از ما می پرسید چرا در سوراخی هزارتو پنهان شده و خود را نشان نمی دهیم؟ خوب! چه بگوییم؟ از «عزراییل زمینی» می ترسیم که به محض آنکه سرمان را بیرون بیاوریم تا «به ملت عزیز و بزرگ کشورمان سلامی بلندبالا عرض کنیم»* و خدا قوت بگوییم، فرصت را مغتنم شمرده، پیشانی مان را نشانه می گیرد؛ حال اگر الله، «عزراییل آسمانی» را به سراغ مان می فرستاد با آنکه از آن حضرتِ جان سِتان نیز می ترسیم، ناگزیر راضی به رضای الله بودیم؛ زیرا بجز برخی ندانمکاری های آن حضرتِ، علی الخصوص درباره ی ما آخوندها که گاه روح را می ستاند و جسم را فراموش نموده بر جای می نهد تا پزشکان با انگولک کردنِ «مَشّیت الهی» کار را به پایان برسانند، دستکم مانند شهید گرانقدرمان: «حَفَظ الله ابراهیم رییسی» که حتا مرده شور نیز از شستشو و پاکیزه نمودن برجای مانده های سر تا پا سوخته ی وی خودداری ورزید، آدم را جزغاله شده به آن جهان نمی فرستد؛ ولی آن عزراییل خدانشناس نه از دین و ایمان چیزی می داند و نه به «نَکیر و مُنکر» بختی برای پرسش های کلیدی شان و آگاهی یافتن از ایمان مان به «اسلام ناب محمدی» بر جای می نهد که از این یکی بیش از هر چیز دیگر خوف (هراس) داریم.
از این
عرایض گذشته، نمی خواهیم باری دیگر با چند تایی از برادران نااهل مان که پیش از آنکه ناچار به پنهان شدن شویم بزبان
بی زبانی از ما خواسته بودند مانند «امام راحل» جام زهر را سر بکشیم تا «منافع ملی»
گزند ندیده و «نظام مقدس آسمانی ـ ریسمانی»، استغفرالله سرنگون نشود، روبرو شویم؛
از الله پنهان نیست؛ از شما نیز پنهان نباشد:
ما کم کم از سایه خود نیز می
ترسیم و نمی دانیم کُفّار لعت الله به یاری «هوش ساختگی» آن را به تفنگی ساز و برگ
داده اند تا ما را نابود کند.
انشاء الله «ملت عزیز و بزرگ»، این حقیر سر تا پا تقصیر را به بزرگی خود ببخشند و فرصتی تازه برای خدمتگزاری به ما بدهند.
از زبان این موش حقیر: ب. الف. بزرگمهر ۳۱ خرداد ماه ۱۴۰۴
* «عرض سلام دارم به ملت عزیز و بزرگ کشورمان. شهادت سرداران و دانشمندان عزیز که البته برای همه سنگین است و تعدادی از مردم غیرنظامی را به ملت ایران، به خانوادهی آنها تبریک و تسلیت عرض میکنم. امیدواریم انشاءاللّه خدای متعال درجات آنها را عالی کند و ارواح طیبهشان را مشمول لطف ویژهی خودش قرار بدهد.»
برگرفته از «تلگرام خبرگزاری خرموش نشان ایر و اینا» ۲۳ خرداد ماه ۱۴۰۴
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر