«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۳۹۸ اسفند ۲۰, سه‌شنبه

گفتم که رفیقی کن با من که منم خویشت ... ـ بازانتشار

من مست و تو دیوانه، ما را که برد خانه؟
صد بار تو را گفتم، کم خور دو سه پیمانه!

در شهر یکی کس را هشیار نمی‌بینم
هر یک بَتر از دیگر، شوریده و دیوانه

جانا به خرابات آ تا لذت جان بینی
جان را چه خوشی باشد، بی‌صحبت جانانه

هر گوشه یکی مستی، دستی زده بر دستی
و آن ساقی هر هستی با ساغر شاهانه

تو وقف خراباتی، دخلت می و خرجت می
زین وقف به هشیاران، مسپار یکی دانه

ای لولی بربط زن، تو مست تری یا من؟
ای پیش چو تو مستی، افسون من افسانه

از خانه برون رفتم مستیم به پیش آمد
در هر نظرش مضمر، صد گلشن و کاشانه

چون کشتی بی‌لنگر، کژ می‌شد و مژ می‌شد
وز حسرت او مرده، صد عاقل و فرزانه

گفتم ز کجایی تو، تسخر زد و گفت ای جان
نیمیم ز ترکستان، نیمیم ز فرغانه

نیمیم ز آب و گل، نیمیم ز جان و دل
نیمیم لب دریا، نیمی همه دردانه

گفتم که رفیقی کن با من که منم خویشت
گفتا که بنشناسم، من خویش ز بیگانه

من بی‌دل و دستارم در خانه خمارم
یک سینه سخن دارم، هین شرح دهم یا نه؟

در حلقه لنگانی، می‌باید لنگیدن
این پند نیوشیدی از خواجه علیانه

سرمست چنان خوبی، کِی کم بُوَد از چوبی
برخاست فغان آخر از استن حنانه

شمس الحق تبریزی از خلق چه پرهیزی؟
اکنون که درافکندی صد فتنه فتانه!

غزلیات، «دیوان شمس تبریزی»، مولانا جلال الدین محمد بلخی رومی

این سروده ی زیبا از سوی اینجانب در نشانه گذاری ها ویرایش شده است. برخی از واژه های بکاربرده شده در بیت ها در نسخه های گوناگون با واژه هایی دیگر جایگزین شده و برایم به عنوان کسی که ویژه کار این رشته نیست، درستی یا نادرستی این یا آن روشن نبود. با این همه، یکی دو نمونه از آن ها را که یا وزن سروده را از تراز می انداخت و یا آرش آن را بگونه ای آشکار نادرست می نمود با نمونه ی درست تر آن جابجا نمودم. یکی از نمونه های آن «... این پند نیوشیدی از خواجه علیانه» است که واژه ی «نیوشیدی» در نسخه ی اصلی، «ننوشیدی» آمده که از دید من نادرست آمد. با این همه، امکان ندانمکاری و پیچیده تر نمودن دشواری از سوی کسی که ویژه کار این رشته نیست، کم نیست. به پیشواز ابراز نظر دوستان ویژه کار در این زمینه و بویژه «مولوی شناسان»!

ب. الف. بزرگمهر   ششم خرداد ماه ۱۳۹۲


هیچ نظری موجود نیست:

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!