«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۴۰۴ خرداد ۲۰, سه‌شنبه

خوی و رفتاری یادآور داستانک های جاودانه عُبید زاکانی

گامی برای دزدی برجای مانده ی آزادی های هازمانیِ ییش از این بسیار آسیب دیده در کشور زیر مهمیز «یانکی» ها؛ و اینک، گامی به پس!۱ 

نمی دانم چرا چنین خوی و رفتاری را بیش از پیش در داستانک های جاودانه عُبید زاکانی می یابم؟۲

ب. الف. بزرگمهر   ۲۰ خرداد ماه ۱۴۰۴

پی نوشت:

۱ ـ واپس نشستن لات بی همه چیز «یانکی»: پرخاشگری های «لُس آنجلس» را سر تا پا شورش نمی‌دانم.

«دونالد ترامپ» [بخوان: لات بی همه چیز «یانکی»!] مهتر‌جمهوری «یانکی» ها (بجای «آمریکا») که پرخاش های مردمی در «لُس آنجلس» به شَوندِ انجام سیاست های رویارویی خود با کوچِ [مردمانی پناه آورده از نیش کژدم به اژدها] را شورش نامیده بود، در یک واپس نشینی، آوایَش (آوا بجای «لحن)» را نرم تر نموده و گفت که پرخاش های مردمیِ «لُس‌آنجلس» را «سر تا پا (کاملاً) شورش» نمی‌داند.

برگرفته از «تلگرام خبرگزاری خرموش نشان ایر و اینا»  ۲۰ خرداد ماه ۱۴۰۴ (با ویرایش، پارسی و بازنویسی درخور از اینجانب: افزوده های درون [ ] نیز از آنِ من است.  ب. الف. بزرگمهر)

۲ ـ خراساني خري در كاروان گم كرد. خر ديگري را بگرفت و بار بر او نهاد. خداوندِ خر، خر را بگرفت كه از آنِ من است. او انكار كرد.

گفتند: خر تو نر بود يا ماده؟

گفت: نر.

گفتند: اين ماده است.

گفت: خر من نيز چنان نر هم نبود!

جاودانه عُبید زاکانی

هیچ نظری موجود نیست:

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!