«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۳۹۸ اردیبهشت ۲۶, پنجشنبه

مغز خر که نخورده ای ببم جان!

شگفت فرمایش حکیمانه ای است؟!* از ما سرکوبگران می خواهید که رانتخواران و کلان دزدان را دستگیر کنیم؟! بسان آن است که از تیغه ی کارد بخواهید که دسته ی خودش را بِبُرّد! مغز خر که نخورده ای ببم جان! تیغه ی کارد که همسو با دسته ی آن است، چگونه می تواند آن را بِبُرّد؟ اگر کارد تاشو هم باشد، تنها می تواند در دلِ دسته اش بیارَمَد و خود را پنهان کند.

از زبان یکی از خرموش های سرکوبگر:  ب. الف. بزرگمهر   ۲۶ اُردی بهشت ماه ۱۳۹۸

* «دَم و دستگاه دولتی و سرکوبگر بجای دستگیری و محاکمه ی اسدبیگی ها که میلیون ها دلار از ثروت های جامعه را در قالب رانت به جیب زده اند، اقدام به دستگیری و پرونده سازی برای کارگرانی می کند که همین رانتخواران و چپاولگران، دستمزدهای ناچیزشان را به گرو گرفته اند.» برگرفته از یک بیانیه در «اتحادیه آزاد کارگران ایران» ۲۶ اُردی بهشت ماه ۱۳۹۸

هیچ نظری موجود نیست:

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!