«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۳۹۸ اردیبهشت ۱۷, سه‌شنبه

کدام گروه بیم برانگیزترند و بیش تر چوب لای چرخ اسلام می گذارند؟

ترفند پلید و شناخته شده ای را بکار می گیرند؛ کسانی که بگمان شان بیم برانگیزترند را پیش تر نشانه گرفته و برای شان پاپوش دوخته اند؛ ساده ترین پاپوش ها نیز با سود بردن از واژه های عربی که آن ها را ترسناک تر می کند، چیزی در مایه ی اختلال در امنیت ملی و ایجاد اغتشاش است؛ ترفندهای پلیدی که حتا «گشتاپو»ی «آلمان نازی» از دیدگاه حقوقی از چنان هوده ای برخوردار نبود که بی هیچ گواهی روشن و پایور شده، کسی را دستگیر کنند؛ ولی این نابکاری و نمونه های دیگری در همین مایه، در رژیم خرموش های شکمباره ی اسلام پیشه شدنی است. از آن ها بدتر، بدنام کردن و بستن دروغ «توهین به رسول الله» و «ائمه اطهار»* و حتا خود خداست. هر چه نباشد، آقایان، آنگونه که می داوند (ادعا می کنند)، نمایندگان، نشانه ها و نمودارهای الله و اسلام هستند و هنگامی که چیزی را بو بکشند، ردخور نداشته و نیازمند هیچگونه گواهی نیست؛ افزون بر آنکه کاریای سپندینه ی (وظیفه ی مقدس) رهسپار نمودنِ عوام النّاس به بهشت و دوزخ نیز بر دوش شان سنگینی می کند؛ و اگر خدای ناکرده، آدم بیش از اندازه کنجکاوی (همانا فضول بزبان آمیخته به عربی) از میان خودشان، پایش را از گلیم دراز کند و از «بصیرت العظما» بپرسد:
«آقا چرا بجای این ها ـ یا چنانچه کمی ترس و لرز نیز داشته باشد: در کنار این ها! ـ بسراغ دانه درشت ها نمی رویم؟»* پاسخی سربسته در این مایه خواهد شنید:
کار و بار آن دانه درشت ها با خداوند مَنّان است؛ بارشان سنگین است و خُمس و زکاتی هم پرداخته اند؛ این دانه ریزها از گونه ای دیگرند؛ چهره های لاغر و تکیده شان گول تان نزند! درست است که پول و پله ای ندارند تا خُمس و زکات نان و آبداری در راه الله بپردازند؛ ولی، همین ها هستند که نگذاشته و هنوز هم نمی گذارند ما از عوام النّاس، سپاه ضد استکباری بسازیم و به جنگ کُفّار بفرستیم! کاری کرده اند که مُقلّدین پر و پا قرص مان هم دیگر گوش شان به ما بدهکار نیست. شما که برادر دینی هستی، کلاه خودت را داور کن و بگو: کدام گروه بیم برانگیزترند و بیش تر چوب لای چرخ اسلام می گذارند؟ خوب! خدا خودش، کار و بار این ها را به ما سپرده است:
وظیفه ای الهی که از زیر بار آن نمی توان شانه تُهی کرد!

از زبان «کیر خر نظام»:  ب. الف. بزرگمهر   ۱۷ اُردی بهشت ماه ۱۳۹۸

پی نوشت:

* بیچاره عمّه ی عطار نیشابوری که از این رهگذر، هر از گاه ناسزاهای آبداری دریافت می کند و پاره استخوان هایش در گور می لرزند! زبان بیگانه است دیگر؛ پس از ۱۴۰۰ سال قرآن خوانی و روضه خوانی و اینا توده ی مردم در بسیاری جاهای ایران زمین، آن را خوب نیاموخته اند و شاید با خود می اندیشند که عمّه ی عطار نیشابوری، زن نادرستی بوده و خودشان هم دو تا ناسزای دیگر بارش می کنند! آن همکار کُرد ایلامی، جان بجانش می کردی که بگو: «مُستَضعَف»، باز هم می گفت: «ایما مُستعفضیم!» («دوران دیگری فرا رسیده است!»، ب. الف. بزرگمهر ۲۱ دی ماه ۱۳۸۹
http://www.behzadbozorgmehr.com/2011/01/blog-post_14.html )

** عبارت «دانه درشت» را نیز همین گروه [دزدان و رشوه خواران کوچک و میانگین، سبک وزن و میان سنگین] سرهم کرده اند که تا اندازه ای از زشتی و پلیدی کار بکاهند؛ زشت است و با فرهنگ درخشان ما بویژه بخش اسلامی آن نمی خواند که واژه های ناشایستی چون دزد و رشوه خوار بر زبان آوریم!

برگرفته از پانوشت نوشتار «به شاخ سرو قُمری داستان زن ...»، ب. الف. بزرگمهر  نهم مهرماه ١٣٩١

هیچ نظری موجود نیست:

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!