«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۳۹۹ فروردین ۱, جمعه

ما همگی، چون آن گربه از دَم نفهمیم!

رهنمودی بویژه برای چشم چران های اسلام پیشه که بی آن هم، خوب زیرِ آبی می روند؛ ولی با آن می توانند دهانِ دَمکُنی بسرهای اندرزگو را بهتر ببندند، آن جان ننه شان: «علم کلام» را به چالش بکشند و کلاهی شرعی نیز برای چشم چرانی های شان فراهم کنند

چپ و راست از «تکلیف شرعی» و اینا می گویند که گویا الله تنها برای آدمیان به این شَوَند مُقرّر فرموده، چون از خِرَد برخوردار است. بیش تر این تکلیف ها و وظیفه ها هم درباره ی پایین تنه و باید و نبایدهای همخوابگیِ نرینه ها با مادینه ها می چرخد.

گربه ها هم  چشم می چرانند! تکلیف شرعی این گربه چیست؟ اگر آدمی به چنین کاری دست یازد، «تکلیف شرعی» پیدا می کند؛ ولی این گربه ی پررو از هفت دولت آزاد است؛ چون آنگونه که می گویند: «نفهم است و مانند ما آدمیان از خِرَد برخوردار نیست»؛ ولی اگر نفهم است، چرا تمام حواس پنجگانه اش، درست به همانجا کانونمند شده است؟! شاید پا را کمی فراتر نهاده، دانشورانه تر پاسخ گویند که: «نفهم است؛ ولی مانند ما آدمیان، احساساتش کار می کند.» پاسخی هم که نداشته باشند، می گویند: «الله اَعلَم»!

به این ترتیب، برای فرار از هرگونه «تکلیف شرعی» و اینا می توان به آن آقای «بصیرت العُظما» که هر جایش را فشار بدهی، «بصیرت» بیرون می زند، گفت:
ما همگی، چون آن گربه از دَم نفهمیم! بحمدلله، شما هستی و بجای همه می اندیشی؛ ما آنچنان در کوره ی ولایت گداخته شده ایم که سر از پا یا جای دیگر بدن مان نمی شناسیم؛ دیگر چه مرگ مان است؟! ما تنها احساسات داریم و بس!

ب. الف. بزرگمهر   یکم فروردین ماه ۱۳۹۹

هیچ نظری موجود نیست:

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!