی ناموس که سنگ اسلام به سینه می کوبند و ادعای ذوب در ولایت و اسلام دارند، آدمی درست و حسابی نمی بینیم؛ از بچه باز بیت خودمان بگیر تا سردارانِ از جبهه ی جنگ با صددام گریخته و گَلّه ی عظیم دزدان بیت المال و الی آخر. خوب! حالا ما چارشاخ مانده ایم و با خودمان دست بگریبانیم که این مساله را چجوری حل کنیم؟! آخر نمی شود که همه چیز وارونه شده باشد و اگر هم آزمونی الهی است از شما چه پنهان، از آن هیچ سر در نمی آوریم. انگار خدای رحمان و رحیم، استغفرالله بازیَش گرفته و سربسر ما گذاشته است! هر چه هم می گردیم تا ریشه ی این مسائل را پیدا کنیم و گناهکار را بیابیم، می بینیم که سرِ نخ همه شان به خودِ این حقیر خَتم می شود. دیگر جرأت نمی کنیم از راه راست و اینا چیزی بگوییم؛ مانده ایم، سرانجام چه کسی دست مان را خواهد گرفت و راه درست را نشان خواهد داد ...

ب. الف. بزرگمهر   ۱۲ فروردین ماه ۱۳۹۹

* بنگرید به «...  شاید آقا زنبورهای گاوی را بجای زنبورهای عسل اشتباه گرفته است؟!» ب. الف. بزرگمهر   ۲۵ آذر ماه ۱۳۹۲

هیچ نظری موجود نیست:

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!