«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۴۰۳ فروردین ۲۱, سه‌شنبه

اگر خودت را هم نکشی، بالاخره دِقّ می کنی، می میری ـ بازپخشش

واکنش «کیر خر نظام» به خودکشی دانش آموز بدون گوشی همراه:
البته ما قرار نیست در هر مساله و جزئیاتی وارد بشویم؛ این کارِ مسوولان نظام است؛ علی ایُّحال چون پرسیده اند، نظرمان را می گوییم:
این یک عکس العمل طبیعی است؛ کوچک و بزرگ هم ندارد. انسان به هر چیزی که خو بگیرد، ترک آن مشکل است. مسأله ی چشم و همچشمی هم هست؛ فرض بفرمایید گوشت و تخم بلدرچینی که سال هاست تناول می کنیم از ما بگیرند و جلوی چشم مان بدیگری بدهند تا نوش جان کند؛ آنهم نه یک روز که هر روز مُکرّر در مُکرّر. خُب! انسان چند روزی ممکن است دندان بروی جگر بگذارد و با دعا خواندن بدرگاه الله و اینا سر خودش را گرم کند؛ بعدش زبان به فریاد دادخواهی گشودن از ته جگر است و اگر نتیجه نداد، استغفرالله ربّی و اتوبه الیه، زمین و آسمان را به ناسزا گرفتن و چه بسا زبانم لال، خواهر و مادر الله و اینا را یکی کردن است؛ وقتی این ها هیچکدام کارساز نبود و فریادرسی به دادت نرسید، معلوم می شود کَاَنَّهُ وجودت روی زمین خاکی، هر اندازه مبارک و میمون که بنظر برسد، زائد است و باید بروی. نمی شود که دیگری گوشی مدل بالای استکباری داشته باشد و پله های نُخبگی را چهار پله یکی کند و تو آنجا گواه این همه باشی و یک گوشی ناقابل هم نداشته باشی؛ اگر خودت را هم نکشی، بالاخره دِقّ می کنی، می میری.

ب. الف. بزرگمهر   ۳۰ مهر ماه ۱۳۹۹ 

https://www.behzadbozorgmehr.com/2020/10/blog-post_850.html

زیرنویس تصویر:

«پرستو جلیلی آذر، دانش آموز دوره ی راهنمایی آموزشگاه طلاتپه اورمیا (ارومیه) به شَوَندِ تنگدستی برای خرید گوشی همراه برای دنبال نمودن آموزش از راه دور، دیروز خود را دار زد و به زندگی اش پایان داد.» برگرفته از «تلگرام» ۲۹ مهر ماه ۱۳۹۹ (با ویرایش، پیرایش و پارسی نویسی درخور از اینجانب: ب. الف. بزرگمهر)

هیچ نظری موجود نیست:

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!