«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۳۹۸ خرداد ۶, دوشنبه

جلوگیری ازخورد و خوراک خوک ها کاری نارواست! ـ بازانتشار

پنداشتید، تنها از روی چهره اش، وی را خوک نامیدم؟ نه! در سرشت خود نیز خوک پلید همه چیزخواری است که چپ و راست یاوه هایی بی سر و ته و بی هیچ هماوندی با یکدیگر از خود درمی کند:
امروز این بهانه است؛ فردا بهانه ای دیگر و پس فردا روشن نیست کدام جفنگ تازه ای از زبان ترامپ گزیده اش بیرون خواهد آمد. با این همه، زبانزد «از این شاخه به آن شاخه پریدن» را نمی توان درباره ی وی بکار گرفت. یکبار با ساختگی خواندنِ گزینش ریاست جمهوری در ونزوئلا و رای نزدیک به هفتاد درصدی (۶۸ درصد) مردم ونزوئلا به رهبر توده ای آن: «نیکلاس مادورو» که روی چندین و چند نامزد راستگرای گروهبندی های اجتماعی و سیاسی کوچک، ولی پول و پله دار آن کشور را کم کرد، گفته بود:
«انتخابات ساختگی، چیزی را دگر نمی کند؛ مردم ونزوئلا باید خود امور کشور را به دست بگیرند.»۱ بار دیگر با زیر پا نهادن هوده ی فرمانروایی ملی و نادیده گرفتن دولت قانونی آن کشور در حالیکه سه شبانه روز به جَک و جانوران نمایندگی سیاسی «یانکی» ها بخت بیرون رفتن از خاک ونزوئلا داده شده بود با گستاخی بیمانندی گفت:
«آنچه ما می‌خواهیم آسوده خاطر شویم این است که نیکلاس مادورو، رییس جمهوری پیشین ونزوئلا دریابد که درباره ی بودن یا نبودن ما (در ونزوئلا) از هوده ی تصمیم گیری برخوردار نیست! ما اکنون رییس جمهوری گذرای گوایدو [همانا «خان گاییده»] را برسمیت می‌شناسیم و او از ما خواسته است در چارچوب هماوندی های دیپلماتیک در ونزوئلا باشیم. با چنین پروانه و درخواستی است که ما از هوده ی پیگیری ماموریت دیپلماتیک در کاراکاس [بخوان: خبرچینی و سخن چینی و کارچاق کنی بر ضد مردم ونزوئلا!] برخورداریم و ما ماموریت خود را پی می‌ گیریم! [بنازم به این همه رو!]»۲ روز پس از آن، خوک با این داو که از هر ده تن ونزوئلایی، نُه تن شان در تنگدستی بسر می برند، دلسوزی اش به توده های مردم آن کشور گُل می کند و دولت قانونی بر سرِ کار را «دولتی مافیایی و ناروا» («رادیو فردا»، ششم بهمن ماه ۱۳۹۷) می خواند.

داوهای ناهماوند و پوچ خوک، بی آنکه دستِکم چارچوبی منطقی برای شان بتراشد، نه تنها درباره ی ونزوئلا که در هر زمینه ی دیگر  تا به امروز پی گرفته شده اند. یکی از واپسین نمونه های آن، داو هستی «یگان های کنشگر حزب الله لبنان» و بزرگنمایی بسیار بیجا و ناروای نیروی رژیم خرموش های توسری خورِ اسلام پیشه ی ایران در ونزوئلا و سراسر بزرگ خشکیِ «آمریکای جنوبی» است:
«... مردم از این جستار آگاه نیستند که ”حزب الله لبنان“ یگان های کنشگر در ونزوئلا دارد؛ ایرانی ها دارند ونزوئلا و سراسر آمریکای جنوبی را زیر هَنایش (تاثیر) خود می گیرند.»۳ 

می بینید؟! سخن بر سرِ «از این شاخه به آن شاخه پریدن» نیست و نمی تواند باشد. خوک از تپاله ی گاوی افتاده در نزدیکی اش نیز نمی گذرد و خُرناس کشان به آن سو روانه می شود:
هان! ببینم چیزی دندانگیر در آن یافت می شود؟! ...

... و هنوز سرش در آن تپاله گیر است که آت و آشغال دیگری چشمش را می گیرد و لُنذ لُند کنان بسوی آن می رود و باز هم، درست آن را نکاویده، می ژُکد:
جلوگیری ازخورد و خوراک خوک ها کاری نارواست!

ب. الف. بزرگمهر   ۲۰ بهمن ماه ۱۳۹۷ 


پی نوشت:

۱ ـ «رادیو فردا»، ۳۱ اُردی بهشت ماه ۱۳۹۷ (با اندک ویرایش درخور از اینجانب: ب. الف. بزرگمهر)

۲ ـ «رادیو فردا»، پنجم بهمن ماه ۱۳۹۷ (با ویرایش، پارسی و بازنویسی درخور برگردان شلخته و نارسای میرزابنویس گاهنامه مزدور از سوی اینجانب؛ برجسته نمایی های متن و افزوده های درون [ ] نیز از آنِ من است.  ب. الف. بزرگمهر)

۳ ـ «رادیو فردا»، ۱۸ بهمن ماه ۱۳۹۷ (با ویرایش و پارسی درخور از اینجانب: ب. الف. بزرگمهر)

هیچ نظری موجود نیست:

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!