«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۳۹۹ فروردین ۱, جمعه

جنبش های آینده، کالبد دین و مذهب را خواهند شکافت! ـ بازانتشار

تصویری از حسین موسوی درج کرده و با کاربرد آمیخته واژه ی خودساخته: «میر محصور» برای گیرایی و دل سوزاندن بیش تر، می نویسد:
«... و چه شایسته گفت میر محصور که “مظلوم تر از انقلاب اسلامی، جمهوری اسلامی و قانون اساسی، خود اسلام است؛ دینی که بسیار از آن نام می برند و اندک به آن عمل می شود. چه بسیار که دین را سرند می کنند؛ هر چه از آن که منافع شان ایجاب نکند به فراموشی می سپارند و سلیقه ها و مصلحت های خود را متن اسلام می نامند تا جایی که دروغ به مشخصه ای غیرقابل تفکیک از صدا و سیما تبدیل شود و زشت ترین بداخلاقی ها، نشانه تعهد به دین پیامبری تلقی گردد.”»

از «گوگل پلاس» با اندک ویرایش درخور در نشانه گذاری ها از سوی اینجانب:  ب. الف. بزرگمهر

با خود می اندیشم: چه کوشش بیهوده ای برای همچنان دربند نگاه داشتن جنبش توده ای در کالبد منافع طبقاتی گروه های دیگری از اسلام پناهان که به نوبه ی خود بیشترین زیان ها را به ایران زده اند و بزرگ ترین بخت های تاریخیِ پیشرفت و بهبود زندگی توده های مردم را از آن ها ستانده اند؛ کسانی که در برابر ستم ها و تبهکاری های بزرگ رژیمی که خود بخشی از آن بوده و همچنان هستند، در برابر کشتار نیروهای چپ و دگراندیش در زندان ها و بسیاری تبهکاری های کوچک و بزرگ دیگر، خود را به «کوچه ی علی چپ» زدند و اگر حتا در آن تبهکاری ها دست نداشته اند ـ که به پندار من، بسیار گمان برانگیز است! ـ برخلاف زنده یاد حسینعلی منتظری که با دلاوری در راه حقیقت جنگید، همه را نادیده گرفته و از کنارشان با بیشرمی گذشته اند. 

می نویسم:
دست بر قضا، «میر محصور» اشتباه فرموده اند! اسلام راستین و بدون الک و سرند، همین است که در کشور ما پیاده شده؛ بیخودی صفحه را پشت و رو نکنید!

ب. الف. بزرگمهر      ۲۶ آبان ماه ۱۳۹۲


هیچ نظری موجود نیست:

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!